علامة اميني (ره) صاحب كتاب الغدير:
«از ويژگيهاي ايشان،عشق و ولاي كامل او بود نسبت به آل محمد(عليهم السلام) عشقي وصف ناشدني كه مي توان گفت «الغدير»نيز در اثر همين عشق نوشته شد. در مجالس با صداي بلند بر مصائب آل محمّد(صلي الله عليه وآله)مي گريست به طوري كه ديگران و به خصوص اهل منبر و نوحهخوانان تحت تأثير گرية ايشان منقلب ميشدند،گويا يكي از آل محمّد در مجلس است و اگر گويندة مصيبت نام حضرت زهرا (س) را مي برد آنگاه خون در رگهايش متراكم شده و چونان كسي كه ظلم بر ناموس او رفته فرياد ميزد و همراه اشك بيامان ، از چشمانش شعلة آتش بيرون ميزد».[1]
ايشان بارها به محضر امير مؤمنان متوسل شده بودند و حاجت گرفته بودند، آية الله بهاء الديني نقل كردهاند؛مرحوم علامه موقعي به كتابي جهت نوشتن الغدير نياز پيدا كرده و به محضر امير مؤمنان متوسل ميشوند ولي مدتي ميگذرد خبري نميشود در آن حين روزي در حرم بودهاند يك عرب بياباني مي آيد رو به ضريح كرده و با جسارت مي گويد: يا علي، اگر مردي كار مرا انجام بده.و هفتة بعد موقعي كه علامه در حرم بوده در همان نقطه برميگردد و مي گويد:يا علي، مردي، كارم انجام شد. علامه ناراحت ميشوند كه چطور حاجت ايشان روا نميشود. شب در عالم رؤيا حضرت را زيارت كرده به ايشان ميگويند: آخر آنها بدوي هستند و طبق طفوليتشان با ايشان بر خود ميكنيم. نبايد آنها را معطل كرد. اما شما كه با ما آشنائي داريد،معطل هم بشويد از ارادت شما كاسته نميشود. صبح فردا، پير زني كتابي را در دستمالي بسته محضر علامه مي آورد. علامه مشاهده مي كند كه همان كتابي است كه از حضرت خواسته بودند.[2]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . سيماي فرزانگان / ص 183.
[2]. سيري در آفاق / ص 245.