ما برای این چادر داریم می رویم!
رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت. وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت: بیارش داخل اتاق عمل…
دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جا به جا کنم، مجروح به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و به سختی گفت: من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری؛ ما برای این چادر داریم می رویم، چادرم در مشتش بود که شهید شد…
راوی: خانم موسوی از پرستاران زمان جنگ - منبع: کتاب خانم ها حتماً بخوانند، ص24
سجده گناهان را میریزد
سجده گناهان را می ریزد. روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد، «شکراً لله و الهی العفو» بگوید، مخصوصاً در نماز شب، ده دقیقه، یک ربعی در سجده باشد، حس می کند وقتی که به سجده می رود، سبک می شود. آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است. همان طور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد، سجده هم گناهان را می ریزد.
فرازی از فرمایشات آیت الله مجتهدی ره
معادل هزار رکعت نماز
در کتاب خلاصه الاذکار روایتی از کفعمی آمده که هر کس در هنگام خواب سه مرتبه بگوید:«یَفعَل اللهُ ما یَشاء بِقُدرَتِهِ وَ یَحکُم ما یُرید بِعِزَّتِهِ انجام دهد خدا هر چه را خواهد به قدرتش، و حکم کند هر چه خواهد به عزّتش» به مانند آن است که هزار رکعت نماز کرده باشد.
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی ره
آداب تلاوت قرآن
بدان که ثواب تلاوت قرآن از حد بیرون و قدر و منزلت آن از حد بیان افزون است. از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت است که هیچ شفیعی در روز قیامت بلند مرتبه از از قرآن نیست، نه پیغمبری و نه ملکی و نه غیر اینها.
در آداب تلاوت قرآن چند نکته است
- در وقت قرآن خواندن، متذکر تعظیم صاحب کلام گردید و یاد آورید که آنچه می خوانید کلام بشر نیست، بلکه کلام خداوند اکبر و خالق شمس و قمر است و در خواندن کلام او نهایت خطر است.
_ سزاوار نیست که بی طهارت دست بر جلد و ورق و کلمات آن مالید.
- دیگر این که با حزن و رقت قلب تلاوت نمایید. از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شد که قاری قرآن محتاج سه چیز است: دلی خاشع و بدنی فارغ و مکانی خلوت. چه هر گاه دل او خاشع باشد، شیطان از او می گریزد و چون بدن او از مشاغل فارغ باشد، دل او متوجه قرآن خواندن می شود و عارضه عارفش نمایان شود که او را از نور قرآن و فواید آن محروم نسازد و چون در مکان خلوتی باشد و از خلق کناره گرفته باشد، باطن او با خدا انس می گیرد.
- با حضور قلب و ترک افکار دنیوی و وسواس باطله، قرآن را تلاوت نمایید.
- در معانی قرآن تدبر نمایید. خدای تعالی می فرماید:«أفَلا یَتَدَبَّرونَ القُرآنَ اَم قُلُوب أقفَالُها؛ آیا فکر و تدبر در معانی قرآن نمی کند یا بر دلهای ایشان قفل ها زده اند.» اگر نتوانید تدبر کنید آیه را مکرر کنید، ست که مکرر نمایید و به همین دلیل اکابر دین نیز آیات را تکرار می کردند، بسا بوده که در یک آیه مدتی توقف می کرده اند.
- هر خطاب که در قرآن ملاحظه کنید چنان تصور کنید که خطاب با شماست و مقصود از آن، عبرت گرفتن است نه قصه خوانی و حکایات؛ زیرا جمیع قرآن هدایت و ارشاد، رحمت و شفا، موعظه، نور و راهنمایی عالمیان است، پس هر که آن را بخواند باید خواندن او طوری باشد که آن را بفهمد و به مقتضای آن عمل کند و بخواند.
- تلاوت کنندگانی که از غافلین نیستند و از مرتبه غفلت بیرون آمده اند سه گونه اند: مرتبه اول که پست تر است آن است که خود را چنان تصور کند که در حضور پروردگار ایستاده و قرآن می خواند و خدای تعالی به او نظر می کند و کلام او را می شنود. در این وقت، حال او متعلق و سؤال و تضرع و ابتهال است. دوم آن که در قلب خود مشاهده نماید که گویا خداوند عظیم به لطف و کرم خود به او خطاب می کند و سخن می گوید و امر و نهی می کند، مقام او را در این وقت مقام هیبت و حیا و گوش دادن و شنیدن است. سوم آن که اصلاً متوجه خود و تلاوت خود نباشد، بلکه همه همت او مقصور بر صاحب کلام باشد و فکر او منحصر در او، به طوری که گویا مستغرق مشاهده جمال اوست و او را پروای غیر او نیست. این درجه مقربین و صدیقین است و دو درجه سابق درجه اصحاب یمین است و آنچه غیر اینها باشد درجه غافلین است.
فصلنامه فرهنگی و اجتماعی هدی/مؤسسه آموزش عالی شهیده بنت الهدی/ شماره 11
مختصری از زندگانی شهید آیت الله دستغیب
سید عبدالحسین، به سال 1288شمسی در شیراز در یک خانواده روحانی که 800سال سابقه علم و فضیلت دارند، پا به عرصه ی وجود نهاد. پدرش سید محمدتقی هنگام تولّد فرزندش در کربلا به سر می برد و از آنجایی که ولادت این کودک مقارن با عاشورای سال 1332قمری بود، نام او را عبدالحسین نهادند.
در سال های کودکی، از برکت هوش سرشار و استعداد شکوفایی که خداوند به او عطا فرموده بود، تحصیلات مقدماتی را به اتمام رساند. شهید در دوازده سالگی پدر خویش را از دست داد و مسئولیت خانواده بر عهده ی او قرار گرفت.
در سال 1310شمسی، برای ادامه تحصیل راهی نجف شد و از محضر آیات حاج شیخ کاظم شیرازی، اصفهانی، حاج سید میرزا اصطهباناتی و حاج میرزا علی آقا قاضی کسب فیض کرد و به درجه اجتهاد رسید. پس از مراجعت از نجف، ضمن اقامه ی نماز جماعت در مسجد جامع عتیق شیراز و ترویج و تبلیغ دین اسلام، به تحصیل و فراگیری علم و دانش ادامه داد و از محضر فقیه و عارف نامی، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمّد انصاری کسب فیض کرد.
در سال 1321شمسی، به همت شهید دستغیب مسجد جامع عتیق شیراز که از بناهای تاریخی و بیش از هزار سال قدمت دارد، مرمت و بازسازی شد و از ویرانی نجات یافت. از آن زمان به بعد، این مسجد نزدیک به چهل سال، چون گوهری تابناک در سرزمین فارس می درخشید و در طی این مدت آیت الله دستغیب با برپایی مرتب مراسم دعای کمیل، زیارت عاشورا و دعای توسل، و بیان درس های اصول عقاید، تفسیر قرآن و اخلاق، آن مکان را به سنگر هدایت و تربیت نسلی زنده و مجاهد تبدیل کرده بود. آیت الله دستغیب که ریاست حوزه ی علمیه فارس را به عهده داشت، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مدارس علمیه قوام، هاشمیه و آستانه شیراز را که سال های طولانی توسط رژیم پهلوی تعطیل شده و خالی از طلاب بود، دایر کرد.
مبارزات سیاسی شهید از زمان رضاخان آغاز گشت. هنگامی که رژیم پهلوی دست به کشف حجاب زد، او به طور آشکار به مخالفت پرداخت. تهدیدها و آزار و اذیت رژیم هیچ گونه خللی در اراده ی او در ادامه ی مبارزه وارد نمی ساخت و حتی زمانی که ایشان را ممنوع المنبر می کردند، بر روی زمین می نشست و مردم را موعظه می کرد.
اوج مبارزات شهید علیه رژیم، زمانی بود که رژیم لوایح شش گانه و مسایل ایالتی و ولایتی را مطرح کرد که منجر به جنبش سال1341 و آغاز نهضت امام خمینی(ره) و قیام خونین پانزده خرداد 1342 شد.
در 15خرداد 1342، توسط دژخیمان شاه بازداشت و به تهران تبعید شد. در سال 1343، نیز برای دومین بار دستگیر و به تهران اعزام و زندانی و سپس تبعید شد.
از این تاریخ به بعد، که موج خفقان بر جامعه ی ایران سایه خود را گسترده بود، شهید با زیرکی و پایمردی هر چه تمامتر مبارزات ضد رژیم مردم مسلمان، به ویژه اهالی محترم فارس را رهبری می کرد، در سال 1356، عوامل شاه، ایشان را مدّتی در منزل خود محصور و تحت نظر داشتند که این اقدام با عکس العمل شدید مردم انقلابی شیراز روبرو شد و رژیم مجبور به عقب نشینی گردید. پس از کشتار وحشیانه ی رژیم شاه در پنجم رمضان در شیراز که منجر به تعطیلی مسجد جامع این شهر به مدّت دو هفته شد، حکومت نظامی اعلام گردید و آن عالم مجاهد را دستگیر و در تهران زندانی و سپس تبعید کردند. در طی این مقطع از مبارزات بود که آیت الله دستغیب، به همراه چهار تن از علما اعلامیه ای صادر و شاه را از سلطنت خلع نمودند.
شهید دستغیب، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نمایندگی از مردم فارس در اولین مجلس خبرگان انتخاب و در همین ایام بنا به درخواست مردم و به فرمان امام(ره) به سمت امام جمعه شیراز منصوب گردید. روز جمعه 20 آذر 1360 در حالی که عازم سنگر نماز جمعه در شهر شیراز بود، در یکی از کوچه ها با انفجار بمبی توسط منافقین، به شهادت رسید.
روحش شاد
زیارت امام حسین علیه السلام با پای پیاده
امام صادق علیه السلام فرمودند:
من خرج من منزله یرید زیاره قبر الحسین بن علی علیه السلام ان کان ماشیا کتبت له بکل خطوه حسنه و محا عنه سیئه… .
هر کس به قصد زیارت امام حسین علیه السلام، پیاده از خانه اش خارج شود، خداوند در مقابل هر گام، برای او حسنه ای می نویسد و گناهی از او می زداید.
المزار، شیخ مفید، ص30
الإمام الصادق علیه السلام:
إنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی یَتَجَلّی لِزُوّارِ قَبرِ الحُسینِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ قَبلَ أهلِ عَرَفاتٍ، و یَقضِی حَوائجَهُم و یَغفِرُ ذُنُوبَهُم و یُشَفِّعُهُم فی مَسائِلِهِم، ثُمَّ یُثَنِّی بِأهلِ عَرَفاتٍ فَیَفعَلُ ذلِکَ بِهِم.
خدای تبارک و تعالی، پیش از جلوه بر اهل عرفات، بر زائران قبر حسین علیه السلام جلوه می کند و حاجاتشان را برمی آورد، و گناهانشان را می بخشاید و شفاعت ایشان را درباره ی درخواست هایشان{برای دیگران} می پذیرد، و سپس به اهل عرفات می پردازد و با آنان نیز همین می کند. (البحار100/37)
الإمام الکاظم علیه السلام:
أدنی ما یُثابُ بِهِ زائرُ أبی عَبدِاللهِ علیه السلام بِشَطِّ الفُراتِ إذا عَرَفَ حَقَّهُ و حُرمَتَهُ و وَلایَتَهُ: أن یُغفَرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تَأخَّرَ.
کمترین پاداشی که به زائر اباعبدالله{الحسین} علیه السلام در ساحل فرات داده می شود، به شرط آن که حق و حرمت و ولایت او را بشناسد، این است که گناهان پیشین و پسین او آمرزیده شود.( الکافی4/583)
امام خامنه ای(مدظله العالی):
اربعين در حادثه ى كربلا يك شروع بود؛ يك آغاز بود. بعد از آنكه قضيه ى كربلا انجام گرفت - آن فاجعه ى بزرگ اتفاق افتاد - و فداكارى بى نظير اباعبداللَّه (عليه السّلام) و اصحاب و ياران و خانواده اش در آن محيط محدود واقع شد، حادثه ى اسارتها پيام را بايد منتشر ميكرد و خطبه ها و افشاگرى ها و حقيقت گوئى هاى حضرت زينب (سلام اللَّه عليها) و امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) مثل يك رسانه ى پر قدرت بايد فكر و حادثه و هدف و جهتگيرى را در محدوده ى وسيعى منتشر ميكرد؛ و كرد. خاصيت محيط اختناق اين است كه مردم فرصت و جرئتِ اين را پيدا نميكنند كه حقايقى را كه فهميده اند، در عملِ خودشان نشان بدهند؛ چون اولاً دستگاه ظالم و مستبد نميگذارد مردم بفهمند و اگر فهم مردم از دست او خارج شد و فهميدند، نميگذارد به آنچه فهميده اند، عمل كنند. در كوفه، در شام، در بين راه، خيلى ها از زبان زينب كبرى (سلام اللَّه عليها) يا امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) يا از ديدن وضع اسرا، خيلى چيزها را فهميدند، ولى كى جرئت ميكرد، كى توانائى اين را داشت كه در مقابل آن دستگاه ظلم و استكبار و استبداد و اختناق، آنچه را كه فهميده است، بروز دهد؟ مثل يك عقده اى در گلوى مؤمنين باقى بود. اين عقده روز اربعين اولين نِشتر را خورد؛ اولين جوشش در روز اربعين در كربلا اتفاق افتاد.
مرحوم سيد بن طاووس - و بزرگان - نوشته اند كه وقتى كاروان اسرا، يعنى جناب زينب (سلام اللَّه عليها) و بقيه در اربعين وارد كربلا شدند، در آنجا فقط جابر بن عبداللَّه انصارى و عطيه ى عوفى نبودند، «رجال من بنى هاشم»؛ عده اى از بنى هاشم، عده اى از ياران بر گرد تربت سيدالشهداء جمع شده بودند و به استقبال زينب كبرى آمدند. شايد اين سياستِ ولائى هم كه زينب كبرى اصرار كرد كه برويم به كربلا - در مراجعت از شام - به خاطر همين بود كه اين اجتماع كوچك اما پرمعنا، در آنجا حاصل شود. حالا بعضى استبعاد كردند كه چطور ممكن است تا اربعين به كربلا رسيده باشند. مرحوم شهيد آيةاللَّه قاضى يك نوشته ى مفصلى دارد، اثبات ميكنند كه نه، ممكن است كه اين اتفاق افتاده باشد. به هر حال آنچه در كلمات بزرگان و قدماء هست، اين است كه وقتى زينب كبرى و مجموعه ى اهل بيت وارد كربلا شدند، عطيه ى عوفى و جناب جابر بن عبداللَّه و رجالى از بنى هاشم در آنجا حضور داشتند. اين نشانه و نمونه اى از تحقق آن هدفى است كه با شهادتها بايد تحقق پيدا ميكرد؛ يعنى گسترش اين فكر و جرئت دادن به مردم. از همين جا بود كه ماجراى توابين به وجود آمد؛ اگر چه ماجراى توابين سركوب شد؛ اما بعد با فاصله ى كوتاهى ماجراى قيام مختار و بقيه ى آن دلاوران كوفه اتفاق افتاد و نتيجه ى در هم پيچيده شدن دودمان بنى اميه ى ظالم و خبيث بر اثر همين شد. البته بعد از او سلسله ى مروانى ها آمدند؛ اما مبارزه ادامه پيدا كرد؛ راه باز شد. اين خصوصيت اربعين است. يعنى در اربعين افشاگرى هم هست، عمل هم هست، تحقق هدفهاى آن افشاگرى هم در اربعين وجود دارد.
از بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در ديدار با جمعى از مردم آذربايجان شرقی (۱۳۸۷/۱۱/۲۸)
امام خامنه ای مدظله العالی
در آن وقت هایی که من در مشهد، در همین حوزه و همین مدرسه و همین مَدرس، مشغول بودم و برای بعضی از طلاب درس می گفتم؛ بعد از جلساتی که همیشه با طلاب جوان داشتم، سفارشم این بود که ببینید نیازِ لحظه چیست. هنر، این است. در عالم اسلام، هزاران نفر بودند که حسین بن علی علیه السلام، پدر حسین بن علی علیه السلام و مادر حسین بن علی علیه السلام و خاندان آن ها را دوست داشتند و حاضر بودند که در رکاب امام حسین علیه السلام و در کنار آن حضرت، کار و تلاش کنند. همچنین یزید و یزیدیان و همه ی کسانی را که در ماجرای کربلا شرکت داشتند، دشمن می داشتند، اما آن ها حبیب بن مظاهر نشدند، زهیر نشدند، آن غلام تازه مسلمان نشدند، و در میام بنی هاشم، علی اکبر و ابوالفضل نشدند. چرا؟ به خاطر این که در لحظه ی نیاز، حضور پیدا نکردند. آن وقتی که دین به من احتیاج دارد، اگر من نیز آن وقت را نشناسم و به نیاز پاسخ ندهم، چه فایده که خودم را آماده و مستعد کمک برای دین بدانم؟ وقتی بیمار به این داروی فوری و فوتی احتیاج دارد شما آن وقتی می توانید افتخار کنید که به کمک این بیمار شتافته اید، که در آن لحظه این دارو را بدهید؛ و الا آن لحظه که گذشت، شما صد برابر آن دارو را هم که بدهید، چه فایده ای دارد؟
امام خامنه ای مدظله العالی
اولین و آخرین قدم سلوک
نماز اولین قدم سلوک الی الله است؛ ولی ظرفیت این عامل الهی به اندازه ای است که در اوج کمال بشری نیز می تواند بال پرواز انسان عرشی شود، تا آنجا که برترین انسان تاریخ یعنی پیامبر گرامی اسلام می فرماید:«نماز نور چشم من است» و در هنگام فرا رسیدن وقت نماز از مؤذن خود می خواهد که با سر دادن بانگ اذان، جان او را کامیاب و سرشار از راحت و امنیت سازد. شاید بتوان گفت که هیچ عامل عبادی دیگری این گونه در همه ی مراحل تکامل معنوی انسان برای او کارگشا و نیروبخش و پیش برنده نیست.
نماز از آنجا که اولاً سلامت و تعالی اخلاقی و معنوی به افراد جامعه می بخشد و ثانیاً از آن رو که با شکل و محتوای ویژه خود نمازگزار را به انضباط می کشاند و از بیهودگی و ولنگاری نجات می دهد، به حق باید یکی از عوامل مهم انضباط و انتظام اجتماعی شناخته شود. اگر نماز با حضور و از سرِ شوق و در هنگام فضیلت در میان مردمی رواج پیدا کند، اینها دستاوردهای قطعی آن مردم خواهد بود، بدیهی است که نماز از سر کسالت و بی حضور و یا خودنمایانه، هیچ یک از این فوائد را نخواهد داشت.