سؤال: بهترین راه قرائت و فهم قرآن کریم چیست؟
جواب: بهترین راه برای قرائت همراه با ادراک و فهم قرآن این است که انسان همراه با قرائت سُوَر قرآنی، معانی آن را در ذهن و نظر قرار دهد، و با هر آیه در درون ونهاد خود گفتگو نماید، در آیه عذاب از خداوند طلب مغفرت و در آیه رحمت از خدای سبحان طلب گذشت کند و بشیر بودن و نذیر بودن خداوند در آیات را مشاهده نماید و از هر مطلبی که قرآن افاده می نماید نکته علمی مربوط به آن را برداشت نماید.
در هنگام تلاوت قرآن با زبان، کلمات از راه گوش به سمع انسان می رسد که معنای آن نیز باید به دل و جان نفوذ کند و اگر دل بسته باشد، معنا به آن نفوذ نمی نماید، قرآن کریم در این مورد می فرماید:«أفَلا یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أم عَلی قُلُوبِ أقفالُها»(سوره محمد،آیه24) آیا در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دل ها قفل هایی نهاده شده است؟ و در آیه دیگر می فرماید:«کَلّا بَل رانَ عَلی قُلُوبِهِم مَّا کانِوا یَکسِبُونَ»(مطففین، آیه14) یعنی؛ بر قلب های آنها با آنچه کسب کرده اند زنگار نشسته است.
گناه، غفلت و علائق به دنیا، دل را قفل می کند و می بندد و معارف قرآنی در این قلب ها نفوذ نمی کند و انسان باید از راه باز کردن دل و زدودن«رین» و «چرک» از آن، زمینه نفوذ معنا را به جان خود فراهم آورد. چون این زمینه فراهم شود، تلاوت آیات قرآن موجب لذّت می شود. فرد با ورود به هر آیه ای اگر مشتمل بر خیرات، معرفت، علم و مانند آن باشد، مضمون آن را مسألت می کند و اگر ناظر به عذاب و مانند آن باشد نجات از آن را از خداوند طلب می نماید.
موضوع: "جور واجور"
چرا حضرت محمد(ص) به صورت کتبی نوشته هایی به امام علی(ع) ندادند تا بعد از ایشان به امامت برسند؟
دوران پیامبر گرامی اسلام دوران عجیبی بود و منافقان بسیار. در پاسخ باید بگوییم:
1- اعلان رسمی کمتر از نوشته نیست. آن هم اعلانی که در آن(غدیر) بیش از120000 نفر حضور داشته و آن را مکتوب کنند.
2- در صورت مکتوب شدن، از بین بردن آن برای مخالفین کاری نداشت. همان طور که:
* در ماجرای فدک نیز ابوبکر سند رسمی ای که حضرت زهرا(س) از پیامبر داشتند را پاره کرد و فدک را غصب نمود.
* حدود یک قرن منع حدیث بود و تمامی احادیث مکتوب سوزانده شد.
* در هنگامی که قرآن برای تهیه بهترین نسخه جمع آوری شدند، قرآنی که امیرالمؤمنین(ع) به امر پیامبر جمع آوری کرده بوند را نپذیرفتند.
3- کتاب های تاریخی(سنی و شیعه) امامت حضرت علی(ع) را تأیید کرده اند و این خود یک سند است.
4- با این حال پیامبر اکرم(ص) در زمان رحلت خود، هنگامی که در بستر بیماری بودند فرمودند:«قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی بنویسم تا بعد از من اختلاف نکنید.» اما عمر گفت:«او تب دارد و هذیان می گوید.» و مانع آوردن کاغذ شد.
5- در آخر باید بگوییم که ماجرای غدیر آن قدر واضح بود که نیاز به اثبات آن نیست و در آن زمان مردمان نه به خاطر تردید در این امر، بلکه به خاطر کینه و حسادتی که نسبت به حضرت داشتند و یا ترس از حکومت وقت از زیر آن سر باز زدند.
6- با این حال به جهت این که نشان داده شود که ولایت امیرالمؤمنین(ع) از طرف خداوند است، لوحی آسمانی از جانب خداوند برای پیامبر آمد که در آن، ولایت امیرالمؤمنین و یازده امام دیگر پس از ایشان به صراحت بیان شده بود. «جابر» این لوح را در زمانی که به دست حضرت زهرا(س) رسیده بود، مشاهده کرد و از روی آن نسخه برداری کرد که متن آن هم اکنون موجود می باشد. خود لوح نیز در دست حضرت صاحب الزمان(عج) می باشد. این حدیث، به نام حدیث لوح مشهور بوده و در کتاب اصول کافی موجود می باشد.
در ضمن می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر به کتاب های«الغدیر» و «شبهای پیشاور» مراجعه کنید.
چگونه حاج شیخ جعفر شوشتری به مقامات عالی رسید؟!
حاج شیخ جعفر شوشتری، عالم و عارف باتقوایی بود که به درجات علمی و عملی و مقامات عالی رسید. سخنان و نصایح او در بین مردم پرنفوذ و گیرا بود، و سجایای اخلاقی ویژه ای داشت. بسیار مقیّد به حلال و حرام و پرهیز از گناه بود. روزی به مادر مکرّمه اش گفتند: به داشتن چنین فرزندی باید افتخار کنی! مادرش گفت: بله. ولی او باید بر من ببالد، چرا که من از لحظه ی تولد و حتّی قبل از آن همیشه با وضو بودم و یک بار هم او را بدوا وضو شیر ندادم، همیشه هنگام تغذیه او، خدا را در نظر داشتم و با طهارت و یاد خدا و ذکر نام خدا او را در آغوش می گرفتم و آرزویم این بود که مانند امام صادق(ع) شود.
… جالب است که دقیقاً مطابق فرمایش قرآن است، آن جا که در سوره ی فرقان ویژگی های مؤمنان را ذکر می کند، یازدهمین نشانه مؤمنان را این گونه بیان می کند:
نقش دعا در تربیت صالح
«والّذِینَ یَقُولونَ رَبَّنَا هَب لَنَا مِن أزوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أعیُنٍ وَاجعَلنَا لِلمُتَّقِینَ إِماماً»؛ «و کسانی که می گویند: پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که موجب روشنی چشمان(ما) باشد، و ما را پیشوای پرهیزکاران گردان!».
در این آیه اشاره شده است که یکی از ویژگی های مؤمن راستین این است که به تربیت خود و خانواده ی خویش اهمیّت دهد و خود را در برابر فرزندانش مسئول بداند؛ آن ها با اعمال خوب خود پیوسته از خدا می خواهند که برای آن ها نسل پاک قرار دهد و جالب است که تقاضا می کنند که ما را پارسایان قرار ده.
و البته روشن است که در گوشه ای ننشستند و دعا کنند، بلکه«دعا»، نشانه و رمز کوشش و علاقه ی آن ها است و مسلّماً این افراد همه ی توان و همّت شان را در تربیت فرزندانشان می گذارند و در عین حال دعا هم می کنند که همه ی اضلاع مثلث تغذیه(شیر، روح، معنویت) تکمیل شود. آن ها نه تنها خود را مسئول تربیت و راهنمای خانواده خود می دانند، بلکه از خدا می خواهند که راهنمای دیگر مردم باشند.در روایات آمده که آیه ی فوق درباره ی علی علیه السلام و ائمه وارد شده است. و این از باب«جری» است؛ زیرا یک حقیقت کلّی را بر بهترین مصادیقش حمل کرده و به معنای عدم انطباق آیه بر مصداق های آیه ی زیر نمره 20، نیست، با یک مثال موضوع را عینی تر می کنیم: وقتی در جایی سخن از حقیقت ادب است، اشاره به فرد حاضر می کنیم که سمبل ادب است و می گوییم«ادب» یعنی این.
در سخن مفسّرین هم آمده است که این موضوع دلیل بر عدم انطباق آیه با دیگر مؤمنان نخواهد بود و هر کدام در اندازه وموقعیت های مختلف، امام و رهبر و پیشوای دیگران خواهند بود. خانواده های آگاه، زمینه ساز رشد و تربیت و تکامل معنوی فرزندانشان هستند ولی بعد از این زمینه سازی و نصب سیم های برق، الکنریسیته ی رشد را خداوند در سیم ها جاری می کند. حتّی پیامبر اکرم(ص) با آن که به عنوان هادی از سوی خداوند معرّفی شده است، ولی درباره ی او گفته شده است که:«إِنَّکَ لَا تَهدِی مَن أحبَبتَ وَ لکِنَّ اللهَ یَهدِی مَن یَشاء…»؛ «تو هر کس را که دوست بداری نمی توانی هدایت کنی و لیکن خدا است که هر کس را بخواهد هدایت می کند».
این مطلب هم، در رابطه با پدر و مادر و فرزندانشان، صدق می کند.
برخی به مجرّد مراقبت های جزئی از فرزندان، تصوّر و توهّم می کنند که رشد دهنده ی اصلی، آن ها هستند. آری در روایات و آیات، نقش کلیدی مواظبت ها، ارتزاق حلال و تفکیک محل خواب دختر و پسر و صدها رسالت مطرح شده است، امّا همه ی این ها به منزله ی همان مثال«سیم کشی» در یک ساختمان است که زمینه برای جریان الکتریسیته فراهم می شود.
به این آیه توجه فرمایید:«… وَ أنبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیَّا…»؛ «خداوند مریم را چونان گیاهی، رشدِ نیکو داد و زکریا کفالت و سرپرستی او را عهده دار شد». در این آیه همان دو نقش اشاره شده است:
تأثیر رشد دادن و وصل برق هدایت از سوی خداوند(امدادهای تربیتی) 1
نقش کفالت و سرپرستی و مراقبت مربّی و کفیل 2
آری؛ کسی که خداوند به رشد او توجّه خاص دارد، باغبانی چونان زکریّا باید کفالت این گل اهدایی خدا را بر عهده گیرد.
روان شناسی تربیت کودک و نوجوان از منظر قرآن، روایت و علم/ خدیجه معین
آیت الله بهجت ره
دعای تعجیل فرج، دوای همه دردها است
در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلّیه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد! با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عین الله الناظره است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟! هر چند حضرت حجت(عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی- هر چند ضعیف- خدمتش می فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم!
راه نجات از گرفتاری
راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر(عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقه ی زبان… بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.
در محضر بهجت، ج2، ص347
روزی که عالم یهودی در برابر باقرالعلوم(ع) زانو زد
محدّثان و مورّخان به نقل از امام جعفر علیه السلام آورده اند:
روزی هشام بن عبدالملک، پدرم امام محمدباقر علیه السلام را نزد خود احضار کرد. چون حضرت به مجلس هشام وارد شد، پس از مذاکراتی در مسائل مختلف، هشام ما را به همراه چند مأمور مرخص کرد. از مجلس هشام بن عبدالملک خارج و راهی منزل شدیم، در بین راه به میدان شهر برخوردیم که عدّه بسیاری در آن میدان تجمّع کرده بودند، پدرم از مأموران هشام- که همراه ما بودند- سؤال نمود: این ها چه کسانی هستند و برای چه این جا جمع شده اند؟ یکی از مأموران گفت: این ها علما و رُهبانان یهود هستند، که سالی یک بار در همین مکان تجمّع می کنند و پرسش و پاسخ دارند؛ و آن که در وسط جمعیّت نشسته، از همه بزرگ تر و عالم تر می باشد. آن گاه پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام صورت خود را پوشاند و در میان آن جمعیّت نشست؛ و من هم صورت خود را پوشاندم و کنار پدرم نشستم. مأموران نیز در اطراف ما شاهد کارهای ما بودند، در همین بین عالم یهودی از جایش بلند شد و نگاهی به اطراف انداخت و سپس به پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام خطاب کرد و گفت: آیا تو از ما هستی، یا از امّت مرحومه؟ پدرم اظهار داشت: از امّت مرحومه هستم. پرسید: از علما هستی یا از جاهلان؟
پدرم فرمود: از جاهلان نیستم. عالم یهودی مضطرب شد و گفت: سؤالی دارم. امام فرمود: سؤالت را مطرح کن، گفت: دلیل شما چیست که می گویید: اهل بهشت می خورند و می آشامند بدون آن که مواد زایدی از آن ها خارج گردد؟ فرمود: شاهد و دلیل آن، جنین در شکم و رحم مادر است، آنچه را تناول نماید جذب بدنش می شود و مواد زایدی خارج نمی شود. عالم یهودی گفت: مگر نگفتی که من از علما نیستم؟ پدرم فرمود: گفتم که من از جاهلان نیستم.
سپس آن عالم یهودی گفت: کدام ساعتی است که نه از ساعات شب محسوب می شود و نه از ساعات روز؟ فرمود: آن ساعت، بین طلوع فجر و طلوع خورشید است. عالم یهودی اظهار داشت: سؤال دیگری باقی مانده است که بر جواب آن قادر نخواهی بود؛ و آن این که کدام دو برادر دوقلو بودند که همزمان به دنیا آمدند و همزمان هلاک شدند، در حالتی که یکی از آن دو، پنجاه سال و دیگری صد و پنجاه سال عمر داشت؟ پدرم فرمود:آن دو برادر دوقلو به نام عزیز و عُزیر بودند، که در یک روز به دنیا آمدند؛ و چون عمر آن ها به بیست و پنج سال رسید، عُزَیر سوار الاغی بود و از روستایی به نام أنطاکیه گذر کرد، در حالتی که تمامی درخت ها خشکیده و ساختمان ها خراب و اهالی آن در زمین مدفون بودند، گفت: خدایا! چگونه آن ها را زنده می نمایی؟ در همان لحظه خداوند جانش را گرفت و الاغ هم مُرد و اجسادشان مدّت یک صد سال در همان مکان ماند و سپس زنده شد و الاغ هم زنده شد و به منزل خود بازگشت ولی برادرش عزیز او را نمی شناخت و به عنوان میهمان او را به منزل راه داد و خاطره های برادرش را تعریف کرد و سپس افزود: او صد سال قبل از منزل بیرون رفت و برنگشت. سپس عُزیر که جوانی بیست و پنج ساله بود خود را به برادرش عزیز که پیرمردی صد و بیست و پنج ساله بود معرّفی کرد و با یکدیگر بیست و پنج سال دیگر زندگی کردند و یکی در پنجاه سالگی و دیگری در صد و پنجاه سالگی وفات یافت. عالم یهودی ناراحت و غضبناک شد، از جای خود برخاست و گفت: تا این شخص در میان شما باشد من با شماها سخن نمی گویم. مأموران هشام این خبر را برای هشام گزارش دادند و هشام دستور داد که هر چه سریع تر ما را به سوی مدینه منوّره حرکت دهند.
هفته نامه پرتو/سال دوازدهم/چهارشنبه15دی1389
چگونه امام پنجم علیه السلام به باقر لقب یلفت با این که همه ی معصومین شکافنده ی دانش و علم بوده اند؟
برای بررسی و تحلیل آن لازم است که به موقعیت و زمان ویژه ی امام باقر علیه السلام توجه نماییم.
بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم حوادث تلخ و ناگواری برای جهان اسلام و اهل بیت علیهم السلام پیش آمد که موجب شد امام علی(ع) به مدت بیست و پنج سال خانه نشین گردد و مردم نتوانند از دانش آن امام بهره ی لازم را ببرند. در دوره ی پنج ساله ی حکومت آن حضرت ناکثان(عهدشکنان)، قاسطین(معاویه و اصحاب او) و مارقین(خوارجنهروان) نیز با جنگ های خود فرصت تعلیم گسترده را از آن امام سلب نمودند.
امام مجتبیعلیه السلام نیز پس از دوره ی حکومت کوتاه خود، همین مشکلات و تنگناها را داشته و خفقان حاکم اموی و تبلیغات مسموم آنان راه های روی آوری مردم به سوی آن حضرت را سد نموده بود. این خفقان در دوران امام حسین علیه السلام به اوج خویش رسید. به طوری که هر گونه امکان تبلیغ و بیان فروعات احکام را از ابی عبدالله سلب نمودند.
اگر روایات فقهی را مورد مطالعه و دقت قرار دهیم مشاهده می کنیم که روایات امام حسین علیه السلام در این زمینه اندک است، تازه همان روایات نیز از طریق فرزندان معصومش علیهم السلام به ما رسیده است.
این خفقان در کربلا به اوج خود رسید و پس از شهادت آن حضرت تا پایان عمر امام زین العابدین علیه السلام نیز سایه سنگین و شوم استبداد بر امّت اسلامی گسترده بود امّا در زمان امام باقر علیه السلام وضعیت به گونه ای دیگر شده بود. از یک سو فرقه های مختلف و مکتب های گوناگون سؤالات زیادی را در ذهن ها پدیدار ساخته بودکه جواب و تحقیق درباره ی آن را دنبال می کردند که مناظرات امام علیه السلام گواه آن است.
در این زمان بود که امام باقر علیه السلام در صحنه علمی ظهور یافت و علوم دینی و الهی را فرا راه حق جویان قرار داد و با تبیین دست و اصیل دیدگاه دین، جلوه ی زیبایی از دانش و آگاهی و معرفت را ترسیم نمود و انسان های دور افتاده از ساحل را به آب های زلال حقیقت رهنمون شد. او بار دیگر اعجاز علمی نسل کوثر را متجلی ساخت و گل واژه های علم و آگاهی را از بوستان قرآن وسنّت به دل های حق جو هدیه نموده تا همچنان به عنوان باقرالعلوم آل محمد بر تارک قرون و اعصار هر چه شکوهمندتر بدرخشد.
مادر محترم ایشان«کانت صدّیقه لم تُدرَک فی آل الحسن اِمرَأهٌ مثل ها؛ او بسیار راستگو بود که در خاندان امام مجتبی هیچ زنی به همتایی او نمی رسید.» او در سایه سار نخل بالنده ی امامت به مقامی رسیده که امام باقر علیه السلام می فرماید:
«روزی مادرم در زیر دیواری نشسته بود که ناگاه صدایی از دیوار برخاست و از جا کنده شد. در حال فرود آمدن بود که مادرم با دست خود به دیوار اشاره نمود و فرمود:«لا و حقّ المصطفی ما اذن الله لک فی السقوط فَبَقِیَ مُعَلقا فی الجوّ؛ سوگند به حق مصطفی تو نباید فرود آیی که حق تعالی تو را به افتادن رخصت نمی دهد پس آن دیوار در فضا معلق باقی ماند، تا مادرم از آن جا بگذشت.
این چنین است که فضیلت مادری پنجمین امام معصوم را دارا می گردد و به سال57(پنجاه و هفت) ه.ق دامنش گل وجودی باقرالعلوم علیه السلام را متجلی می سازد و در هاله ای از نور و عظمت قرار می گیرد.
امام محمدباقر علیه السلام در شهر مدینه، در اول رجب سال57ه.ق دیده به جهان گشود. او اولین فرزند در خاندان علوی بود که از نسل دو امام(حسن و حسین علیهماالسلام) متولد شد. پدرش امام سجاد علیه السلام و مادرش ام عبدالله(فاطمه) دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است.
برگزاری نشست سیاسی به مناسبت هفته دفاع مقدس
در آخرین روز از هفته دفاع مقدس، نشست سیاسی با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس با حضور اساتید و طلاب و کادر این حوزه ساعت9/30الي10/30صبح برگزار گردید. سخنران این نشست جناب آقای قادری استاد علوم سياسي و از دلاورمردان جبهه و جنگ و از سپاه ناحیه دعوت شده بودند. محورهای سخنرانی ایشان عبارت بود از:
- چگونه رزمندگان اسلام با دست خالی بر سپاه کفر پیروز شدند.
- خاطراتی از هشت سال دفاع مقدس
- چگونگی تشکیل گروه های سلفی گری
- بنیانگذاران گروه های سلفی و تکفیری
- هدف آمریکا و غرب از حمایت این گروه ها
- تشکیل گروه حماس و اهداف آن
حضار محترم از سخنرانی اين استاد بزرگوار بسیار کمال استفاده را بردند.
اشاره
عفاف در خانواده از مهمترین بحث های روز جامعه ی ماست که در صورت رعایت نشدن به عفت عمومی لطمه خواهد زد و در روایات اسلامی در این مورد نکات مهمی آمده است که خانواده های مسلمان با رعایت آن به سلامت اخلاقی جامعه کمک شایانی می کنند. به چند نکته در این زمینه اشاره می کنیم.
رعایت عفاف در میان اعضای خانواده
از مواردی که برای تقویت عفاف در جامعه کمک می کند و امری لازم و ضروری است رعایت عفاف و ادب و حیا در داخل منزل است که اگر مراعات نشود ممکن است عواقب زیان باری را در پی داشته باشد. از جمله رعایت پنهان بودن ارتباط جنسی زن و شوهر در داخل خانه است. رسول اکرم(ص) در این مورد شدیداً تأکید کرده و فرمود:«به خدا قسم اگر مردی با همسر خود بیامیزد و در اطاق، کودک بیداری آن دو را در حال آمیزش ببیند، یا سخنان آنها و همچنین صدای تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد و اگر دختر باشد یا پسر از حریم عفاف فاصله خواهد گرفت و سرانجام به زناکاری آلوده می شود».
پوشش در منزل
نکته ی مهم دیگر در این باره، پوشش زنان و دختران در مقابل پسران و مردان خانواده است. درست است که پسران و برادران محرم هستند امّا محرمیت آنان محدود است و همانند زن و شوهر نیست که حتی در نگاه های شهوت آمیز و شبیه آن کاملاً آزاد باشند. پوشش یک دختر جوان و یا مادر جوان موجب تحریک پسر و برادر جوان می شود و ممکن است او را به معصیت دچار نماید.
مردی از رسول خدا(ص) سؤال کرد:«آیا خواهرم می تواند موی سر خود را پیش من برهنه کند؟» حضرت فرمود:«نه، من بیم دارم اگر خواهر تو، موی خویش و زیبایی های خود را برهنه گرداند، موجب لغزش تو گردد».
همچنین پیامبر(ص) برای محافظت از عفت خانواده ها محدوده ی معاشرت مردان و زنان محرم را این گونه بیان کرد:«اگر کسی خواست زنان محرم بالغ خود را- غیر از همسر- ببوسد، خواهر باشد یا عمّه یا خاله، میان دو چشم(پیشانی) و سر او را ببوسد، و از بوسیدن گونه و دهان او خودداری نماید».
مردام مَحرم با نهمَحرم
در مقابل مردان محرم در منزل، مثل پسر یا برادر یا دائی و… نیز وظیفه دارند که از ورود خودسرانه به منزل خودداری کنند و حتماً اجازه بگیرند و یاالله بگویند و با تأمل وارد شوند. علی(ع) می فرماید:«مردی به حضور رسول خدا(ص) رسید و سؤال کرد: آیا هر وقت می خواهم وارد اتاق مادرم شوم، باید اجازه بگیرم؟ رسول خدا(ص) فرمود: آری. مرد پرسید: چرا؟ رسول خدا(ص) فرمود: آیا خوشحال می شوی وقتی وارد شدی، او را عریان ببینی؟ مرد پاسخ داد: نه. آن گاه رسول خدا(ص) فرمود: پس با اذن و اطلاع وارد شو».
آموزش عفاف از دوران کودکی
از روش های فراگیر نمودن عفاف در خانواده، آموزش فرزندان از همان دوران کودکی است که خانواده های مسلمان بتوانند فرزندانشان را با حیا و عصمت و عفت تربیت کنند. این شیوه در دین مبین اسلام مورد توجه خاصی قرار گرفته است.
رسول اکرم(ص) فرمود:«دختر بچه ی شش ساله را، پسر بچه نبوسد و همچنین زن ها از بوسیدن پسر بچه ای که سنش از هفت سال تجاوز کرده است خودداری کنند».
حضرت کاظم(ع) هم فرموده است:«وقتی دختر بچه شش ساله شد مرد نامحرم حق ندارد او را ببوسد و همچنین نمی تواند او را در آغوش بگیرد».
جداسازی محل خواب
جداسازی محل خواب افراد خانواده از موضوعات مهم در تعالیم اسلامی برای تقویت فرهنگ عفاف در میان خانواده هاست. امام صادق(ع) درباره ی ضرورت جداسازی محل خواب پدر و مادر از فرزندان و تأثیر آن در عفت فرزندان فرمود:«لا یُجامِعِ الرَّجُلُ امرَأتَهُ وَ لا جَاریَتَهُ وَ فِی البَیتِ صَبِیٌّ فَإنَّ ذَلِکَ مِمَّا یُورِثُ الزِّنَا؛ شخص نباید در اتاقی با همسر و کنیز خود هم بستر شود که در آن اتاق کودکی باشد چون موجب می شود تا آن کودک در آینده زناکار بشود».
رسول اکرم(ص) در سخنی تربیتی برای آموزش عفاف از همان دوران کودکی، جدا ساختن محل خواب فرزندان دختر و پسر را سفارش کرده و می فرماید:«بستر خواب پسر بچه با پسر بچه و پسر بچه با دختر بچه و دختر بچه با دختر بچه در سن ده سالگی باید از هم جدا شود».
حضرت موسی بن جعفر(ع) هم به نقل از پدران بزرگوارش فرمود:«در هفت سالگی فرزندان خود را به نماز وادارید و در ده سالگی بستر خواب آنها را از یکدیگر جدا کنید».
البته در این مورد حفظ عفاف در خانواده ها، سفارش های مهم فراوانی در قرآن و روایات وارد شده است. مثلاً در سوره ی نور در یک فرمان حکیمانه ای خداوند اجازه گرفتن در ورود به اتاق های شخصی را مطرح کرده و می فرماید:«ای کسانی که ایمان آورده اید! در خانه هایی غیر از خانه ی خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید این برای شما بهتر است شاید متذکّر شوید! و اگر کسی را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: باز گردید! بازگردید این برای شما پاکیزه تر است و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است!»
خانواده نمونه
احترام متقابل
فاطمه(س) با الهام از دستورات الهی و پدر بزرگوارش، نسبت به امیرالمؤمنین فوق العاده علاقمند بود و هرگز بر خلاف رضای او گام بر نمی داشت و برخورد و زندگی اش با همسر چنان بود که غمها و غصه های وارده در بیرون از خانه، با دیدار فاطمه(س) برطرف می شد. و حضرت علی(ع) خود در این باره می فرمایند:
«والله فاطمه(س) را غضبناک نکردم و وی را در هیچ امری دل چرکین ننمودم تا زمانی که خدای تعالی وی را از دنیا برد و فاطمه(س) هرگز مرا به خشم در نیاورد و مخالفت با امر من نکرد. هر وقت نگاهش می کردم تمام غمها از من زایل می شد.»تواضع به همسر
حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودند:«بهترین شما کسی است که شانه هایش نرم تر(افتاده تر و متواضع تر) است و نسبت به همسر خود اکرام و احترام بیشتری دارد.»
رضایت همسر
حضرت فاطمه(س) می فرماید که پیامبر(ص) فرمودند:
وای به حال زنی که شوهرش را خشمگین کند و خوشا به حال زنی که شوهرش از او خشنود باشد.»
ایجاد آرامش در خانواده
هر مردی برای حل مشکلات خارج از منزل به روحیه ای قوی نیازمند است که سعی می کند از آرامش حاکم بر خانواده اش برای کاهش نگرانی هایش استفاده کند و بدون شک مردی که از چنین خانواده ای برخوردار است فرد پیروز و موفقی خواهد بود.
امیرالمؤمنین(ع) در این مورد می فرماید:«هیچ گاه فاطمه(س) از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند، او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده نساخت در هیچ امری قدمی بر خلاف میل باطنی من بر نداشت و هر گاه به رخسارش نظاره می کردم، تمام غصه هایم برطرف می شد و دردهایم را فراموش می کردم.»
مجموعه مقالات کنگره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و انسان معاصر
معاونت بسیج خواهران سپاه صاحب الزمان(عج)