چند نكته و سفارش اخلاقى
يَا ابْنَ جُنْدَب مَنْ حَرَّمَ نَفْسَهُ كَسْبَهُ فَاِنَّما يَجْمَعُ لِغَيْرِهِ و مَنْ اَطاعَ هَواهُ فَقَدْ اَطاعَ عَدُوَّهُ و مَنْ
يَثِقْ بِاللّهِ يَكْفِهِ ما اَهَمَّهُ مِنْ اَمْرِ دُنياهُ و آخِرَتِهِ و يَحْفَظْ لَهُ ما غابَ عَنْهُ وَ قَد عَجَزَ مَنْ لَمْ يُعِدَّ
لِكُلِّ بلاء صَبْراً و لِكُلِّ نِعْمَة شُكراً و لِكُلِّ عُسْر يُسْراً. صَبِّرْ نَفْسَكَ عِنْدَ كُلِّ بَلِيَّة فى وَلَد اَوْ مال
اَوْ رَزِيَّة فَاِنَّما يَقْبِضُ عارِيَتَهُ و يَأْخُذُ هِبَتَهُ لِيَبْلُوَ فيهِما صَبْرَكَ و شُكْرَكَ وَ ارْجُ اللّهَ رَجاءً لايُجَرِّئُكَ
عَلى مَعْصِيَتِهِ وخَفْهُ خَوفاً لايُؤْيِسُكَ مِنْ رَحْمَتِهِ.
ضرورت هدفمند بودن كار و فعاليت انسان
اگر از ديد مادى و دنيايى به تلاش روزمره زندگى انسانى نظرى بيفكنيم، مىبينيم هر
كسى كه تلاشى مىكند، انتظار دارد كه نتيجه آن را ببيند و از آن بهرهمند شود. اگر كسى
حاصل تلاش شبانهروزى خود را بدون دليل، تحويل ديگرى دهد، كارى انجام داده كه با هيچ
منطقى ـ اعم از الهى و يا دنيوى و مادى ـ سازگار نيست. البته بحث ايثار، بحث ديگرى است؛
گاهى انسان تلاش مىكند و حاصل تلاش خود را براى رضاى خدا و اجر اخروى يا دست كم
براى ارضاى عاطفه انسانى خود، در اختيار كسى كه نيازمندتر است قرار مىدهد. چنين كارى
مذموم و ناروا نيست. سخن آنجا است كه ما انسانهايى را مىبينيم كه بدون هدف و يا دليلى
موجه و قانعكننده، عملا دسترنج خود را در اختيار ديگران مىگذارند؛ يعنى با زحمت و مشقت
سرمايه مىاندوزند، اما بدون اينكه خود از آن بهرهاى ببرند، آن را براى ديگران باقى مىگذارند.
مصداق بارز چنين انسانهايى، افراد بخيلى هستند كه از شكم خود و زن و فرزندانشان كم
مىگذارند و براى ديگران ذخيره مىكنند. اين كار نه تنها ثوابى به دنبال نخواهد داشت، بلكه
چه بسا نتايج سوئى نيز بر آن مترتب باشد؛ زيرا ممكن است اين ثروت به دست كسانى بيفتد
كه از آن سوء استفاده نمايند.
دسته ديگرى از انسانها، افرادى هستند كه فقط از روى هوا و هوس كار مىكنند. آنها فكر مىكنند
كه به اختيار خودشان كار مىكنند و نفعى براى خودشان دارند، در صورتى كه چشم و گوش بسته،
در خدمت دشمن خود هستند و خود غافلند. هواى نفس، دشمن درونى انسان است و عاملى است
كه انسان را از سعادت دنيا و آخرت محروم مىسازد. نفس انسانى بزرگترين دشمن انسان است
كه در درون خود او است. كسانى كه به خواستههاى دلشان عمل مىكنند، در واقع اسير هواى نفس
خود هستند. اين كار همانند اين است كه انسان امر و نهى دشمن خود را بدون چون و چرا اطاعت
كند. به راستى چه كار احمقانهاى خواهد بود؛ كدام انسان عاقلى است كه بىچون و چرا به دستورات
دشمنش عمل كند؟! توجه به اين نكته موجب مىشود تا ما در مقابل هواى نفس خود بيشتر مقاومت
كنيم و زندگى دنيوى و اخروى خود را به خطر نيندازيم و نيز زندگى جاودانه ابدى را به زندگى فانى و
گذرا نفروشيم.
رفع اضطرابها در پرتو اعتماد به خداوند
هر انسان عاقلى اگر اندكى بينديشد، حتى اگر متدين و ديندار هم نباشد، مىفهمد كه انباشت
ثروت براى ديگران، كارى غيرعاقلانه است. اما مسايلى وجود دارد كه تا انسان ايمان نداشته باشد و
خداپرست نباشد، نمىتواند آنها را به درستى درك كند. انسان خداشناس در اثر توكل و تسليم و
رضا به تدبيرات و تقديرات الهى، به مقامات معنوى بسيار بلندى دست پيدا مىكند كه مىتواند از
عهده فهم و درك آن مسايل برآيد. ما در زندگى به طور طبيعى ـ صرفنظر از معرفتى كه به خداى
متعال پيدا مىكنيم ـ براى رفع نياز خود به اسباب و وسايلى كه در اختيار داريم، مانند نيروى بدنى
و فكرى خود، دوستان، پدر و مادر و خويشان خود اعتماد مىكنيم. اما تربيت دينى اينگونه نيست.
دين انسان را به گونهاى پرورش مىدهد كه هرگاه احساس نياز كرد، ابتدا براى رفع نياز خود متوجه
خدا شود. هر چند اراده الهى بر اين تعلق گرفته كه كارها در اين عالم از روى اسباب انجام بگيرد،
اما فرق است ميان اينكه انسان وسايل اين دنيا را ابزار بداند يا تأثير استقلالى براى آنها قايل باشد.
انسانهايى كه از تربيت دينى كاملى برخوردار نيستند، خود را صاحب تدبير و وسايل دنيا را داراى
تأثير استقلالى مىدانند. اما دين به انسان مىآموزد كه همه چيز از آن خدا است، وجود و بقا و تدبير
و تقدير به دست اوست. اجازه تصرف ما تكويناً و تشريعاً به دست خدا است.
چيزى كه انسان را به تفكر و تلاش و فعاليت وا مىدارد، يا مربوط به دنيا است يا آخرت؛ و ما بايد بدانيم
كه سررشته و اختيار همه چيزهايى كه ما براى دنيا و آخرت خود مىخواهيم در دست خدا است.
كسانى كه توجه قلبى و اعتمادشان به خدا باشد، خداوند كار آنها را آسان و مشكلات دنيا و آخرتشان
را با تدبير و تقدير خودش حل مىكند؛ يعنى به جاى اينكه آنها به نيرو و تدبير خودشان اتكا كنند و
زحمت بسياربكشند، خداكمكشان مىكند تا مشكلشان حل شود. اين يك فضل مضاعف الهى است
كه شاملاينگونه افراد مىشود.
شايسته است همواره به هنگام گرفتارى و مشكلات، آيه شريفه أَ لَيْسَ اللّهُ بِكاف عَبْدَهُ…؛(1) را به ياد
بياوريم كه مىفرمايد: آيا خدا براى بنده خود كافى نيست؟ كسى كه خدا را دارد، به چه چيز ديگرى
احتياج دارد؟ توجه به اين مطلب ـ كه بزرگترين سرمايه مؤمن است ـ موجب مىشود كه اعتقاد و
اعتماد بيشترى به خدا پيدا كنيم. كسانى كه از اين نيروى معنوى برخوردار شوند، مشكلاتشان زودتر
حل مىگردد.
لزوم شكرگزارى و صبر در برابر نعمتها و بلايا
رويدادهايى كه در اين عالم پيش مىآيد، از دو حالت خارج نيست: يا دلخواه و مطابق ميل ما هستند
و يا بر خلاف طبع و ميل ما. سلامتى، رفاه، راحتى، آسايش، هواى خوب و چيزهايى از اين قبيل كه
بر وفق مراد ما هستند، نعمتاند. از سوى ديگر، مريضى، فقر، گرفتارى، قرض و مانند آنها كه موافق
ميل ما نيستند، بلا هستند. عالم دنيا سرشار از اين دو نوع حادثه است. كسى نيست كه در زندگى
هيچ امر خوشايندى نداشته باشد؛ يعنى هيچ نعمتى نداشته باشد، همچنين كسى هم نيست كه
هيچ مشكلى نداشته باشد: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَد؛(2) زندگى انسان در اين عالم توأم با رنج و
سختى است.
آموزهها و تربيت ناب دينى به ما مىآموزد كه در برابر نعمتها شكرگزار باشيم، تا نعمتهاى الهى
افزون شود، و در برابر بلاها صبر پيشه كنيم تا اجر ما افزون گردد. انسان براى اين كه بتواند راه صحيح
را طى كند، بايد اين نكته را در نظر داشته باشد كه اگر مشكلى برايش پيش مىآيد، به دنبال آن راحتى
و گشايشى است: فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.(3) اگر انسان به اين مسأله توجه نداشته
باشد، نه راحتى دنيا را دارد نه سعادت آخرت را. كسى كه شكرگزار خدا نباشد، سعادت آخرت را
نخواهد داشت، اگر بر بلاها نيز صبر نكند، زندگى را براى خودش سختتر مىكند؛ يعنى نه تنها
مشكلات او حل نمىشود، بلكه اين مشكلات مضاعف مىگردد. بنابراين اگر ما راحتى و سعادت دنيا
و آخرت را مىخواهيم، بايد در مقابل سختىها و بلاها صبر كنيم. اگر اين كار را نكنيم، انسان ناتوانى
هستيم. از همين رو است كه حضرت به عبدالله بن جندب و به همه مؤمنان سفارش اكيد كرده و
مىفرمايد:
و قَدْ عَجَزَ مَنْ لَمْ يُعِدَّ لِكُلِّ بلاء صبراً و لِكُلِّ نعمة شكراً و لِكُلِّ عُسر يُسْراً؛ عاجز و ناتوان است
كسى كه براى هر بلايى صبرى مهيا نكند و براى هر نعمتى شكرى و براى هر سختى آسانى را.
رهايى از مشكلات دنيا در پرتو عمل به آموزههاى دينى
دين نسخهاى را تجويز مىكند كه انسان مىتواند از طريق عمل به آن از ناملايمات زندگى دنيا رهايى
يابد. اگر انسان اين معرفت و بينش را پيدا كند كه نعمتهايى كه در اختيار دارد از آنِ او نيست، بلكه
امانتى است كه خداوند به او عطا كرده، هرگز در صورت از دست دادن آنها ناراحت نمىشود. به راستى
اگر يكى از دوستانتان كتابى را براى يك شب به امانت در اختيار شما بگذارد و بعد پس بگيرد، شما
غصهدار مىشويد؟ انسان بايد باور كند كه آنچه در اين دنيا است از آن خدا است و به امانت در اختيار
او گذاشته شده تا از آنها استفاده كند، هر زمان هم كه حكمت خدا اقتضا كرد آن را پس مىگيرد. بنابراين،
دركِ اين مطلب كه نعمتهاى دنيايى از آن خدا است، موجب راحتى انسان مىشود. بديهى است كه فرد
ملحد و كسى كه خدا را قبول ندارد، نمىتواند اين اعتقاد را داشته باشد. اين باور و اعتقاد تنها در سايه
دين تحقق پيدا مىكند و انسان بايد خداشناس باشد تا بتواند از اين دارو، كه همانا معرفت و ايمان است،
استفاده نمايد.
نكته ديگر اين است كه نعمتهاى خدا بيهوده و عبث در اختيار ما قرار داده نشده است. خداوند براى
آزمايش بندگان خود، نعمتهايى را در اختيار آنان قرار داده است تا اولا ببيند آيا قدر اين نعمتهاى الهى
را مىدانند، و ثانياً آيا در صورت باز پس گرفتن آنها، صبر پيشه مىسازند يا بىتابى مىكنند.
دين به ما مىآموزد كه اگر صبر كرديد و شكر نعمت الهى را به جا آورديد، سعادت ابدى خواهيد داشت؛ چرا
كه انسان با اين كار، موجبات كمال معنوى خود را فراهم مىسازد. كسى كه اين معرفت را داشته باشد، از
همه حوادث عالم استقبال مىكند؛ زيرا مىداند آنها وسايل رشد و تكامل ابدى او خواهند بود.
امام صادق(عليه السلام) به عبدالله بن جندب و به همه شيعيان خودشان مىفرمايند:
صَبِّرْ نَفْسَكَ عِنْدَ كُلِّ بَلِيّة؛ آنگاه كه برايت مشكلى پيش مىآيد، خودت را وادار به صبر كردن كن. انسان
خواه ناخواه، در زندگى خود مشكلاتى دارد؛ چنين نگرشهايى تنها در سايه اعتقاد به خدا و پذيرش دين
به وجود مىآيد. دين گوهر گرانبهايى است كه اگر آن را نداشته باشيم، از اين معارف و آسايش و آرامش
روحى برخوردار نخواهيم شد.
در اين بخش از روايت، حضرت همچنين مطلبى را درباره «خوف و رجا» نسبت به عذاب و رحمت الهى
فرمودهاند كه ما چون قبلا در اينباره بحث كردهايم، توضيح اين جمله را به همان بحث احاله مىدهيم.
ادامه دارد…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. زمر (39)، 36.
2. بلد (90)، 4.
3. انشراح (94)، 5ـ6.
برگرفته از سلسله مباحث آیت الله مصباح یزدی