خصلت های باارزش مؤمنان در قرآن
قرآن، امر به معروف و نهی از منکر را از کارهای مؤمنان برشمرده:
(… یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ…)
… همواره به کارهای نیک و شایسته فرمان می دهند و از کارهای زشت و ناپسند باز می دارند…
که این دو برنامه یعنی وادار کردن دیگران به کارهای پسندیده و باداشتن همگان از زشتی ها در حقیقت مهرورزی مؤمن به دیگران و تابش نور محبتش به همگان است.
مؤمن، هنگامی که دیگران را در فاصله و جدایی با کارهای پسندیده اعم از عبادت حق و خدمت به خلق ببیند، نمی تواند بی تفاوت بماند و از این که شخصی یا اشخاصی با جدایی از معروف و عمل شایسته و عبادت و خدمت، خود را از لطف و رحمت حق محروم می نماید، قلبش به درد می آید و غصه می خورد و عاشقانه برای پیوند مرردم با معروف قدم برمی دارد.
هم چنین هنگامی که دیگران را در فساد و گناه و عصیان و طغیان می نگرد، به شدت رنجیده خاطر می شود و از این که می بیند همنوعش راهی به سوی خزی دنیا و عذاب آخرت به روی خود باز کرده، نگران می گردد و با همه ی وجود و رعایت شرایط لازم برای نجات آنان دست به اقدام می زند و از زشتی و منکرات باز می دارد.
خدا در آیه هفتاد و یکم سوره توبه مسأله ی امر به معروف و نهی از منکر را بر سایر امور مقدم انداخته و به عنوان دو فریضه از سوی خود یاد کرده زیرا می داند که وقتی همه ی مؤمنان و مؤمنات به اجرای این دو فریضه برخیزند و آن دو را بر پا دارند، همه واجبات چه آسان و چه دشوار، از برکت امر به معروف و نهی از منکر- که در حقیقت عشق ورزی مردان و زنان اهل ایمان به همنوعان است- استقامت و دوام می یابند، چون امر به معروف و نهی از منکر دعوت به سوی اسلام؛ این آیین سعادت بخش است، اسلامی که نابودی و طرد ستمگری و مخالفت شدید با ستمکار و تقسیم ثروت و غنیمت بر اساس انصاف و عدالت و مواسات و گرفتن زکات و مالیات و صدقات در جای خودش و قرار دادن همه ی آن ها در جایی که سزاوار و شایسته است، در ذات و عمق آن است.
مؤمن از خصلت هایی که به وسیله ی ایمان کسب کرده و از ارزش هایی که به توفیق خدا به دست آورده، در هیچ موقعیتی دست بر نمی دارد و از پخش ارزش هایش در خانواده و جامعه عقب نشینی نمی کند و اگر برای تعطیل کردن عبادت حق و خدمت به خلق که یک رشته اش امر به معروف و نهی از منکر است، ثروت هنگفت در اختیارش بگذارند یا پیشنهاد ریاست و مقامی به او دهند، هرگز عبادت حق و خدمت به خلق را ترک نمی کند و تسلیم دعوت باطل نمی شود.
مؤمن امین و صادق و درستکار و کریم و بزرگوار و مهربان است و همگان از اوصاف حمیده و صفات پسندیده اش بهره مندند.
همانگونه که کریم با کرم وحدت پیدا کرده، اگر بگویند دست از کرم و بزرگواری ات بردار، برای او دست کشیدن از کرم و بزرگواری امکان ندارد، مؤمن واقعی هم توان جدایی از خصلت های انسانی و الهی را ندارد زیرا مؤمن جلوه ای از صفات خداست و صفات خدا از خدا قابل جدایی نیست.
ملا اسماعیل سبزواری در کتاب«انسان» خود روایت می کند:
«موسی بن عمران پس از چندین سال دعوت از فرعون برای پذیرش حق و توبه و انابه و قرار گرفتن در راه خدا، از خدا درخواست کرد که فرعون را به خاطر این که از او ناامید بود، نابود کند و به چاه هلاکت دراندازد، خدا به موسی وحی کرد: راه نابودی و هلاکش را خود انتخاب کن، موسی گفت: رزق و روزی ات را از او دریغ دار وی را با درد گرسنگی و تشنگی به هلاکت برسان، خطاب شد: او دست از عبادت و بندگی من برداشت ولی من دست از رزاقیّت و رزق رسانی ام نسبت به او برنمی دارم!»
خصلت های ارزشی و ایمانی با وجود مؤمن حقیقی یکی است و مؤمن با آن ها اتحاد و وحدت دارد و دست برداشتن از آن ها برای او میسر نیست، چنان که خدا در قرآن با اشاره به داستانی برای پیامبران جدایی از امانت داری و امین بودن را غیر ممکن می داند.
در غنائم جنگ بدر قطیفه ای سرخ رنگ بود که ظاهراً قیمت مناسبی داشت، آن قطیفه گم شد و مردی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفت:
به چه سبب ما که در جهاد سهیم هستیم و سزاوار غنیمت می باشیم آن قطیفه را نمی یابیم؟ گمان می برم که پیامبر خدا به دور از چشم ما و پیش از تقسیم غنیمت آن را برای خود برداشته!
خدای مهربان در رابطه ی با پیامبر امین این آیه را نازل کرد:
(وَ مَا کانَ لِنَبِیّ أَن یَغُلَّ وَ مَن یَغلُل یَأتِ بِما غَلَّ یَومَ القِیامَهِ…)
هیچ پیامبری را نَسِزد که{در اموال،غنائم، سایر امور به امت خود} خیانت ورزد و هر که خیانت کند، روز قیامت با آن چه در آن خیانت کرده بیاید…
پس از نزول آیه، مردی به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت:
فلان شخص نسبت به قطیفه خیانت ورزیده و آن را در چاله ای از زمین پنهان کرده است، حضرت به کندن آن محل فرمان دادند و پس از خاکبرداری، قطیفه را از آن چاله درآوردند.
آری؛ خصلت های پاک و ارزش های اخلاقی با جان و دل مؤمن یکی است و جدایی او از آن ها غیرممکن است.
… خصلت ها و حالات و اموری که ریشه از ایمان نمی گیرد گرچه عشق و محبتی شدید باشد علاوه بر این که کاربرد مثبتی ندارد در معرض زوال و فناست.
محبّت و عشقی که ریشه ی الهی ندارد، محبّت به نفس و محبّت به شهوت و محبّت به شکم است، انسان در فضای چنین محبّتی اگر دل به کسی ببندد، این دل بستن یقیناً برای حفظ خودیّت و منیّت خویش است.
هستند مردمی که در ظاهر اهل محبّت یا برخی از خصلت های ارزشی اند ولی محبّت و خصلت هایشان در حقیقت، بندی است که دیگران را به وسیله ی آن به اسارت درآورند و از وجود آنان به نفه شکم و شهوت و خواسته های نامشروع خود استفاده کنند.
این گونه محبت ها و خصلت ها نه این که انسان را تلطیف نمی کند بلکه برعکس از وجود انسان ستمکاری خشن و موجودی ظالم و شخصی متجاوز که فقط به منافع خود فکر می کند می سازد و در چنین فضایی دچار انکار حقایق و تکذیب واقعیات می کند.
فرهنگ مهرورزی از دیدگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام/ استاد حسین انصاریان/ص183-188
خصلت های باارزش مؤمنان در قرآن