
جبرئيل در زندان نزد حضرت يوسف آمد و گفت: 
اي يوسف چه كسي تورا زيباترين مردم قرار داد؟
 فرمود: پروردگار
چه كسي ترا نزد پدر محبوب ترين فرزندان قرار داد؟ 
فرمود : خدايم
چه كسي كاروان را به سوي چاه كشانيد؟
فرمود:خداي من
چه كسي سنگي كه اهل كاروان در چاه انداختند از تو باز داشت؟
 فرمود:خدا
چه كسي از چاه ترا نجات داد ؟
فرمود : خدايم
چه كسي ترا از كيد زنان نگه داشت؟ 
فرمود:خدايم
اينك خداوند مي فرمايد : چه چيز تورا بر آن داشت كه به غير من نياز خود را باز گوئي؟
پس هفت سال در ميان زندان بمان (به جرم اينكه به ساقي سلطان اعتماد كردي و گفتي : مرا نزد سلطان ياد كن )
یوسف علیه السلام به قدری پشیمان شد و در زندان ناله و گريه كرد كه اهل زندان به تنگ آمدند و قرار شد يك روز گريه كند و يك روز آرام بگيرد…
نمونه معارف ج3 ص 280
لئالی الاخبار ص 92
 اذان صبح: 
 طلوع آفتاب: 
 اذان ظهر: 
 غروب آفتاب: 
 اذان مغرب: 
 نیمه شب شرعی: 
