در قسمت اول، به قدم اول، كه نيت بود و قدم دوم، كه صمت بود به همراه توضيح هر كدام از آن ها اشاره نموديم و در ادامه در اين قسمت به دو قدم باقيمانده به همراه توضيحاتي درباره آن ها اشاره مي نماييم:
حضرت آيت الله مجتهدي ره
واجبات طلبگي
قدم سوم: جوع:
جوع يعني گرسنگي، (يعني تا زماني كه گرسنه نشدي چيزي نخور) غذا كم بخور و تا گرسنه نشده اي، نخور، و هنوز سير نشده اي، دست بكش. حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام به امام حسن عليه السلام فرمودند: آيا به تو ياد بدهم چهار خصلت را كه به سبب آن ها از طبيب بي نياز شوي؟ امام حسن عليه السلام عرض كردند: بله. حضرت فرمودند: بر سر طعام منشين، مگر وقتي كه گرسنه هستي و تا هنوز به غذا اشتها داري، بلند شو و غذا را خوب بجو و هنگامي كه خواستي بخوابي، به بيت الخلأ برو كه اگر اين ها را انجام دهي، از طب بي نياز مي شوي.
مخصوصاً غذاي طلبه بايد سبك باشد. وقتي ما طلبه بوديم، شب ها قدري ميوه مي خورديم كه سحر بتوانيم بلند شويم. ظهرها هم غذاي سبكي مي خورديم، گاهي سيب زميني را در ماست مي كوبيديم و نمك مي ريختيم و اين الويه ما مي شد. گاهي هم آب دوغ و خيار، گاهي هم اشكنه درست مي كرديم و مي خورديم. گوشت زياد نخوريد.
حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام گوشت كم مي خوردند و مي فرمودند:«لا تجعلوا بطونكم مقابر الحيوان»، شرح نهج البلاغه/25/1؛ شكم هايتان را قبور حيوانات نكنيد. امروزه با اين همه غذاهاي مفصل و چرب و نرم و چلوكباب و نوشابه و … شيخ انصاري ره درست نمي شود!
قدم چهارم: لقمه پاك:
غذاهاي ما امروز طاهر واقعي نيست و همين هم اثر دارد. امام صادق عليه السلام فرمودند:«أورع الناس من وقف عند الشبهه»، وسايل، 162/27؛ با ورع ترين مردم كسي است كه هنگام شبهه توقف كند، يعني دقت كند. مبادا اين لقمه و يا اين غذا حرام باشد.
وقتي مرحوم آيت الله اثني عشري، صاحب تفسير اثني عشري را به زندان بردند، ايشان غذاي زندان را نخوردند و فرمودند: همان نان و پنير خودم را از خانه براي من بياوريد.
آيت الله شيخ محمد تقي بافقي ره را هم كه به زندان بردند، ايشان غذاي زندان را نخوردند و به سربازي پول مي دادند و مي فرمودند: از بيرون برايم غذايي تهيه كن.
وقتي آيت الله العظمي گلپايگاني ره طلبه بودند، ظهرها چند طلبه جمع مي شدند و غذاهايشان را روي هم مي ريختند و مي خوردند، ولي ايشان غذاي خود را داخل غذاهاي آن ها نمي كردند و مي فرمودند: از كجا معلوم پدر و مادر اين ها راضي باشند كه من از غذاي آن ها بخورم؟
شيخ انصاري ره هم در زمان طلبگي شان، مهمان طلبه ديگري شدند و به او پولي دادند كه وقتي نان مي خري، يك نان هم براي من بخر. طلبه رفت و نان خريد. شيخ ديد نان، شيره اي است. پرسيد: پول شيره را از كجا آوردي؟ طلبه گفت: نسيه خريدم! شيخ فرمود: از كجا معلوم زنده باشيم و پول اين شيره را بدهيم؟ لذا از قسمتي كه شيره اي نبود، استفاده كرد.
هفته نامه افق حوزه/شماره381/چهارشنبه 18دي 1392