راه رسيدن به جوار الهى
يا ابْنَ جُنْدَب اِنْ اَحْبَبْتَ اَنْ تُجاوِرَ الجَليلَ فى دارِهِ و تُسْكِنَ الفِردَوسَ فى جِوارِهِ فَلْتَهِنْ عَلَيْكَ الدُّنيا
وَ اجْعَلِ المَوتَ نَصْبَ عَيْنِكَ و لاتَدَّخِرْ شيئاً لِغَد وَ اعْلَمْ اَنَّ لَكَ ما قَدَّمْتَ و عَلَيْكَ ما اَخَّرْتَ.
مىدانيم كه ايمان مراتبى دارد، معرفت افراد نسبت به حقايق دين متفاوت است و همّت افراد نيز
ذاتاً با يكديگر تفاوت دارد. اگر انسان هدفى عالى و بلند در سر دارد كه به دنبال رسيدن به آن است،
بايد اولا، آن هدف را درست بشناسد و به وجود آن ايمان داشته باشد و ثانياً، تلاش لازم براى رسيدن
به آن هدف بلند را نيز انجام دهد. افرادى كه معرفت و ايمانشان ضعيف است، در صورت تقويت معرفت
خود، اين آمادگى و همّت را پيدا خواهند كرد كه با تلاش بيشتر به اهداف بلند خود نايل آيند. اما كسانى
كه همّتشان ضعيف است و حتى در امور دنيايى هم همّت بلندى ندارند ـ صرف نظر از اينكه امور دنيا
نسبت به آخرت چه موقعيتى دارد ـ هر قدر هم كه زمينه معرفت و ايمان برايشان فراهم باشد، هيچگونه
ترقى و پيشرفتى نخواهند داشت. به اين افراد بايد هشدار داد تا با تقويت همّت خود، براى رسيدن به
اهداف عاليه، راه صحيح را انتخاب كنند. البته مؤمنان، هم از نظر مرتبه ايمان و هم ازنظر همّت، با يكديگر
تفاوتهايى دارند.
در اين بخش از روايت، امام صادق(عليه السلام) در مقام يك مربى مىخواهند با ايجاد انگيزه در شيعيان،
همّت مؤمنان را تعالى بخشند؛ يعنى آنها را متوجه اين مسأله نمايند كه فقط به فكر رهايى از عذاب جهنم
نباشند، بلكه همّتشان بيش از اين باشد.مخاطبان حضرت در اين بخش از روايت، افرادىاند كه همّتشان
ضعيف است و يا در صورت داشتن همت بلند، راه رسيدن به هدف را نمىدانند.
حضرت به عبدالله بن جندب مىفرمايند: اگر مىخواهى با خداى صاحب جلالت مجاورت و همسايگى داشته
باشى؛ يعنى آنقدر اوج بگيرى كه در ميان مخلوقات، نسبتت به خدا از همه بيشتر باشد و از مراتب پست
حيوانى و شيطانى دور شوى و در ميان مؤمنان هم ترقى و تعالى پيدا كنى و در مقامى قرار بگيرى كه بعد
از آن ديگر مقام مخلوقات نيست بلكه مقام خدا است، بايد كارى كنى كه دنيا در نظرت خوار باشد:
يا بن جُنْدَبِ اِنْ اَحْبَبْتَ اَنْ تُجاوِرَ الجليلَ فى دارِهِ و تُسْكِنَ الفِردَوسَ فى جوارِهِ فَلْتَهُنْ عَلَيْكَ الدُّنيا؛
حضرت در اين فراز از سخنان خود، با بيان يك توصيه كلى اخلاقى مىفرمايند، آنچه موجب مىشود كه
نتوانى اين راه را طى كنى اين است كه دنيا در نظرت بزرگ است. وقتى توجهت به دنيا جلب مىشود و
دل به آن مىسپارى، ديگر دلت سراغ خدا نمىرود و نمىتوانى آن هدف را در دل خودت زنده نگاهدارى.
هر چه زرق و برق دنيا بيشتر در چشم تو جلوه كند، از آن مقام دورتر مىشوى؛ زيرا توجهت معطوف به آن
مىشود. توجه انسان به هر چيزى كه معطوف شد، براى همان كار مىكند و به مسايل ديگر توجه نمىكند.
جاذبههاى دنيا مانع از تلاش ما براى رسيدن به مقامات عالى ايمان مىشود؛ چون چشم و گوش ما را به
دنبال خود مىكشاند و وقتى دل به سراغ دنيا رفت، ديگر جايى براى محبت خدا در آن باقى نمىماند.
امام صادق(عليه السلام) در سفارش خود به عبداللّه بن جندب مىفرمايند:
وَاجْعَلِ الْمَوتَ نَصْبَ عَيْنِكَ؛ هميشه به ياد مرگ باش، طورى كه هميشه مرگ جلوى چشمت باشد.
بينش ما نسبت به دنيا بايد به گونهاى باشد كه توجه بيشترى به مرگ و عالمآخرت داشته باشيم. ما تنها
در صورتى مىتوانيم خود را از چنگال دنيا نجات دهيم كه آرزوهايمان را نسبت به آينده كم كنيم و به فكر
لذتهاى دنيايى نباشيم؛ تنها به فكر رفع نياز امروزمان آن هم از راه مشروع باشيم وبراى فردايمان كه
نمىدانيم زنده هستيم يا نه و نسبت به آن تكليفى نداريم، بىجهت فكر خود را مشغول نكنيم. ما اگر
تكليفى نسبت به آينده داشته باشيم، مربوط به آخرت است و آخرتخواهى مسأله ديگرى است. حرص
نسبت به دنيا و ذخيره كردن براى آيندهاى كه معلوم نيست آن را درك كنيم، موجب مىشود كه ما بيشتر
دنيازده شويم. انسان بايد با اين گرايش مبارزه كند و سعى نمايد چيزى را براى فردايش نگه ندارد، اگر هم
چيزى از زندگىاش زياد آمد آن را انفاق كند. البته كسانى هستند كه از اين مقام گذشتهاند و امروز وفرداى
دنيا برايشان تفاوتى نمىكند. اما براى كسانى كه در ابتداى راه هستند، مبارزه با دنيازدگى بايد جزو برنامههاى
زندگى آنها باشد؛ مثلا ما بايد تمرين كنيم كه اگر پولى از زندگىمان زياد آمد براى سال آينده و سالهاىبعد
نگه نداريم، بلكه سعى كنيم آن را در همان سال مصرف كنيم و اگرنيازى نداريم، در راه خدا انفاق نماييم.
حضرت مىفرمايند: آنچه در دنيا بماند براى تو نفعى ندارد، بلكه مال تو چيزى است كه براى آخرت خود ذخيره
مىكنى: و لاتَدَّخِرْ شيئاً لِغَد و اعْلَمْ اَنَّ لَكَ ما قَدَّمْتَ و عَلَيْكَ ما اَخَّرْتَ. اموالى كه انسان ذخيره مىكند
و آن را بعد از مرگش در اين جهان باقى مىگذارد، نه تنها سودى برايش نخواهد داشت، بلكه اگر آنها از حقوق
مردم باشد، گناهش براى او باقى مىماند.
از خداى متعال مىخواهيم ايمان و معرفت ما را كامل و توفيق عمل به دستورات اهلبيت(عليهم السلام) رابه
همه ماعنايت فرمايد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از سلسله مباحث آیت الله مصباح یزدی
ای بهار همیشه های خدا
ای که از آسمان شدی جاری
از چه این روزها شکسته شدی
بغض داری ولی نمی باری
**
لا اقل صبر کن مسافر شب
گریه کن گریه در معابر شب
صبح صادق به جز تو کیست بگو
کیست جز تو امام بیداری
**
گاه گاهی که حرف هم داری
شهر در خواب میرود انگار
آه آقا چه میکشی با این
استخوانی که در گلو داری
**
تو بگو از کدام طائفه ای
که همیشه خدای عاطفه ای
لطف ها میکنی برای کسی
که برایت نمیکند کاری
**
پس کجایند عالمان سحر
یک نفر از چهار هزار نفر
که شبانه امام را بردند
پا برهنه به خفت و خواری
**
پس کجایند نافله خوان ها
که دل قافله به درد آمد
کی به درد میخورد پس کِی
این نمازی که هست تکراری
**
کوچه ای در مدینه منتظر است
تا که روضه بخوانی از دیوار
تا تو هم مثل مادرت آنجا
حس کنی بین درب و دیواری
**
تا که کوچه به کوچه پخش شود
هم صدائی غربتت با او
تا بفهمند فاطمی هستی
مثل مادر به غم گرفتاری
**
تا که دست تو را بندند و
هی به یاد علی بخندند و
نکشندت پیاده اینگونه
هی به قصد امام آزاری
شهادت مولا امام صادق علیه السلام بر شما تسلیت باد.ش