#كمپين شاگردان مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام)
نگاه مؤمن به دنيا
طُوبى لِعَبْد لَمْ يَغْبِطِ الخاطِئينَ على ما اُوتُوا مِن نَعيمِ الدُّنيا و زَهرَتِها، طُوبى لِعَبْد
طَلَبَ الْآخِرةَ و سَعى لَها، طُوبى لِمَنْ لَمْ تُلْهِهُ الاَمانىُّ الكاذِبةُ.
پرهيز از دلباختگى در برابر دنيا
در اين بخش از روايت، امام صادق(عليه السلام) به شيوه بيانىِ قرآن كريم، به
عبدالله بن جندب مىفرمايد: «خوشا به حال كسى كه نسبت به كافران حسرت
نخورد براى آنچه از نعمتهاى دنيا و زيورهاى آن به ايشان داده شده است! خوشا
به حال كسى كه آخرت را برگزيد و در راه آن كوشش نمود! خوشا به حال آن كه
آرزوهاى دروغين فريبش نداد!»
اين روايت امام صادق(عليه السلام) همانند خطاب خداوند به پيامبر اكرم(صلى
الله عليه وآله) در قرآن است كه مىفرمايد: لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً
مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى؛(1) اى پيامبر، هرگز
به متاع ناچيزى كه به آنان در جلوه حيات دنيوى داديم چشم آرزو مگشا و رزق
خداى تو برتر و پايندهتر است. البته بايد توجه داشت كه اينگونه خطابهاى قرآنى
در ظاهر به شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) است، اما همانگونه كه از ائمّه
اطهار(عليهم السلام) روايت شده، اينها از باب «ايّاكَ اعنى و اسمعى يا جارَه»
و به قول خودمان، «به در مىگويند تا ديوار بشنود» است.
وقتي نگاه انسان به نعمتهايى بيفتد كه ديگران در اختيار دارند، ممكن است
تحت تأثير واقع شود؛ مثلا ببيند كه ديگران چه خانههايى، چه ماشينهايى، چه
باغهايى و… دارند،اما خودش در خانهاى محقّر اجارهنشين است، ماشينى ندارد،
باغى ندارد و دهها مشكل ديگر سر راه او است. وقتى به اينگونه نعمتها و ظواهر
زندگى خيره مىشود هوس در او ايجاد مىگردد. وقتى هوسها تشديد شد به دنبال
اين مىرود كه خودش هم به آنها دست پيدا كند. ابتدا مىگويد از راه حلال آنها را به
دست مىآورم. اما وقتى مىبيند از راه حلال ممكن نيست به سراغ مشتبهات مىرود
و كلاه شرعى براى خودش درست مىكند. بعد كه مىبيند با آنها هم كارش به جايى
نمىرسد، مجبور مىشود براى رسيدن به خواستههايش صريحاً از درِ حرام وارد شود؛
مثلا، براى رسيدن به زندگى بهتر، تا مىتواند قرض مىكند، براى پرداخت آنها تا جايى
كه ممكن است چك و سفته مىدهد، بعد براى اينكه آبرويش نريزد قرض ربوى مىكند
يا خلف وعده مىنمايد و… در نتيجه، به حرام مسلّم آلوده مىگردد. اين مسيرى است
كه افراد زيادى آن را پيمودهاند؛ كسانى كه چه بسا دستشان از همه چيز خالى بوده،
امادر نتيجه همين هوسها به ثروتهاى بادآورده دست پيدا كردهاند.
اگر انسان بخواهد به چنين گناهانى و چنان عواقب زشتى مبتلا نگردد، بايد از ابتدا
جلوى اين سرچشمه گناه را سد كند؛ به ظاهر دنيا و مكنت ديگران خيره نشود، بلكه
به صورت گذرا به اين مسايل بنگرد. درست است كه اينها زيور و زينت زندگى دنيوى
است، ولى چشم دوختن به آنها سبب محروم ماندن از زندگى بهتر و پايدار اخروى
مىگردد.
حكمت نابرابرى انسانها در برخوردارى از ظواهر دنيا
خداوند در آيه مزبور، خطاب به پيامبرش(صلى الله عليه وآله) درباره اينكه چرا به برخى
از مردم نعمتهاى بيشترى داده دو نكته بيان مىفرمايد:
اول آنكه، افزونى نعمت برخى از مردم نشانه دوستى بيشتر خدا با آنها نيست، بلكه
نشانه آزمايش خداوند از آنها است. خداوند در آيه ديگرى، در اشاره به اين موضوع
مىفرمايد: أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَة؛(2) اموال و فرزندان شما فقط مايه آزمايش شمايند.
در جاى ديگرى مىفرمايد: وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَة؛(3) و شما را به بدى و خوبى
مىآزماييم. «فتنه» در اصل به معناى آزمايش است. اموالى هم كه خدا به ما عنايت
كرده به همين دليل «فتنه» خوانده شده است تا معلوم شود كه آيا در به دست آوردن
و مصرف آن، احكام شرعى را رعايت مىكنيم يا نه. بنابراين آنچه وسيله آزمايش است
ارزش چشم دوختن و خيره شدن ندارد. بله، اگر چيزى بود كه اصالت داشت و ذاتاً مطلوب
بود، جا داشت فكرمان را روى آن متمركز كنيم، اما چون وسيله آزمايش است و بايد پس
از انجام آزمايش رها شود، ارزش تعلّق خاطرو پر كردن انديشه را ندارد؛ مثل برگ كاغذى
است كه در جلسه امتحان به دانشآموز مىدهند تا پاسخ سؤالاتش را روى آن بنويسد؛
نبايد در فكر اين باشد كه كاغذ زيبايى است يا نه، بايد به اصل امتحان بينديشد تا خوب
از عهده آن برآيد.
مطلب دومى كه در آيه مزبور بدان اشاره شده، مقايسه اين نعمتها با نعمتهاى
اخروى است. تعبيرى كه قرآن در اين مورد به كار مىبرد تعبيرى پرمعنا و دقيق است:
و رزقُ ربِّك خيرٌ و اَبقى؛ خداوند رزق آخرت را به خصوص به خودش منتسب مىكند.
اين مطلب وقتى خوب وضوح مىيابد كه توجه كنيم از نظر قرآن و تعاليم اسلامى، روزى
دهنده خداوند است: إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ. همه نعمتهاى اين دنيا هم در
واقع روزىهايى است كه خداوند به انسان داده است. در عين حال مىفرمايد: به اين
نعمتها كه در واقع، وسيله آزمايش است چشم ندوز، رزق مخصوص خدا چيز ديگرى
است؛ رزقُ ربِّك؛ همان رزقى كه درباره شهدا مىفرمايد: عِنْدَ رِبِّهِمْ يُرزَقُونَ.(4) چنين
رزقى است كه ارزش دارد انسان به دنبال آن باشد و بدان اهتمام ورزد.
بنابراين اولا، نعمتهاى دنيوى، همه وسيله آزمايش انسان است. ثانياً، هيچكدام
از آنها را نمىتوان رزق الهى دانست؛ رزق خدايى، كه مورد نظر خداى متعال است،
آن است كه در آخرت نصيب بندگان خاصش مىكند: تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللّهُ يُرِيدُ
الْآخِرَةَ؛(5) شما متاع دنيا را مىخواهيد و خدا آخرت را مىخواهد.
با همين مضمون (تحت تأثير قرار نگرفتن از برخوردارى دنيايى ديگران) دو آيه ديگر هم
در قرآن داريم: خداوند مىفرمايد: وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ
بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ؛(6) مبادا از (كثرت) اموال و اولاد آنها به
شگفتآيى؛ خدا مىخواهد آنها را در زندگى دنيا بدانها عذاب كند و در حالىكه كافرند
جان آنان را بستاند. آيه ديگر هم آيه 85 سوره توبه است كه با يكى دو كلمه اختلاف،
دقيقاً شبيه همين آيه است. اين آيات درباره منافقان نازل شده است.
خداوند در اين آيات كلمه «اعجاب» را به كار برده است. «اعجاب» مفهومى عميقتر
از اين دارد كه انسان فقط از چيزى خوشش بيايد. هرگاه چيزى انسان را تحت تأثير
قرار دهد و او را منفعل كند، مىگوييم او را به اعجاب واداشته است. خداوند به
پيامبرش(صلى الله عليه وآله) مىفرمايد: كثرت اموال و اولاد آنها تو را دچار دلمشغولى
نكند. آنها طعم زندگى و شيرينى آن را نخواهند چشيد. اولين دردسر و زحمت افراد
مالدوست در جمع كردن مال است، سپس در نگهدارى آن. به همين دليل، شيرينى
زندگى را درك نمىكنند. هنگام مردن هم وقتى مىبينند تمام آنچه را جمع كرده و با
زحمت از آن محافظت نموده بودند از دست مىدهند، هرچه بيشتر نگران و افسرده
مىشوند! اموالى را كه با يك عمر زحمت، ظلم و ستم، حقكشى و تجاوز به حقوق
ديگران فراهم كرده بودند، همه را يكجا از دست مىدهند. آنگاه در حالى از دنيا مىروند
كه كافرند. در مقام تعبير از مردن چنين كسانى، خداوند نمىفرمايد: يموتون، بلكه
مىفرمايد: «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ» يعنى جانشان درمىآيد و بدترين ناراحتىها را
متحملمىشوند.اينهمان نتيجه سوء آزمايش است كه در هنگام مرگ ظاهر مىشود.
خداوند اين تعابير را به كار مىبرد تا انسان را از دل بستن و خيره شدن به زر و زيور دنيا
بر حذر دارد.
اينكه چرا خداوند كشش و تمايل به سمت اينگونه ظواهر دنيا را دردل انسان قرار داده
بحث ديگرى است، اما در هر حال روشن است كه اينگونه آيات و روايات درصدد تحذير
مردم از چشمدوختن به مظاهر مادى زندگى است.
غبطه ممدوح نسبت به مال دنيا
بايد توجه داشت كه نعمتهاى دنيا مخصوص كفّار نيست، بلكه برخى بزرگان و اولياى
خدا هم نعمتهاى زيادى در اختيار داشتهاند؛ مثلا، حضرت سليمان(عليه السلام)
به قدرى از نعمتهاى خداوند بهرهمند بود كه قرآن دربارهاش تعبير «مُلكاً لا يَنبعى لاحد
مِن بَعدى»(7) را به كار برده است. در احوال آن حضرت آمده كه جن و انس و حتى حيوانات
وحشى و پرندگان هم در اختيارش بودند. بنابراين، چنين نيست كه هركسى نعمتى دارد،
حتماً آدم بدى است و اين نعمتها مايه عذاب او خواهد شد، بلكه اينگونه نعمتها اسباب
آزمايشاند؛ برخى از آن سربلند بيرون مىآيند و برخى سرشكسته. كسانى كه خدا را
فراموش نكنند و از آن براى آخرتشان بهره گيرند سربلند خواهند بود و كسانى كه در جمع
كردن اين اموال و استفاده از آنها موازين شرع را رعايت نكنند سرشكستگانند. بنابراين
عيبى ندارد كه انسان از خدا بخواهد از اموال دنيايى در اختيار او قرار دهد تا در راه آخرت
خود از آن استفاده كند. نعمتهايى كه در دست مؤمنان است، اگر موجب غبطه ما بشود
در اينكه آنها را در راه خدا صرف مىكنند، اشكالى ندارد؛ مانند اموالى كه در دست حضرت
خديجه(عليها السلام)بود و آنها را در راه نشر و احياى اسلام صرف كرد. آنچه خطرناك است
اين است كه به داشتههاى دنيايى كافران و اموالى كه در اختيار كسانى است كه از آن
براى آخرت خود استفاده نمىكنند حسرت بخوريم. خداوند در قرآن، براى ما مثال مىزند
تا ببينيم كسانى كه از مال و مُكنت خود براى آخرتشان استفاده نكردند سرانجامشان
چه شد.
قارون كسى بود كه به قدرى از گنجهاى فراوان در اختيارش قرار داده شده بود كه عدهاى
پهلوان نيرومند بايد فقط كليدهاى گنجهايش را حمل مىكردند: آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ
مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ.(8) او تمام دارايىاش را در برابر قومش به نمايش
گذاشت. عدهاى از پيروان حضرت موسى(عليه السلام)با خود گفتند: اى كاش، ما هم
از اين نعمتها بهرهاى داشتيم. آنان با اين گفته، كار خلافى نكردند و مرتكب حرامى نشدند،
فقط وقتى اين همه جواهرات و دارايى را ديدند به هوس افتادند: يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ
قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظّ عَظِيم.(9)
وقتى قارون از اطاعت حضرت موسى(عليه السلام) سرپيچى كرد و با عذاب خداوند، خود
و تمام دارايىاش در زمين فرو رفتند، آنها كه آرزو مىكردند كه دارايى او را داشته باشند،
به خود آمدند و گفتند: عجب اشتباهى كرده بوديم، اگر ما هم اموالى مثل او داشتيم
امروز به همين وضع مبتلا مىگشتيم؛ گويى خدا بر هر كه بخواهد رزقش را گشاده
مىگرداند و گويى خدا كافران را سعادتمند نمىكند: وَ اَصبحَ الّذينِ تَمنَّوا مكانَه بالأمسِ
يَقولونَ ويكأنّ اللَّه يَبسطُ الرّزَقَ لِمن يشاءُ مِن عبادهِ و يَقدِرُ لَولا اَن مَنَّ اللّهُ علينا لخَسفَ
بِنا وَيكأنّه لا يُفلحُ الكافرونَ.(10)
قرآن مجيد اينگونه داستانها را براى اين نقل مىكند كه ما تأمّل كنيم و بفهميم نعمتهايى
را كه خدا در اختيار ديگران قرار مىدهد چنان ارزش ندارد كه بخواهيم به آنها خيره شويم
و دل ببنديم. بله، اگر انسان از راه صحيح مالى به دست آورد و در راه خدا هم مصرف كند
خوب است، اما خود مال ارزش دل بستن ندارد، بلكه صرفاً يك وسيله آزمايش است، يك
برگ امتحان است و ارزش آن بستگى به اين دارد كه در آن چه پاسخى بنويسيم. پس
«خوشا به حال بندهاى كه نسبت به گنهكاران غبطه نخورد براى آنچه از نعمتها و زيورهاى
دنيا به ايشان داده شده است! خوشا به حال بندهاى كه آخرت را برگزيد و در راه آن كوشش
نمود! خوشا به حال آن كه آرزوهاى دروغين و آرزوهاى غير واقعى فريبش نداد!»
ادامه دارد…
________________________________________
1. طه (20)، 131.
2. انفال (8)، 28.
3. انبيا (21)، 35.
4. آل عمران (3)، 135.
5. انفال (8)، 67.
6. توبه (9)، 55.
7. پادشاهى پس از حضرت سليمان سزاوار هيچكس نخواهد بود و
به هيچكس داده نخواهد شد: ص (38)، 35.
8. قصص (28)، 76.
9. قصص (28)، 79.
10. قصص (28)، 82.