تألیفات مرحوم علامه طباطبایی ره
از استاد کتاب های ارزشمندی به جای مانده که به معرفی اجمالی می پردازیم:
تفسیر المیزان: این کتاب شریف که اصل آن به زبان عربی و در بیست جلد تألیف گردیده از سوی ناشران داخلی و خارجی به زبان های عربی و فارسی بارها چاپ و منتشر شده است. شهید مطهری در مورد این تفسیر می گوید که: «کتاب تفسیر المیزان، یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است. من می توانم ادعا کنم بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است.» مطهری معتقد بود که این تفسیر همه اش با فکر نوشته نشده است و بسیاری از مطالب آن از الهامات غیبی است و اضافه می کند:«کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم.»1
رساله ای در مبدأ و معاد2
حاشیه بر کفایت الاصول3
اصول فلسفه و روش رئالیسم4
سنن النبی5
شیعه در اسلام6
قرآن در اسلام7
نهایه الحکمه8
بدایه الحکمه9
وحی یا شعور مرموز10
رساله ای در عشق11
شیعه اصول عقاید12
حاشیه بر اسفار صدرالمتألهین شیرازی13
رساله ای در حکومت اسلامی14
رساله ای در قوه و فعل15
رساله ای در وسائط16
تعلیقه بر اصول کافی17
علی و فلسفه ی الهی18
حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری19
نظریه السیاسه و الحکم فی الاسلام20
تعلیقه بر بعضی مجلدات بحارالانوار21
موضوع: "جور واجور"
رمز موفقیت علامه طباطبایی ره از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی دام ظله
حضرت آیت الله مکارم شیرازی در این مورد فرمودند:
«من فکر می کنم چیزی که باعث موفقیت یک طلبه یا یک عالم بزرگ می شود سه اصل است: 1- نظم در کار. 2- استقامت و پشتکار. 3- اخلاص و پاکی نیّت. و این سه اصل به خوبی در مرحوم علّامه طباطبایی دیده می شد.»
برخی از عوامل بی رغبتی به نماز
1. گناه و آلودگی
یکی از میراث های ارزشمند در فرهنگ اسلامی، دعاها و مناجات های به یادگار مانده از ائمه معصومین(علیهم السلام) است که در ضمن آن ها، معارف اسلامی به زبان دعا بیان شده است. در دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد(علیه السلام) به بررسی عوامل بی رغبتی به نماز و مناجات پرداخته است و به خداوند تبارک و تعالی عرض می کند:
«خدایا! چه شده است که هر گاه با خود می گویم آماده نماز شَوَم و مناجاتی با تو داشته باشم، کسالت را بر من مسلّط و لذّت مناجات را از من سلب می کنی… شاید مرا بی اعتنا به ربوبیّت خود یافتی و از خود دورم نموده ای… شاید به جرم و گناهم یا به جهت بی حیایی مرا مجازات نموده ای؟ شاید مرا با اهل بطالت مأنوس می دانی و اُنس با نماز را از من سلب می کنی.»
آری! امام(علیه السلام)، گناه و آلودگی را از عوامل مهم بی رغبتی به نماز معرفی می فرماید.
2. ناآشنایی با خداوند
شخصیتی که ناشناخته باشد، جاذبه و حریم نخواهد داشت. خدای سبحان در سوره ی مبارک حمد، نخست خود را برای جهانیان وصف می کند که رابطه اش با آنان، رابطه مالک و مربّی است و او به مملوکین و مربوبین خویش سراپا محبت و لطف است و این ارتباط در دار دنیا قطع نمی گردد و در جهان آخرت، مرکز همه ی توجّهات و قدرت ها اوست و لاغیر. پس از آن که انسان، خدای خویش را شناخت و در پرتو این شناخت، احساس محبت و عشق پیدا کرد، آن گاه می گوید:«ایّاک نَعبُدُ وَ ایَّاکَ نَستَعینُ».
پروردگار متعال در سخن خویش، رغبت و عشق به نماز را ناشی از شناخت و محبّت به خداوند می داند و می فرماید:
«یَا بنَ عِمران لَو رَأیتَ الّذینَ یُصَلّونَ لی فی الدُّجی وَ قَد مَثُلتُ نَفسی بَینَ اَعیُنِهم وَ هُم یُخاطِبُونی… یَا بنَ عِمران کَذِبَ مَن زَعَمَ اَنَّهُ یُحِبُّنی فَاِذا جَنَّه اللَّیلُ نامَ عَنّی اَلَیسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلوَه حَبیبِهِ.
ای موسی! اگر آن ها که شبانگاهان برای من نماز می خوانند، ببینی(در می یابی که گویی) من در پیش چشم شان حاضرم و آنان با من به گفت و گو نشسته اند… ای فرزند عِمران! دروغ می گوید آن کس که می پندارد مرا دوست دارد، امّا چون شب فرا می رسد، می خوابد. آیا هر محبّی خلوت با محبوب را دوست ندارد؟!»
3. ناآشنایی با فلسفه و معانی نماز
نماز، تجسّم باوری از نیازهای درونی انسان است. بنابراین: به پاداشتن آن مبتنی بر درک صحیح از اسرار و فلسفه ی آن است. انسانی که نمی داند چرا باید نماز بخواند و چه اثری بر آن مترتب است و چه مضامینی در این گفت و گوهای مکرر بازگو می شود، بی تردید، برای انجام آن، انگیزه و رغبتی ندارد.
نیاز، مدار همه ی کنش ها و محور تمام تلاش های انسان است. در میان این همه نیازهای شناسایی شده، اگر نیاز به نماز، یا هر عبادت دیگری ناشناخته بماند، چه چیز می تواند توجیه کننده ی رغبت و تمایل به آن باشد؟ و چگونه انسان می تواند به جای کار یا استراحت، اولویّت را به این امر ناآشنا! اختصاص دهد؟ درمان این بیماری در گرو شناخت معانی و اسرار نماز است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:«لَو تَعلَم مالَکَ فی صَلاتِکَ وَ مَن تُناجی ما سَئِمتَ وَ مَا التَفَتَّ؛ اگر بدانی در نمازت چیست و با چه کسی گفت و گو می کنی، خسته نمی شوی و نماز را به پایان نمی بری!»
4. نشناختن نیازهای خود
بر نیاوردنِ صحیح نیازها، موجب غفلت از ضرورت ها می گردد. اگر انسان نیاز به معبود را درک کند و بداند به ثمر رسیدن هر تلاش و کوششی در گرو اراده ی خداوند است، از پیوند با او در مقاطع فعالیت ها و برنامه های شبانه روز دریغ نمی کند. او نمی داند گره های امور او باید در ارتباط با خدا گشوده شود.
در برابر چنین نادانی و گمراهی، خداوند به ملائک خطاب می کند:«به او بنگرید! سخت در اشتباه است! می پندارد نیازهای او به دست کسی جز من است و نمی داند فقط من می توانم حاجت هایش را برآورم.»
5. دنیازدگی
دنیازدگی و محبّت به دنیا نیز، تاریکی و ظلمتی است، که زیبایی ها و لذت های معنوی و عبادی را از ذائقه ی انسان می بَرَد. پیامبر بزرگ خدا حضرت مسیح(علیه السلام) می گوید:«صاحِبُ الدُّنیا لا یَلتَذُّ بِالعِبادَه وَ لا یَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما یَجِدُ مِن حُبِّ المالِ؛ دنیاپَرَست از اُنس با خدا لذّت نمی برد تا زمانی که حبّ مال در دل اوست.»
امیر مؤمنان(علیه السلام) می فرماید:«کَیفَ یَجِدُ لَذَّه العِبادَه مَن لا یَصُومُ عَنِ الهوی؛ چگونه لذّت عبادت را درک می کند، آن کس که از هواها خودداری نمی کند.»
خدای متعال به حضرت داوود می فرماید:«ما لِاولیائی وَ الهَمّ بِالدُّنیا اِنَّ الهَمَّ یَذهَبُ حَلاوَه مُناجاتی مِن قُلُوبِهِم؛ اولیای من از دنیازدگی دورند؛ همانا دنیازدگی، حلاوت مناجات مرا از قلب های آنان می ستانَد.»
6. نداشتنِ برنامه صحیح درباره ی نماز
قرآن کریم، نخستین نشانه ی حکومت صالحان را بر پاداشتن نماز و ایجاد شرایط اقبال و رغبت می شمارد. با آن که پس از استقرار حکومت اسلامی در ایران و تشکیل ستادی با عنوان اقامه ی نماز، تلاش هایی فراوان با هدفِ ارتقای فرهنگ نماز در جامعه صورت گرفته و به همین جهت، درصدِ افراد نمازخوان به شدّت افزایش یافته است، مدارس و مراکز فرهنگی و دانشگاهی، معطّر به عطر نماز شده اند، و … امّا همواره ناظران و کارشناسان مربوط، کاستی هایی را در زمینه ی رغبت و تشویق به نماز مورد توجه و گوشزد قرار می دهند.
پرستش آگاهانه/دکتر محمدرضا رضوان طلب/م<سسه فرهنگی- انتشاراتی ستاد اقامه نماز
انواع استغفار
از پرسش هايي كه فراوان مطرح مي شود، اين است كه چرا قرآن به پيامبر اكرم(ص) دستور مي دهد كه استغفار كند:* فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَ استَغفِرهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً*؛ «پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است.» خود پيامبر نيز فرمود:«إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَي قَلبِي وَ إِنِّي لَاستَغفِرُ اللهَ فِي كُلِّ يَومٍ سَبعِينَ مَرَّهً؛ به راستي كدورتي بر قلبم احساس مي كنم و روزي هفتاد مرتبه{براي رفع كدورت ها} استغفار مي كنم.» همچنين:«وَ رُوِيَ فِي كُلِّ يَومٍ مِائَهَ مَرَّهٍ؛ و روايت شده است در هر روز صد مرتبه.»
استاد مطهري در توضيح اين حديث مي گويد:«اگر شما يك آيينه ي بسيار صافي را بعد از پاكيزه كردن در يك فضاي بسيار صافي كه خوشتان مي آيد در آن تنفس بكنيد روي يك ميز بگذاريد، بعد از يك ساعت مي بينيد روي آن گرد نشسته است. اين گرد را شما قبلاً احساس نمي كرديد، روي ميز هم احساس نمي كنيد، روي ديوار هم احساس نمي كنيد. هر چه ديوار كثيف تر بشود، اثر و لكه ي سياهي را كم تر نشان مي دهد تا جايي كه اگر سياه باشد، قيراندود باشد … اثرش ظاهر نمي شود. پيغمبر اكرم(ص) در هيچ مجلسي نمي نشست؛ مگر آنكه25 بار استغفار مي كرد … مي گفت در روي دل خود يك آثار كدورت احساس مي كنم و روزي هفتاد بار براي رفع اين كدورت ها استغفار مي كنم. آن كدورت چيست؟ آن كدورتها براي ما آيينه است، براي ما نورانيت است، براي او كدورت است. او وقتي كه با ما حرف بزند؛ ولو حرفش را براي خدا مي زند؛ ولو خدا را در آيينه وجود ما مي بيند باز از نظر او اين كدورت است.»
اين يك پاسخ براي اين پرسش است. پاسخ ديگر در دعاي بعد از زيارت امام رضا عليه السلام آمده است كه استغفار انواعي دارد و فقط براي جبران گناه نيست؛ بلكه گاه از سر اخلاص، اشتياق، حيا و ايمان است.
«وَ اغفِر لِي يَا خَيرَ الغَافِرينَ رَبِّ إِنِّي استَغفِررُكَ استِغفَارَ حَيَاءٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ رَجَاءٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ إِنابَهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ دَغبَهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ رَهبَهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ طَاعَهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ إِيمانٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفَارَ إِقرارٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ إِخلاصٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ تَقوَي وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ تَوَكُّلٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ ذِلَّهٍ وَ استَغفِرُكَ استِغفارَ عَامِلٍ لَكَ هَارِبٍ مِنكَ إِلَيكَ؛ مرا بيامرز اي بهترين آمرزندگان! پروردگارا! من از تو آمرزش مي خواهم، آمرزش شرمساري و از تو آمرزش مي خواهم، آمرزش اميدواري، و استغفار طلب مي كنم، استغفار برگشت و توبه جويي. و آمرزش مي جويم، آمرزش اشتياقي، و آمرزش مي جويم، آمرزش{از سر} ترس و خوف و آمرزش مي جويم، آمرزش{از روي} طاعت{و بندگي} و آمرزش مي جويم، آمرزش{از روي} ايمان و از تو طلب آمرزش مي كنم، آمرزش{از سر} اقرار{و سرسپردگي} و آمرزش مي جويم، آمرزش{از روي} اخلاص و بي آلايشي، و از تو آمرزش مي جويم، آمرزش پرهيزگاري، و آمرزش مي خواهم، آمرزش توكل{و تكيه بر قدرت الهي} و آمرزش مي طلبم، آمرزش خواري و آمرزش مي طلبم، طلب آمرزش خدمتكاري كه از تو به سوي خودت مي گريزد.»
فيلسوف شرق، علامه محمد تقي جعفري ره
به عقيده ما، بشر يك ميليون اشتباه ندارد بلكه تنها و تنها، يك اشتباه مرتكب شده است و آن اين است كه: هدف و ايده آل زندگي خود را نمي داند.
در قسمت اول، به قدم اول، كه نيت بود و قدم دوم، كه صمت بود به همراه توضيح هر كدام از آن ها اشاره نموديم و در ادامه در اين قسمت به دو قدم باقيمانده به همراه توضيحاتي درباره آن ها اشاره مي نماييم:
حضرت آيت الله مجتهدي ره
واجبات طلبگي
قدم سوم: جوع:
جوع يعني گرسنگي، (يعني تا زماني كه گرسنه نشدي چيزي نخور) غذا كم بخور و تا گرسنه نشده اي، نخور، و هنوز سير نشده اي، دست بكش. حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام به امام حسن عليه السلام فرمودند: آيا به تو ياد بدهم چهار خصلت را كه به سبب آن ها از طبيب بي نياز شوي؟ امام حسن عليه السلام عرض كردند: بله. حضرت فرمودند: بر سر طعام منشين، مگر وقتي كه گرسنه هستي و تا هنوز به غذا اشتها داري، بلند شو و غذا را خوب بجو و هنگامي كه خواستي بخوابي، به بيت الخلأ برو كه اگر اين ها را انجام دهي، از طب بي نياز مي شوي.
مخصوصاً غذاي طلبه بايد سبك باشد. وقتي ما طلبه بوديم، شب ها قدري ميوه مي خورديم كه سحر بتوانيم بلند شويم. ظهرها هم غذاي سبكي مي خورديم، گاهي سيب زميني را در ماست مي كوبيديم و نمك مي ريختيم و اين الويه ما مي شد. گاهي هم آب دوغ و خيار، گاهي هم اشكنه درست مي كرديم و مي خورديم. گوشت زياد نخوريد.
حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام گوشت كم مي خوردند و مي فرمودند:«لا تجعلوا بطونكم مقابر الحيوان»، شرح نهج البلاغه/25/1؛ شكم هايتان را قبور حيوانات نكنيد. امروزه با اين همه غذاهاي مفصل و چرب و نرم و چلوكباب و نوشابه و … شيخ انصاري ره درست نمي شود!
قدم چهارم: لقمه پاك:
غذاهاي ما امروز طاهر واقعي نيست و همين هم اثر دارد. امام صادق عليه السلام فرمودند:«أورع الناس من وقف عند الشبهه»، وسايل، 162/27؛ با ورع ترين مردم كسي است كه هنگام شبهه توقف كند، يعني دقت كند. مبادا اين لقمه و يا اين غذا حرام باشد.
وقتي مرحوم آيت الله اثني عشري، صاحب تفسير اثني عشري را به زندان بردند، ايشان غذاي زندان را نخوردند و فرمودند: همان نان و پنير خودم را از خانه براي من بياوريد.
آيت الله شيخ محمد تقي بافقي ره را هم كه به زندان بردند، ايشان غذاي زندان را نخوردند و به سربازي پول مي دادند و مي فرمودند: از بيرون برايم غذايي تهيه كن.
وقتي آيت الله العظمي گلپايگاني ره طلبه بودند، ظهرها چند طلبه جمع مي شدند و غذاهايشان را روي هم مي ريختند و مي خوردند، ولي ايشان غذاي خود را داخل غذاهاي آن ها نمي كردند و مي فرمودند: از كجا معلوم پدر و مادر اين ها راضي باشند كه من از غذاي آن ها بخورم؟
شيخ انصاري ره هم در زمان طلبگي شان، مهمان طلبه ديگري شدند و به او پولي دادند كه وقتي نان مي خري، يك نان هم براي من بخر. طلبه رفت و نان خريد. شيخ ديد نان، شيره اي است. پرسيد: پول شيره را از كجا آوردي؟ طلبه گفت: نسيه خريدم! شيخ فرمود: از كجا معلوم زنده باشيم و پول اين شيره را بدهيم؟ لذا از قسمتي كه شيره اي نبود، استفاده كرد.
هفته نامه افق حوزه/شماره381/چهارشنبه 18دي 1392
دستورالعملي از شهيد اول ره
در هر حال و مكان دانش آموز باش. پرگو مباش. بيشتر به شنيدن علاقه مند باش تا گفتن. با قرآن مأنوس باش. وردي از قرآن را براي خودت برگزين. اگر مي تواني قرآن را حفظ كن و اگر ممكن نيست، هر چند آيه اي كه در توانت هست، از بَر كن.
تأثير استاد در ايمان شاگرد
سيد محسن جبل عاملي از علماي بزرگ شيعه در دمشق مدرسه اي ساخت تا فرزندان شيعيان در آن جا به فراگيري علم بپردازند.
ايشان شاگردي داشت به نام عبدالله كه از ذهن سرشاري برخوردار بود و توانسته بود در مدت كوتاهي تحصيلات خود را در دمشق به پايان رساند و براي فراگيري بعضي علوم به آمريكا سفر كند.
او از مدت ها قبل در يكي از دانشگاه هاي آمريكا اسم نويسي كرده و راه درازي را پيموده بود تا در امتحان ورودي شركت كند.
اما وقتي در صف ورود به جلسه ايستاده بود متوجه شد اگر عجله نكند وقت نماز مي گذرد، لذا با شتاب جهت اقامه نماز حركت كرد.
افرادي كه پشت سرش بودند فرياد برآوردند: كجا مي روي، نوبت شما نزديك است و اگر دير برسي جلسه ديگري برگزار نمي گردد.
عبدالله جواب داد: من يك تكليف ديني دارم و اگر انجام ندهم وقت آن مي گذرد و آن بر امتحان مقدم است و با توكل به خدا مشغول نماز خواندن شد.
از قضا وقتي نمازش تمام شد نوبتش نيز گذشته بود.
برگزار كنندگان امتحان وقتي متوجه اين قضيه گرديدند، از ايمان عبدالله به شگفت آمده بودند و از او دوباره امتحان به عمل آوردند.
عبدالله در نامه اي خطاب به استادش در جبل عامل، نوشته بود: من درس ايمان و عمل به تكاليف را از شما آموخته ام.
سيد محسن بسيار خوشحال گرديد و از اين كه توانسته بود چنين شاگردي پرورش دهد در پيشگاه خداوند شاكر بود.
هفته نامه پرتو/424/چهارشنبه28فروردين1387
توصيه هايي از آيت الله العظمي ميرزا جواد تبريزي ره براي طلاب
*اگر طلبه جوان براي خدا و بدون انتظار از كسي؛ بلكه فقط براي خدمت به دين، طلبگي را شروع كرد، لذتي را در درس خواندن احساس خواهد نمود كه خود سبب خواهد شد ضمن جديت در دس، فرد مفيدي باشد. و اگر مي خواهيد كسي شويد كه در آينده به دين خدمت مؤثر نماييد، به درس خود اهميت دهيد و اول بُنيه علمي خود را تقويت كنيد و از تهذيب نفس غافل نشويد كه درس بدون تقوا ثمره اي ندارد.
*طلبه اگر بخواهد مورد عنايت پروردگار قرار گيرد، بايد روشي متفاوت از ساير مردم داشته باشد و در حركات خود دقت كافي مبذول دارد. اگر طلبه اشتباه كند، به اسم دين تمام مي شود، بنابراين بايد دقت كرد تا اشتباهي رخ ندهد كه قلب امام زمان(عج) به درد آيد.
*در استفاده از جواني و سرمايه عمر، كمال مراقبت را بنماييد كه جواني زودگذر است و فرصت ها به سرعت از دست مي روند؛ فرصت را مغتنم بشماريد و توفيق را از خداوند متعال بخواهيد.
*در هر حال آخوندي، خالي از زحمت نمي شود. اگر بتوانيد تحمل كنيد، خداوند عنايت خواهد كرد و اين چنين نيست كه تا آخر با اين گرفتاري ها و مشكلات مواجه باشيد«و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب» اگر مشكلات را تحمل كنيد و براي خدا تحمل كنيد، ان شاءالله فرجي خواهد شد و به اميد خدا به اجر و مقامات اخروي نائل خواهيد شد.
*طلبه اگر بخواهد در آينده موفق شود، بايد سحرخيز باشد، همت داشته باشد و به خود عادت دهد كه شب ها زود به خواب رود و از صبح زود استفاده كامل بنمايد. بزرگان اگر به درجه عالي رسيدند و موفق شدند، به واسطه آن سحرخيزي بوده است(همت بلند دار كه مردان روزگار، از همت بلند به جايي رسيده اند) معروف است كه روزي ها را در نيمه شب تقسيم مي كنند و يك طلبه جوان تا توانايي دارد بايد اين فرصت را از دست ندهد كه فردا دير است.
*ابراز محبت و مودت به اهل بيت(ع) به اشكال مختلف مي تواند باشد كه عمده آن حفظ شعائر و خطابه و تبيّن مظلوميت آنان بر مردم است. قرآن كريم مي فرمايد:«وابتغوا إليه الوسيله»؛ و طلبه اگر مي خواهد موفق شود، احتياج به وسيله دارد و بهترين وسيله اهل بيت(ع) هستند. موفقيت علماي بزرگ به خاطر اخلاص و ارادت و محبت واقعي و توسل آنان به اهل بيت(ع) حاصل شده است.
*حضور طلاب در جلسات وعظ و خطابه و در جمع مؤمنين بايد ملموس باشد و آن ها بايد در دسته جات سينه زني، زنجيرزني و مراسم مختلف كه تقويت شعائر را به دنبال دارد، شركت كند. در مجلس روضه اشك بريزند و حالت حُزن به خود بگيرند. يادآوري ظلم هايي كه بر اهل بيت(ع) گذشت، ضامن بقاي تشيع است.
*بر خواندن زيارت عاشورا مداومت كنيد. لذا آنان كه به خواندن زيارت عاشورا استمرار دارند، اثر خواندن اين دعا را ديده و مي بينند. زيارت عاشورا يادآور مصائبي است كه بر اهل بيت(ع) گذشته و هر كس به واسطه اين زيارت به اهل بيت(ع) توسل كند، مأجور است و ان شاءالله گره كارهايش باز خواهد شد و در اين دنيا اثر خواندن اين دعا را خواهد ديد.
حضرت آيت الله مجتهدي ره
قدم اول: نيت:
حالا كه آمده اي طلبه شدي، به هر دليلي…!، نيّتت را درست كن، يعني نيتت بايد خالص براي خدا باشد، و بايد خالص خالص براي خدا باشي. بگو: خدايا آمده ام آدم شوم و بعد از اين، دست عده اي را بگيرم. حاج شيخ عبدالكريم حائري(ره) را در حرم امام حسين(ع) ديدند كه گريه مي كند و به امام مي گويد: آقا جان! من مجتهد شده ام، ولي مي خواهم آدم بشوم. گفتند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل. حاج شيخ عبدالكريم حائري(ره) فرمودند: ملا شدن چه مشكل آدم شدن محال است! اين به خاطر اين است كه ما در فكر آدم شدن نيستيم. دعا كنيد آدم شويم و بميريم. برسيم و بميريم. دعا كنيم بارمان را به مقصد برسانيم و بميريم. شخصي وارد روستايي شد، ديد همه قبرها جلوي درِ خانه هاست و سن مرده ها كم است؛ يكي شش ماه، يكي يك سال، يكي سه سال، يكي ده روز. از شخصي پرسيد: جريان چيست؟ در جواب گفت: ما اينجا مرده ها را جلوي خانه دفن مي كنيم كه هر روز وقتي از خانه بيرون مي آييم، به ياد مرگ و آخرت بيفتيم و از خدا بترسيم و در روز، حواسمان جمع باشد و كارهايمان را ميزان كنيم و اين كه مي بيني عمرها كم است، علتش اين است كه ما عمر را از روزي حساب مي كنيم كه شخص بيدار شود و خودش را بشناسد(و دست از گناه و معصيت بكشد).
اگر اين طور باشد، ما اصلاً عمري نداريم! دعا كنيد بيدار شويم، و بفهميم از كجا آمده ايم و در كجا هستيم و به كجا خواهيم رفت. حضرت علي(ع) فرمودند:«رحم الله امراً علم من أين و في أين و إلي أين»، شرح اصول كافي ملاصدرا571/1/1. اميرمؤمنان(ع) در روايت ديگري فرمودند:«تعجب مي كنم از كسي كه به دنبال گمشده خويش مي گردد، ولي به دنبال خودش نمي گردد!» ما خودمان را گم كرده ايم. تا به حال گشته اي خودت را پيدا كني؟
قدم دوم: صمت:
صمت يعني سكوت. حرف هايي كه فايده ندارد، نزن. خداوند متعال مي فرمايد:«ما يلفظ من قول إلا لديه رقيب عتيد»؛ هيچ كلامي از دهان شما بيرون نمي آيد، مگر اين كه نگهباني آماده است و آن را ضبط مي كند. نقل مي كنند: طلبه اي از دنيا رفت، او را در خواب ديدند و پرسيدند: حالت چطور است؟ گفت: مواظب اعمال و گفته هاي خود باشيد؛ زيرا حساب و كتاب خدا بسيار دقيق است. يك روز كه باران مي باريد، من گفتم: به به عجب باران به موقعي! هنوز سر آن يك جمله گرفتارم و به من مي گويند: مگر ما باران بي موقع هم داشته ايم؟! حضرت علي(ع) فرمودند: ايّاك و فضول الكلام فإنّه يظهر من عيوبك ما بطن و يحرّك عليك من أعدائك ما سكن؛ غررالحكم4104/212/؛ از حرف زايد و بيهوده دوري كن؛ چرا كه عيوب پنهان تو را آشكار مي كند و دشمنان تو را، كه با تو كاري ندارند، بر عليه تو تحريك مي كند. وقتي ما طلبه بوديم، همين كه چند نفر جمع مي شديم، هم مباحثم مرحوم حاج شيخ محمود تحريري مفاتيح را دست يكي از رفقا كه صداي خوبي داشت، مي داد و مي گفت: از مناجات خمسه عشر بخوان. اين مناجات بتعث مي شد كه از سخنان بيهوده خودداري كنيم.
شخصي نزد آيت الله العظمي سيد احمد خوانساري(ره) آمد و يك ساعت با آقا صحبت كرد. اريالا فقط با يك بله جواب او را دادند. بعضي علوم هستند كه جز از راه سكوت نمي شود به آن ها رسيد. حرف هاي زايد را از كلامت خارج كن و هر حرفي را كه نمي داني، نگو؛ و آن چه را هم مي داني، همه اش را نگو و ضمناً به هر كس هم نگو!
مخفي نماند كه سخن گفتن بي فايده وقتي است كه سخني بگويي كه اگر آن را نگويي، ضرري به دين و دنياي تو نمي رسد و گفتن آن نيز نفعي براي هيچ كس نداشته باشد.