دیری نگذشت که عدم امكانات و منابع مالي او را ناچار ساخت پس از مدتي فعاليت در شهرهاي خرم آباد، تهران، قم و اصفهان، دوباره به آبادان بازگردد. عوامل ساواك با اطلاع از بازگشت او نيمه شب 13 خرداد 1353 با محاصره محله و منزل ايشان او را دستگير كرده و پس از 9 روز بازجويي فشرده به تهران منتقل نمودند. در تهران او را به ساختماني منتقل كردند كه زبده ترين بازجوهاي ساواك و شهرباني در آنجا مستقر بودند، به گونه ای که آن مکان به «كميته مشترك ضد خرابكاري» شهرت داشت. در لحظه ورود به كميته مشترك (موزه عبرت)، نسبت به موقعيت و شخصيت فرد و نيز ميزان سبكي و سنگيني اتهامات وارد شده به او، شیوه هاي گوناگونی اعمال مي شد. مثلاً افرادي كه با توهين به شاه و يا خواندن اعلاميه دستگير شده، موقعيت اجتماعي قابل توجهي نداشتند در هنگام ورود به محوطه دايره شكل كميته مشترك با توهين و تحقير و احياناً خوردن چند سيلي مواجه شده، پس از انجام اقدامات اوليه، چشم بسته به سلول انتقال داده می شدند. يا افرادي كه داراي شهرت، نفوذ و شخصيت اجتماعي مناسبي بودند به گونهاي ملايم تر با آنان برخورد ميشد و معمولاً بازجوهاي اين افراد هم كساني بودند كه با اصول نظري مبارزين آشنا و تا حدي از ساير بازجوها باسوادتر بودند. به هر روی در آنجا، او را به مدت 5 ماه تحت بازجوييها و شكنجههاي وحشيانه قرار دادند.
سيد عبدالله در آن شرايط سخت كه مصادف با ماه رمضان هم بود با زبان روزه و تني رنجور از شكنجه ها هر روز اراده اش براي مبارزه محكم تر و عزمش استوارتر مي شد.
سرانجام در بيدادگاه نظامي شاه، او را به سه سال زندان محكوم و روانه زندان قصر نمودند. او هنگام ورود به زندان قصر تصور مي كرد در آنجا آسودگي و آرامش بيشتري نسبت به ايام بازجويي و شكنجه داشته باشد و صرف نظر از مزاحمت هاي گاه و بيگاه پليس سياسي انتظار داشت، در زمانه عسرت و فشارهاي ناشي از فضاي خفقانآور زندان، به دليل داشتن دشمن واحد و هدف مشترك با مجاهدان راه حق، می تواند در مقابل زندان بانان ايستادگي كرده، از اين فرصت جهت رشد و ارتقاء و انتقال تجارب انقلابي و رسيدن به روش هاي نوين مبارزه با ظلم و بي عدالتي بهره گیرد. اما در آنجا برخلاف انتظار با وضعيتي دگرگون مواجه گرديد.
ادامه دارد….