اهمیت و جایگاه تبلیغ
هشدار، یک امر غریزی در میان انسان ها و بسیاری از حیوانات است که وقتی احساس خطر می کنند، سایرین را با خبر کرده و هشدار می دهند. خداوند در قرآن به نمونه هایی از این هشدارها در بین حیوانات اشاره فرموده است، از جمله:
به هنگام عبور لشکر سلیمان، یکی از مورچه ها به سایر مورچگان هشدار می دهد که به لانه های خود برگردند. و هنگامی که هدهد از خورشید پرستی مردم منطقه ی سبأ مطلع شد، آن را به حضرت سلیمان علیه السلام خبر می دهد.
خداوند از همان ابتدای آفرینش، انسان های شایسته ای را برای ارشاد و هدایت انسان مأموریت داده است تا نسبت به خطراتی که در مسیر رسیدن به کمال و هدف اصلی آفرینش، انسان را تهدید می کند، او را هشدار دهند.
«و ان من اُمّه الّا خلا فیها نذیر؛ هیچ قومی بدون هشدار دهنده نبوده است.»
و در آیه ی دیگر می فرماید:
«فلو لا نفر من کلّ فرقه منهم طائفه لیتفقّهوا فی الدّین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرون؛ پس چرا از هر گروهی از ایشان(مؤمنین) دسته ای کوچ نمی کنند تا در دین فقیه شوند و هنگامی که به سوی قوم خویش بازگشتند، آنان را بیم دهند تا شاید آنان(از گناه و طغیان) پرهیز کنند.»
پس باید از هر منطقه ای، افرادی برای شناخت اسلام به مراکز علمی بروند و پس از آموختن برگشته تا در همه مناطق عالم دینی به مقدار لازم وجود داشته باشد. بنابراین برای طلّاب حوزه ها، دو هجرت لازم است: یکی از شهرها به سوی حوزه ها، یکی از حوزه ها به سوی شهرها.
خداوند در خطابی دیگر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
«انّا ارسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً و داعیاً الی الله بإذنه و سراجاً منیراً؛ ما تو را به عنوان گواه و بشارت دهنده و انذار کننده فرستادیم. و تو را دعوت کننده به سوی الله به فرمان او قرار دادیم. و(تو را) چراغ روشنی بخش(برای جامعه و مردم قرار دادیم).»
و در زیارتنامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می خوانیم:
«السلام علیک یا مبلّغاً عن الله؛ سلام بر تو ای مبلّغ خداوند!»
هدایت، به معنای به ثمر رسیدن همه نعمت های الهی است که با تلاش مبلّغ دین انجام می شود. و اگر او به وظایف خود عمل کند، مرتبه ای نیکو و والا را از آنِ خود نموده است، چرا که قرآن در این باره می فرماید:
«و مَن احسن قولاً ممّن دعا الی الله و عمل صالحاً؛ و گفتار چه کسی بهتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا می کند و عمل صالح انجام می دهد.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آستانه ی سفر تبلیغی حضرت علی علیه السلام به یمن به او می فرماید:
«لان یَهدی الله علی یدیک رجلاً خیر لک مما طلعت علیه الشمس؛ اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، از آن چه خورشید بر آن می تابد، بهتر است.»
لذا طلّاب محترم حوزه هابه این نکته باید توجه داشته باشند که اگر«طلب علم» یک ارزش است و «علم»، «درجه» و برتری است، مسئولیت نشر و تبلیغ و هدایت نیز ارزشمند و سنگین است. چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همواره پس از هر نماز دعا می کرد:
«اللّهمّ انّی أعوذ بک من علم لا ینفع؛ خداوندا! به تو پناه می برم از علمی که(به جامعه و امّت اسلامی) نفع نرساند.»
تأثیر لقمه پاک در رشد و تعالی انسان
غذای پاک و حلال، زمینه ی رشد و تعالی را به دنبال دارد و غذای ناپاک و حرام، بستر فساد و خلاف را در وجود افراد فراهم می آورد.
در زمان خلیفه مهدی عباسی، عالمی به نام«شریک»، از دشمنان سرسخت خلیفه به شمار می آمد و خلیفه هر چه به آزار و اذیت او می پرداخت مقام و منزلتش در دل مردم بیشتر جای می گرفت. خلیفه سرانجام تصمیم گرفت کاری به عنوان آزمایش به مرحله اجرا درآورد. پس شریک را به هر نحوی که بود به مجلس خود دعوت کرد. خلیفه گفت: آیا می دانی که قضاوت عادلانه هر صاحب حقی را به حقش می رساند؟ و آیا این را هم آگاهی که قاضی ها فساد می کنند؟ لذا چنین پنداشتم که مرز نجات امت آن است که شما منصب ریاست قضات را بپذیرید. شریک در جواب گفت: من حاضر نیستم به خاطر نجات دیگران، خود را در معرض هلاکت قرار دهم. خلیفه گفت: پس این فرزند مرا درس زمامداری بیاموز، زیرا با این کار رفع گرفتاری از مردم کرده ای؛ چون بعد از من، او خلیفه ی مردم خواهد شد. شریک این خواسته ی خلیفه را هم رد کرد. خلیفه از شریک جهت صرف نهار دعوتی به عمل آورد، پس از اصرار زیاد، شریک دعوتش را اجابت نمود.
خلیفه دستور داد غذای مخصوص خودش را برای شریک آوردند. شریک از آن غذا بسیار خوشش آمد و تمام آن را تناول کرد. پس از آن، خادم که برای چیدن سفره آمده بود از حاضران در مجلس سؤال کرد که شریک با غذا چه کرد؟ به او گفتند: تمامش را میل کرد، خادم در جواب گفت: والله پس از این، شریک دیگر رستگار نخواهد شد. هنگامی که آن عالم خودباخته لذّت غذای حرام را احساس کرد، رو به خلیفه کرد و گفت: اکنون دانستم کلامت حق است. بنابراین حاضرم به فرزندت اسلوب خلافت بیاموزم و خود نیز منصب ریاست قضات و وزارت را بپذیرم. خلیفه خوشحال شد.
چند ماه اول، حقوق ماهیانه اش را به درِ خانه اش می آوردند؛ ولی پس از مدتی، خودش برای گرفتن حقوق به بیت المال می رفت و فوراً به او داده می شد. یک مرتبه، مسئول پرداخت حقوق قدری تعلل ورزید و او را معطل ساخت؟ شریک عصبانی شد. مأمور حقوق به شریک گفت: مگر چیزی به ما فروخته ای که آمده ای مطالبه ی پول آن را می نمایی؟! شریک در جواب گفت: بلی، دین خود را که پرارزش ترین چیزهاست فروخته ام!
سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در سوگواری بر امام حسین علیه السلام
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:«همانا که در پیروی از رسول خدا، سرمشق و الگوی نیکویی وجود دارد». رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای همه ی انسان ها بهترین الگوی رفتاری و سرمشق زندگی است؛ به گونه ای که اسوه سازی و پیروی از کردار نیکوی ایشان، خود، برانامه ای کامل برای رستگاری بشر می باشد.
در سیره ی عملی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمونه هایی از عزاداری وجود دارد که شیعه و سنی درباره آن اتفاق نظر دارند و هر دو، آن را نقل کرده اند. در بسیاری موارد، خود آن حضرت، به پرپایی عزاداری دستور داده یا در آن شرکت داشته است. برای نمونه، ایشان در پایان جنگ احد دستور داد برای بزرگداشت شهیدان احد به ویژه عمویش حمزه علیه السلام، مجلس عزاداری برپا کنند. «ابن مسعود» می نویسد:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ احد به شدت بر جنازه ی حمزه علیه السلام گریست، در حالی که مانند آن را از ایشان ندیده بودیم. جنازه او را به سوی قبله گذاشت. سپس با صدای بلند گریه کرد؛ به قدری که از هوش رفت. سپس فرمود: ای عموی رسول خدا! ای شیر خدا! و ای شیر رسول خدا! ای حمزه! ای عمل کننده به کارهای ثواب! ای حمزه! ای زذاینده ی غمها و سختی ها از چهره ی رسول خدا!»…
حافظ بن علی بن بیهقی، به نقل از امام زین العابدین علیه السلام و ایشان نیز از اسماء بنت عمیس نقل می کند:
«من در ولادت حسن و حسین علیهم السلام قابله ی جدّه ات، فاطمه علیهاالسلام بودم. چون حسین علیه السلام به دنیا آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: ای اسماء! فرزندم را بیاور! من نیز حسین علیه السلام را در پارچه ی سفیدی پیچیدم و نزد آن حضرت آوردم. ایشان در گوش راست او، اذان و در گوش چپش، اقامه گفت و آن را در دامن خود گذاشت و گریست. عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت باد! برای چه گریه می کنید؟ فرمود: بر این پسرم می گریم. گفتم: او که هم اکنون به دنیا آمده{و باید شاد باشید}! فرمود: ای اسماء! پسرم را گروهی ستمگر خواهند کُشت. خدا شفاعتم را به ایشان نرساند. سپس به من فرمود: به فاطمه علیهاالسلام چیزی نگویی؛ چون تازه بچه دار شده است.»
در مقتل«ابن جوزی» آمده است:«پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای سفری آماده می شد و امام حسین علیه السلام در آن زمان دو سال بیشتر نداشت. حضرت در آغاز حرکت، ناگهان توقف کرد و فرمود:«اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون.» آن گاه اشک از چشمانش سرازیر گردید. اصحاب، دلیل گریه را جویا شدند و ایشان در پاسخ آنان فرمود:«هذا جَبرَئیلُ یُخبِرُنی عَن أَرضٍ بِشَطِّ الفُراتِ یُقالُ لَهَا کَربَلاءُ یُقتَلُ فیهَا وَلَدِیَ الحُسَین ابنُ فاطِمَه؛ هم اکنون جبرئیل{بر من نازل شد} و مرا از سرزمینی خبر داد که در کنار رود فرات واقع شده و نامش کربلاست و فرزندم حسین علیه السلام، فرزند فاطمه علیهاالسلام در آن سرزمین به شهادت می رسد.» اصحاب پرسیدند: قاتل او چه کسی است؟ حضرت فرمود: مردی به نام یزید، فرزندم را خواهد کُشت. هم اکنون محل دفن فرزندم را می نگرم.
آن گاه با حالتی بسیار غمگین از سفر منصرف شد. سپس خطبه ای خواند و پس از پایان خطبه، دست راست خود را بر سرِ حسن علیه السلام و دست چپ خود را بر سرِ حسین علیه السلام گذاشت. بعد دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:«خدایا! محمد صلی الله علیه و آله و سلم، بنده و پیامبر توست و این دو، برگزیدگان خانواده ی من و اصل و ریشه من هستند. این دو را جانشین خود در میان امّتم می گذارم. خدایا! شهادت را برای حسین علیه السلام، مبارک گردان و او را سرور شهیدان امتم قرار ده و برای قاتل و خوار کننده اش، هیچ برکتی روا مدار! حضرت فرمود:« أَیُّها النّاسُ أَتَبکُونَهُ وَ لَا تَنصُرُونَهُ؛ ای مردم! آیا بر او گریه می کنید و او را یاری نمی دهید!»
چون سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اینجا رسید، صدای حاضران در مسجد به گریه بلند شد. سپس از مسجد بیرون رفت. پس از چند لحظه، با چشمان اشکبار به مسجد بازگشت و با چهره ای برافروخته فرمود:«ای مردم! من دو گوهر گران بها را در میان شما بر جای می گذارم؛ کتاب خدا و عترتم که با آب حیاتم و ثمره ی وجودم آمیخته اند. این دو از هم جدا نخواهند شد تا هنگامی که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و من درباره ی اهل بیتم، چیزی جز دوستی آنان از شما نمی خواهم و این چیزی است که پروردگارم به من دستور فرموده است. بر حذر باشید از اینکه در روز قیامت، در کنار حوض کوثر، در حالی که با اهل بیتم، دشمنی ورزیده و بر آنان ستم روا داشته باشید، با من دیدار کنید.»
گفتنی است گریه و سوگواری بر امام حسین علیه السلام در تاریخ پیامبران الهی علیهم السلام نیز وجود دارد که از آن میان، به عزاداری حضرت آدم علیه السلام می توان اشاره کرد. با این حال، نخستین برپا کننده ی مجلس عزا برای امام حسین علیه السلام در اسلام، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
تبلیغ در محرم/ تنظیم: حسین ملانوری
پیام اربعین سیدالشهدا علیه السلام
یکی از اهداف بلند قیام امام حسین علیه السلام مبارزه با نادانی در امت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ زیرا آنان در هاله ای از گمراهی فرو رفته بودند؛ از این رو در زیارت اربعین اباعبدالله علیه السلام می خوانیم:«وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَستَنفِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهَالَهِ وَ حِیرَهِ الضَلالَهِ؛ و خون خویش را در راه تو(خدا) داد تا بندگان تو را از نادانی و سرگردانی در گمراهی{و جهل} دور کند.»
پیام اربعین سیدالشهدا علیه السلام مبارزه با جهل است و این پیام در چهلمین روز شهادت امام علیه السلام آوازه می یابد؛ آن گاه که گرمی حماسه به تنوره ی برافروخته ی عرفان عاشورا گراییده است تا عرفان و حماسه در نگار عاشورا تکمیل کننده ی هم باشند؛ در دوره ای که شمشیر بر زمین گذاشته شد و سلاحی دیگر در مقابل ظلم و استبداد در دست عاشوراییان قرار گرفت؛ اما در این روز، دیگر خبری از آن حماسه سازان نیست و وقت زنده کردن پیامشان است. در چنین روزی، زائری تنها و جامانده از قافله ی عاشوراییان- که محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و پنج امام معصوم علیهم السلام را درک کرده بود- بر مزار خورشید عاشورا رسید و نام خود را به عنوان اوّلین زائر ثبت کرد.
آری! جابر به همراه«عطیه عوفی»به قصد زیارت مزار امام به کربلا آمد. ابتدا به کرانه فرات رفت و غسل کرد. سپس بدن خویش را خوشبو ساخت و آرام آرام به سمت قبر سیدالشهدا علیه السلام رفت. از آنجا که چشمانش نابینا بود، از عطیه خواست که دستش را به مزار امام برساند. کم کم به شدت گریه او افزوده شد تا آنجا که خود را بر مزار انداخت و از شدت گریه از هوش رفت. وقتی به هوش آمد، سه مرتبه فریاد زد: «یا حُسَین، یا حُسَین، یا حُسَین.» سپس گفت:«حَبیبٌ لَا یُجیبُ حَبیبَه؛ {آیا} دوست پاسخ دوست خود را نمی دهد؟» اما بی درنگ، پاسخ خویش را داد و گفت:«چگونه پاسخ می خواهی از کسی که رگهای گردنش بر پشت و شانه اش آویخته و بین سر و بدنش جدایی افتاده است.»
ماهنامه مبلغان/شماره112
پیام امام خمینی ره به مناسبت شهادت آیت الله دستغیب
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انّا الیه راجعون
شهادت برای فرزندان اسلام و ذریّه پیامبر عظیم الشأن- صلی الله علیه و آله و سلم- و اولاد فاطمه- علیهاسلام- و یادگاران حسین- سلام الله علیه- در راه هدف و اسلام عزیز و قرآن کریم، چیزی غیر عادی و پدیده ای غیر معهود نیست.
ملت بزرگ اسلام از محراب مسجد کوفه تا صحرای افتخارآمیز کربلا و در طول تاریخ پرارزش سرخ تشیع، قربانیانی ارزشمند به اسلام عزیز و فی سبیل الله تقدیم نموده و ایران شهادت طلب هم از این پدیده سعادتمند مستثنی نیست و انقلاب اسلامی گوش و چشمش پر از این شهیدان حسین گونه است. ملت عزیز ما در روز رستاخیز با سرافرازی در پیشگاه مقدس خدای بزرگ و پیامبران و اولیاء عظیم الشأن، صفهای طولانی از شهیدان در راه دفاع از حق عرضه می دارد، از علمای اعلام و ائمه ی جمعه و جماعت تا فداکاران و سربازان در جبهه های دفاع از حریم مقدس اسلام.
پیامبر بزرگ اسلام که بر امم دیگر حتی به سقط، مباهات می کند، مطمئن هستیم به فداکاری این عزیزان جبهه و پشت جبهه و این شهیدان محراب و منبر و در صف جماعات و در داخل مسجدها و بیمارستان ها مباهات می فرماید. و چه بهتر و گواراتر که با شهادت این فرزندان اسلام و ذریه ی طاهره بر افتخارات آن بزرگوار در روز عرض اعمال، هر چه بیشتر بیفزاییم. عزیزان و نور چشمان ما در جبهه های جنوب و غرب هر روز با سرکوبی اشرار آمریکایی و عقب راندن و به جهنم فرستادن جنود شیطان برای اسلام سربلندی و عظمت خلق می نمایند. به طوری که تاب تحمل این پیروزی ها را از آمریکاییان خارج و داخل، منافق و منحرف سلب نموده و بر جنون و وحشیگری های آنان افزوده است.
شما فرضاً شهید بهشتی را گناهکار بدانید، شهدای دیگر مثل شهید مدنی و شهید دستغیب که جز تربیت محرومان و هدایت مردم گناهی نداشته اند، با چه انگیزه شهید می کنید. شما به گمان خود اگر اینان را به جُرم وفاداری به اسلام و طرفداری از محرومان و مظلومان مستحق قتل بدانید، اطفال معصومی که در گهواره جای دارند و زبان باز نکرده اند چه گناهی دارند؟ جز آن که اطفال مسلمانانی هستند که مخالف سلطه آمریکا به جان و مالشان می باشند.
امروز روز جمعه و نماز و عبادت، دست جنایتکار آمریکاییان یک شخصیت ارزشمند که مربی بزرگ و عالمی عامل که گناهش فقط تعهد به اسلام بود، از دست ملت ایران و اهالی محترم فارس گرفت و حوزه های علمیه و اهالی ایران را به سوگ نشاند.
حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهید حاج سید عبدالحسین دستغیب را که معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود با جمعی از همراهانشان به شهادت رساندند و خدمت خود را به ابرقدرت و ابرجنایتکار زمان ایفا کردند، به گمان آن که به ملت رزمنده ی ایران آسیب رسانند و آنان را در راه هدف به سستی بکشند. این کوردلان نمی بینند که در هر شهادتی و در هر جنایتی ملت متعهد به اسلام و کشور، مصمم تر و در صحنه حاضرترند؟ اینان پس از بمباران شهرها در جنوب و غرب و قتل عام های فجیع مردم بی پناه، فریاد جنگ جنگ تا پیروزی را نشنیدند که ملت وفادار، شهادت را در راه خدا با آغوش باز پذیرا هستند؟ یا می خواهند شکست های لشکر کفر را و آتشی که به جان دوستان و اربابانشان از پیروزی رزمندگان ایران افتاده است با خون این مردان خدا فرو نشانند؟
اینک سزاوار است اصحاب نظر و ارباب تحلیل در این شرارت ها و جنایت ها فکر کنند که انگیزه ی آن که در هر پیروزی و دنبال هر شکست حزب بعث آمریکایی یک جنایت بزرگ از این منافقان و منحرفان واقع می شود، چیست. از باب اتفاق نمی شود باشد که دنبال پیروزی آبادان جنایتی واقع و دنبال فتح بستان باز جنایتی و امروز به دنبال فتح عظیم در غرب و شکست مفتضحانه دشمنان اسلام، این جنایت بزرگ واقع شد.
آیا اینها همه بنا به اتفاق است یا حساب شده و دیکته شده عمل می شود؟
آیا ما این بزرگان، علما و معلمان ارزشمند را برای جبران شکست آمریکا در منطقه و صدام آمریکایی در جبهه ها از دست می دهیم؟ رحمت خداوند بر این مجاهدان عظیم الشأن که شهادتشان پیروزی اسلام را بیمه می کند و ننگ و نفرت بر آمریکای جنایتکار و دست نشاندگان و هواداران آن.
اینجانب این ضایعه بزرگ و فاجعه اسفناک را بر حضرت مهدی- ارواحنا له الفدا- و ملت شجاع ایران و اهالی معظم استان فارس و خانواده ی آن شهید تسلیت می دهم و به پیشگاه مقدس پیامبر اسلام این فداکاری های ملت اسلام و مجاهدات قشرهای مختلف ایران را تبریک عرض می کنم و برای خاندان این شهید پرافتخار از خداوند تعالی توفیق صبر و بردباری و سلامت طلب می نمایم. سلام بر مجاهدان بزرگوار اسلام و درود بر رزمندگان غرب و جنوب و تهنیت بر نیروهای نظامی و مردمی پیروزی آفرین در جبهه غرب.
از خداوند تعالی پیروزی نهایی لشکر اسلام را بر قدرت های شیطانی مسئلت می نمایم.
والسلام علی عبادالله الصالحین
روح الله الموسوی الخمینی
الإمام الصادق علیه السلام
مِن أحَبِّ الأعمالِ إلَی اللهِ تعالی زیارهُ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام
از محبوب ترین اعمال نزد خداوند متعال، زیارت قبر حسین علیه السلام است.
کامل الزیارات277
سازش ناپذیری نهضت عاشورا در بیانات آیت الله میرزا جواد تبریزی ره
امام حسین علیه السلام در طول حرکت خود هیچ گاه کلام یا حرکتی را انجام ندادند که دال بر سازش باشد؛ بلکه آن چه که فرمودند، دال بر آن بود که ایشان برای احیای دین و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و نجات بشر از ظلمت به پا خاسته اند. لذا در پاسخ ولید بن عقبه، والی مدینه فرمودند:
«إنا اهل بیت النبوه، و معدن الرساله و مختلف الملائکه، بنا فتح الله و بنا یختم، و یزید رجل فاسق شارب الخمر و قاتل النفس المحرمه، معلن بالفسق، و مثلی لا یبایع مثله و لکن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون أینا أحق بالخلافه؛ ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ارکان رسالت هستیم، منزل ما فرودگاه فرشتگان است. خداوند از ما آغاز کرده و به ما ختم می کند. و یزید مردی است می خوار، قاتل نفس محترمه(بی گناهانی که خدا قتلشان را حرام دانسته)، و تبهکار آشکار، و شخصی مانند من هرگز با شخصی مانند او بیعت نمی کند».
و در پاسخ مروان حکم فرمودند:
«إنا لله و إنا إلیه راجعون و علی الإسلام السلام إذ قد بلیت الامه براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول: الخلافه محرمه علی آل أبی سفیان؛ بر اسلام، سلام باد، باید فاتحه اسلام را خواند و با اسلام خداحافظی کرد، آن گاه که والی مسلمانان کسی هم چون یزید باشد. از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: خلافت بر آل ابوسفیان حرام است».
یک روز قبل حرکت از مکه فرمودند:
«خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه، و ما أولهنی إلی أسلافی اشتیاق یعقوب إلی یوسف، و خیر لی مصرع أنا لاقیه، کأنی بأوصالی تقطعها عسلان الفلوات، بین النواویس و کربلا فیملان منی أکراشا جوفا و أجربه سغبا، لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضا الله رضانا أهل البیت، نصبر علی بلائه و یوفینا اجور الصابرین… من کان فینا باذلا مهجته موطنا علی لقاءالله نفسه فلیرحل معنا، فإنی راحل مصبحا إن شاءالله تعالی؛ مرگ، بر فرزندان آدم لازم و حتمی گردیده، همانند گردنبند که لازمه گردن دختران جوان است و اشتیاق من به دیدار نیاکانم مانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است و برای من قتلگاهی معین شده که به آنجا خواهم رسید و گویا می بینم که درندگان بیابان ها(لشکر کوفه) در سرزمین میان نواویس و کربلا، اعضای بدن مرا قطعه قطعه کرده و شکم های گرسنه خود را با آن ها سیر و انبان های خالی خود را پر می کنند، از پیشامدی که با قلم قضا و قدر نوشته شده است، گریزی نیست، خشنودی خداوند خشنودی ما اهل بیت علیهم السلام است، در بلاها استقامت می ورزیم و شکیبایی داریم تا پاداش صابرین به ما رسد… پس هر که می خواهد در راه لقای خداوند نثار کند، آماده حرکت با ما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم نمود، ان شاء الله تعالی».
آن حضرت در بیان علت حرکت خود به سوی کوفه فرمودند:
«إنی لم أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی امه جدی صلی الله علیه و آله و سلم، اُرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر، و أسیر بسیره جدی و أبی علی بن أبی طالب(إلا و أنی أحق من غیری)؛ من به جهت خودخواهی، گردن کشی، فتنه انگیزی و ستمگری خارج نشدم؛ بلکه به قصد اصلاح امت جدم خروج کردم. می خواهم به معروف فرمان دهم و از منکر باز دارم و بر سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام رفتار کنم(در چنین شرایطی من از همه سزاوارترم)».
در مسیر کوفه، خطاب به سپاه حُر می فرمایند:«من رأی سلطاناً جائراً مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهدالله مخالفا لسنه رسول الله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله أن یدخله مدخله».
ایشان از زندگی با ستمکاران خسته شده و خطاب به یارانشان در کربلا می فرمایند:«إنی لا أری الموت إلا سعاده و الحیاه مع الظالمین إلا بَرَما؛ مرگ برای من خوشبختی است و زندگی با ستمکاران را جز ملال و خستگی نمی بینم».
و در جمع ستمکاران، کلماتی را می فرمودند که معنای آن این بود:«إن کان دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم لم یستقم إلا بقتلی یا سیوف خذینی؛ اگر دین رسول خدا جز با شهادت من قوام نمی گیرد، پس ای شمشیرها! مرا در بر گیرید».
گلچینی از بیانات آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی ره
فلسفه قیام امام حسین علیه السلام در زیارت اربعین
امام خامنه ای مدظله العالی
در زیارتی از زیارت های امام حسین علیه السلام که در روز اربعین خوانده می شود، جمله ای بسیار پر معنا وجود دارد و آن، این است:«و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله». فلسفه فداکاری حسین بن علی علیه السلام در این جمله گنجانده شده است. زایر به خدای متعال عرض می کند که این بنده تو- این حسین تو- خون خود را نثار کرد، تا مردم را از جهالت نجات بدهد. «و حیره الضّلاله»؛ مردم را از سرگردانی و حیرتی که در گمراهی است، نجات بدهد. ببینید، این جمله چه قدر پُر مغز و دارای چه مفهوم مترقی و پیشرفته ای است.
توجّه و بندگی در بیداری، رمز توفیق در بیداری برای نماز شب
این مطلب به یقین ثابت است و خیلی ها هم نقل کرده اند که اگر از حال انسان معلوم شود که می خواهد نماز شب بخواند، بیدارش می کنند و بدون احتیاج به آیات و دعای معهوده؛ و این بیدار کردن به طرق مختلف است. ما برای اوقات خواب خود افسوس می خوریم که چرا برای نماز شب بلند نمی شویم در حالیکه اوقات بیداری مان را به غفلت می گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم توفیق بیدار شدن برای خواندن نماز شب و تهجد و تلاوت قرآن پیدا می کردیم.
در محضر بهجت، از فرمایشات آیت الله بهجت ره
از استفتائات امام خامنه ای مدظله العالی
سؤال: آیا در محل کار و در ساعت کاری در زمانی که کار خاصی برای انجام دادن وجود ندارد می توان به کارهای دیگر پرداخت؟
جواب: شخصی که موظّف است در وقت معینی کاری انجام دهد، حتی در وقت بیکاری هم نباید وقت خود را صرف در کارهایی که مربوط به آنجا نیست بکند، مگر با اذن مسئولی که شرعاً و قانوناً حق اذن دادن داشته باشد.