سفارش خانم ام البنین سلام الله علیها
هنگامی که امام حسین علیه السلام با اهل و عیال، برادران، خواهران و عموزادگان، مدینه را به سوی کربلا ترک می کردند، خانم ام البنین سلام اللع علیها آمد و به کسانی که عازم سفر بودند، به خصوص به فرزندانش چنین سفارش کرد:«کُونُوا فِداءً لِسَیِّدِکُم وَ لا تُقَصِّرُوا فِی الذَّبِ عَنهُ وَ بَیِّضُوا وَجهی عِندَ اُمَّهِ وَ اَبیهِ وَجَدِّهِ وَ اَخیهِ وَ عِندَهُ».
ای فرزندانم! فدای سید و مولایتان امام حسین علیه السلام باشید، در دفاع از او کوتاهی نکنید، روی مرا در نزد مادر، پدر، جد، برادر و خودش سفید نمائید.
از حسینم چه خبر؟
بشیر می گوید: هنگامی که خبر شهادت امام حسین علیه السلام را به مدینه آوردم و با صدای بلند و گریه ی شدید اشعاری را در این رابطه خواندم، در همین وقت تمام زنان باحجاب و پرده نشین مدینه از خانه های خود بیرون آمدند و فریاد ماتم سر می دادند و ناله و گریه می کردند، من گریه کننده ای یا بیشتر از آن روز و برای مسلمانان روزی ناگوارتر از آن روز ندیده بودم. بشیر می گوید:«رَأَیتُ امَرأَهً کَبیرهً تَحمِلُ عَلی عاتِقِها طِفلاً وَهِیَ تَشِقُّ الصُّفوفَ نَحوی، فَلَمّا وَصَلَت، یا هذا! اَخبِرنی عَن سَیِّدیَ الحُسَینِ علیه السلام».
زن بلند قد و باشهامتی را دیدم که پسربچه را بر دوش گرفته، از میان صف ها به سوی من می آید، وقتی که رسید گفت: ای فلان! از مولایم حسین علیه السلام به من خبر ده.
من فهمیدم که او داغدیده است و توان تشخیص را از دست داده، چرا که من صدا می کردم،«قُتِلَ الحُسَینُ» حسین کشته شده است، و او حسین را می پرسید.
پرسیدم: این زن کیست؟ به من گفتند:«هذِهِ اُمُّ البَنین» این ام البنین است. به او رحم کردم و ترسیدم از این که خبر مرگ فرزندانش را یک باره بگویم.
سپس به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الاَجرَ بِوَلَدِکِ عَبدِاللهِ» خداوند در شهادت پسرت عبدالله به تو پاداش دهد. گفت:«ما سَأَلتُکَ عَن عَبدِاللهِ، اَخبِرنی عَنِ الحُسَینِ علیه السلام». عبدالله را از تو نپرسیدم، از حسین علیه السلام به من خبر ده. به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأَجرَ بِوَلَدِکِ عُثمانَ» خداوند، به تو درباره ی شهادت فرزندت عثمان پاداش زیاد دهد. گفت:«ما سَأَلتُکَ عَن عُثمانَ، اَخبرنی عَنِ الحُسَینِ علیه السلام» از تو عثمان را نپرسیدم، از حسین علیه السلام خبرم ده.
به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأَجرَ بِوَلَدِکِ جَعفَرٍ، خداوند در شهادت فرزندت جعفر اجر بزرگی دهد، گفت:«ما سَأَلتُکَ عَن جَعفَرٍ» فَإنَّ وُلدی وَ ما اَظَلَّتهُ السَّماءُ فِداءٌ لِلحُسَین علیه السلام اَخبِرنی عَنِ الحُسَین علیه السلام».
از تو جعفر را نپرسیدم، فرزندانم و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد! از حسین عایه السلام خبرم ده.
به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأَجرَ بِوَلَدِکِ اَبِی الفَضلِ العَبّاسِ» شهادت فرزندت ابوالفضل را به تو تسلیت می گویم، خداوند اجر تو را زیاد کند.
بشیر می گوید:«لَقَد رَأَیتُها وَ قَد وَضَعَت یَدَیها عَلی خاصِرَتِها وَ سَقَطَ الطِّفلُ مِن عاتِقِها وَ قالَت: لَقَد وَاللهِ قَطَعتَ نِیاطَ قَلبی، اَخبِرنی عَنِ الحُسَین»
دیدم دست هایش را بر پهلویش گذاشت و پسربچه از دوشش افتاد و گفت: به خدا قسم! بند دلم را پاره کردی و مرا کُشتی، از حسینم خبر ده، اگر حسین علیه السلام زنده باشد، کُشته شدن چهار فرزندم اهمیت ندارد.
به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأَجرَ بِمُصابِ مَلانا اَبی عَبدِاللهِ الحُسَین علیه السلام». خداوند در مصیبت مولایمان حسین علیه السلام پاداش تو را زیاد کند.
خانم ام البنین سلام الله علیها شروع به گریه کردن نمود و می گفت:
«لَیتَ اَولادی جَمیعاً قُتِلُوا وَ عادَ اَبُو عَبد اللهِ الحُسَین علیه السلام سالِماً». ای کاش تمام فرزندانم کُشته می شدند، حسینم سالم برمی گشت.
مرحوم مامقانی(ره) در تنقیح المقال فرموده است:«اِنَّ شِدَّهَ حُبِّها لِلحُسَینِ علیه السلام یَکشِفُ عَن عُلُوِّ مَرتَبَتِها فِی الایمانِ وَ قُوَّهِ مَعرِفَتِها بِمَقامِ الاِمامَه…» این شدّت علاقه و محبت ام البنین بر حسین علیه السلام کاشف از درجه اعلای ایمان و قدرت شناخت او به مقام امامت است که شهادت چهار جوان خود را که نظیر ندارند، در راه دفاع از امام زمان خویش آسان می شمارد.
آمال الواعظین/ج سوم/ سیدابراهیم حسینی لیلایی/ص513-512