خاطره ای از شهید رجایی
آن سال که من کمیته(ضد خرابکاری ساواک)را می گذراندم(سال53)،واقعا جهنمی بود. در تمام کمیته ، شبها تا صبح ، فریاد آه و ناله بود. صبح هم تا شب همین طور ، آن آیه (ثم لایموت فیها و لایحیی) تصدیق می شد.
افرادی که آن جا بودند، نه مرده بودند ونه زنده ؛ برای این که آنها را آن قدر می زدند تا دم مرگ و باز دو مرتبه می زدند ، و مقداری رسیدگی می کردند تا حال شخش نسبتا بهبود می یافت و دو مرتبه همان برنامه اجرا می شد.
سلولی که من بودم و از آن جا به دادگاه می رفتم ، سلول 18 بود. در سلول 20 آقای خامنه ای زندانی بود.
من در سلول مورس زدن را یاد گرفته بودم، اکثرا با سلولهای مجاورم ، از طریق زدن مورس ، اخبار را می دادیم و می گفتیم. اخبار را به سلول پهلویی می دادم و آن هم می داد به آقای خامنه ای.
خاطرم هست که برای تحقیر ، سیلی به صورت آقای خامنه ای زده بودند. ولی ایشان هم مقاوم و محکم ، بلوز زندان را به صورت عمامه به سرشان می بستند و با شادی و شعف رفت و آمد می کردند.
زندگينامه شهيد محمّدعلي رجايي
شهيد محمدعلي رجايي، در سال 1312ه.ق، در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايي را تا اخذ گواهينامه ي ششم ابتدايي در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگي از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادري مهربان و منيع الطبع قرار گرفت. در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعني در 1328 وارد نيروي هوايي شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروي هوايي، دوره ي متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراي عالي رفت و به سال 1338 دوره ي ليسانس خود را در رشته ي رياضي به پايان برد و به سمت دبير رياضي به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به ترتيب در شهرستان هاي خوانسار، قزوين و تهران به تريس، اشتغال ورزيد.
شهيد رجايي در مدت تدريس، هميشه آموزگاري دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس، به فراگرفتن علوم اسلامي و انجام فعاليت هاي سياسي همّت مي گماشت. در سال1340 به عضويت نهضت آزادي درآمد كه منجر به دستگيري وي(در ارديبهشت1342) و پنجاه روز زندان شد. پس از آزادي از زندان با شهيد باهنر به سازماندهي مجدد هيأت مؤتلفه پرداخت و براي پرورش افرادي كه بتوانند نبردي مسلّحانه را اداره نمايند به اعزان داوطلباني به جبهه ي فلسطين دست زد. در همين رابطه و براي تكميل برنامه ي مزبور(در سال1350) خود شخصاً به خارج از كشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد. شهيد رجايي همگام با فعاليت هاي سياسي لحظه اي نيز از خدمات فرهنگي غافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه، همكاري با بنياد رفاه و تعاون اسلامي با همكاري شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتي و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمي رفسنجاني.
ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال، در زندان هاي انفرادي رژيم پهلوي انواع و اقسام شكنجه ها را تحمّل نمود و چون كوهي استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومت ها او را به زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعي منافقين پي برد و از آنها تبرّي جست. دوران زندان مجموعاً چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائي در سال 1357 با اوج گيري انقلاب اسلامي همراه ديگر زندانيان سياسي آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سياسي و فرهنگي گرديد و به اتفاق عده اي از همكارانش براي بسيج و سازماندهي مبارزات مخفي معلمان مسلمان، تلاش گسترده اي را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامي معلمان شد. او در راهپيمايي هاي عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش مؤثري در فعاليت هاي تبليغاتي آنها داشت.
شهيد رجائي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در سال1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتي كردن كليه ي مدارس شد. سپس به عنوان نماينده ي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراي اسلامي در تاريخ18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهوري اسلامي ايران به مجلس معرفي و با رأي قاطع به نخست وزيري انتخاب شد. شهيد رجائي در اين مسئوليت خطير، علي رغم اين كه به فاصله ي بسيار كوتاهي با توطئه ي عظيم استكبار جهاني در ايجاد جنگ تحميلي از سوي رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكني هاي بني صدر و متحدّانش و خرابكاري هاي منافقين و ساواكي ها را در پيش رو داشت، اما توانست به بهترين وجه از عهده ي انجام وظايف و مسئوليت هاي سنگين خود برآيد.
به دنبال عزل بني صدر از رياست جمهوري، شهيد رجائي با رأي اكثريت مردم محرومي كه شاهد تلاش هاي صادقانه ي«اين فرزند صديق ملت و مقلد باوفاي امام«ره» بودند به رياست جمهوري انتخاب شد. دشمنان قسم خورده ي انقلاب اسلامي كه توان تحمّل وجود اين مايه ي اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمي اش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيري به شهادت رساندند.
زندگينامه ي شهيد حجت الاسلام دكتر محمدجواد باهنر
شهيد حجت الاسلام دكتر محمدجواد باهنر، در سال 1312 در يك خانواده ي پيشه ور ساده در شهر كرمان به دنيا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت و سپس به تحصيل علوم ديني در مدرسه ي معصوميّه آن شهر پرداخت.
همزمان، تحصيلات ابتدايي و متوسطه را نيز ادامه داد و پس از اخذ ديپلم در سال 1332 به قم رفت و سطوح عالي علوم اسلامي را در حوزه ي علميه ي قم طي كرد. وي فقه را در محضر مرحوم آيت الله بروجردي، فقه و اصول را در محضر امام خميني«ره» و تفسير و فلسفه را نزد علّامه طباطبايي فراگرفت.
شهيد باهنر سپس به تحصيلات دانشگاهي رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ ليسانس در رشته الهيات و بعد از آن موفق به اخذ فوق ليسانس در رشته ي علوم تربيتي و سپس دكتراي الهيات از دانشگاه تهران شد.
شهيد باهنر ضمن تدريس و ايراد خطابه و برنامه ريزي ديني، به تأليف كتب درسي اشتغال ورزيد و حدود سي كتاب و جزوه ي تعليمات ديني را براي تدريس(از دوره ي ابتدايي تا دانشسرا) تأليف كرد؛ وي همزمان، فعاليت هاي اجتماعي خود را نيز ادامه داد و در تأسيس«دفتر نشر و فرهنگ اسلامي» كانون توحيد و«مدرسه ي رفاه» نقش مؤثري داشت.
شهيد باهنر در سال 1341، همكاري خود را با نهضت اسلامي و سياسي روحانيت به رهبري امام خميني«ره» آغاز كرد و در اسفند ماه 1342 پس از ايراد سخنراني هايي در مساجد، «هدايت»، «الجواد» و «حسينيه ي ارشاد»، به مناسبت سالگرد حادثه ي«فيضيّه»، دستگير شد و پس از آن متناوباً شش بار به زندان هاي كوتاه مدت محكوم شد و از سال 1350 ممنوع المنبر گرديد و بالاجبار در جلساتي كه به عنوان كلاس درس برپا مي شد، سخنراني و به بيان نقطه نظرات اسلامي، انقلابي خود مي پرداخت.
وي در سال 1357 به فرمان امام«ره» و به همراه چند تن از ياران، مأمور تنظيم اعتصابات شد و در همان سال نيز با فرمان امام«ره» به عضويت شوراي انقلاب اسلامي در آمد.
ديگر مسئوليت هاي شهيد باهنر پس از پيروزي انقلاب اسلامي عبارتند از:
مسئوليت نهضت سوادآموزي، نماينده ي مردم كرمان در مجلس خبرگان، نماينده ي شوراي انقلاب اسلامي در وزارت آموزش و پرورش، نماينده ي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي.
شهيد باهنر كه به سرنوشت آموزش كشور و آينده نونهالان انقلاب بي اندازه توجّه داشت و مدام در فكر بهبود و پيشرفت آن بود، سرانجام در كابينه ي محمّدعلي رجائي به سمت وزير آموزش و پرورش منصوب شد. پس از فاجعه ي شوم بمب گذاري در دفتر حزب جمهوري اسلامي و شهادت دكتر بهشتي، شهيد باهنر به عنوان دبير كل حزب جمهوري اسلامي انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهيد رجائي به سمت رياست جمهوري، به عنوان نخست وزير جمهوري اسلامي به مجلس معرفي شد كه با رأي قاطع مجلس به تشكيل كابينه ي خود پرداخت.
اين شهيد فرزانه و سراسر اخلاق و اخلاص و تواضع، كه خود را وقف خدمت به مردم ستمديده كرده بود، سرانجام پس از سالها مبارزه و تلاش، به همراه يار و ياور ديرينه اش«محمدعلي رجائي» رئيس جمهور اسلامي ايران، در هشتم شهريور 1360 در انفجار ساختمان نخست وزيري كه به دست منافقين كوردل صورت گرفت به مقام منيع شهادت دست يافت.
روزها و رويدادها/جلد دوم/مؤسسه فرهنگي نشر امين
فرازی از وصیت نامه شهید محمد دری جانی:
خداوندا بنده ی حقیر و ناچیزت را که هیچ چیز جز خونم که آن هم امانتی است از تو دارم در راهت می دهم و من را جزء بندگانی قرار ده که تو را یافتند و شناختند و پس از شناخت عاشق تو شدند و تو نیز عاشق آنها شدی و آنها را کُشتی و دیه آنها را خودت پرداختی، قرار ده.
امام خامنه ای مدظله العالی:
این غده ی چرکین سرطانی را امپریالیست ها، دشمنان بزرگ بشریّت در داخل وطن اسلامی و عربی ما کاشتند، امروز این غدّه رشد کرده است، مایه ی تفرقه ی دولتهای مسلمان شده است. شما ببینید در میان این سران دولتهایی که نام اسلام بر خود نهاده اند هیچ کدام از اینها را، هیچ یک از اینها را شما نمی توانید نشان بدهید که توانسته باشند به وظائف اسلامی و انسانی و عربی خود به طور کامل در قبال مسأله ی فلسطین انجام وظیفه کرده باشند، چرا؟ زیرا آنها را سرگرم کرده اند به مسائل داخلی کشورهای عربی. این فاجعه آفرینی از کجا به وجود آمد؟ از وجود همین غدّه ی چرکینی که به نام اسرائیل نامیده می شود و در قلب سرزمین های مسلمان نشین و عرب نشین این غده ی چرکین به وسیله ی دولتها و قدرتهای بزرگ به وجود آمده است.
حدود و اختیارات ولی فقیه
اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید غرض حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضّه به نبی اسلام- صلی الله علیه و آله- یک پدیده بی معنا و محتوا باشد. اشاره می کنیم به پیامدهای آن که هیچ کس نمی تواند ملتزم به آن ها باشد؛ مثلاً خیابان کشی ها که مستلزم تصرف در منزلی است یا حریم آن است در چارچوب احکام فرعیه نیست، نظام وظیفه و اعزام الزامی به جبهه ها و جلوگیری از ورود و خروج ارز و جلوگیری از ورود یا خروج هر نوع کالا و منع احتکار در غیر دو سه مورد و گمرکات و مالیات و جلوگیری از گران فروشی، قیمت گذاری و جلوگیری از پخش مواد مخدر و منع اعتیاد به هر نحو از غیر مشروبات الکلی، حمل اسلحه به هر نوع که باشد و صدها امثال آن که از اختیارات دولت است… باید عرض کنم حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله- صلی الله علیه و آله- است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند، حاکم می تواند مساجد را موقع لزوم تعطیل کند و مسجدی که ضرار باشد در صورتی که رفع، بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت می تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند و می تواند هر امری را چه عبادی و یا غیر عبادی که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامی که چنین است جلوگیری کند.
حکومت می تواند از حج که از فرائض مهم الهی است در موقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست موقتاً جلوگیری کند.
صحیفه نود، جلد20، صفحه170
امام خامنه ای مدظله العالی:
مسئله ی مهدویت، در شمار چند مسئله ی اصلی در چرخه و حلقه ی معارف عالیه ی دینی است؛ مثل مسئله ی نبوت مثلاً، اهمیت مسئله ی مهدویت را در این حد باید دانست. چرا؟ چون آن چیزی که مهدویت مبشّر آن هست، همان چیزی است که همه ی انبیاء همه ی بعثت ها برای خاطر آن آمدند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته و پرداخته ی بر اساس عدالت و با استفاده ی از همه ی ظرفیت هایی است که خدای متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده؛ یک چنین دورانی است دیگر، دوران ظهور حضرت مهدی سلام الله علیه و عجّل الله تعالی فرجه. دوران جامعه ی توحیدی است، دوران حاکمیت توحید است، دوران حاکمیت حقیقی معنویت و دین بر سراسر زندگی انسان هاست و دوران استقرار عدل به معنای کامل و جامع این کلمه است. خب، انبیاء برای این آمدند.
ما مکرر عرض کردیم که همه ی حرکتی که بشریت در سایه ی تعالیم انبیاء، در طول این قرون متمادیه انجام دادند، حرکت به سمت جاده ی آسفالته ی عریضی است که در دوران حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف به سمت اهداف والا کشیده شده است که بشر در آن جاده حرکت خواهد کرد…
اگر مهدویت نباشد، معنایش این است که همه ی تلاش انبیاء، همه ی این دعوت ها، این بعثت ها، این زحمات طاقت فرسا، اینها همه اش بی فایده باشد، بی اثر بماند. بنابراین، مسئله ی مهدویت یک مسئله ی اصلی است؛ جزو اصلی ترین معارف الهی است. لذاست که در همه ی ادیان الهی هم تقریباً- حالا تا آنجائی که ما اطلاع داریم- یک چیزی که لبّ و معنای حقیقی آن همان مهدویت است، وجود دارد، منتها به شکل های تحریف شده، به شکل های مبهم، بدون اینکه درست روشن باشد که چه می خواهند بگویند.
بیانات دیدار اساتید و فارغ التحصیلان تخصصی مهدویت1390/4/18
ویژگی های دختران نمونه در مکتب اهل بیت(ع)
1. بردبار و نیک رفتارند
بی تردید بردباری و نیک رفتاری با دیگران در ناملایمات زندگی، یک دختر مسلمان را به مقاصد مشروع او می رساند. در اثر این خصلت پسندیده است که مورد توجه خدا و خلق قرار می گیرد و تهدیدها را به فرصت تبدیل می کند.
امام صادق(ع) فرمود:«مَن لَم تَکُن فِیهِ ثَلاثُ خِصَالٍ لَم یَنفَعهُ الإِیمانُ- حِلمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجَاهِلِ- وَ وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن طَلَبِ المَحَارِمِ وَ خُلُقٌ یُدَارِی بِهِ النَّاس؛ هر کس سه خصلت را دارا نباشد از ایمان خود سودی نخواهد برد: اول، بردباری، که جهل نادان را برطرف کند. دوم، پارسایی، که او را از حرام بازدارد. سوم، رفتار نیکو که با مردم مدارا نماید».
2. به مسائل دین آگاهند
از علل پایبندنبودن برخی دختران جوان به دستورهای دینی، عدم آگاهی به مسائل دین اسلام و تهاجم فرهنگی دشمنان است. زیرا انسان طبیعتاً هر چه را نشناسد به سویش نمی رود و افکار و احساسات و حواس خود را به سوی آن معطوف نمی دارد.
امام صادق(ع) به«بشیر دهّان» (روغن فروش) فرمود:«لَا خَیرَ فِی مَن لَا یَتَفَقَّهُ مِن أصحَابِنَا یَا بَشیرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنهُم إِذَا لَم یَستَغنِ بِفِقهِهِ احتَاجَ إِلَیهِم فَإِذَا احتَاجَ إِلَیهِم أَدخَلُوهُ فِی بابِ ضَلالَتِهِم وَ هُوَ لَا یَعلَم؛ از دوستان ما کسی که در دین خود اندیشه و تفقه نکند ارزش ندارد.
ای بشیر! اگر یکی از دوستان ما در دین خود تفقه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران(مخالفین ما) محتاج می شود، هر گاه به آنها نیاز پیدا کرد آنان او را در خط انحراف و گمراهی قرار می دهند در حالی که خودش نمی داند».
ضرورت یادگیری احکام دینی در منظر پیشوای ششم آن قدر مهم است که می فرماید:«لَو أتِیتُ بِشَابٍّ مِن شَبَابِ الشِّیعَهِ لَا یَتَفَقَّهُ لأدَّبتُهُ؛ اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد نمایم که مسائل دینش را یاد نمی گیرد، او را تأدیب خواهم کرد».
3. آسیب های اجتماعی را می شناسند
آشنا نبودن دختران جوان با آفت های اجتماعی موجب اُفت ارزش های اخلاقی و توفیق دشمنان فرهنگی و رواج خلاف و حرام در میان آنان است. اگر جوانان مسلمان با این آفت ها آشنا باشند و از عواقب بد آن در میان افراد جامعه اطلاع یابند، بنابر فطرت پاکی که خداوند در نهاد آنها قرار داده از آن آفت ها فاصله خواهند گرفت و دامن خویش را به چنین آفت های اجتماعی آلوده نخواهند کرد.
صادق آل محمد(ع) مواردی از آفت های اجتماعی را چنین فهرست کرده است: ستم کردن، فریبکاری، خیانت، تحقیر و خوار کردن دیگران، اف گفتن(نق بزند، غرغر کند و به این وسیله زحمات دیگران را نادیده گرفته و خود را چیزی پندارد)، دشمنی، کینه توزی و اظهار عداوت با برادران و خواهران دینی، تهمت زدن، داد و فریاد و پرخاشگری، طمع کاری و حرص به دنیا.
همچنین فرمود:«اگر به او بگوید تو دشمن من هستی، یکی از آن دو کافر] باطنی[ می شود و اگر او را متهم نماید، ایمان در قلب او ذوب می شود مانند ذوب شدن نمک در آب».
4. به بزرگان ادب و احترام دارند
ادب و مواظبت بر فضائل اخلاقی از بزرگترین سرمایه های معنوی برای هر انسان محسوب می شود. یک دختر جوان، با رعایت آداب اخلاقی و اجتماعی جایگاه خود را در جامعه تحکیم بخشیده و دل ها را به سوی خود جذب می کند. دوست و دشمن، افراد باادب را ستوده و از اعماق جان به آنان به دیده احترام می نگرند.
امام صادق(ع) رعایت اصول اخلاقی و توجه به آداب انسانی را از ویژگی های مکتب تشیع دانسته و آن را بر شیعیان راستین امری ضروری و لازم می شمارد و می فرماید:«شیعه ی ما نیست کسی که بزرگترها را احترام نکند و به کوچکترها ترحم ننماید».
5. از مجالس گناه دورند
یکی از عوامل تأثیرگذار در روح و روان انسان محیط اطراف اوست. عوامل انحرافی از جمله محفل های آلوده و اجتماعات ضدارزشی که افراد گنهکار و فاسد آنها را می گردانند، تأثیرات فراوانی را در افراد شرکت کننده باقی می گذارد و آنان خواهی نخواهی همرنگ با اهل فسق و فجور و معصیت می شوند.
بدین جهت امام صادق(ع) دختران و پسران مؤمن را از شرکت در این محافل نهی کرده و آنان را از رفتن به چنین مکان هایی برحذر می دارد، مگر اینکه برای تغییر وضعیت موجود باشد. آن حضرت می فرماید:«برای مؤمن شایسته نیست که در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خداوند انجام می شود و او توانایی تغییر آن را ندارد».
6. خیرخواه دیگران هستند
از جمله ویژگی های یک دختر پیرو اهل بیت، تلاش برای هدایت و اصلاح افراد در محیط خویش است. آنان نه تنها خود راه حقیقت می پیمایند بلکه از اعماق جان خویش دوست دارند دیگران هم، چنین باشند.
پیروان اهل بیت(ع) تنها به دنبال نجات خویش نیستند بلکه شب و روز در اندیشه ی اصلاح و راهنمایی گمراهان و آلودگان به انواع انحرافاتند. آنان با الهام از رهنمودهای پیشوای ششم(ع) با بکارگیری شیوه های صحیح و پسندیده به اصلاح افراد می پردازند و با اخلاق نیک در جذب گنه کاران تلاش می کنند و این کلام زیبای امام را هیچ گاه فراموش نمی کنند که فرمود:«در مورد هم کیشان بدکار خود جز خوبی و نیکی چیزی نگو و از خداوند توفیق هدایت و توبه ی آنان را بخواهید».
7. به موقع ازدواج می کنند
هر دختر جوانی فطرتاً نیازمند ازدواج است و باید به این نیاز خدادادی و طبیعی از طریق مشروع جواب داد. اما بعضی جوانان با بهانه قرار دادن بعضی مشکلات و سختی ها از این سنت الهی روی برتافته و خود را در دام نفس شیطانی گرفتار می کنند. به آنان باید توجه داده شود که این پیمان مقدس در میان تمام ملت ها وجود داشته و محبوب ترین بنیان نزد خداوند متعال است. با ازدواج، شخصیت و ایمان دو جوان کامل می شود. صادق آل محمد(ع) فرمود:«مَن تَزَوَّجَ أحرَزَ نِصفَ دِینِهِ؛ فَلیَتَّقِ اللهَ فِی النِّصفِ البَاقِی؛ کسی که ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده است پس باید در نصف دیگرش تقوای الهی پیشه کند».
و در حدیث دیگری آن حضرت به جوانان چنین پیام داد:«رَکعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا المُتَزَوِّجُ أفضَلُ مِن سَبعِینَ رَکعَهً یُصَلِّیهَا عَزَب؛ دو رکعت نماز که فرد ازدواج کرده می خواند بر 70 رکعت نماز یک فرد مجرد برتری دارد».
امام در سومین جمله ی خود راحتی مؤمن را در سه چیز می داند:«و سومی این است که دختر یا خواهرش آبرومندانه منزل وی را ترک کنند و به خانه ی بخت برود».
خانمی خدمت حضرت صادق(ع) مشرف شد و عرض کرد:«خداوند کار تو را به خیر و صلاح در آورد، من از دنیا بریده ام و می خواهم ازدواج نکنم». حضرت فرمود:«برای چه؟» گفت:«با این عمل(ترک ازدواج) فضیلت را نزد خداوند خواهانم». حضرت فرمود:«انصَرِفِی فَلَو کَانَ ذَلِکَ فَضلاً لَکَانَت فَاطِمَهُ أحَقَّ بِهِ مِنکِ إنَّهُ لَیسَ أحَدٌ یَسبِقُهَاإِلَی الفَضلِ؛ از این تصمیم برگرد زیرا اگر ازدواج ننمودن فضیلتی داشت حضرت فاطمه(س) به این فضیلت از تو سزاوارتر بود، در حالی که کسی در فضیلت بر حضرت فاطمه(س) پیشی نجسته است».
8. فقط برای همسرانشان آرایش می کنند
از منظر فرهنگ اسلامی رفتار خانم ها و دختران مسلمان از لحاظ پوشش در داخل منزل با بیرون کاملاً متفاوت است. همچنان که در بیرون منزل از جلوه گری نهی شده اند، بر عکس در محیط خصوصی خود، اظهار عشق و علاقه به همسر امری مطلوب است. امام صادق(ع) در روایتی به خانم های مسلمان توصیه می کند که نه تنها به شوهران خود اظهار محبت نمایند، بلکه اظهار علاقه ی آنان، همراه با دلربایی باشد. امام می فرماید:«وَ لَا غِنَی بِاازَّوجَهِ فِیمَا بَینَهَا وَ بَینَ زَوجِهَا- المُوَافِقِ لَهَا عَن ثَلاثِ خِصَالٍ… وَ وَ إظهَارُ العِشقِ لَهُ بِالخِلَابَهِ وَ الهَیئَهِ الحَسَنَهِ لَهَا فِی عَینِهِ؛ زن برای موفقیت در زندگی مشترک با همسر خویش و حفظ عفت خانواده و جامعه، از مراعات سه چیز ناگزیر است…] که از جمله ی آنها[ اظهار عشق و محبت به همراه طنازی و دلربایی و جلوه گری برای شوهر محبوب خویش است».
امام صادق(ع) در کلام گهربار دیگری فرمود:«خَیرُ نِسائِکُم الَّتی إِذَا خَلَت مَعَ زَوجِهَا خَلَعَت لَهُ دِرعَ الحَیاءِ وَ إِذَا لَبِسَت لَبِسَت مَعَهُ دِرعَ الحَیَاءِ؛ بهترین و عفیف ترین زنان شما زنی است که چون با همسرش خلوت کند زره حیا را از خود دور سازد و چون از خلوت شوهرش بیرون آید زره حیا را بر تن کند و حجاب و عفت خود را که نشانه ی حیای اوست کاملاً رعایت نماید».
9. به عفاف و حجاب پایبندند
خانم ها و دخترانی که به فرهنگ عفت پایبندند در به وجود آمدن نسل سالم و پاک و با هویت مشخص نقش به سزایی دارند. زیرا در محیط عفیفانه ی فرزندان از عطوفت بی کران خانواده برخوردارند، دارای مشروعیت در پیدایش و انتساب خویش هستند و از این لحاظ، دچار ننگ و سرشکستگی نیستند، از تربیت والدین دلسوز و متعهد بهره مندند، از لحاظ نیازهای مادی تا حدودی تأمین می شوند، نیازهای فکری، روانی، اعتقادی، اجتماعی شان برآورده می گردد.
امام صادق(ع) هم در توصیف شیعیان واقعی می فرمایند:«إِنَّمَا شیعَهُ جَعفَرٍ مَن عَفَّ بَطنُهُ وَ فَرجُهُ وَ اشتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأیتَ أولئِکَ فَأولئِکَ شیعَهُ جَعفَر؛ پیروان حقیقی جعفر بن محمد(ع) کسانی هستند که در برابر شکم پرستی و بی بند و باری جنسی، عفت ورزیده و در راه بندگی خدا تلاش و کوشش فراوان دارند، به ثواب او امیدوارند و از عقاب او بیمناکند. به همین دلیل، پیوسته، در راه حق حرکت می کنند. هر گاه کسی را با این صفات ببینی، آنها پیروان و شیعیان جعفر بن محمد(ع) می باشند».
آن گرامی به دختران مسلمان سفارش کرد که:«لَا یَنبَغِی لِلمَرأَهِ أَن تُجَمِّرَ ثَوبَهَا إِذا خَرَجَت مِن بَیتِهَا؛ شایسته نیست یک خانم مسلمان هنگام از خانه بیرون رفتن آرایش کرده و خود را معطر کند و از صفت ارزشمند عفت فاصله بگیرد».
رسول خدا(ص) فرمان داد زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه- که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید».
امام صادق(ع) فرمود:«هنگامی که آیه ی 12 سوره ی ممتحنه بیعت زنان در فتح مکه نازل شد، پیامبر(ص) در کوه صفا بود. دستور داد تشتی را پر از آب کنند. سپس آن حضرت دست خود را در آن فرو برد و بیرون آورد، آن گاه زنان به عنوان بیعت یکی یکی آمدند و دست خود را در آن فرو بردند.
10. از فرصت ها استفاده می کنند
انسان موفق کسی است که از هر فرصت به دست آمده گر چه کوتاه مدت باشد برای رسیدن به هدف خویش بهره گیرد. پیشوای ششم در این زمینه به پیروان خود فرمود:«من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الا یام فرصته ، لان من شان الایام السب وسبیل الزمن الفوت؛ هر کس درفرصت های به دست امده که کوتاه و گذرا هستند به انتظار فرصت های کاملتری در آینده بنشیند، روزگار، آن فرصت کوتاه را نیز از او خواهد گرفت چرا که عادت روزگار سلب فرصت ها و روش زمانه از دست رفتن استـ».
چه بسا دخترانی که خواستگارانی داشته و به انتظار کاملتر از آن نشسته و فرصت از دست رفته هرگز باز نگشته است. یا کسانی که جوانی خود را به باطل صرف نموده و بعد از سال ها افسوس می خورد.
شمّه ای از مقامات معنوی حضرت معصومه سلام الله علیها
حضرت فاطمه معصومه(س) در خاندانی ممتاز پرورش یافت که از نظر علمی و اخلاقی در والاترین سطح جامعه قرار داشتند. آن حضرت دوران کودکی خود را تحت تعلیم و نظارت پدر بزرگوارش گذرانده و بعد از شهادت امام هفتم(ع)، برادر گرامی اش حضرت رضا(ع) مسئولیت تربیت و پرورش خواهران و برادرانش را به عهده گرفت.
از جمله ی آنها خواهر گرامی اش حضرت معصومه(س) بود، بدین ترتیب آن حضرت در پرتو اشراف و تربیت امام هفتم(ع) و هشتم(ع) به مقامات بلندی در علم و معرفت و اخلاق نائل آمد. البته تمام فرزندان امام موسی کاظم(ع) به مقامات شامخ و ارجمندی دست یافتند و آنان مانند ستارگان تابناک در مناطق مختلف درخشیده و مورد توجه همگان قرار گرفتند.
«ابن صباغ مالکی» به این حقیقت تصریح می کند و می گوید:«هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم فضیلتی مشهور دارد». همچنین صاحب«کشف الغمه» می نویسد:«برای هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی(ع) فضیلت و منقبتی معروف موجود است» اما در میان فرزندان پیشوای هفتم(ع) بعد از امام علی بن موسی الرضا(ع)، حضرت فاطمه معصومه(س)، از موقعیت ویژه ای برخوردار است.«علامه تستری» می نویسد:«در میان فرزندان امام کاظم(ع) با آن همه کثرتشان بعد از امام رضا(ع) کسی به مقام والای حضرت معصومه(س) نمی رسد».
القاب ممتاز
در بیشتر مواقع نام و لقب هر کسس نشانگر حالات و صفات و سجایای وجودی اوست، اگر این القاب از سوی امام معصوم و داناترین فرد زمان به کسی اطلاق شود، بی تردید به حقیقت مقرون خواهد بود.
بر این اساس در زیارتنامه ی دوم حضرت معصومه(س) القابی همچون طاهره(پاکیزه)، حمیده(ستوده خصال)، برّه(نیکو رفتار)، رشیده(رشد یافته و تربیت شده)، نقیّه(پاک خصلت)، مرضیّه(مورد رضای پروردگار)، رضیّه(راضی از حق)، از جمله ی خصلت ها و صفاتی است که به آن حضرت نسبت داده شده است. نسبت دادن این القاب پسندیده در آن زیارتنامه نشانگر عظمت روحی و کمالات و سجایای بلند آن یادگار آل الله است.
همچنین محدثه(راوی حدیث)، شفیعه، معصومه، کریمه، و اخت الرضا، نیز در کلام معصومین و دانشوران شیعه به آن حضرت اطلاق گردیده است که حاکی از ویژگی های ممتاز آن دُخت امامت می باشد.
در اینجا فقط به دو امتیاز مشهور و مهم که از القاب زیبای آن حضرت نیز به شمار می رود، اشاره می کنیم.
1- مقام شفاعت
بر اساس روایات پیشوایان معصوم حضرت معصومه(س) دارای مقام شفاعت در روز جزاست و آن حضرت همانند مادر اطهر خویش، فاطمه ی زهرا(س) در روز قیامت از شفاعت گسترده ای برخوردار است. در زیارتنامه ی آن حضرت که از امام هشتم نقل شده است چنین می خوانیم:«یَا فاطمه اشفَعِی لِی فِی الجنه فَإِنَّ لَکِ عِندَ اللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ؛ ای فاطمه ی معصومه! مرا در ورود به بهشت شفاعت کن که تو را نزد خدای متعال شأن و مقام بلندی است».
نقل شده است که محدث قمی(ره) هنگامی که در تیمچه ی بزرگ قم به مناسبت ایام فاطمیه بر فراز منبر سخنرانی می کرد در ضمن مطالب خویش چنین گفت:«شبی در عالم رؤیا میرزای قمی(ره) را ملاقات کردم، از او پرسیدم: آیا شفاعت شیعیان قم به دست حضرت معصومه(س) انجام خواهد پذیرفت؟ او فرمود: شفاعت اهل قم با من است، شفاعت شیعیان عالم با حضرت معصومه(س) است».
مطمئناً مرحوم میرزای قمی سخن به گزاف نگفته است و این کلام آن جناب برگرفته از گفتار بلند امام صادق(ع) است که به گروهی از اهل ری در عظمت و قداست شهر قم سخن گفته و در مورد جایگاه شفاعت فراگیر حضرت معصومه(س) چنین فرمود:«تَقبِضُ فِیهَا أَمرَأَهٌ هِیَ مِن وُلدِی، وَ اسمُهَا فاطمه بِنتِ موسی؛ تُدخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِنَا الجنه بِأَجمَعِهِم؛ بانویی از نسل من به نام فاطمه دختر موسی(س)، در آنجا رحلت می کند که به برکت شفاعت او همه ی شیعیان ما وارد بهشت می شود».
همچنین روایات متعددی که در مورد پاداش زائران آن حضرت به ما رسیده و در آن روایات زیارت حضرت معصومه(س) موجب دخول در بهشت و یا معادل بهشت قرار گرفته، به مقام بلند شفاعت آن بانوی مخدره دلالت می کند و طبق آن روایات زائر آن حضرت به واسطه ی تشرف به محضرش، خود را در معرض شفاعت قرار می دهد.
2- مقام عصمت
امام رضا(ع) فرمود:«مِن زَارَ المعصومه بِقُمَّ کَمَن زَارَنِی؛ هر کس معصومه را در قم زیارت کند همانند کسی است که مرا زیارت کرده است». در این روایت امام رضا(ع) با اعطای لقب معصومه به خواهر دلبندش به مقام عصمت آن جناب اشاره کرده است. همچنین در یکی از معجزات امام کاظم(ع) که حضرت معصومه(س) نیز نقشی دارد، هنگامی که مرد نصرانی می پرسد:«شما که هستید؟» می فرماید:«أنَا أختُ الرِّضا؛ من معصومه، خواهر امام رضا(ع) هستم».
منزلت معنوی
رئیس مذهب جعفری(ع) فرمود:«اَلبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ البَنُونَ نِعمَهٌ، فَالحَسَناتُ یُثابُ عَلَیها وَ عَلَیهَا وَ النِّعمَهُ یُسأَلُ عَنهَا؛ دختران نیکی هایی هستند که در برابر آن پاداش داده می شود و پسران همچون نعمتی هستند که از آن بازخواست می شود».
آن گرامی در عبارتی دیگر فرمود:«مَن عَالَ ابنَتَینِ أَو أُختَینِ أَو عَمَّتَینِ أَو خَالَتَینِ حَجَبَتَاهُ مِنَ النَّار؛ هر کس دو دختر یا دو خواهر یا دو عمّه یا دو خاله را کفالت کند آنها آنها او را از آتش جهنم حفظ می کنند».
به انگیزه ی روز دختر
تکریم دختران
برخی روایات بر تقدم تکریم دختر بر پسر تصریح دارد. پیغمبر(ص) فرمود:«مَن دَخَلَ السُّوقَ فَاشتَرَی تُحفَهً فَحَمَلَهَا إلی عیَالِهِ کَانَ کَحَامِلِ صَدَقَهٍ إلی قَومِ مَحَاوِیجَ وَ لیَبدَأ بِاإنَاثِ قَبلَ الذُّکُور فَإنَّهُ مَن فَرَّحَ ابنَتَهَ فَکَأَنَّمَا أعتَقَ رَقَبَهً مِن وُلدِ إسمَاعِیلَ؛ هر که از بازار چیزی برای خانه بخرد و برای عیالش ببرد، چنان است که برای مستمندان صدقه برده است و اول به دختران و زنان بدهد، که هر کس دخترش را خوشحال کند چنان است که برده ای از خاندان اسماعیل(ع) آزاد کرده است».