خلاصه کتاب فرمانروای مه
نویسنده: مهدیه ار طایفه
خانمی تحصیل کرده و حوزوی مومنی در حسرت زندگی عرفا و صالحان بود. توسط دختر عمویش به گروهی وارد میشود، که هدفشان سیر و سلوک الی الله است.
در جلسات این گروه فقط جزء خوانی و خواندن زیارات وارده در مفاتیح بود و درس اخلاق و توصیه های اخلاقی استاد در مورد پرهیز از تجملات و روزمرگی و رفاه طلبی بود و هیچ پولی رد و بدل نمیشد و هیچ برنامه مادی در آن جلسات نبود.
گاهی در جلسات حالت خاصی به استاد دست می داد که با تعریق شدید همراه بود و پس از مدتی میگفت: بانو فرمودند: مثلا چرا به عهد خود وفا نمیکنید شما عهد اتحاد و مسولیت در اولین جلسه بستید ولی خیلی با هم متحد و مثل اعضای یک خانواده نیستید. کار خیر شما برای همه گروه و کار خطای شما هم برای همه افراد گروه نوشته می شود و شما از این نکته غافل شده اید.