امام خامنه ای مدظله العالی
کتاب، غذای روح انسان است و فرهنگ کتاب خوانی باید به عنوان سیره و سنّت بین مردم رایج شود*
کتاب خوانی باید در جامعه ترویج شود و این کار بر عهده ی همه ی دستگاه هایی است که در این زمینه مسئول اند*
اگر بتوانیم فرهنگ کتاب خوانی را در کشور رایج کنیم و در کنار آن، تولید کتاب را هم خوب گسترش دهیم، بخش عمده ای از وظایف فرهنگی دولت جمهوری اسلامی بدین وسیله انجام خواهد گرفت*
موضوعات: "سایر" یا "احساس انتظار" یا "قرآن مجید" یا "تفسیر المیزان" یا "امام (ره) و مقام معظم رهبری" یا "احادیث" یا "مناسبتها" یا "فرزانگان" یا "پلاک" یا "جور واجور" یا "30 یا 30" یا "مشاوره" یا "تکنیکهای موفقیت" یا "ازدواج" یا "همسران و تفاهم خانواده" یا "جوانان و نوجوانان" یا "دعا" یا "ادعیه و زیارات" یا "گالری تصاویر" یا "کتاب" یا "نهج البلاغه" یا "خطبه ها" یا "نامه ها" یا "حکمت ها" یا "زیبایی های اخلاق حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد" یا "گردشگری" یا "كمپين" یا "طوفان جاهلیت" یا "نجم ثاقب" یا "شاگردان مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام)" یا "رهروان بانوي كرامت" یا "خانواده آسمانی" یا "موضوع انقلاب اسلامی" یا "خاطرات" یا "دانلود" یا "دانلودصوتی" یا "دانلود متن"
امام خامنه ای مدظله العالی
عبرت های عاشورا
امیدواریم ملت عزیز ما با تمسک به معنویت حسین بن علی علیه السلام و با آشنایی بیشتر با آن بزرگوار عزت و افتخار و سربلندی را برای خود کسب کند، هم چنان که بحمدالله به برکت حسین بن علی و به برکت اسلام و قرآن، از عزت و افتخار معنوی برخوردار بوده و هست.
عاشورا غیر از درس، یک صحنه عبرت است. انسان باید در این صحنه نگاه کند تا عبرت بگیرد. عبرت یعنی چه؟ یعنی خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و وضعی قرار دارد. چه چیزی او را تهدید می کند و چه چیزی برای او لازم است. این را عبرت می گویند.
اولین عبرتی که در قضیه عاشورا ما را متوجه خود می کند این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جامعه اسلامی به آن حد رسید که کسی مثل امام حسین علیه السلام ناچار شد برای نجات جامعه، این چنین فداکاری بکند. یک وقت این فداکاری بعد از گذشت هزار سال از صدر اسلام است یا یک وقت در قلب کشورها و ملتهای مخالف و معاند با اسلام است.
این یک حرفی است اما اینکه حسین بن علی علیه السلام در مرکز اسلام، در مدینه و مکه(مرکز وحی نبوی) با وضعیتی مواجه شد به طوری که هر چند نگاه کند ببیند چاره ای جز فداکاری نیست. این قابل تأمل است، مگر چه وضعی بود که حسین بن علی علیه السلام احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده می ماند و الّا از دست می رود، عبرت اینجاست.
چرا باید وضعی پیش بیاید که کسی مثل حسین بن علی علیه السلام ببیند چاره ای ندارد جز این فداکاری عظیم، که در تاریخ بی نظیر است. چه شد که آنها به اینجا رسیدند؟ ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار بدهیم، ما امروز یک جامعه اسلامی هستیم، باید ببینیم آن جامعه اسلامی چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید. چه شد که بیست سال پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام در همان شهری که ایشان حکومت می کرد سرهای پسران امیرالمؤمنین علیه السلام را بر نیزه کردند و در شهر گرداندند!
کوفه همان جایی است که امیرالمؤمنین علیه السلام توی بازارهای آن راه می رفت، … و مردم را امر به معروف و نهی از منکر می کرد فریاد تلاوت قرآن در«اناء الیل و اطراف النهار» از مسجد و تشکیلات آن بلند بود. این همان شهر است که حالا دخترها و حرم امیرالمؤمنین علیه السلام را به اسارت در بازار آن می گرداندند. چه شد که ظرف بیست سال به اینجا رسیدند؟
جواب این است که یک بیماری وجود دارد که می تواند جامعه ای که در رأس آن کسی مثل پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است را در ظرف 10 سال به آن وضعیت برسانند. پس این یک بیماری خطرناکی است و ما هم باید از این بیماری بترسیم. امام بزرگوار ما اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم محسوب می کرد سر فخر به آسمان می سود، افتخار امام این بود که بتواند احکام پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک و عمل و تبلیغ کند، اما ما کجا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم کجا؟
جامعه ای را که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ساخته بود بعد از مدت چند سال به آن وضع دچار شد و لذا جامعه ما خیلی باید مواظب باشد که به آن بیماری دچار نشود. عبرت اینجاست، ما باید آن بیماری را بشناسیم و آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن درد و بیماری را به مسلمین معرفی می کند آن آیه این است که می فرماید:«فخلف من بعد هم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا»
دو عامل، عوامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن صلوات و نماز است یعنی فراموش کردن خدا و معنویت و جدا کردن حساب معنویت از زندگی و فراموش کردن توجه ذکر و دعا و توسل و طلب توفیق از خدای متعال و توکل بر خدا و کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی، و عامل دوم«اتبعوا الشهوات» است یعنی دنبال شهوترانی ها و هوس ها و در یک جمله دنیاطلبی، به فکر جمع آوری ثروت و مال بودن، التذاذ و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن اینها و فراموش کردن آرمان ها.
این درد اساسی و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم اگر در جامعه اسلامی ما آن حالت آرمان خواهی از بین برود یا ضعیف بشود، و هر کسی به فکر این باشد که کلاه خودمان را از معرکه به در ببریم تا در دنیایمان از دیگران عقب نیفتیم، دیگری جمع کرده است و ما هم برویم جمع کنیم و خود و مصالح خود را بر سر مصالح جامعه ترجیح بدهیم، معلوم است که وضع به اینجا خواهد رسید.
بیانات در71/4/23
برخی از عوامل بی رغبتی به نماز
1. گناه و آلودگی
یکی از میراث های ارزشمند در فرهنگ اسلامی، دعاها و مناجات های به یادگار مانده از ائمه معصومین(علیهم السلام) است که در ضمن آن ها، معارف اسلامی به زبان دعا بیان شده است. در دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد(علیه السلام) به بررسی عوامل بی رغبتی به نماز و مناجات پرداخته است و به خداوند تبارک و تعالی عرض می کند:
«خدایا! چه شده است که هر گاه با خود می گویم آماده نماز شَوَم و مناجاتی با تو داشته باشم، کسالت را بر من مسلّط و لذّت مناجات را از من سلب می کنی… شاید مرا بی اعتنا به ربوبیّت خود یافتی و از خود دورم نموده ای… شاید به جرم و گناهم یا به جهت بی حیایی مرا مجازات نموده ای؟ شاید مرا با اهل بطالت مأنوس می دانی و اُنس با نماز را از من سلب می کنی.»
آری! امام(علیه السلام)، گناه و آلودگی را از عوامل مهم بی رغبتی به نماز معرفی می فرماید.
2. ناآشنایی با خداوند
شخصیتی که ناشناخته باشد، جاذبه و حریم نخواهد داشت. خدای سبحان در سوره ی مبارک حمد، نخست خود را برای جهانیان وصف می کند که رابطه اش با آنان، رابطه مالک و مربّی است و او به مملوکین و مربوبین خویش سراپا محبت و لطف است و این ارتباط در دار دنیا قطع نمی گردد و در جهان آخرت، مرکز همه ی توجّهات و قدرت ها اوست و لاغیر. پس از آن که انسان، خدای خویش را شناخت و در پرتو این شناخت، احساس محبت و عشق پیدا کرد، آن گاه می گوید:«ایّاک نَعبُدُ وَ ایَّاکَ نَستَعینُ».
پروردگار متعال در سخن خویش، رغبت و عشق به نماز را ناشی از شناخت و محبّت به خداوند می داند و می فرماید:
«یَا بنَ عِمران لَو رَأیتَ الّذینَ یُصَلّونَ لی فی الدُّجی وَ قَد مَثُلتُ نَفسی بَینَ اَعیُنِهم وَ هُم یُخاطِبُونی… یَا بنَ عِمران کَذِبَ مَن زَعَمَ اَنَّهُ یُحِبُّنی فَاِذا جَنَّه اللَّیلُ نامَ عَنّی اَلَیسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلوَه حَبیبِهِ.
ای موسی! اگر آن ها که شبانگاهان برای من نماز می خوانند، ببینی(در می یابی که گویی) من در پیش چشم شان حاضرم و آنان با من به گفت و گو نشسته اند… ای فرزند عِمران! دروغ می گوید آن کس که می پندارد مرا دوست دارد، امّا چون شب فرا می رسد، می خوابد. آیا هر محبّی خلوت با محبوب را دوست ندارد؟!»
3. ناآشنایی با فلسفه و معانی نماز
نماز، تجسّم باوری از نیازهای درونی انسان است. بنابراین: به پاداشتن آن مبتنی بر درک صحیح از اسرار و فلسفه ی آن است. انسانی که نمی داند چرا باید نماز بخواند و چه اثری بر آن مترتب است و چه مضامینی در این گفت و گوهای مکرر بازگو می شود، بی تردید، برای انجام آن، انگیزه و رغبتی ندارد.
نیاز، مدار همه ی کنش ها و محور تمام تلاش های انسان است. در میان این همه نیازهای شناسایی شده، اگر نیاز به نماز، یا هر عبادت دیگری ناشناخته بماند، چه چیز می تواند توجیه کننده ی رغبت و تمایل به آن باشد؟ و چگونه انسان می تواند به جای کار یا استراحت، اولویّت را به این امر ناآشنا! اختصاص دهد؟ درمان این بیماری در گرو شناخت معانی و اسرار نماز است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:«لَو تَعلَم مالَکَ فی صَلاتِکَ وَ مَن تُناجی ما سَئِمتَ وَ مَا التَفَتَّ؛ اگر بدانی در نمازت چیست و با چه کسی گفت و گو می کنی، خسته نمی شوی و نماز را به پایان نمی بری!»
4. نشناختن نیازهای خود
بر نیاوردنِ صحیح نیازها، موجب غفلت از ضرورت ها می گردد. اگر انسان نیاز به معبود را درک کند و بداند به ثمر رسیدن هر تلاش و کوششی در گرو اراده ی خداوند است، از پیوند با او در مقاطع فعالیت ها و برنامه های شبانه روز دریغ نمی کند. او نمی داند گره های امور او باید در ارتباط با خدا گشوده شود.
در برابر چنین نادانی و گمراهی، خداوند به ملائک خطاب می کند:«به او بنگرید! سخت در اشتباه است! می پندارد نیازهای او به دست کسی جز من است و نمی داند فقط من می توانم حاجت هایش را برآورم.»
5. دنیازدگی
دنیازدگی و محبّت به دنیا نیز، تاریکی و ظلمتی است، که زیبایی ها و لذت های معنوی و عبادی را از ذائقه ی انسان می بَرَد. پیامبر بزرگ خدا حضرت مسیح(علیه السلام) می گوید:«صاحِبُ الدُّنیا لا یَلتَذُّ بِالعِبادَه وَ لا یَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما یَجِدُ مِن حُبِّ المالِ؛ دنیاپَرَست از اُنس با خدا لذّت نمی برد تا زمانی که حبّ مال در دل اوست.»
امیر مؤمنان(علیه السلام) می فرماید:«کَیفَ یَجِدُ لَذَّه العِبادَه مَن لا یَصُومُ عَنِ الهوی؛ چگونه لذّت عبادت را درک می کند، آن کس که از هواها خودداری نمی کند.»
خدای متعال به حضرت داوود می فرماید:«ما لِاولیائی وَ الهَمّ بِالدُّنیا اِنَّ الهَمَّ یَذهَبُ حَلاوَه مُناجاتی مِن قُلُوبِهِم؛ اولیای من از دنیازدگی دورند؛ همانا دنیازدگی، حلاوت مناجات مرا از قلب های آنان می ستانَد.»
6. نداشتنِ برنامه صحیح درباره ی نماز
قرآن کریم، نخستین نشانه ی حکومت صالحان را بر پاداشتن نماز و ایجاد شرایط اقبال و رغبت می شمارد. با آن که پس از استقرار حکومت اسلامی در ایران و تشکیل ستادی با عنوان اقامه ی نماز، تلاش هایی فراوان با هدفِ ارتقای فرهنگ نماز در جامعه صورت گرفته و به همین جهت، درصدِ افراد نمازخوان به شدّت افزایش یافته است، مدارس و مراکز فرهنگی و دانشگاهی، معطّر به عطر نماز شده اند، و … امّا همواره ناظران و کارشناسان مربوط، کاستی هایی را در زمینه ی رغبت و تشویق به نماز مورد توجه و گوشزد قرار می دهند.
پرستش آگاهانه/دکتر محمدرضا رضوان طلب/م<سسه فرهنگی- انتشاراتی ستاد اقامه نماز
سرنگوني بالگرد عراقي با رمز يا زهرا(س)
… عمليات كربلاي پنج در نوزدهم دي ماه سال 1365، در ايام فاطميه با رمز مبارك يا زهرا(س) و در منطقه شلمچه و شرق بصره آغاز شد، اهداف عمليات به لحاظ اهميت سياسي و نظامي منطقه شلمچه به عنوان يكي از معابر وصولي شهر بصره، جزء مسائل سرنوشت ساز جنگ، هم به لحاظ سياسي و هم به لحاظ نظامي بود.
خاطره اي كه بنده مي خواهم به جهت ارتباط موضوع با ايام شهادت بي بي دو عالم حضرت زهرا(س) عرض كنم، اهميت توسل به اين بانوي بزرگ را نشان مي دهد و هر وقت ما به بي بي توسل داشتيم در هر شرايطي به مدد ما مي آمدند.
بعد از عمليات كربلاي پنج ضعف دشمن مزدور براي همه روشن شد و در برابر شهادت طلبي و ايثار رزمندگان زانو زدند و استكبار شكست خورد، بنده در خيلي از عمليات ها شركت كرده ام، اما عمليات كربلاي پنج و منطقه شلمچه چيز ديگري بود، واقعاً يك كربلا بود، به طوري كه مي گفتند: در عمليات كربلاي پنج بودي؟ وقتي طرف مي گفت خير، مي گفتند: پس بگو در جنگ نبودي.
بالگردهاي عراقي در سطح پايين پرواز مي كردند و خيلي از بچه ها را به شهادت مي رساندند و اين براي ما يك معضل بود، من تيربار دوشكا را برداشتم و گفتم امروز مي خواهم با رمز يا زهرا(س) بالگرد عراقي را بزنم. برادران ديگر هم به شوخي مي گفتند مگر بالگرد تانك عراقي است كه هر روز يكي از آن ها را مي زني؟ من گفتم اگر حضرت زهرا(س) بخواهد، مثل تانك هاي عراقي اين را هم مي زنم. صبح زود با يك قبضه دوشكا و يك كمكي آماده شدم و در كمين نشستم، ديدم يك بالگرد دشمن نزديك مي شود، نزديك تر كه شد من از پشت خاكريز بلند شدم و گفتم يا زهرا(س) يا زهرا(س) … و يك رگبار به پره ها و دم بالگرد زدم، ضربه كاري بود، به طوري كه دود غليظي از آن بلند شد.
خلبان بالگرد قصد برگشت داشت كه بدون درنگ به فاصله 200 متري باز يك رگبار ديگر به صورت به علاوه به آن زدم كه دماقه بالگرد به زمين خورد و مقابل ديدگان صدها رزمنده، آتش گرفت و شادي بچه ها با فرياد الله اكبر و يا زهرا(س) در فضا پيچيد. به بچه ها گفتم ديديد با ذكر يا زهرا(س)، مي شود هم تانك دشمن را زد و هم بالگردش را.
بعد از اين ماجرا براي مصاحبه نزد من آمدند و پرسيدند كه از چه تاكتيك يا فنوني در سرنگوني بالگرد استفاده كرديد؟ من هم در پاسخ گفتم: فقط از رمز «يا زهرا(س)»
راوي: محمدرضا جعفري
انواع استغفار
از پرسش هايي كه فراوان مطرح مي شود، اين است كه چرا قرآن به پيامبر اكرم(ص) دستور مي دهد كه استغفار كند:* فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَ استَغفِرهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً*؛ «پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است.» خود پيامبر نيز فرمود:«إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَي قَلبِي وَ إِنِّي لَاستَغفِرُ اللهَ فِي كُلِّ يَومٍ سَبعِينَ مَرَّهً؛ به راستي كدورتي بر قلبم احساس مي كنم و روزي هفتاد مرتبه{براي رفع كدورت ها} استغفار مي كنم.» همچنين:«وَ رُوِيَ فِي كُلِّ يَومٍ مِائَهَ مَرَّهٍ؛ و روايت شده است در هر روز صد مرتبه.»
استاد مطهري در توضيح اين حديث مي گويد:«اگر شما يك آيينه ي بسيار صافي را بعد از پاكيزه كردن در يك فضاي بسيار صافي كه خوشتان مي آيد در آن تنفس بكنيد روي يك ميز بگذاريد، بعد از يك ساعت مي بينيد روي آن گرد نشسته است. اين گرد را شما قبلاً احساس نمي كرديد، روي ميز هم احساس نمي كنيد، روي ديوار هم احساس نمي كنيد. هر چه ديوار كثيف تر بشود، اثر و لكه ي سياهي را كم تر نشان مي دهد تا جايي كه اگر سياه باشد، قيراندود باشد … اثرش ظاهر نمي شود. پيغمبر اكرم(ص) در هيچ مجلسي نمي نشست؛ مگر آنكه25 بار استغفار مي كرد … مي گفت در روي دل خود يك آثار كدورت احساس مي كنم و روزي هفتاد بار براي رفع اين كدورت ها استغفار مي كنم. آن كدورت چيست؟ آن كدورتها براي ما آيينه است، براي ما نورانيت است، براي او كدورت است. او وقتي كه با ما حرف بزند؛ ولو حرفش را براي خدا مي زند؛ ولو خدا را در آيينه وجود ما مي بيند باز از نظر او اين كدورت است.»
اين يك پاسخ براي اين پرسش است. پاسخ ديگر در دعاي بعد از زيارت امام رضا عليه السلام آمده است كه استغفار انواعي دارد و فقط براي جبران گناه نيست؛ بلكه گاه از سر اخلاص، اشتياق، حيا و ايمان است.
«وَ اغفِر لِي يَا خَيرَ الغَافِرينَ رَبِّ إِنِّي استَغفِررُكَ استِغفَارَ حَيَاءٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ رَجَاءٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ إِنابَهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ دَغبَهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ رَهبَهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ طَاعَهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ إِيمانٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ إِقرارٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ إِخلاصٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ تَقوَي وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ تَوَكُّلٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ ذِلَّهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ عَامِلٍ لَكَ هَارِبٍ مِنكَ إِلَيكَ؛ مرا بيامرز اي بهترين آمرزندگان! پروردگارا! من از تو آمرزش مي خواهم، آمرزش شرمساري و از تو آمرزش مي خواهم، آمرزش اميدواري، و استغفار طلب مي كنم، استغفار برگشت و توبه جويي. و آمرزش مي جويم، آمرزش اشتياقي، و آمرزش مي جويم، آمرزش{از سر} ترس و خوف و آمرزش مي جويم، آمرزش{از روي} طاعت{و بندگي} و آمرزش مي جويم، آمرزش{از روي} ايمان و از تو طلب آمرزش مي كنم، آمرزش{از سر} اقرار{و سرسپردگي} و آمرزش مي جويم، آمرزش{از روي} اخلاص و بي آلايشي، و از تو آمرزش مي جويم، آمرزش پرهيزگاري، و آمرزش مي خواهم، آمرزش توكل{و تكيه بر قدرت الهي} و آمرزش مي طلبم، آمرزش خواري و آمرزش مي طلبم، طلب آمرزش خدمتكاري كه از تو به سوي خودت مي گريزد.»
روحيه ي بالاي آن نوجوان
يك روز مجروحي را به بيمارستان آوردند كه حدود 16 سال سن داشت. هر دو پاي وي تا قسمت ران قطع شده بود. وقتي ديد گريه سر مي دهيم، براي دادن روحيه به ما گفت: دعا كنيد پاي مصنوعي به من بدهند تا دوباره به جبهه بازگردم.
اجر و ثواب منتظران ظهور در كلام معصومين عليهم السلام
اميد به آينده در سرشت انسان به وديعه نهاده شده و خداوند هم بر آن تأكيد كرده و با تأكيد آسايش پس از دشواري را گوشزد مي كند. نااميدي و يأس از رحمت الهي را كفر و از گناهان كبيره برشمرده است. و هدف از آفرينش انسان را خليفه الهي و تكامل و در نهايت خير براي وي قرار داده است، اما اين خير زماني به طور كامل جامه عمل مي پوشد كه جامعه آرماني شكل گيرد و اين جامعه آرماني نيز در پناه حكومت شايستگان شكل مي گيرد و به بشريت در تمامي اديان وعده آن داده شده است و در مكتب اسلام علاوه بر نويد آن، توصيه به تلاش براي رسيدن به آن شده و دعوت به انتظار اين جامعه آرماني صورت گرفته است. اين جامعه آرماني با قيام جهاني مهدي موعود(عج) تحقق مي يابد و بر اين اساس انتظار ظهور و گشايش كار مسلمين نيز از باارزش ترين اعمال است.
در بيانات معصومين عليهم السلام هم به كرات از اهميت و ارزش انتظار سخن رفته است، چنانچه پيامبر(ص) مي فرمايد: باارزش ترين اعمال امت من انتظار فرج است. پيوسته شيعيان ما در غم و اندوهند تا زماني كه مردي از فرزندان من قيام كند كه به وسيله او قسط و عدل بر زمين حاكم شود، چنانچه ظلم و جور حاكم شده است و انتظار فرج عبادت است.
ابوخالد كابلي از امام زين العابدين(ع) نقل مي كند كه فرمود: غيبت امام دوازدهم(عج) طولاني مي شود، سپس فرمود: اي ابوخالد مردم زمان غيبت كه اعتقاد به امامت مهدي(عج) دارند و منتظر ظهور وي هستند بهترين مردم هر زمان مي باشند، زيرا خداوند متعال به آنها عقل و بصيرت و معرفت داده است، به طوري كه غيبت براي آنان مانند حضور است و مقام آنان مانند مجاهدين زمان پيامبر است. آنان مخلصونند و شيعه واقعي و دعوت كنندگان به دين مي باشند.
بعد مي فرمايد انتظار فرج خود بهترين فرج است.
علي(ع) فرمود: منتظر فرج باشيد و از رحمت خدا نااميد نشويد كه بهترين عمل نزد خداوند انتظار فرج است.
امام صادق(ع) فرمود: كسي كه در حال انتظار بميرد مانند كسي است كه در راه خدا شمشير بزند.
و نيز مي فرمايد: هر كس بميرد و منتظر ظهور باشد مانند كسي است كه در خيمه مهدي باشد. راوي مي گويد: سپس امام فرمود: بلكه مانند مجاهد در ميدان جنگ در كنار حضرت است بلكه مانند كسي است كه در ركاب پيامبر(ص) به شهادت برسد.
امام صادق(ع) از رسول الله(ص) نقل مي كند كه فرمود: بعد از شما مردمي مي آيند كه يك نفر از آن ها اجر و ثواب پنجاه نفر را دارد. گفتند: يا رسول الله ما در بدر و احد و حنين در كنار شما بوديم و قرآن هم بين ما نازل شد. پيامبر(ص) فرمود: شما تحمل و صبر آنان را نداريد.
حكيم بن عينيه مي گويد: پس از جنگ اميرالمؤمنين(ع) با خوارج نهروان مردي گفت: اي اميرالمؤمنين خوشا به حال ما كه در كنار شما با جهاد به اين سعادت و توفيق رسيديم. فرمود: به خدا قسم گروهي با ما در اين سعادت شريكند كه آباء و اجدادشان هنوز به دنيا نيامده اند. راوي با تعجب سؤال كرد چگونه؟ حضرت فرمود: گروهي در آخرالزمان مي آيند كه با همه اين فضائل شريكند و به ما سلام مي كنند و در همه مسير حق با ما شركت دارند. آنان منتظران فرج هستند.
هفته نامه صبح صادق/شماره545/دوشنبه 28 فروردين 1391
فيلسوف شرق، علامه محمد تقي جعفري ره
به عقيده ما، بشر يك ميليون اشتباه ندارد بلكه تنها و تنها، يك اشتباه مرتكب شده است و آن اين است كه: هدف و ايده آل زندگي خود را نمي داند.
در قسمت اول، به قدم اول، كه نيت بود و قدم دوم، كه صمت بود به همراه توضيح هر كدام از آن ها اشاره نموديم و در ادامه در اين قسمت به دو قدم باقيمانده به همراه توضيحاتي درباره آن ها اشاره مي نماييم:
حضرت آيت الله مجتهدي ره
واجبات طلبگي
قدم سوم: جوع:
جوع يعني گرسنگي، (يعني تا زماني كه گرسنه نشدي چيزي نخور) غذا كم بخور و تا گرسنه نشده اي، نخور، و هنوز سير نشده اي، دست بكش. حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام به امام حسن عليه السلام فرمودند: آيا به تو ياد بدهم چهار خصلت را كه به سبب آن ها از طبيب بي نياز شوي؟ امام حسن عليه السلام عرض كردند: بله. حضرت فرمودند: بر سر طعام منشين، مگر وقتي كه گرسنه هستي و تا هنوز به غذا اشتها داري، بلند شو و غذا را خوب بجو و هنگامي كه خواستي بخوابي، به بيت الخلأ برو كه اگر اين ها را انجام دهي، از طب بي نياز مي شوي.
مخصوصاً غذاي طلبه بايد سبك باشد. وقتي ما طلبه بوديم، شب ها قدري ميوه مي خورديم كه سحر بتوانيم بلند شويم. ظهرها هم غذاي سبكي مي خورديم، گاهي سيب زميني را در ماست مي كوبيديم و نمك مي ريختيم و اين الويه ما مي شد. گاهي هم آب دوغ و خيار، گاهي هم اشكنه درست مي كرديم و مي خورديم. گوشت زياد نخوريد.
حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام گوشت كم مي خوردند و مي فرمودند:«لا تجعلوا بطونكم مقابر الحيوان»، شرح نهج البلاغه/25/1؛ شكم هايتان را قبور حيوانات نكنيد. امروزه با اين همه غذاهاي مفصل و چرب و نرم و چلوكباب و نوشابه و … شيخ انصاري ره درست نمي شود!
قدم چهارم: لقمه پاك:
غذاهاي ما امروز طاهر واقعي نيست و همين هم اثر دارد. امام صادق عليه السلام فرمودند:«أورع الناس من وقف عند الشبهه»، وسايل، 162/27؛ با ورع ترين مردم كسي است كه هنگام شبهه توقف كند، يعني دقت كند. مبادا اين لقمه و يا اين غذا حرام باشد.
وقتي مرحوم آيت الله اثني عشري، صاحب تفسير اثني عشري را به زندان بردند، ايشان غذاي زندان را نخوردند و فرمودند: همان نان و پنير خودم را از خانه براي من بياوريد.
آيت الله شيخ محمد تقي بافقي ره را هم كه به زندان بردند، ايشان غذاي زندان را نخوردند و به سربازي پول مي دادند و مي فرمودند: از بيرون برايم غذايي تهيه كن.
وقتي آيت الله العظمي گلپايگاني ره طلبه بودند، ظهرها چند طلبه جمع مي شدند و غذاهايشان را روي هم مي ريختند و مي خوردند، ولي ايشان غذاي خود را داخل غذاهاي آن ها نمي كردند و مي فرمودند: از كجا معلوم پدر و مادر اين ها راضي باشند كه من از غذاي آن ها بخورم؟
شيخ انصاري ره هم در زمان طلبگي شان، مهمان طلبه ديگري شدند و به او پولي دادند كه وقتي نان مي خري، يك نان هم براي من بخر. طلبه رفت و نان خريد. شيخ ديد نان، شيره اي است. پرسيد: پول شيره را از كجا آوردي؟ طلبه گفت: نسيه خريدم! شيخ فرمود: از كجا معلوم زنده باشيم و پول اين شيره را بدهيم؟ لذا از قسمتي كه شيره اي نبود، استفاده كرد.
هفته نامه افق حوزه/شماره381/چهارشنبه 18دي 1392
دستورالعملي از شهيد اول ره
در هر حال و مكان دانش آموز باش. پرگو مباش. بيشتر به شنيدن علاقه مند باش تا گفتن. با قرآن مأنوس باش. وردي از قرآن را براي خودت برگزين. اگر مي تواني قرآن را حفظ كن و اگر ممكن نيست، هر چند آيه اي كه در توانت هست، از بَر كن.