پیشونی بندها رو با دقت زیر و رو می کرد.
پرسیدم: دنبال چی می گردی؟
گفت: سر بند یا زهرا…
گفتم: چه فرقی داره یکی شو بردار ببند دیگه!
گفت: نه!…
آخه من مادر ندارم!!!
|
پیشونی بندها رو با دقت زیر و رو می کرد. پرسیدم: دنبال چی می گردی؟ گفت: سر بند یا زهرا… گفتم: چه فرقی داره یکی شو بردار ببند دیگه! گفت: نه!… آخه من مادر ندارم!!!
مسئول توزیع حقوق رزمندگان بودم، از اهواز برایم نامه نوشته بودند: بسم الله الرحمن الرحیم با سلام به روان پاک شهدا… من چند تا گوسفند به اندازه ای که بچه هایم شکمشان را سیر کنند دارم، حقوق مرا بدهید به افراد نادار و بی سرپرست. مسئولین واسطه شدند که این حقوق ناچیز، حق خودش و فرزندانش است. در جواب گفت: امام علی علیه السلام که افراد را به جنگ دعوت می کرد، یکی می گفت: محصولم، یکی می گفت: زن و بچه ام و… با ایت توجیهات علی علیه السلام را تنها گذاشتند، ایران که کوفه نیست. یک روز گفت شاید بعد من، سپاه نتونست به شما کمک کنه، با نداری بسازید، از اولاد امام حسین علیه السلام عزیزتر نیستید که این همه مصیبت کشیدند.
خاطره ای از سردار شهید قباد شمس الدینی دیر وقت بود و هوا به شدت سرد. وقتی به سنگر رسیدیم، دیدیم در سنگر جایی برای ما نیست. جمشید چند تا از بچه ها را جا به جا کرد تا جایی برای خوابیدن من مهیا کند، من هم در همان جا خوابیدم. وقتی برای نماز صبح از خواب بیدار شدم، دیدم که جمشید بیرون سنگر خوابیده و از سرما به خود می لرزد. شب بعد مجدداً به اتفاق جمشید به شناسایی رفتیم که در اثر انفجار مین اجر اخلاص و پاکی خود را گرفت و به یاران شهید خود پیوست. امام خامنه ای(مدظله العالی): این توسلاتی که در زیارات مختلف وجود دارد که بعضی از اینها اسانید(سندها) خوبی هم دارد، اینها بسیار باارزش است. و توسل، توجه، انسِ با آن بزرگوار از دور. این انس به معنای این نیست که حالا کسی ادعا کند که من خدمت حضرت می رسم یا صدای ایشان را می شنوم؛ ابداً اینجور نیست. غالب آنچه که در این زمینه گفته می شود، ادعاهایی است که یا دروغ است، یا طرف دروغ هم نمی گوید، تصور می کند، تخیل می کند. ما کسانی را دیدیم. آدمهای دروغگویی نبودند، اما خیال می کردند، تخیل می کردند؛ تخیلات خودشان را به عنوان واقعیت برای این و آن نقل می کردند! نبایستی تسلیم اینها شد.
18/4/90 امام خامنه ای(مدظله العالی):
جواد الائمه علیه السلام مظهر میارزه ی با باطل و کوشش گر برای حکومت الله بود. قبلة هشتم ما، «خراسان» است، خراسانی که ریشه در مدینه و نجف و کربلا دارد. از قوم سلمانیم و «مشهد» ، وطن معنوی ماست و ما زائران خورشیدیم و هر سال به پابوس امام غریب می اییم، تا هم خودمان از غربت دراییم، هم آقا در قیامت، به شفاعتمان اید. جاده ای که از دل های ما به سمت و سوی حرم رضوی منتهی می شود، چون به بست «ولایت» می رسد، بن بست ها را می شکند و همین که دستمان به پنجرة فولاد می رسد، قفل های بسته را می گشاید. در حرم دلمان خورشید ولایت آرمیده است. در ایوان طلای قلبمان، قندیل مودّت آویخته و در پیالة سرشتمان شراب عشق ریخته. کبوتر دلمان دانه چین صحن غربت است و پنجه های نیازمان دخیل پنجرة شفا و ضریح اجابت. در نقّاره خانة جانمان شیپور شور و طبل حضور می زنند و در گلدستة قامتمان اذان ارادت سر می دهند. ما مهمان امام رؤوفیم و هر روز صبح و شام، در مهمانسرای رضوی سر سفرة ولایت می نشینیم و شیرینی عشق را در کام جانمان می نشانیم. لقمه لقمه محبّت اهل بیت را در دهان روحمان می گذاریم و از سقاخانة محبّت، جرعه جرعه زلال مهر می نوشیم. ما نمک پروردة رضای آل محمّدیم. این است که همة زندگیمان برکت خراسان دارد و بوی امام رضا علیه السلام می دهد و گوشه گوشة سینه مان «صحن انقلاب» است و تمام رواق های دلمان «دارالولایه» و همة سلّولهای وجودمان «گوهرشاد»! ای امام رؤوف، ای غریب غریب نواز!به آستانة محبّت تو، دامن دامن حاجت می آوریم و صحرا صحرا کرامت می بریم. چه کنیم که ظرفیت دست و دامن کوچک ما اندک است، و الاّ دریای احسان تو بیکرانه است. میلیون ها زائر را می پذیری، نه منّت می گذاری و نه منّت می پذیری. هرکس را به نحوی می نوازی، تو «رضا» یی و همه را راضی بر می گردانی و ذرّه ای از عنایت تو و ارادت ما کم نمی شود. آنجا که فرشتگان به کفشداری حرمت مشغولند و کرّوبیان خادمان افتخاری آستان تواند، ما کمتر از آنیم که خاک پای خستة زائرانت باشیم و «اباصلت» آستانت به شمار اییم. اما تو زائرانت را دوست داری و در خانة خودت به حضور می پذیری. لحظه ای که دلمان می شکند و شانه هایمان می لرزد و اشک در دیدگانمان حلقه می زند، یعنی اذن ورودمان داده ای. وقتی «السلام علیک» می گوییم، رواق چشممان با قطرات اشک، ایینه کاری می شود. آنگاه از پشت ضریح اشک، سیمای تو را می بینیم که در هاله ای از عصمت سبز قرار دارد و دست عنایتت بر سر زائران است و نگاه مهربانت، ضامن آهوی دل ما می شود، دلی که از همه جا رمیده و به حرم تو روی آورده است. همة هستی ما، نذر یک لحظة حضور در کنار ضریحت باد!
مجله فرهنگ كوثر ، پاییز 1385، شماره 67 ،ص101 وقتی دعبل خزاعی، قصیده معروف خود را در محضر امام رضا(ع) خواند، به این شعر رسید: «خروج امام لا محاله واقع / یقوم علی اسم الله و البرکات» ناگزیر امامی (از ما) خروج خواهد کرد و او به نام خدا، همراه با برکات فراوان الهی قیام می کند» در این زمان امام رضا(ع) برخاستند و بر روی قدم های مبارک خود ایستادند، دست راست خود را بر سر نهاده و در حالی که سر را مقداری به طرف پائین فرود آورده بودند، دعا کرده و فرمودند «خداوندا، در فرج و ظهور او شتاب کن و ما را بوسیله او یاری فرما». القطره ج1 ص487 ح83 امام رضا (علیه السلام) فرمود: هر کس با دوری قبر من مرا زیارت کند، در روز قیامت در سه موطن به نزد او خواهم رفت تا از اهوال آنها او را نجات دهم، هنگامی که نامه های نیکوکاران د ردست راست و نامه های بدکاران در دست چپ آنان پرواز کند، همچنین نزد صراط و میزان اعمال. عیون اخبار رضا(ع)، ج2،ص264 شهید مرتضی بهرامیان
در نمازهای جماعت و جمعه با جدیت شرکت کنید. با وحدت و اطاعت از مقام رهبری و پیروی از دستورات اسلام و پاسداری جدی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن توطئه های استکبار را خنثی و نقش بر آب کنید. داشتیم پیکر شهدامون رو با کشته های بعثی تبادل می کردیم که ژنرال حسن الدوری رئیس کمیته وفات ارتش عراق گفت: «چند تا شهید هم پیدا کردیم که تحویلتون می دیم تا به فهرستتون اضافه کنین.» یکی از شهدایی که عراقی ها پیدا کرده بودند، پلاک نداشت. سردار باقرزاده پرسید:«از کجا می گید این شهید ایرانیه؟ این که هیچ مدرکی برای شناسایی نداره!…» ژنرال بعثی گفت:«با این شهید یک پارچه قرمز رنگ پیدا کردیم که روش نوشته بود:«یا حسین شهید» فهمیدیم ایرانیه…
راوی: محمد احمدیان |