تواضع و همدلی با شوهر ؛ درسی از حضرت زهرا سلام الله علیها برای یک بانوی مسلمان
از دیگر ویژگی های یک بانوی مسلمان، همراهی و همدلی با شوهر است. او برای گرم نگه داشتن کانون خانواده، و استحکام روابط بین اعضای خانواده، همواره کنار همسر و پشتیبان و حامی اوست. امام باقر علیه السلام فرمود: علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها برای همدلی بیشتر در نظام خانواده به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتند تا رهنمودی بگیرند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضرت فاطمه سلام الله علیها را به کارهای درون خانه گماشت و کارهای بیرون را به علی علیه السلام واگذار کرد. بعد از این رهنمود شایسته، حضرت زهرا سلام الله علیها با خوشحالی اظهار داشت:«فَلَا یَعلَمُ مَا دَاخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللهُ بِإِکفَائِی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجَالِ؛ جز خداوند متعال کسی نمی داند که از این تقسیم کار چقدر خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.» حضرت زهرا سلام الله علیها چنان به همسر گرامی خود علاقه مند بود و با آن حضرت همدلی داشت که بعد از وقایع تلخ ماجرای سقیفه و فدک که دل زهرا سلام الله علیها را شکستند و به خانه اش حمله کردند، آن گاه که حضرت علی علیه السلام وارد منزل شد و فرمود:«فاطمه جان! ابوبکر و عمر در پشت در اجازه ی ملاقات می خواهند؟ نظرت در این باره چیست؟ حضرت با آن همه خون دلی که از آنان داشت با کمال تواضع فرمود:«البَیتُ بَیتُکَ وَ الحُرَّهُ زَوجَتُکَ افعَل مَا تَشَاءُ؛ {علی جان!} خانه خانه ی توست و من همسر تو هستم؛ هر آنچه می خواهی انجام بده!»
موضوع: "احادیث"
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با آل علی هر که درافتاد برافتاد
ابوحبیب هرثمه بن اعین، از کارگزاران حکومت مأمون و از علاقه مندان به حضرت رضا علیه السلام بود. او می گوید:«در دربار مأمون شایع شده بود که حضرت رضا علیه السلام از دنیا رفته است، امّا از آن جا که در صحت این خبر شک داشتم، برای صحت و سقم آن به دربار رفتم. در میان خادمان مأمون غلامی به نام صبیح دیلمی وجود داشت که مورد وثوق و اطمینان مأمون بود. وی هنگامی که مرا دید گفت: ای هرثمه! تو می دانی که من از غلامان مورد اطمینان و اهل سرّ مأمون هستم. گفتم:«آری». صبیح دیلمی گفت: داستان عجیبی دارم. پاسی از شب گذشته بود که مأمون مرا به همراه سی نفر از غلامان مخصوص و محرم اسرار خود، فرا خواند. هنگامی که به حضورش رفتیم، از بس شمع و چراغ در اطراف او روشن بود، شب مانند روز می نمود. در برابر مأمون تعدادی شمشیر آماده، مسموم، تیز و برّاق دیده می شد. تک تک ما را صدا کرد و از ما عهد و پیمان گرفت و گفت:«این عهد بر شما لازم است و نباید هیچ گونه تخلفی کرده و یا دست از پا خطا کنید و هر آن چه فرمان می دهم باید انجام دهید!» ما هم سوگند وفاداری یاد کردیم و همگی گفتیم: اطاعت امیرمؤمنان، مأمون بر ما واجب است. آن گاه دستور داد به هر یک از ما شمشیری زهرآلود دادند و گفت:«همین ساعت به منزل علی بن موسی الرضا علیهماالسلام می روید و دور او را می گیرید و با شمشیر او را قطعه قطعه می کنید و خون و مو و گوشت و استخوانش را مخلوط می کنید. این دستور را پنهان کنید و به هیچ کس نگویید. در مقابل این خدمت به هر یک از شما ده کیسه پول و ده ملک مرغوب و حاصلخیز جایزه خواهم داد و تا زنده اید در نزد من مقرب خواهید بود.»
ما طبق دستور به طور ناگهانی به منزل حضرت رضا علیه السلام رفتیم، آن حضرت را در رختخواب دیدیم، دورش را گرفتیم، به او حمله کرده و بدنش را قطعه قطعه نمودیم، خون شمشیرهایمان را با رختخواب آن جناب پاک نمودیم، سپس به منزل مأمون برگشتیم، خبر کشتن امام را به او دادیم و سوگندهای زیادی خوردیم که مطابق دستور عمل شد. مأمون از ما تشکر کرد و به ما اجازه مرخصی داد. چون صبح نزد مأمون رفتیم، دیدم لباس سیاه در بر نموده و با سر و پای برهنه قصد دارد{به عنوان عزاداری در رحلت امام} از منزل بیرون آید. من جلو در با او همراه شدم، وقتی که نزدیک حجره امام رسیدیم، صدای آن حضرت به گوش ما رسید، مأمون لرزان شد و به من گفت:«زود وارد حجره شو و خبری برایم بیاور!»
وارد حجره شدم، دیدم آن حضرت در کمال سلامتی مشغول عبادت است.{آن حضرت} به من رو کرد و فرمود:«ای صبیح!(یُریدُونَ اَن یُطفِؤُوا نُورَ اللهِ بِاًفواهِهِم وَ یَابَی اللهُ اِلّا اَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَو کَرِهَ الکافِرُونَ)؛ «آن ها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی خواهد که نورش را کامل کند، هر چند که کافران نپسندند.»
سپس فرمود:«سوگند به خدا! نیرنگ آن ها(دشمنان) به ما ضرر نمی رساند تا وقتی که اجل فرا رسد.» صبیح گوید: برگشتم و سلامتی امام را به مأمون اطلاع دادم و مأمون با کمال شرمندگی به خانه اش برگشت.
هرثمه گوید: خداوند را بسیار شکر کردم و به حضور امام رسیدم، امام علیه السلام فرمودند:«این مطلب را به هیچ کس نگو مگر کسی که قلبش سرشار از ایمان و ولایت ماست.»
گفتم: بلی ای مولای من! آن گاه امام علیه السلام فرمود:«ای هرثمه! به خدا سوگند، نقشه های آنان به ما هیچ آسیبی نمی رساند، تا اینکه هنگام اجل و مرگ ما فرا رسد.»
امام رضا علیه السلام و مناظره با عالم مسیحی
صفوان بن یحیی، از دوستان نزدیک امام رضا علیه السلام گوید: یوحنّا، معروف به«ابوقُره» از اندیشمندان علمکلام در جهان مسیحیت، از من خواست که او را به حضور حضرت رضا علیه السلام ببرم. من از حضرت رضا علیه السلام اجازه گرفتم و او را به حضور امام علیه السلام بردم.«ابوقُره» فرش زیر پای امام را بوسه زد و گفت:«دین ما چنین از ما خواسته که این گونه به شریف ترین افراد زمان خود احترام کنیم.»
سپس از امام پرسید:«نظر شما درباره گروهی که ادعایی می کنند و گروه دیگر آن ادعا را تأیید می کنند، چیست؟»
امام فرمود:«ادعای فرقه اول درست است.»
ابوقره پرسید:«نظر شما درباره گروه دیگری که ادعایی دارند ولی گروه دیگری غیر از خودشان آن را تصدیق نمی نمایند، چیست؟»
امام فرمود:«ادعای گروه دوم بی اساس است.»
ابوقره گفت:«ما(مسیحیان) ادعا داریم که عیسی بن مریم روح الله و کلمه ی خداست. مسلمانان در این ادعا با ما موافقند. و مسلمانان ادعا دارند که محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر است، ولی ما آن را قبول نداریم، بنابراین بهتر است در آن چیزی که اتفاق نظر داریم همان را بگیریم. و این کار شایسته تر از اختلاف است.»
امام رضا علیه السلام فرمود:«نام تو چیست؟» او گفت:«یوحنا». فرمود:«ای یوحنا! ما ایمان به عیسایی داریم که آن عیسی را روح خدا و کلمه ی(مخلوق) خدا می دانیم که ایمان به محمد صلی الله علیه و آله و سلم داشته باشد و بشارت به آمدن او داده باشد و بر خود اقرار کند که بنده خداست. اگر به ادعای شما عیسی روح خدا و کلمه ی خدا است، ولی ایمان به محمد ندارد و بشارت به آمدن او نداده است و اقرار به عبودیت خود در برابر خدا نمی کند، ما از او بیزاریم. بنابراین ما در کدام نقطه با هم موافق هستیم، تا در همان نقطه با هم باشیم و آن را محور حل اختلافاتمان قرار دهیم؟»
ابوقُره از این پاسخ دندان شکن در بن بست قرار گرفت و برخاست و با ناراحتی تمام به صفوان گفت:«برخیز برویم، از این مجلس چیزی عاید ما نمی شود.»
حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیهماالسلام در سال 148ه.ق و در روز یازدهم ذی قعده(دو هفته بعد از شهادت جد بزرگوارش امام صادق علیه السلام) مدینه چشم به جهان گشود.
پدر بزرگوارش حضرت امام موسی بن جعفر علیهماالسلام و مادر مکرمه اش به نام های نجمه خاتون، ام البنین، سکینه نوبیّه و تکتم نامیده می شود.
آن حضرت در دوران امامت 20 ساله ی خویش(183- 203) با سه تن از حکمرانان مستبد عباسی؛ هارون الرشید، امین و مأمون معاصر بود. امام رضا علیه السلام در آخر صفر سال 203ه.ق در سن 55 سالگی به وسیله ی مأمون؛ مسموم شد و در سناباد نوقان که امروزه یکی از محله های مشهد می باشد به شهادت رسید و در محل بارگاه فعلی مدفون گردید.
نوزاد مبارک
حضرت نجمه خاتون مادر امام رضا علیه السلام می گوید: از زمانی که فرزندم علی را باردار شدم، سنگینی حمل را احساس نمی کردم. در خواب پیوسته زمزمه ی تسبیح، تهلیل و ذکر خداوندی را از درون خود می شنیدم تا جائی که این امر موجب بیم و هراس من می شد، چون بیدار می شدم هیچ صدایی به گوشم نمی خورد، هنگامی که نوزاد متولد شد، روی زمین افتاد و دست هایش را روی زمین قرار داد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لب هایش را حرکت داد چنانکه گویی حرف می زد. در این هنگام پدرش امام موسی بن جعفر علیهماالسلام به نزدم آمد و گفت: ای نجمه! کرامت پروردگارت بر تو مبارک باد! من نوزاد را در جامه ای سفید پیچیدم و به دست امام دادم، آن حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت، سپس آب فرات خواست و از آن به کام کودک مالید و آن گاه نوزاد را به من بازگردانید و فرمود:«خُذیهِ فَاِنَّهُ بَقِیَّهُ اللهِ تَعالی فی اَرضِهِ؛ او را بگیر که بقیه الله در روی زمین است.»امام موسی بن جعفر علیهماالسلام از همان دوران طفولیت او را به«رضا» ملقب گردانید و کنیه ی«ابوالحسن» را برایش برگزید. آن حضرت به فرزند دلبندش- که یادگار امامت محسوب می شد- خیلی علاقه داشت. مفضل بن عمر می گوید: روزی به حضور امام کاظم علیه السلام مشرف شدم، آن جناب فرزندش علی را در دامنش نشانده، نوازش می کرد و می بوسید. زبان آن کودک را می مکید و گاهی کودک را بر دوش خویش می نهاد و به سینه اش می چسبانید و پیوسته می گفت:«بّاَبی اَنتَ ما اَطیَبَ ریحَکَ وَ اَطهَرَ خَلقَکَ وَ اَبیَنَ فَضلَکَ؛ پدرم فدایت! تو چه خوشبویی و چه پاکیزه خویی و فضل و برتری تو چه تابان و درخشنده است!»
گفتم: فدایت شوم! در قلبم نسبت به این کودک علاقه ی عجیبی احساس می کنم که به غیر از شما این چنین عشق و علاقه ای به کسی ندارم. امام کاظم علیه السلام فرمود: ای مفضّل! او در نظر من همانند من نسبت به پدرم امام صادق علیه السلام می باشد. و آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: (ذُرِّیَّهً بَعضُها مِن بَعضٍ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ) مفضل پرسید: آیا او بعد از شما امام است و مقام پیشوایی امت را خواهد داشت؟ فرمود: آری، هر که از او اطاعت کند هدایت یافته و آن که از او نافرمانی نماید، کافر خواهد شد.
الإمام الرضا علیه السلام
… نَحنُ وَرَثَهُ ذلکَ الرَّسُولِ الَّذی أطلَعَهُ اللهُ عَلی ما شاءَ مِن غَیبِهِ، فَعَلَّمَنا ما کانَ و ما یَکُونُ إلی یَومِ القِیامَهِ.
… ما وارثان پیامبری هستیم که خداوند، او را بر هر چه از غیبش بخواهد، آگاه می کند و او ما را از آنچه بوده و تا روز رستاخیز خواهد بود، آگاه کرده است.
البحار75/45
الإمام الرضا علیه السلام
شِیعَتُنا المُسسَلِّمُونَ لِأَمرِنا، الآخِذُونَ بِقَولِنا، المُخالِفُونَ لِأعدائِنا، فَمَن لَم یَکُن کذلِکَ فَلَیسَ مِنّا.
شیعیان ما کسانی هستند که تسلیم فرمان ما باشند و به سخنان ما عمل کنند و با دشمنان ما مخالفت ورزند؛ پس هر که این گونه نباشد از ما نیست.
وسائل الشیعه382/3
صلوات خاصّه حضرت امام رضا علیه السلام
اَالّهُمَّ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ مُوسَی الرِّضَا المُرتَضی الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلی مَن فَوقَ الاَرضِ وَ مَن تَحتَ الثَّری الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاهً کَثیراً تامَّهً زاکِیَهً مُتَواصِلَهً مُتَواتِرَهً مُتَرادِفَهً کَاَفضَلِ ما صَلَّیتَ عَلی اَحَدٍ مِن اَولیائِکََ
گل آمد و هنگام گا افشانی شد
رفع غم و ماتم و پریشانی شد
شب رفت و مدینه رو به خورشید نشست
از نور رضا مدینه نورانی شد
ویژگی های دختران نمونه در مکتب اهل بیت(ع)
1. بردبار و نیک رفتارند
بی تردید بردباری و نیک رفتاری با دیگران در ناملایمات زندگی، یک دختر مسلمان را به مقاصد مشروع او می رساند. در اثر این خصلت پسندیده است که مورد توجه خدا و خلق قرار می گیرد و تهدیدها را به فرصت تبدیل می کند.
امام صادق(ع) فرمود:«مَن لَم تَکُن فِیهِ ثَلاثُ خِصَالٍ لَم یَنفَعهُ الإِیمانُ- حِلمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجَاهِلِ- وَ وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن طَلَبِ المَحَارِمِ وَ خُلُقٌ یُدَارِی بِهِ النَّاس؛ هر کس سه خصلت را دارا نباشد از ایمان خود سودی نخواهد برد: اول، بردباری، که جهل نادان را برطرف کند. دوم، پارسایی، که او را از حرام بازدارد. سوم، رفتار نیکو که با مردم مدارا نماید».
2. به مسائل دین آگاهند
از علل پایبندنبودن برخی دختران جوان به دستورهای دینی، عدم آگاهی به مسائل دین اسلام و تهاجم فرهنگی دشمنان است. زیرا انسان طبیعتاً هر چه را نشناسد به سویش نمی رود و افکار و احساسات و حواس خود را به سوی آن معطوف نمی دارد.
امام صادق(ع) به«بشیر دهّان» (روغن فروش) فرمود:«لَا خَیرَ فِی مَن لَا یَتَفَقَّهُ مِن أصحَابِنَا یَا بَشیرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنهُم إِذَا لَم یَستَغنِ بِفِقهِهِ احتَاجَ إِلَیهِم فَإِذَا احتَاجَ إِلَیهِم أَدخَلُوهُ فِی بابِ ضَلالَتِهِم وَ هُوَ لَا یَعلَم؛ از دوستان ما کسی که در دین خود اندیشه و تفقه نکند ارزش ندارد.
ای بشیر! اگر یکی از دوستان ما در دین خود تفقه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران(مخالفین ما) محتاج می شود، هر گاه به آنها نیاز پیدا کرد آنان او را در خط انحراف و گمراهی قرار می دهند در حالی که خودش نمی داند».
ضرورت یادگیری احکام دینی در منظر پیشوای ششم آن قدر مهم است که می فرماید:«لَو أتِیتُ بِشَابٍّ مِن شَبَابِ الشِّیعَهِ لَا یَتَفَقَّهُ لأدَّبتُهُ؛ اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد نمایم که مسائل دینش را یاد نمی گیرد، او را تأدیب خواهم کرد».
3. آسیب های اجتماعی را می شناسند
آشنا نبودن دختران جوان با آفت های اجتماعی موجب اُفت ارزش های اخلاقی و توفیق دشمنان فرهنگی و رواج خلاف و حرام در میان آنان است. اگر جوانان مسلمان با این آفت ها آشنا باشند و از عواقب بد آن در میان افراد جامعه اطلاع یابند، بنابر فطرت پاکی که خداوند در نهاد آنها قرار داده از آن آفت ها فاصله خواهند گرفت و دامن خویش را به چنین آفت های اجتماعی آلوده نخواهند کرد.
صادق آل محمد(ع) مواردی از آفت های اجتماعی را چنین فهرست کرده است: ستم کردن، فریبکاری، خیانت، تحقیر و خوار کردن دیگران، اف گفتن(نق بزند، غرغر کند و به این وسیله زحمات دیگران را نادیده گرفته و خود را چیزی پندارد)، دشمنی، کینه توزی و اظهار عداوت با برادران و خواهران دینی، تهمت زدن، داد و فریاد و پرخاشگری، طمع کاری و حرص به دنیا.
همچنین فرمود:«اگر به او بگوید تو دشمن من هستی، یکی از آن دو کافر] باطنی[ می شود و اگر او را متهم نماید، ایمان در قلب او ذوب می شود مانند ذوب شدن نمک در آب».
4. به بزرگان ادب و احترام دارند
ادب و مواظبت بر فضائل اخلاقی از بزرگترین سرمایه های معنوی برای هر انسان محسوب می شود. یک دختر جوان، با رعایت آداب اخلاقی و اجتماعی جایگاه خود را در جامعه تحکیم بخشیده و دل ها را به سوی خود جذب می کند. دوست و دشمن، افراد باادب را ستوده و از اعماق جان به آنان به دیده احترام می نگرند.
امام صادق(ع) رعایت اصول اخلاقی و توجه به آداب انسانی را از ویژگی های مکتب تشیع دانسته و آن را بر شیعیان راستین امری ضروری و لازم می شمارد و می فرماید:«شیعه ی ما نیست کسی که بزرگترها را احترام نکند و به کوچکترها ترحم ننماید».
5. از مجالس گناه دورند
یکی از عوامل تأثیرگذار در روح و روان انسان محیط اطراف اوست. عوامل انحرافی از جمله محفل های آلوده و اجتماعات ضدارزشی که افراد گنهکار و فاسد آنها را می گردانند، تأثیرات فراوانی را در افراد شرکت کننده باقی می گذارد و آنان خواهی نخواهی همرنگ با اهل فسق و فجور و معصیت می شوند.
بدین جهت امام صادق(ع) دختران و پسران مؤمن را از شرکت در این محافل نهی کرده و آنان را از رفتن به چنین مکان هایی برحذر می دارد، مگر اینکه برای تغییر وضعیت موجود باشد. آن حضرت می فرماید:«برای مؤمن شایسته نیست که در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خداوند انجام می شود و او توانایی تغییر آن را ندارد».
6. خیرخواه دیگران هستند
از جمله ویژگی های یک دختر پیرو اهل بیت، تلاش برای هدایت و اصلاح افراد در محیط خویش است. آنان نه تنها خود راه حقیقت می پیمایند بلکه از اعماق جان خویش دوست دارند دیگران هم، چنین باشند.
پیروان اهل بیت(ع) تنها به دنبال نجات خویش نیستند بلکه شب و روز در اندیشه ی اصلاح و راهنمایی گمراهان و آلودگان به انواع انحرافاتند. آنان با الهام از رهنمودهای پیشوای ششم(ع) با بکارگیری شیوه های صحیح و پسندیده به اصلاح افراد می پردازند و با اخلاق نیک در جذب گنه کاران تلاش می کنند و این کلام زیبای امام را هیچ گاه فراموش نمی کنند که فرمود:«در مورد هم کیشان بدکار خود جز خوبی و نیکی چیزی نگو و از خداوند توفیق هدایت و توبه ی آنان را بخواهید».
7. به موقع ازدواج می کنند
هر دختر جوانی فطرتاً نیازمند ازدواج است و باید به این نیاز خدادادی و طبیعی از طریق مشروع جواب داد. اما بعضی جوانان با بهانه قرار دادن بعضی مشکلات و سختی ها از این سنت الهی روی برتافته و خود را در دام نفس شیطانی گرفتار می کنند. به آنان باید توجه داده شود که این پیمان مقدس در میان تمام ملت ها وجود داشته و محبوب ترین بنیان نزد خداوند متعال است. با ازدواج، شخصیت و ایمان دو جوان کامل می شود. صادق آل محمد(ع) فرمود:«مَن تَزَوَّجَ أحرَزَ نِصفَ دِینِهِ؛ فَلیَتَّقِ اللهَ فِی النِّصفِ البَاقِی؛ کسی که ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده است پس باید در نصف دیگرش تقوای الهی پیشه کند».
و در حدیث دیگری آن حضرت به جوانان چنین پیام داد:«رَکعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا المُتَزَوِّجُ أفضَلُ مِن سَبعِینَ رَکعَهً یُصَلِّیهَا عَزَب؛ دو رکعت نماز که فرد ازدواج کرده می خواند بر 70 رکعت نماز یک فرد مجرد برتری دارد».
امام در سومین جمله ی خود راحتی مؤمن را در سه چیز می داند:«و سومی این است که دختر یا خواهرش آبرومندانه منزل وی را ترک کنند و به خانه ی بخت برود».
خانمی خدمت حضرت صادق(ع) مشرف شد و عرض کرد:«خداوند کار تو را به خیر و صلاح در آورد، من از دنیا بریده ام و می خواهم ازدواج نکنم». حضرت فرمود:«برای چه؟» گفت:«با این عمل(ترک ازدواج) فضیلت را نزد خداوند خواهانم». حضرت فرمود:«انصَرِفِی فَلَو کَانَ ذَلِکَ فَضلاً لَکَانَت فَاطِمَهُ أحَقَّ بِهِ مِنکِ إنَّهُ لَیسَ أحَدٌ یَسبِقُهَاإِلَی الفَضلِ؛ از این تصمیم برگرد زیرا اگر ازدواج ننمودن فضیلتی داشت حضرت فاطمه(س) به این فضیلت از تو سزاوارتر بود، در حالی که کسی در فضیلت بر حضرت فاطمه(س) پیشی نجسته است».
8. فقط برای همسرانشان آرایش می کنند
از منظر فرهنگ اسلامی رفتار خانم ها و دختران مسلمان از لحاظ پوشش در داخل منزل با بیرون کاملاً متفاوت است. همچنان که در بیرون منزل از جلوه گری نهی شده اند، بر عکس در محیط خصوصی خود، اظهار عشق و علاقه به همسر امری مطلوب است. امام صادق(ع) در روایتی به خانم های مسلمان توصیه می کند که نه تنها به شوهران خود اظهار محبت نمایند، بلکه اظهار علاقه ی آنان، همراه با دلربایی باشد. امام می فرماید:«وَ لَا غِنَی بِاازَّوجَهِ فِیمَا بَینَهَا وَ بَینَ زَوجِهَا- المُوَافِقِ لَهَا عَن ثَلاثِ خِصَالٍ… وَ وَ إظهَارُ العِشقِ لَهُ بِالخِلَابَهِ وَ الهَیئَهِ الحَسَنَهِ لَهَا فِی عَینِهِ؛ زن برای موفقیت در زندگی مشترک با همسر خویش و حفظ عفت خانواده و جامعه، از مراعات سه چیز ناگزیر است…] که از جمله ی آنها[ اظهار عشق و محبت به همراه طنازی و دلربایی و جلوه گری برای شوهر محبوب خویش است».
امام صادق(ع) در کلام گهربار دیگری فرمود:«خَیرُ نِسائِکُم الَّتی إِذَا خَلَت مَعَ زَوجِهَا خَلَعَت لَهُ دِرعَ الحَیاءِ وَ إِذَا لَبِسَت لَبِسَت مَعَهُ دِرعَ الحَیَاءِ؛ بهترین و عفیف ترین زنان شما زنی است که چون با همسرش خلوت کند زره حیا را از خود دور سازد و چون از خلوت شوهرش بیرون آید زره حیا را بر تن کند و حجاب و عفت خود را که نشانه ی حیای اوست کاملاً رعایت نماید».
9. به عفاف و حجاب پایبندند
خانم ها و دخترانی که به فرهنگ عفت پایبندند در به وجود آمدن نسل سالم و پاک و با هویت مشخص نقش به سزایی دارند. زیرا در محیط عفیفانه ی فرزندان از عطوفت بی کران خانواده برخوردارند، دارای مشروعیت در پیدایش و انتساب خویش هستند و از این لحاظ، دچار ننگ و سرشکستگی نیستند، از تربیت والدین دلسوز و متعهد بهره مندند، از لحاظ نیازهای مادی تا حدودی تأمین می شوند، نیازهای فکری، روانی، اعتقادی، اجتماعی شان برآورده می گردد.
امام صادق(ع) هم در توصیف شیعیان واقعی می فرمایند:«إِنَّمَا شیعَهُ جَعفَرٍ مَن عَفَّ بَطنُهُ وَ فَرجُهُ وَ اشتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأیتَ أولئِکَ فَأولئِکَ شیعَهُ جَعفَر؛ پیروان حقیقی جعفر بن محمد(ع) کسانی هستند که در برابر شکم پرستی و بی بند و باری جنسی، عفت ورزیده و در راه بندگی خدا تلاش و کوشش فراوان دارند، به ثواب او امیدوارند و از عقاب او بیمناکند. به همین دلیل، پیوسته، در راه حق حرکت می کنند. هر گاه کسی را با این صفات ببینی، آنها پیروان و شیعیان جعفر بن محمد(ع) می باشند».
آن گرامی به دختران مسلمان سفارش کرد که:«لَا یَنبَغِی لِلمَرأَهِ أَن تُجَمِّرَ ثَوبَهَا إِذا خَرَجَت مِن بَیتِهَا؛ شایسته نیست یک خانم مسلمان هنگام از خانه بیرون رفتن آرایش کرده و خود را معطر کند و از صفت ارزشمند عفت فاصله بگیرد».
رسول خدا(ص) فرمان داد زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه- که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید».
امام صادق(ع) فرمود:«هنگامی که آیه ی 12 سوره ی ممتحنه بیعت زنان در فتح مکه نازل شد، پیامبر(ص) در کوه صفا بود. دستور داد تشتی را پر از آب کنند. سپس آن حضرت دست خود را در آن فرو برد و بیرون آورد، آن گاه زنان به عنوان بیعت یکی یکی آمدند و دست خود را در آن فرو بردند.
10. از فرصت ها استفاده می کنند
انسان موفق کسی است که از هر فرصت به دست آمده گر چه کوتاه مدت باشد برای رسیدن به هدف خویش بهره گیرد. پیشوای ششم در این زمینه به پیروان خود فرمود:«من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الا یام فرصته ، لان من شان الایام السب وسبیل الزمن الفوت؛ هر کس درفرصت های به دست امده که کوتاه و گذرا هستند به انتظار فرصت های کاملتری در آینده بنشیند، روزگار، آن فرصت کوتاه را نیز از او خواهد گرفت چرا که عادت روزگار سلب فرصت ها و روش زمانه از دست رفتن استـ».
چه بسا دخترانی که خواستگارانی داشته و به انتظار کاملتر از آن نشسته و فرصت از دست رفته هرگز باز نگشته است. یا کسانی که جوانی خود را به باطل صرف نموده و بعد از سال ها افسوس می خورد.
شمّه ای از مقامات معنوی حضرت معصومه سلام الله علیها
حضرت فاطمه معصومه(س) در خاندانی ممتاز پرورش یافت که از نظر علمی و اخلاقی در والاترین سطح جامعه قرار داشتند. آن حضرت دوران کودکی خود را تحت تعلیم و نظارت پدر بزرگوارش گذرانده و بعد از شهادت امام هفتم(ع)، برادر گرامی اش حضرت رضا(ع) مسئولیت تربیت و پرورش خواهران و برادرانش را به عهده گرفت.
از جمله ی آنها خواهر گرامی اش حضرت معصومه(س) بود، بدین ترتیب آن حضرت در پرتو اشراف و تربیت امام هفتم(ع) و هشتم(ع) به مقامات بلندی در علم و معرفت و اخلاق نائل آمد. البته تمام فرزندان امام موسی کاظم(ع) به مقامات شامخ و ارجمندی دست یافتند و آنان مانند ستارگان تابناک در مناطق مختلف درخشیده و مورد توجه همگان قرار گرفتند.
«ابن صباغ مالکی» به این حقیقت تصریح می کند و می گوید:«هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم فضیلتی مشهور دارد». همچنین صاحب«کشف الغمه» می نویسد:«برای هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی(ع) فضیلت و منقبتی معروف موجود است» اما در میان فرزندان پیشوای هفتم(ع) بعد از امام علی بن موسی الرضا(ع)، حضرت فاطمه معصومه(س)، از موقعیت ویژه ای برخوردار است.«علامه تستری» می نویسد:«در میان فرزندان امام کاظم(ع) با آن همه کثرتشان بعد از امام رضا(ع) کسی به مقام والای حضرت معصومه(س) نمی رسد».
القاب ممتاز
در بیشتر مواقع نام و لقب هر کسس نشانگر حالات و صفات و سجایای وجودی اوست، اگر این القاب از سوی امام معصوم و داناترین فرد زمان به کسی اطلاق شود، بی تردید به حقیقت مقرون خواهد بود.
بر این اساس در زیارتنامه ی دوم حضرت معصومه(س) القابی همچون طاهره(پاکیزه)، حمیده(ستوده خصال)، برّه(نیکو رفتار)، رشیده(رشد یافته و تربیت شده)، نقیّه(پاک خصلت)، مرضیّه(مورد رضای پروردگار)، رضیّه(راضی از حق)، از جمله ی خصلت ها و صفاتی است که به آن حضرت نسبت داده شده است. نسبت دادن این القاب پسندیده در آن زیارتنامه نشانگر عظمت روحی و کمالات و سجایای بلند آن یادگار آل الله است.
همچنین محدثه(راوی حدیث)، شفیعه، معصومه، کریمه، و اخت الرضا، نیز در کلام معصومین و دانشوران شیعه به آن حضرت اطلاق گردیده است که حاکی از ویژگی های ممتاز آن دُخت امامت می باشد.
در اینجا فقط به دو امتیاز مشهور و مهم که از القاب زیبای آن حضرت نیز به شمار می رود، اشاره می کنیم.
1- مقام شفاعت
بر اساس روایات پیشوایان معصوم حضرت معصومه(س) دارای مقام شفاعت در روز جزاست و آن حضرت همانند مادر اطهر خویش، فاطمه ی زهرا(س) در روز قیامت از شفاعت گسترده ای برخوردار است. در زیارتنامه ی آن حضرت که از امام هشتم نقل شده است چنین می خوانیم:«یَا فاطمه اشفَعِی لِی فِی الجنه فَإِنَّ لَکِ عِندَ اللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ؛ ای فاطمه ی معصومه! مرا در ورود به بهشت شفاعت کن که تو را نزد خدای متعال شأن و مقام بلندی است».
نقل شده است که محدث قمی(ره) هنگامی که در تیمچه ی بزرگ قم به مناسبت ایام فاطمیه بر فراز منبر سخنرانی می کرد در ضمن مطالب خویش چنین گفت:«شبی در عالم رؤیا میرزای قمی(ره) را ملاقات کردم، از او پرسیدم: آیا شفاعت شیعیان قم به دست حضرت معصومه(س) انجام خواهد پذیرفت؟ او فرمود: شفاعت اهل قم با من است، شفاعت شیعیان عالم با حضرت معصومه(س) است».
مطمئناً مرحوم میرزای قمی سخن به گزاف نگفته است و این کلام آن جناب برگرفته از گفتار بلند امام صادق(ع) است که به گروهی از اهل ری در عظمت و قداست شهر قم سخن گفته و در مورد جایگاه شفاعت فراگیر حضرت معصومه(س) چنین فرمود:«تَقبِضُ فِیهَا أَمرَأَهٌ هِیَ مِن وُلدِی، وَ اسمُهَا فاطمه بِنتِ موسی؛ تُدخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِنَا الجنه بِأَجمَعِهِم؛ بانویی از نسل من به نام فاطمه دختر موسی(س)، در آنجا رحلت می کند که به برکت شفاعت او همه ی شیعیان ما وارد بهشت می شود».
همچنین روایات متعددی که در مورد پاداش زائران آن حضرت به ما رسیده و در آن روایات زیارت حضرت معصومه(س) موجب دخول در بهشت و یا معادل بهشت قرار گرفته، به مقام بلند شفاعت آن بانوی مخدره دلالت می کند و طبق آن روایات زائر آن حضرت به واسطه ی تشرف به محضرش، خود را در معرض شفاعت قرار می دهد.
2- مقام عصمت
امام رضا(ع) فرمود:«مِن زَارَ المعصومه بِقُمَّ کَمَن زَارَنِی؛ هر کس معصومه را در قم زیارت کند همانند کسی است که مرا زیارت کرده است». در این روایت امام رضا(ع) با اعطای لقب معصومه به خواهر دلبندش به مقام عصمت آن جناب اشاره کرده است. همچنین در یکی از معجزات امام کاظم(ع) که حضرت معصومه(س) نیز نقشی دارد، هنگامی که مرد نصرانی می پرسد:«شما که هستید؟» می فرماید:«أنَا أختُ الرِّضا؛ من معصومه، خواهر امام رضا(ع) هستم».
منزلت معنوی
رئیس مذهب جعفری(ع) فرمود:«اَلبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ البَنُونَ نِعمَهٌ، فَالحَسَناتُ یُثابُ عَلَیها وَ عَلَیهَا وَ النِّعمَهُ یُسأَلُ عَنهَا؛ دختران نیکی هایی هستند که در برابر آن پاداش داده می شود و پسران همچون نعمتی هستند که از آن بازخواست می شود».
آن گرامی در عبارتی دیگر فرمود:«مَن عَالَ ابنَتَینِ أَو أُختَینِ أَو عَمَّتَینِ أَو خَالَتَینِ حَجَبَتَاهُ مِنَ النَّار؛ هر کس دو دختر یا دو خواهر یا دو عمّه یا دو خاله را کفالت کند آنها آنها او را از آتش جهنم حفظ می کنند».