توشه هایی از اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به زبان ساده
اسوه قرآنی
ما بر اساس اهدافی که داریم، الگوهایی را انتخاب می کنیم. یک ورزشکار، دنبال الگویی است که علاوه بر قدرت و مهارت، اخلاق ورزشی بالایی هم داشته باشد. یک دانش آموز برای تبدیل شدن به یک دانشمند، دنبال نمونه ای است که بتواند از پشتکار و ویژگی هایی که سبب موفقیت او شده، سرمشق بردارد. دوستان خدا هم برای تقویت مسیر دوستی و رسیدن به خدا، نیازمند الگو هستند. الگویی از میان انسان ها که توانسته در مدت زندگی خود، با روش هایی بیشترین نزدیکی را به خدا به دست آورده و بر سکوی اول رضایت خداوند قرار داشته باشد. چنین الگویی را فقط خداوند می تواند معرفی کند؛ زیرا باید کسی باشد که از ایان میلیاردها انسان انتخاب شود و برای همیشه بهترین باشد. به همین خاطر خداوند با علمی که به گذشته و آینده دارد، دست به این انتخاب می زند. الگویی که خداوند به دیگر انسان ها پیشنهاد کند، نشان از برتری بی چون و چرای آن اسوه در میان دیگران دارد. سال هاست که این موضوع اعلام شده و افراد زیادی توانستند با بهره گیری از این پیشنهاد خداوند، خودشان را به بهترین شرایط برسانند؛ انسان های موفقی که علاوه بر پیشرفت های مادی و زندگی سرشار از لذت و آرامش، گام های معنوی بسیار استواری را برداشته و برای همیشه خود را در ابدیتی سراسر سعادت و رستگاری قرار دادند.
داراترین انسان
در قرآن، انسان های برتر و نیز انسان های بدتر معرفی شده اند. هم از زنان و هم از مردان الگوهایی در بهترین و بدترین بودن، اعلام شده اند. در این میان، الگویی که داراتر از بقیه بوده و توانسته همه کمالات و خوبی ها را در طول زندگی خود به دست آورد، معرفی شده است. این انسان موفق، که برای همیشه گوی سبقت را به دست آورده و رقیبی برای او حتی در سال های آینده نخواهد بود، کسی نیست جز پیامبر محبت و خوبی ها، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم. پیامبر اعظم، برای همه دوستان خدا و کسانی که در مسیر بهتر شدن قدم برمی دارند و همه انسان های موفقی که پیشرفت خود را همه جانبه می خواند، به عنوان الگو از سوی خداوند معرفی شده است.1 خداوند در چند جای قرآن، از ویژگی های بی نظیر ایشان سخن گفته است. در یک جمله عالی و کوتاه از سوی خداوند درباره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم چنین می خوانیم:«وَ إنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ؛ واقعاً تو خلق و خویی والا و نیکو داری».2 این اخلاق برتر، که خداوند به خاطر ظرفیت بالای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به ایشان هدیه کرده، سبب شد تا پیامبر شیفتگان زیادی را در تمام دنیا به دست آورد و هر روز بر شمار دوستان آن حضرت افزوده شود.
مانند اویس باشیم!
خوش به حال کسانی که با حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم زندگی کردند. کسانی که هر روز ایشان را می دیدند، با حضرت سلام و احوالپرسی می کردند، با ایشان دست می دادند. در کارهای زیادی چون جهاد، ساختن مسجد و مانند آن در کنار ایشان بودند. صدای زیبای تلاوت قرآن حضرت را شنیدند و توانستند تا بالاترین درجات معنوی پیش بروند. کسانی که آن حضرت را از نزدیک زیارت کردند و توانستند درس های زیادی از روش و منش ایشان بیاموزند. خوش به حال ما، که آن حضرت را ندیده، ایمان آوردیم. موفق نشدیم در دوره زندگی پیامبر با ایشان باشیم ولی الآن تلاش می کنیم تا با افزایش معلومات خودمان درباره ایشان، آن گونه باشیم که اگر خود پیامبر بودند و ما را می دیدند، حتماً به ما آفرین می گفتند. مثل اویس قرنی، که شیفته پیامبر بود ولی هیچ گاه موفق نشد ایشان را در مدینه زیارت کند، اما پیامبر همیشه از اویس قرنی تعریف می کردند و او را در زمره بهترین دوستان خود می شناختند. کار ما قدری دشوارتر است، به همین خاطر پاداش معنوی فراوان تری برای ما در نظر گرفته شده است. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم با قدرت ویژه ای که خداوند به ایشان هدیه کرده، از رفتار و وضعیت ما حتی الآن با خبر می شوند و هدایت ها و حمایت های ایشان درباره دوستان شان هنوز پا برجاست.3
بهترین باشید!
شرط دوستی با پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم الگوبرداری از کارهای آن حضرت و تلاش برای پیاده کردن راهنمایی های ایشان در زندگی است. یکی از چیزهایی که در ایشان در بالاترین درجه آن وجود داشت، اخلاق خوش بود. خود ایشان همه دوستان شان را به این امتیاز بزرگ تشویق می کردند و می فرمودند:«مؤمن با حُسن خلق خود به درجه کسی می رسد که شب ها به عبادت می ایستد و روزها روزه دار است».4 در جای دیگر انتظاری را که از ما دارند چنین بیان کردند:« محبوب ترین شما نزد خدا کسی است که اخلاقش از همه بهتر باشد، همان کسانی که متواضعند، با دیگران می جوشند و مردم نیز با آنها می جوشند و از همه شما مبغوض تر نزد خدا افراد سخن چینی هستند که در میان برادران جدایی می افکند و برای افراد بی گناه در جستجوی لغزشند».5 نیز آن حضرت به ما آموختند بیشترین چیزی که مردم را وارد بهشت می کند، تقوا و خوش اخلاقی است.6
پیامبر خوبی ها
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم، پیامبر خوبی ها بود و مردم به خاطر کارهای خوبش، خیلی به او علاقه داشتند. آن حضرت کارهای شخصی و حتی کارهای خانه اش را خودش انجام می داد و با اینکه پیامبر خدا بود، لباسش را خودش می دوخت، کفشش را خودش وصله می زد، گوسفندش را می دوشید، با برده ها هم غذا می شد، خرید خانه را خودش انجام می داد. اگر کسی او را به غذایی دعوت می کرد، دعوت را رد نمی کرد، همیشه لبخند زیبایی به لب داشت، قلبی مهربان داشت و به همه مسلمانان محبت می کرد.7 پیامبر اسلام، علاقه زیادی به مسلمانان داشت و اگر سه روز یکی از دوستان و مسلمانان شهر را نمی دید، جویای حال او می شد؛ اگر به مسافرت رفته بود برایش دعا می کرد که سالم برگردد و اگر مسافرت نبود، به خانه اش می رفت تا او را ببیند. اگر هم کسی مریض بود، حتماً به عیادت او می رفت و حال او را می پرسید. پیامبر وقت خود را با یاران و دوستان خود تقسیم کرده بود. هرگز پاهایش را پیش آنها دراز نمی کرد، با همه دست می داد و وقتی با کسی دست می داد، آن قدر نگه می داشت تا شخص خودش دستش را رها کند.8
مرتب مسواک می زد و همیشه خود را با عطر خوشبو می کرد و به دوستان خود یاد داده بود که خدا بنده کثیف را دوست ندارد. آنها را تشویق می کرد که عطر بخرند و استفاده کنند و اگر گل خوشبویی دیدند، حتماً آن را بو کنند تا همیشه بانشاط و پاکیزه باشند، مثل همه گل های زیبا.9 آن حضرت هم چنین به دوستانش می گفت: لباس های خود را تمیز کنید و موهای خود را کم کنید و مسواک بزنید و پاکیزه باشید.10
زمانی که جوان بود همیشه از عمو ابوطالب می خواست تا به او کاری بدهد و او را هم در کارهای خود شریک کند. آن حضرت حتی مدتی چوپانی کرد و گوسفندها را به چراگاه های اطراف شهر می برد. در مکه، مردم گوسفندان خود را به چند چوپان می دادند تا آنها را به صحرا برده و غروب به خانه برگردانند. خیلی از چوپان ها امانتدار خوبی نبودند و گاهی در بیابان و دور از چشم صاحبان گوسفندان، از شیر آنها استفاده می کردند یا گوسفندی را می کُشتند و آن را کباب می کردند. بعد به صاحب آن می گفتند که گوسفندش را گرگ خورده است. اما حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم امانتدار خوبی بود و صبح زود گوسفندان را به چرا می برد و غروب سالم با پستانی پر از شیر تحویل صاحبان آنها می داد. مردم خیلی به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اعتماد داشتند و در شهر به او «امین» می گفتند.11
پدربزرگ چنین بود…
روزی امام حسین علیه السلام درباره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم از پدرشان پرسیدند. امام علی علیه السلام نیز که سال های زیادی با پیامبر زندگی کرده بودند و از نزدیک شاهد رفتار والای ایشان بودند، در جواب گفتند:«پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با همنشینان خود، همیشه خوشرو، خندان و ملایم بود. هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان و عیب جو نبود، هیچ کس از او مأیوس نمی شد، و هر کس به در خانه او می آمد نومید بازنمی گشت. سه چیز را از خود دور کرده بود: بگومگو کردن و مشاجره، پرحرفی و دخالت در کاری که به او مربوط نبود. سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود: کسی را سرزنش نمی فرمود، دنبال پیدا کردن عیب های مخفی دیگران نبود، هرگز سخن نمی گفت مگر در مورد اموری که ثواب الهی را امید داشت. وقتی صحبت می کرد، به قدری سخنانش در جان دیگران نفوذ داشت که همه سکوت اختیار می کردند و تکان نمی خوردند، و به هنگامی که ساکت می شد آنها به سخن در می آمدند، اما نزد او هرگز دعوا و مشاجره نمی کردند … هر گاه فرد غریب و ناآگاهی با خشونت سخن می گفت و درخواستی می کرد تحمل می نمود، و به یارانش می فرمود: هر گاه کسی را دیدید که حاجتی دارد به او عطا کنید، و هرگز کلام کسی را قطع نمی کرد تا سخنش پایان گیرد.»12
جواب سیلی!
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مدینه بیرون رفت و به یک اعرابی برخورد که بر سر چاه برای شتر خود آب می کشید. پیامبر به او فرمود: کارگر می خواهی که برای شتر تو آب بکشد؟ گفت: آری. به هر سطلی که آب بکشی، سه خرما می دهم. رسول خدا راضی شد. یک دلو آب کشید، سه خرما اجرت گرفت. هنگامی که هشت دلو دیگر آب کشید طناب پاره شد و دلو به چاه افتاد. مرد عرب پس از اینکه عصبانی شد جسارت نمود و سیلی به صورت مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زد! بعداً مبلغ بیست و چهار درهم به آن بزرگوار مزد داد. پیامبر خدا دست مبارک خود را در میان چاه فرو برد و سطل را بیرون آورد و چیزی نگفت و از نزد مرد رفت! هنگامی که مرد، این بردباری و اخلاق بی نظیر را از پیامبر خدا دید و فهمید که آن بزرگوار بر حق است، رفت و کاردی را پیدا کرد و آن دستی را که به پیامبر خدا جسارت کرده بود قطع نمود. سپس غش کرد و روی زمین افتاد! کاروانی که از آن راه عبور می کردند دیدند دست وی قطع شده و خودش غش کرده و افتاده است! آنان پیاده شدند و آب به صورتش پاشیدند. وقتی به هوش آمد به او گفتند: تو را چه شده؟ گفت: چون به صورت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم سیلی زده ام، می ترسم دچار عذاب شوم! سرانجام برخاست و دست قطع شده خود را با دست دیگر گرفت و رفت تا رسول خدا را بیابد. وقتی رفت، دید گروهی از اصحاب نشسته اند. اصحاب به وی گفتند: چه کاری داری؟ گفت: از پیامبر خدا حاجتی دارم. وقتی سلمان وی را به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها برد، دید پیامبر نشسته و نوه های خود را روی زانو نشانده است. اعرابی عذرخواهی نمود. پیامبر به او فرمود: پس چرا دست خود را بریده ای؟ گفت: من دستی را که به صورت شما سیلی بزند نمی خواهم. رسول خدا به وی فرمود: مسلمان شو، او گفت: اگر تو پیامبر بر حق هستی، این دست بریده مرا شفا بده! پیغمبر خدا دست قطع شده اش را به جای خود نهاد و فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم. بعداً نفسی کشید و دست مبارک خود را به جای قطع شده مالید. دست آن اعرابی به حالت اولیه برگشت و او اسلام آورد!13
………………………………………………………………………..
پی نوشت:
1. احزاب:21؛ ممتحنه:6.
2. قلم:4
3. توبه:105
4. مجمع البیان، ج10، ص333.
5. مجمع البیان، ج10، ص333
6. سفینه البحار، ج1، ص410
7. محمدمهدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم(ع)، ص15؛ المیزان، ج6، ص330.
8. سیره چهارده معصوم(ع)، ص34
9. همان، ص86
10. نهج الفصاحه، ص30.
11. همان، ص28.
12. معانی الاخبار، ص83.
13. تفسیر آسان، ج3، ص53.
منبع: خانه خوبان