مبارزات سیاسی حضرت زهرا سلام الله علیها
فاطمه زهرا سلام الله علیها در برابر جریاناتی که بعد از رحلت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به وجود آمد، ساکت ننشست و دست به مبارزه سیاسی زد و با سخنرانی های افشاگرانه و سرودن اشعاری به بیانِ ماهیت غاصبان خلافت و مصیبتهای وارده به وسیله ی آنها پرداخت.
فضّه خادمِ آن حضرت نقل می کند که گریه ی فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز هشتم بیشتر شد و به سوی قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم حرکت کرد و گروهی نیز به همراه ایشان بودند. در آنجا حضرت چند بیت نوحه ای سرودند که در قسمتی از آن این چنین آمده:
«لَو تَرَی المِنبَرَ الَّذِی کُنتَ تَعلُوهُ
عَلاهُ الظَّلامُ بَعدَ الضِّیاءِ
یا إلهی عَجِّل وَفاتی سَریعاً
فَلَقَد تَنَغَّصَتِ الحَیاهُ یا مَولائِی؛
{پدر جان} اگر به منبری که بالای آن قرار می گرفتی، بنگری، {خواهی دید که} تاریکی بعد از روشنایی بر آن بالا رفته. خدایا! مرگ مرا نزدیک گردان که حیات و زندگی بر من تاریک شده است، ای مولای من!»
و در جای دیگر فرمود:
«قُل لِلمُغَیِّبِ تَحتَ أَطبَاقِ الثَّری
إِن کُنتَ تَسمَعُ صَرخَتی وَ نِدائِیاً
صُبَّت عَلَیَّ مَصَائِبٌ لَو اَنَّهَا
صُبَّت عَلَی الاَیَّامِ صِرنَ لَیالِیاً
قَد کُنتُ ذاتَ حِمیً بِظِلِّ مُحَمَّدٍ
لا اَخشُ مِن ضَیمٍ وَ کانَ جَمالِیاً
فَالیَومَ أخشَعُ لِلذَّلیل وَ اتَّقی
ضَیمی وَ اَدفَعُ ظالِمِی بِرِدائِیاً؛
بگو به آن که در زیر طبقات زمین پنهان است: اگر صدا و ناله ی مرا می شنوی، به جانم ریختند چندان غم و درد مصیبتها
که گر بر روزها ریزند، گردد تیره چون شبها
من در سایه ی حمایت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بودم و از هیچ دشمنی و ظلمی نمی ترسیدم و او جمال من بود.
اما امروز در برابر ذلیلی ترس دارم و باک دارم به من تعدی شود و من ظالم را با پیراهنم دفع می کنم.»
ابن طیفور روایتی را نقل می کند که چون فدک را غصب کردند، آن حضرت به سراغ ابوبکر رفت و فرمود:
«آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث بری و من از پدرم ارث نبرم؟» بعد از آن نزد قبر پدر رفته، فرمود:
قَد کانَ بَعدَکَ اَنباءٌ وَ هَنبَثَهٌ
لَو کُنتَ شاهِدَها لَم یَکبُرِ الخَطبُ
إِنّا فَقَدناکَ فَقدَ الأرضِ وابِلَها
وَ اختَلَّ قَومُکَ فَاشهَدهُم فَقَد نَکَبُوا
وَ کُلُّ أَهلٍ لَهُ قُربی وَ مَنزِلَهٌ
عِندَ الإِلَهِ عَلَی الأَدنَینِ مُقتَرِبٌ
أَبدَت رِجالٌ لَنا نَجوا صُدُورِهِم
لَمّا مَضَیتَ وَ حالَت دُونَکَ التُّرَبُ
تَجَهَّمَتنا رِجالٌ وَ استُخِفَّ بِنا
لَمّا فُقِدتَ وَ کُلُّ الأَرضِ مُغتَصَبٌ
… إِنّا رُزینا بِما لَم یُرزَ ذُو شَجَنٍ
مِنُ البَرِیَّهِ لا عَجَمٌ وَ لا عَرَبٌ
سَیَعلَمُ المُتَوَلِّی الظُّلمِ حامَتَنا
یَومَ القیامَهِ أَنَّی سَوفَ یَنقَلِبُ؛
بعد از تو خبرها و مسائل مختلف پیش آمد که اگر تو بودی آن چنان بزرگ جلوه نمی کرد.
ما تو را از دست دادیم، مانند از دست دادنِ سرزمین، باران را و قوم تو مختلّ ماند و بنگر که چگونه از راه منحرف شده اند.
هر خاندانی که نزد خداوند قرب و منزلتی داشت، بر بیگانگان مقدم بود{در حالی که به ما ظلم کردند و حرمت ما را شکستند}.
آن زمان که رفتی و خاک میان ما و تو فاصله انداخت، مردانی اسرار سینه های خود را برای ما آشکارا کردند.
مردانی به ما هجوم آوردند و ما کوچک شمرده شدیم، آن زمان که تو از میان ما رفتی و هر زمینی غصب شد.
به ما مصیبتی رسید که در دنیا نه در عرب و نه در عجم هیچ کس بدان مبتلا نشد.
به زودی در روز قیامت آن کس که سبب ظلم به ما بود، خواهد دانست به کجا می رود.»