22 بهمن روز پیمان جاویدان ملت ایران با راه روشن امام خمینی (ره) و شهیدان سرافراز وطن و بیعت دوباره با رهبر معظم انقلاب است.
وعده دیدار ما در راهپیمایی 22 بهمن با مشتهای گره کرده و گامهایی استوار
|
موضوعات: "اخبار حوزه" یا "خبر حوزه" یا "پرسش و پاسخ" یا "فرهنگی" یا "دانش آموختگان" یا "طلبگی آزاد" یا "بسیج طلاب" یا "پژوهش" یا "پایان نامه" یا "معرفی نرم افزارها" یا "معرفی کتاب" یا "آموزش" یا "مصاحبه"22 بهمن روز پیمان جاویدان ملت ایران با راه روشن امام خمینی (ره) و شهیدان سرافراز وطن و بیعت دوباره با رهبر معظم انقلاب است. وعده دیدار ما در راهپیمایی 22 بهمن با مشتهای گره کرده و گامهایی استوار
گروههاي سياسي چپ (كمونيستها، تودهايها) با گرايشات متفاوت و گروه هاي مبارز مذهبي (مجاهدين خلق] منافقين[ و طلاب و …) و خط سومي ها، مسابقه و رقابت خستگي ناپذيري براي جذب زندانيان جديدالورود داشتند و تلاش مي كردند به هر ترفند و روشي اكثريت را به سوی خود جلب کنند و اين كثرت را به منزلة ابزار تحميل برتري تفكر و بينش خود به رخ رقبا بكشند. البته كم نبودند كساني كه استقلال فكري و عقيدتي خود را حفظ كرده، ضمن تعامل مثبت و سازنده با ساير گروه ها و دستجات، كوشش مي كردند از فرصت پيش آمده نیز ايام فراغت در زندان، كمال استفاده را جهت رشد شخصيت اعتقادي خود به كار بسته و براي زمان پس از آزادي و حضور تأثيرگذار در جامعه آماده شوند. روزهای پر جنب و جوش انقلاب از خاطره هاپاک نمی شود، از بچه های کوچک چند ماه تا کهنسالان را در برمی گیرد، و همه و همه را شامل می شود. همه در آن دوران اتفاقات تلخ و شیرینی را تجربه کردند. حدودا، کلاس چهارم ابتدایی بودم. انقلابیون برعلیه حکومت منفور پهلوی تظاهرات می کردند؛ صدای معترضان با شعارهایی برعلیه حکومت پهلوی شنیده می شد. ما منزل عمویم مهمان بودیم، منزل عمویم ته کوچه بن بستی بود؛ و تا خیابان اصلی حدودا، 100 مترفاصله داشت. آن دوران همدلی و همکاری مردم مثال زدنی بود. مردم در منزلهای خود را باز می گذاشتند، تا اگر ماموران حکومتی به تظاهر کنندگان حمله کردند؛ آنها بتوانند، از دست ماموران فرار کرده ،و به خانه آنها پناه ببرند. آن روز هم در، خانه ها باز بود. مردم در حال شعار دادن و تظاهرات برعلیه حکومت وقت بودند؛ که ناگهان گاردیها حمله کردند، و صدای تیر اندازی آنها به گوش می رسید. چند نفر با سرعت وارد منزل عمویم شدند، ناگهان گاردیها گاز اشک آور شلیک کردند. اشک از چشمهایمان سرازیر شده، و حالت سوزش در چشممان احساس می شد. خیلی سریع بزرگتر ها کاغذ و مقواهایی که در حیاط منزل وجود داشت، را آتش زدند تا اثر آن را کم کنند. راستی براتون نگفتم برادرم و دختر عمویم چند ماه بیشتر نداشتند، و در اتاق بودند؛ وقتی گاز اشک آور شلیک شد؛ تا بزرگترها سرگرم آتش زدن کاغذها بودند. یادشان رفته بود؛ که بچه ها در اتاق هستند. بعد از مدتی که وارد اتاق شدیم، دیدیم این بچه های کوچک چند ماه هم اشک از چشمانشان جاری شده و در حال سرفه کردند هستند، و در حالت خفگی به سر می بردند. خلاصه بزرگتر ها با دیدن آنها با سرعت آن بچه های کوچک را هم بالای آتش گرفتند؛ تا حال آنها هم بحمدالله خوب شد. و لطف خدا بود، که مسئله ای برای آنها پیش نیامد. اینطور شروع کرد. درشهر لاهیجان متولد شدم، و در اوایل سال 1357 ازدواج کردم، بعد از ازدواج بخاطر اینکه همسرم نظامی بود، به اصفهان آمدیم، و در خیابان وحید (فرح آباد) که نزدیک محل خدمتش بود، خانه اجاره کردیم. من و همسرم در خانواده های مذهبی بزرگ شده بودیم، و به عناوین مختلف به پیروزی انقلاب و انقلابیون کمک می کردیم. او گفت: وقتی به آن وقتها فکر می کنم، می بینم؛ چه روز هایی را پشت سر گذاشتم. مثلا همسرم، چند روز در پادگان محل خدمت خود مانده و بخاطر اهمیت شغلی به منزل نیامد. آن روزها مثل الان وسایل ارتباطی نبود، که بخواهم؛ با او در تماس باشم. برای اینکه از وضعیت ایشان اطلاع پیدا کنم؛ مجبور شدم،به سمت پادگان حرکت کنم. از بس ناراحت بودم ؛ متوجه حکومت نظامی نشدم. با سرعت می رفتم؛ که تیر اندازی شروع شد، من که تازه متوجه شدم ؛ که حکومت نظامی است. شروع به دویدن کردم؛ وچنان با سرعت می دویدم؛ که حتی برنمی گشتم، پشت سرم را هم نگاه کنم. به پادگان که رسیدم، مسئولین پادگان که در پادگان ایستاده بودن؛ گفتند:” مگر این صدا هارا نمی شنوی چه جراتی داری، که در این موقعیت بیرون آمدی.” گفتم :"آمده ام حال همسرم را جویا شوم. جالب اینجا بود، که وقتی می خواستم برگردم می ترسیدم، برگردم. 22 بهمن مظهر وفاق و اتحاد ملی تجلی دوستی و اخوت ملی وعده ما راهپیمایی
دیری نگذشت که عدم امكانات و منابع مالي او را ناچار ساخت پس از مدتي فعاليت در شهرهاي خرم آباد، تهران، قم و اصفهان، دوباره به آبادان بازگردد. عوامل ساواك با اطلاع از بازگشت او نيمه شب 13 خرداد 1353 با محاصره محله و منزل ايشان او را دستگير كرده و پس از 9 روز بازجويي فشرده به تهران منتقل نمودند. در تهران او را به ساختماني منتقل كردند كه زبده ترين بازجوهاي ساواك و شهرباني در آنجا مستقر بودند، به گونه ای که آن مکان به «كميته مشترك ضد خرابكاري» شهرت داشت. در لحظه ورود به كميته مشترك (موزه عبرت)، نسبت به موقعيت و شخصيت فرد و نيز ميزان سبكي و سنگيني اتهامات وارد شده به او، شیوه هاي گوناگونی اعمال مي شد. مثلاً افرادي كه با توهين به شاه و يا خواندن اعلاميه دستگير شده، موقعيت اجتماعي قابل توجهي نداشتند در هنگام ورود به محوطه دايره شكل كميته مشترك با توهين و تحقير و احياناً خوردن چند سيلي مواجه شده، پس از انجام اقدامات اوليه، چشم بسته به سلول انتقال داده می شدند. يا افرادي كه داراي شهرت، نفوذ و شخصيت اجتماعي مناسبي بودند به گونهاي ملايم تر با آنان برخورد ميشد و معمولاً بازجوهاي اين افراد هم كساني بودند كه با اصول نظري مبارزين آشنا و تا حدي از ساير بازجوها باسوادتر بودند. به هر روی در آنجا، او را به مدت 5 ماه تحت بازجوييها و شكنجههاي وحشيانه قرار دادند. امروز جلسه اخلاق با موضوع تبیین ارزشهای اخلاقی امام راحل در انقلاب اسلامی ایران با سخنرانی حجه السلام و المسلمین آقای ملکیان امام جمعه محترم و مؤسس حوزه علمیه و حضور اساتید ، کادرو طلاب مدرسه علمیه برگزار شد. که فایل صوتی آن در ادامه خواهد آمد. همچنین جوایزی توسط امام جمعه و مدیر محترم به برترینهای آموزشی ،المپیاد علمی ،مسابقات فرهنگی و فعالان پایگاه بسیج طلاب تقدیم شد.
یکی از کارهای دهه فجر در مدرسه علمیه نرجس خاتون شاهین شهر غبار روبی مزار شهدا بوده است . همه ی ملت بزرگ وسلحشور وانقلابی ایران روز پنج شنبه با هم در تمامی خیابانها ومیادین شهر ها وروستاها باهم فریاد می زنیم آنچه را که رهبرمان فرمود: که من انقلابی ام وعدگاه ، من ، تو ، او ، همه باهم در راهپیمایی 22 بهمن
|