گردنه اي كه نمي توان از آن گذشت مگر …
آيت الله بهجت ره:
در قيامت گردنه اي هست كه كسي كه حقي از مردم بر گردنش باشد، نمي تواند از آن بگذرد؛ يا بايد از حسناتش به كسي كه حقّ او را پايمال كرده، بدهد يا … بالأخره تا مردم در آن جا از همديگر راضي نشوند، نمي توانند از آن جا بگذرند.
تعقيب دشمن
شهيد حسين تاجيك
در عمليات كربلاي يك، قبل از پاتك دشمن، شهيد تاجيك نيروها را تيم بندي كرد. مسئوليت هر تيم را به يكي از كادرهاي گردان داد و آنان را از خاكريز جلوتر فرستاد.
وقتي دشمن با تعداي تانك پاتك كرد، نيروها كه بدون جلب توجه عراقي ها به نزديكي شان رسيده بودند، از فاصله نزديك به عراقي ها تيراندازي كردند كه چند دستگاه تانك و خودرو منفجر شد. دشمن حيرت زده احساس كرد در تله افتاده است و بلافاصله فرار كرد. تاجيك، گردان را به تعقيب دشمن فرستاد و ما از روي رد دشمن جلو رفتيم. عراقي ها گيج شده بودند و فكر مي كردند كه منطقه در دست خودشان است؛ براي همين با چند دستگاه ايفا به سمت ما آمدند كه تعدادي از آن ها اسير و كشته شدند و عده اي هم فرار كردند.
اصلاً روش شهيد تاجيك در عمليات ها، تعقيب دشمن بود. در عمليات والفجر هشت، بعد از اين كه منطقه مأموريت خود را در چهل دقيقه ي اول تصرف كرديم، به تعقيب دشمن پرداختيم. و فرداي آن روز تعدادي از نيروهاي عراقي را كه به هنگام فرار در باتلاق ها به دام افتاده بودند، اسير كرديم. همچنين توانستيم پايگاه مهم موشكي عراق را تصرف كنيم. به همين جهت بود كه گردان415 به عنوان موج دوم و پيشرو در عمق، در نظر گرفته شده بود.
شفاي بيماري علمي و عملي در قرآن:قرآن مجيد نه تنها داروي دردهاست، بلكه شفاي هر گونه بيماريِ انسان ها مي باشد. چون انسان داراي شئون فراوان نظري و عملي است و جهل، مهم ترين مرض عقل نظري بشر به شمار آمده، ضلالت و گمراهي، بدترين بيماريِ عقل عملي انسان محسوب مي شود، لذا قرآن كريم، هم بيماري هاي علمي بشر را گوشزد كرده، شفاي آن را شرح داد و هم مرض هاي عملي انسان را برشمرده، علاج آن را تبيين كرد تا هم در رسالت تعليم كتاب و حكمت كامياب شود و هم در سفارت تزكيه ي نفوس و تهذيب قلوب موفّق گردد.
داروي دردهاي روحي، قرآن كريم است. چنان كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است:«دواء دائكم و نظم ما بينكم»(نهج البلاغه، خطبه 158)؛ شفاي هر گونه بيماري علمي و عملي انسان، قرآن مجيد است. چنان كه خداوند فرموده استو نُنزّلُ من القرآن ما هو شفاءٌ و رحمهٌ للمؤمنين)(سوره اسراء، آيه82) و (قد جاءتكم موعظهٌ من ربّكم و شفاءٌ لما في الصدور)(سوره يونس، آيه57). لذا حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام دستور و راهنمايي نسبت به شفاجويي از قرآنِ شافي را چنين ارائه فرموده است:««وَ استَشفوا بنوره فإنّه شفاء الصدور»(نهج البلاغه، خطبه110) و «فإنّه الحبل المتين و النور المبين و الشفاء النافع»(نهج البلاغه، خطبه156)
بيماري روحي و راه درمان: قرآن كريم همان طوري كه شفا را در پرتو ادراك صحيح معارف آسماني و ايمان به تمام ره آورد پيامبران الهي و امتثال احكام اسلامي مي داند، بيماري را، اثر جهل و عدم ادراك درست مَعالي وحي و فقدان اعتقاد به ره آورد انبيا عليهم السلام و ترك امتثال دستورهاي ديني آنان مي داند. چون روح انسان مقدّم بر بدن او بوده، تن بشر فرع جان مجرّد اوست، لذا سلامتِ روح مهم تر از سلامت بدن و همچنين بيماريِ دل شديدتر از مرض بدن مي باشد، چنان كه اميرالمؤمنين حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام در اين باره مي فرمايد:«… أشَدُّ من مرض البدن مرضُ القلب؛ ألا و إنّ من صحّهِ البدن تقوي القلب».
از اين جهت، شناختِ بيماري روح و معرفتِ دارويِ آن و آشنايي با كيفيّت درمان، تا نيل به شفاي كامل، از بهترين رهنمودهاي قرآن كريم است، لذا نمونه هايي از مرض دل بازگو مي شود تا راه علاج آن از قرآن مجيد استنباط شود.
نمونه هايي از امراض روحي: 1. نفاق از نظر خداوند سبحان بيماري است، چه اين كه ضعف ايمان و فتورِ عقيده نيز به نوبه ي خود مرض محسوب مي شود؛(في قلوبهم مرضٌ فزادَهم الله مرضاً)(سوره بقره، آيه10) و (و إذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرضٌ ما وَعَدَنا الله و رسوله إلّا غروراً)(سوره احزاب، آيه12)
2. انحراف سياسي و گريز از نظام اسلامي و گرايش به بيگانگان، به احتمال شكست حاميانِ اسلام و پيروزي دشمنان مسلمين، مرض قلب شمرده شده است؛(فتري الذين في قلوبهم مرضٌ يُسارعون فيهم يقولون نخشي أن تُصيبَنا دائرهٌ فَعسي الله اَن يأتي بالفَتح أو أمرٍ مِن عِنده فيصبحواعَلي ما أسرّوا في أنفسهم نادمين)(سوره مائده، آيه52)
3. طمع به نامحرم و ضعف نفس در برابر غريزه ي حيواني و عدم اكتفا به حلال الهي و ميل تجاوز به حرام، بيماري دل است. چنانچه خداوند سبحان فرموده است(يا نساء النّبيّ لستنّ كأحدٍ من النساء إن اتقيتنّ فلا تَخضعن بالقول فيَطمع الذي في قلبه مرضٌ و قُلنَ قولاً معروفاً)(سوره احزاب، آيه32)
قرآن مظهر اسم شافي: اكنون كه نموداري از بيماري هاي اعتقادي، سياسي و اخلاقي روشن شد، معلوم مي شود قرآن حكيم كه مظهر شفاي خداوندي است يكي از اسماي حسناي او شافي است و با ارائه ي برهان عقلي و نيز نشر حكمت و موعظت و جدال احسن، امراض فكري را قبل از پديد آمدن آن دفع مي كند و بعد از ظاهر شدن آن رفع مي نمايد.
با تبيينِ خطوط جامع و كلّي اسلام در سياستِ داخلي و خارجي، بيماري هاي سياسي را پيشگيري يا درمان مي كند و با تشريح آثار سوء بزهكاري و گرايش هاي تباه اخلاقي و راهنمايي هاي سودمند، آنها را علاج مي نمايد.
سروش هدايت/آيت الله جوادي آملي دام ظلّه
در قرآن كريم آمده است:«الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احداً الا الله و كفي بالله حسيبا»(احزاب، آيه 38)
كار انبيا و اوليا و علماي بزرگ اين است كه سخن حق را به مردم برسانند. آنان براي گسترش فرهنگ الهي و نفي سنت هاي جاهلي، موهوم و باطل و اضمحلال بدعت ها و امور معارض با ديانت كمترين هراسي ندارند.
حديث معروفي است كه خاطر نشان مي كند:«ان العلماء ورثه الانبياء»(الكافي، ج1، ص32)؛ عالمان وارثان پيامبرانند. ارث پيامبران چيزي جز هدايت، تعليم، پايداري، ارشاد، احياي نفوس و تصحيح مسير بشريت نيست. اين كه در حديث به تأكيد آمده است كه:«الفقهاء امناء الرسول»؛(بحارالانوار، جلد اول، ص216)؛ عالمان دين امانتداران(فرستاده) خدايند. بي جهت نيست. امانت ، همان محتواي رسالت است و دانشمند مسلمان بايد در نشر و تبليغ آن بكوشد و به هنگام حضور مانع براي رفع آن قيام كند. او بايد خارها و علفهاي هرزي را كه اجازه نمي دهند در سرزمين نفوس بشري گلهاي فضيلت و حق و عدالت كاشته شود كنار بزند.
حضرت علي(ع) مسئوليت هاي اجتماعي را تنها متوجه حكام و اميران نمي داند و مي فرمايد:«و ما اخذ الله علي العلماء ان لايقاروا علي كظه ظالم و لا سغب مظلوم؛ (نهج البلاغه) و پيماني كه خدا با دانشمدان دارد اين است كه با ظالمان قرار نداشته باشند و بر سيري آنان و گرسنگي مظلوم تاب نياورند.»
آيت الله محمدرضا مهدوي كني ره از اين دسته علما بود. ايشان از پشتوانه هاي انقلاب و خاري در چشم دشمن بودند. در هنگام فتنه ها با بصيرت، وارد ميدان مي شدند و يار و ياور ولايت و رهبري بودند. درگذشت اين فقيد وارسته و والامقام را به محضر امام زمان(عج) و نائب برحقّش امام خامنه اي مدظله العالي و همچنين حوزات علميه تسليت عرض نموده و از خداوند متعال مسئلت داريم كه روح ايشان را با ائمه معصوم(ع) و امام ره و شهدا محشور نمايد. يادشان گرامي باد.
سايه خدا بر سر هفت گروه
روز حساب و واپسين، روز دشوار و سختي است. و در چنان روزي، هفت گروه از رحمت خاص و ويژه ي الهي بهره مي برند؛ چنان كه در حديث ذيل مي خوانيم:
پيامبر اكرم(ص) فرمود:«سَبعَهٌ يُظِلُّهُمُ اللهُ فِي ظِلِّهِ يَومَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ إمامٌ عَادِلٌ وَ شَابٌّ نَشَأ فِي عِبادَهِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجُلٌ قَلبُهُ مُتَعَلِّقٌ بِالمَسجِدِ إِذا خَرَجَ مِنهُ حَتّي يَعُودَ إِلَيهِ وَ رَجُلانِ تَحابَّا فِي اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاجتَمَعَا عَلَي ذَلِكَ وَ اِفتَرِقا وَ رَجُلٌ ذَكَرَ اللهَ خَالياً فَفَاضَت عَيناهُ وَ رَجُلٌ دَعَتهُ امرَأهٌ ذَاتُ حَسَبٍ وَ جَمالٍ فَقَالَ إِنِّي أخَافُ اللهَ رَبَّ العالَمِينَ وَ رَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَهٍ فَاخفَاهَا حَتَّي لَا تَعلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنفِقُ يَمينُهُ؛
خداوند در روزي كه سايه اي جز سايه ي او وجود ندارد، بر هفت گروه سايه مي افكند:
1. پيشواي عادل؛ 2. جواني كه با عبادت خداوند رشد كرده است{و جواني را با عبادت گذرانده است}؛
3. مرد{و انساني} كه دلبسته به مسجد است؛{به گونه اي كه} وقتي از آن خارج مي شود{منتظر مي ماند} تا برگردد؛
4. دو مرد{و انساني} كه براي خدا با هم دوستي مي كنند، پس بر آن{محبّت الهي} جمع مي شوند و{بر همان محور} از هم جدا مي شوند؛
5. مردي كه در خلوت ها خدا را ياد كند، پس{با ياد خدا} از دو چشمش اشك جاري شود؛
6. مردي كه زني داراي مقام و زيبايي او را{به كار خلاف عفّت} دعوت كند، پس{جواب او را يوسف گونه} بگويد: من از خداي پروردگار جهانيان{كه در همه جا حضور دارد} مي ترسم؛
7. مردي كه صدقه اي داده است پس{آن چنان} آن را مخفي كرده است كه{گويا} حتّي دست چپ نفهميده است آنچه دست راستش انفاق كرده است.»
شرح حديث از مقام معظم رهبري مدظله العالي: …واحذَروا ما حَذَّركُم اللهُ
«في الكافي، عن الثمالي، قال: … واحذَروا ما حَذَّركُم اللهُ منها و ازهَدوا في ما زَهَّدكُم الله …»{الشافي، ص548}
در كتاب كافي از ابو حمزه ثمالي نقل شده است كه امام سجاد(ع) فرمودند: از آنچه خداي متعال شما را از آن بر حذر داشته است، بر حذر باشيد! اگر يك دوست مشفقِ عاقلِ مطلعي شما را از يك چيزي بر حذر بدارد، مثلاً بگويد: از فلان راه نرو! به فلان جا نرو! با فلان كس رفاقت نكن! شما اطمينان مي كنيد، عمل مي كنيد. حال، خداي متعال به ما مي فرمايد: اين كار را نكن! از اين راه نرو! اين حركت را انجام نده! تكليف عقلي و عقلايي ما چيست؟ يك وقتي در اوائل رياست جمهوري، از يكي از بزرگان خواستم، يك چيزي براي ما بنويسند، تا ما حالا كه گرفتار رياست جمهوري هستيم، به ما كمك كند. ايشان نوشتند … ببينيد شارع مقدس بر شما چه چيز را حرام كرده، آن را انجام ندهيد! چه چيز را واجب كرده، آن را انجام بدهيد! اين، دستور يك عالمِ عارفِ سالكِ حكيمي است در اجابت به يك درخواستي، دستور اين است. گاهي اوقات به شخصي از اهل معني برخورد مي كنيد، دستوري مي خواهيد، دستور كه نبايد حتماً يك ذكري باشد، دستور صحيح، دستور واقعي همين است.(واجب را انجام دهيد و از حرام دوري كنيد)
درس خارج، مورخ1392/2/3
سه توصيه ولي الله الاعظم(عج)
به نقل از حجه الاسلام محمدعلي جاودان
يك روز با يكي از دوستان محضر آيت الله حق شناس ره رفته بوديم، آن وقت منزل ايشان نزديك مسجد امين الدوله بود. مجلس هم مجلس خاصي بود. ايشان دفعتاً شروع به صحبت كردند و فرمودند: به آقا حجه بن الحسن عرضه داشتم من يتيم هستم و پدر ندارم. فرمود: من پدر شما هستم. حضرت سپس به من امر كردند: نماز جماعت، نماز شب، توجه به درس و مطالعه، آقاي حق شناس اين سه مطلب را در زندگي به جا مي آورد و هر سه وصيت حضرت را به دقت انجام مي داد. گاهي مي ديدم بي وقفه سه ساعت مطالعه مي كند و سعي مي كند حتّي يك نمازش را فرادي نخواند. نماز شب را هم ترك نمي كرد و اساساً رفقاي خود را افرادي مي دانست كه در نماز جماعت حاضر مي شوند.
سبب نزول سوره انسان(هل اتي)
يكي ديگر از ادله برتري و فضيلت اهل بيت(ع) از نگاه قرآن كريم، آيات5 الي22 سوره مباركه انسان كه مربوط به نذر امام علي (ع) و حضرت فاطمه(س)، امام حسن و امام حسين عليهم السلام و فضّه و نيز ايثارگري آنها مي باشد.
مفسران و دانشمندان مذهب اهل بيت و اهل سنت نيز درباره اين آيه بحث هايي را ارائه داده اند. با توجه به اينكه آياتي از همين سوره دلالت كننده بر فضيلت و برتري حضرت فاطمه(س) است، در اين قسمت با نگاهي گذرا، آيات مورد بحث را مورد تبيين قرار داده، سبب نزول و دلالت آن را بررسي خواهيم نمود.
تفسير آيات سوره انسان:
خداوند متعال در سوره انسان چنين مي فرمايد:
وَ يُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسكيناً وَ يَتيماً وَ أسيراً. إنَّما نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللهِ لَا نُريدُ مِنكُم جَزاءً وَ لَا شُكُوراً.(سوره انسان/5-22)
به مسكين و يتيم و اسير مي دهند!(و مي گويند) ما شما را به خاطر خدا اطعام مي كنيم، و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمي خداهيم.
نگاهي به سبب نزول آيات:
بر اساس نقل عبدالله بن عباس مي خوانيم: “حسن و حسين بيمار شدند، پيامبر اسلام(ص) با جمعي از ياران به عيادتشان آمدند و به علي فرمودند: اي ابوالحسن! خوب بود نذري براي شفاي فرزندان خود مي كردي. علي، فاطمه و فضه كه خادمه آن ها بود، نذر كردند كه اگر آنها شفا يابند، سه روز روزه بگيرند. چيزي نگذشت كه هر دو شفا يافتند، در حالي كه از نظر مواد غذايي دست خالي بودند. حضرت علي(ع) سه من جو قرض نمود و فاطمه(س) يك سوم آن را آرد كرد و نان پخت. هنگام افطار سائلي بر خانه آمد و گفت: “سلام بر شما اي اهل بيت محمد! مستمندي از مستمندان مسلمانان هستم، غذايي به من بدهيد".
آن ها همگي مسكين را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند. روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتي كه غذايي را آماده كرده بودند يتيمي بر در خانه آمد، آن روز نيز ايثار كردند و غذاي خود را به او دادند.(باز با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند) در سومين روز اسيري به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد، باز سهم غذاي خود را به دادند. هنگامي كه صبح شد، علي(ع) دست حسن و حسين را گرفته بود، خدمت پيامبر اسلام(ص) آمدند، وقتي پيامبر آن ها را مشاهده كرد، ديد از شدت گرسنگي مي لرزند. فرمود: “اين حالي را كه در شما مي بينم براي من بسيار گران است، سپس برخاست و با آن ها حركت كرد. هنگامي كه وارد خانه فاطمه(س) شد، ديد در محراب عبادت ايستاده در حالي كه از شدت گرسنگي چشم هايش به گودينشسته… پيامبر(ص) ناراحت شد. در همين هنگام جبرئيل نازل گشت و گفت: “اي محمد! اين سوره را بگير، خداوند با چنين خانداني به تو تهنيت مي گويد. سپس سوره ي “هل اتي” را بر او خواند.”
شيخ طبرسي در تفسير خود در خصوص آيات مورد اشاره چنين مي نويسد:
“همانا خاص(مذهب اهل بيت) و عام(مذهب اهل سنت) روايت نموده اند كه آيات 5 الي22 از اين سوره درباره علي، فاطمه، حسن، حسين عليهم السلام و خادمه آنها به نام فضه نازل شده است. اين روايت از عبدالله بن عباس، مجاهد و ابو صالح نيز نقل شده است.”
مجموعه مقالات كنگره فاطمه(س) و انسان معاصر/دبيرخانه كنگره/معاونت بسيج خواهران سپاه صاحب الزمان(عج)/ص57-58
تأثير زمان و مكان در استجابت دعا
آنچه در اجابت دعاها و رسيدن به خواسته ها تأثير بسياري دارد و گاه در رديف شرايط و آداب دعا قرار گرفته و تلاش انسان نيازمند را به نتيجه مي رساند، استفاده از زمان و مكان شايسته به هنگام لب گشودن به دعا است. امام سجاد(ع) در روز عرفه چون با خداي خويش سخن مي گويد، شرافت عرفات و قداست آن را مطرح مي كند و چنين بيان مي كند؛
«… و اكنون به سوي تو آمده ام و در اين مكان كه شرافتش داده اي در مقابل درگاهت ايستاده ام به اميد رسيدن به آنچه كه نزد توست و تمايلم به سوي تو.»
و يا به هنگام اجازه گرفتن و در كنار سرداب مقدس حضرت مهدي(عج) در سامرا و در زيارت آن حضرت در آن مكان والا چنين مي خوانيم:
«پروزدگارا! به راستي كه اين بقعه اي است كه آن را پاكيزه گردانيدي و مكاني است كه شرافتش داده اي و علائم راهنمايي است كه آن را پاكيزه ساخته اي و جايي است كه راهنمايان توحيد در آن آشكار شده اند.»
تأثير زمان نيز در دعاها و مناجات پيشوايان معصوم عليهم السلام به گونه اي چشمگير نمايان است، همان گونه كه چون به ماه رمضان اشاره كرده اند آن را ماه نزول قرآن، هدايت مردمان و دلايلي از هدايت و فرقان(تشخيص حق از باطل) نام نهاده و زمان انابه و توبه و آزادي از آتش دوزخ بيان كرده اند. يا در تأويل «ليال عشر» در سوره ي والفجر، دهه ي ذي الحجه را مصداق تام و تمام آن ناميده اند. اين نگرش درس آموز در آموزه هاي زندگاني دخت رسول خدا(ص)، فاطمه زهرا(س) به خوبي مشاهده مي شود. از اين رو آن حضرت پس از جنگ احد، هر پنج شنبه، بر سرِ قبر حمزه سيدالشهداء به دعا و مناجات مي پرداخت و يا به هنگام فشار غاصبان و ستمگران چون آنان را تهديد به نفرين كرد تا شوي عزيز خود، امام علي(ع) را از چنگال ددمنشانه ي آنها رها سازد، مرقد مطهر رسول خدا(ص) را برگزيد و فرمود:
«يا سلمان! يريدون قتل عَليٍّ و ما عَلي صبرٌ فَدَعني حتّي اَتي قبر ابي فَاَنَشرنَّ شعري و اشقَّ حيبي و اصيحَ الي ربّي»
اي سلمان! آنان قصد جان علي را دارند، مرا به حال خود بگذار تا كنار قبر پدرم بروم، موهايم را پريشان سازم و گريبان چاك كنم و به درگاه خدا ناله سر دهم.
ديدگاه قدسي آن بانوي پاك و تابناك درباره زمان دعا و راز و نياز به گونه اي بود كه هماره به روز مبارك جمعه و ساعات پايان و هنگام غروب آفتاب آن توجه داشت. روزي مي گفت پدرم درباره جمعه مي فرمود:
«اِنَّ في الجمعه لساعهً لا يوافقها رجل مسلم يسأل الله عزّ و جل فيها خيراً الا اعطاه ايّاه فقلت يا رسول الله: اَيَهُ ساعهٍ هي؟ قال اذا توليّ نصفُ عينِ الشّمس للغروب»؛
در روز جمعه ساعتي است كه هر خواسته ي خير و نيكويي در آن ساعت به اجابت مي رسد.
پرسيدم: يا رسول الله كدام ساعت است؟
فرمود: آن گاه كه نصف قرص خورشيد در افق پنهان شود.
روش ها و بينش هاي حضرت زهرا(س) درباره ي يك زندگي زيبا/احمد لقماني
مباهله امام حسين عليه السلام در كربلا
اهميت بيان و ابلاغ حقيقت
هيچ سابقه نداشته است كه در راه تبليغ دين و بيان حقيقت، پيغمبر دست عزيزان خود، فرزندان خود و دختر خود و اميرالمؤمنين را- كه برادر و جانشين خود هست- بگيرد و بياورد وسط ميدان؛ استثنائي بودن روز مباهله به اين شكل است. يعني نشان دهنده ي اين است كه بيان حقيقت، ابلاغ حقيقت، چقدر مهم است؛ مي آورد به ميدان با اين داعيه كه مي گويد بيييم مباهله كنيم؛ هر كدام بر حق بوديم، بماند، هر كدام بر خلاف حق بوديم، ريشه كن بشود با عذاب الهي.
روش امام حسين(ع) مانند رسول خدا(ص) در مباهله
همين قضيه در محرّم اتفاق افتاده است به شكل عملي؛ يعني امام حسين عليه السلام هم براي بيان حقيقت، روشنگري در طول تاريخ، عزيزترين عزيزان خود را برمي دارد مي آورد وسط ميدان. امام حسين عليه السلام كه مي دانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زينب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزيز خود را آورد. اينجا هم مسئله، مسئله ي تبليغ دين است؛ تبليغ به معناي حقيقي كلمه؛ رساندن پيام، روشن كردن فضا؛ ابعاد مسئله ي تبليغ را اين جوري مي شود فهميد كه چقدر مهم است.
بايد يا با فعل يا با قول روشنگري كرد
در آن خطبه«من رأي سلطانا جائرا مستحلُّا لحرم الله ناكثا اعهد الله … و لم يغيّر عليه بفعل و لا قول كان حقّا علي الله ان يدخله مدخله»؛ يعني وقتي او دارد فضا را به اين شكل آلوده مي كند، خراب مي كند، بايد يا با فعل يا با قول آمد روشنگري كرد. و امام حسين عليه السلام اين كار را انجام مي دهد، آن هم با اين هزينه ي سنگين؛ عيالات خود، همسران خود، عزيزان خود، فرزندان اميرالمؤمنين، زينب كبري، اينها را برمي دارد مي آيد وسط ميدان.
بيانات امام خامنه اي مدظله العالي در ديدار با جمعي از طلاب و روحانيون1388/9/22