وفات حضرت ام البنين سلام الله عليها تسليت
?يکي از عاشقان امام زمان(عجل الله فرجه) که خيلي سال نيست از دنيا رفته است؛ اين بزرگوار به امامزاده آقا علي عباس رفته بود و توسلي به امام زمان کرده بود. اشکي و آهي و مناجاتي و با آن دل سوزان و دردمندی که او داشت اينقدر گريه کرد که از حال رفت.
?دورش جمع شدند، آب به صورتش ميزدند. برايش آب قند ميآوردند. يک نفر گفت: برويم براي او طبيب بياوريم. او در همين حين چشمش را باز کرد و گفت: نميخواهد طبيب بياوريد. خود طبيب مرا به اين روز انداخته است. اين درد هم بايد از او خواست. اين درد از صد درمان بهتر است. اين درد خودش درمان است.
?واقعاً اين چنين است. بنابراين حرف ما اين است که دنبال اضطرار فرج بگرديم و آن بايد چشمانداز ما باشد.
?من يک مثال خيلي واضح بزنم. اين ليوان آب الآن جلوي ما است. به اين يقين هم داريم. شکي نداريم. حتي اگر يک دانشمند شيمي يا فيزيک هم باشد خواص شيميايي و فيزيکياش را هم ميداند. ترکيباتش را هم ميداند. حرکتي در ما ايجاد نميشود که دست ببریم و اين آب را برداريم و بخوريم. چرا؟ چون نيازي در ما نيست. تا عطش نباشد، حرکت ايجاد نميشود.
?صرف يقين کافي نيست، اما يقين داريم هست ولي در ما حرکت ايجاد نکرد. شما قرآن را ميبيني در سورهي نمل آيهي 15، حضرت موسي براي فرعونيان معجزاتي را نشان داد. معجزاتي را که ديگر همه شک نداشتند اينها سحر نيست، می دانستند اينها معجزه است. ميدانستند که او يک عصايي را انداخت، اژدها شد و رفت. همهي سحرهاي آنها را بلعيد، اين چيز سادهاي نيست. همه ميفهميدند. فرعونيان ميفهميدند. اما در عين حال قرآن ميگويد: با اينکه يقين داشتند، در مقابل موسي ايستادند. تعبير قرآن اين است. «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا» (نمل/14) در عين حال که به اين آيات و معجزات يقين داشتند، اما کفر ورزيدند.
?امام صادق(ع) در ذيل اين آيه ميفرمايد: اين کفري که ورزيدند، کفر با وجود معرفت بود. يعني با وجود اينکه يقين و معرفت داشتند اما اين معرفت به درد اينها نخورد. چون براي خودشان نيازي نسبت به موسي حس نميکردند. نسبت به خداي موسي، که تسليم شوند.
?بالاتر هم شيطان است. مگر شيطان عوالم بالا را نديده بود؟ مگر ملکوت را نديده بود؟ ملائکه را ديده بود. عوالم بالا را ديده بود. شهود کرده بود که بالاتر از علم و يقين و اين حرفها است. ديده بود اما با اين وجود چون نيازي در خودش در مقابل ولي خدا و حجت خدا نميديد، سجده کند، در مقابل انسان کامل سر فرود بياورد، نيازي نميديد، حتي خودش را بالاتر از او ميديد. استکبارش طوري بود، تکبرش طوري بود که خودش را بالاتر از او ميديد، از اين جهت آن يقين و آن شهودش به درد نخورد و باعث رجم و طرد او شد. به درد او نخورد.
?پس ببينيد اگر انسان آن نياز و اضطرار در او به وجود نيايد، حتي آن يقين، علم، حتي شهود، باعث حرکت در او و تسليم نسبت به خدا و ولي خدا نمی شود.
دهه فجر مبارک باد.
کتاب خاطرات احمد احمد
نویسنده : محسن کاظمی
روایت حاضر، خاطرات تلخ و شیرینی است از کسانی که برای رسیدن به فجر، بهایی سنگین پرداخته و البته از مدعیانی که در نیمه راه تغییر جهت دادند. کار نگارش این کتاب که 4 سال به طول انجامید، با مصاحبه های طولانی مدت احمد احمد، در تابستان 76 آغاز شد.
احمد احمد، سال 1344 به دلیل فعالیت در حزب مخفی ملل اسلامی (به رهبری سید محمد کاظمی بجنوردی) دستگیر شد. خاطرات احمد احمد، تمام زندگی کسی را در بر می گیرد که در جایگاه معلمی و در خانواده ای آشنا با مسائل سیاسی زندگی می کرد.
خاطرات “احمد احمد” برای اولین بار با نثر و روایت جدیدی شکل گرفت. زیرا حاکمیت نگاه تاریخی در این کتاب و بیان به موقع از اشخاص و رویدادها عاملی بود برای این که از بسیاری فراز و نشیب ها سخن به میان آید. در واقع این کتاب آغازگر گونه خاطره نویسی تدوینی است.
وصیتی دیگر از حضرت فاطمه زهرا(س) در نقلی دیگر :
《(بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم)
هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسولِ الله(ص)ِ، اَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیةٌ لارَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِی اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی و حنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یومِ الْقِیامَةِ..》
♦️به نام خداوند بخشنده و مهربان.
این وصیّت نامه فاطمه(س) دختر رسول(ص) خداست و در حالی وصیّت می کند که شهادت می دهد خدایی جز خدای یگانه نیست و محمّد(ص) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و همانا روز قیامت فراخواهد رسید و شکّی در آن نیست و خداوند مردگان را از قبر زنده کرده، وارد محشر می فرماید.
ای علی(ع)! من فاطمه دختر محمّد(ص) هستم. خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم.
تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطّلاع نده. تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت، سلام و درود می فرستم.(۱)
منبع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۱
شرح حالات حضرت فاطمه(س) در اواخر عمر شریفشان :
✅در مورد اواخر عمر شریف حضرت فاطمه زهرا(س) روایت شده که ؛
《أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةِِ》
♦️حضرت فاطمه(س) پس از رسول اکرم(ص) پیوسته سری بسته از شدت درد و جسمی نحیف و در خود فرو شکسته و چشمی گریان و قلبی سوخته داشت که ساعت به ساعت از خود می رفت و بی هوش می شد.(۱)
در روایتی دیگر آمده است که؛
《فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ الْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ الْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ》
♦️وقتی حضرت رسول اکرم(ص) رحلت فرمودند و از طرف جماعت به حضرت زهرای مرضیه(س) آسيب ها رسيد، ایشان در بستر افتاد و جسمش ضعيف گشت و گوشت بدن ایشان آب شد و به تدريج لاغر شد و مانند شبحی گرديد.(۲)
در تکمله ی روایت، قاضی نعمان از امام صادق(ع) روایت کرده که ایشان در پایان این روایت فرمودند :
《صَارَت عَظمَاً لَیسَ عَلَیهِ إِلَّا جَلدَةً》
♦️فاطمه زهرا(س) پوستی بر استخوان شده بود.(۳)
منابع :
۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۶۲
۲)بحار الأنوار مجلسی، ج۷۸، ص۲۸۲
۳)دعائم الإسلام قاضی نعمان، ج۱، ص۲۳۲
وصایای دیگر حضرت فاطمه(س) طبق منابع مختلف :
1⃣سفارش به زیارت قبر:
?《یا اَبَاالْحَسَن(ع)! لَمْ یبْقَ لِی اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَاِنَّکَ لا تَسْمَعُ بَْعدَ ذلِکَ صَوْتَ فاطِمَةَ أبَداً اوُصیکَ یا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی..》
♦️ای ابالحسن(ع)! برای من لحظه ای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید.
ای اباالحسن(ع)! تو را وصیّت می کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی.(۱)
2⃣تولیّت تغسیل و تکفین و تدفین:
《یا اَبَاالْحَسَن(ع)! اِذا اَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ اَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَی وَ اَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ ألْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرابَ عَلَی وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی فَاَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ وَالدُّعَاءِ فَاِنَّها ساعَةٌ یحْتاجُ الْمیتُ فیها اِلی اُنْسِ الاَحْیاءِ وَ اَنَا اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ تَعَالی وَ اُوصیکَ فِی وَلَدی خَیراً..》
♦️وقتی وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه هایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا می سپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.(۲)
3⃣توصیه به ازدواج با دختر خواهر خود به نام امامه:
《جَزاکَ اللهُ عَنِّی خَیّرَ الْجَزاءِ یابْنَ عَمِّ رَسولِ اللهِ(ص) اَوصیِکَ اَوَّلاً اَن تَتَزَوَّجَ بَعّدِی بِاِبْنَةِ اُخْتِی اَمَامََةَ فَاِنَّها لِوَلِدِی مِثْلِی فَاِنَّ الرَّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ..》
♦️ای پسر عموی پیامبر! خداوند تو را پاداش نیکو دهد!
اولین وصیت من به تو این است که چون مردان به زنان نیاز دارند. پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کن؛ زیرا او همانند من با فرزندانم مهربان است.(۳)
4⃣وصیت به تداوم مبارزات منفی علیه کودتاگران سقیفه:
《یا اَبَاالْحَسَن(ع)! اِنِّی اُوصیکَ اَنْ لایلِی غُسْلِی وَ کَفَنِی سِواکَ وَ اِذا اَنَا مِتُّ فَادْفِنِّی لَیلاً وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِی اَحَداً، وَ لا تُؤذِنَنَّ بِی اَبَابَکْرِ وَ عُمَرَ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللهِ(ص) اَنْ لا یصَلِّی عَلَی اَبُوبَکْرٍ وَ لا عُمَرُ..》
♦️همانا من تو را وصیت می کنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و ابوبکر و عمر را نیز مطّلع نساز و تو را سوگند می دهم به حق رسول خدا(ص) که ابوبکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند.(۴)
5⃣تعیین شرکت کنندگان از مردان و زنان در تشیع جنازه:
《اِذا تَوَفَّیتُ لا تُعْلِمْ اِلاّ اُمَّ سَلَمَةَ وَ اُمَّ اُیمَنَ وَ فِضَّةَ وَ مِنَ الرِّجالِ اَبْنَی وَ الْعَبّاسَ وَ سَلْمانَ وَ عَمّاراً وَ المِقْدادُ وَ اَبّاذَرَ وَ حُذَیفَةَ وَ لا تُدْفِنِّی اِلاّ لَیلاً وَ لا تُعْلِمْ قَبْرِی اَحَداً..》
♦️وقتی وفات کردم به هیچ کس اطلاع نده، جز اینکه از زنان به امّ سلمه و امّ ایمن و فضّه، و از مردان به دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عبّاس و سلمان و عمّار و مقدار و اباذر و حذیفه خبر ده. مرا دفن نکن، مگر در شب و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند.(۶)
و همچنین آن حضرت(س) خطاب به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود :
《اُوصِیکَ اَنْ لایشْهَدَ اَحَدٌ جِِنازَتِی مِنْ هؤلاءِ الَّذینَ ظَلَمونِی وَ اَخَذوا حَقِّی فَاِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُکْ اَنْ یصَلِّی عَلَی اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی الَّیلِ اِذا هَدَأت الْعُیونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ..》
♦️ای علی(ع)! تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا(ص) هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند.(۷)
منابع:
۱)فروع کافی شیخ کلینی، ج۷، ص۴۸
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۳۵
۳)کشف الغمة اربلی، ج۲، ص۶۸
۴)کتاب زهرة الریاض دُرّی، ج۱، ص۲۵۳
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۷۹، ص۲۷
۶)کتاب عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۱۴
حضرت فاطمه(س) آخرین وصایای خود را برای امام علی(ع) بازگو می کند!
حضرت فاطمه(س) در لحظه های واپسین لحظات حیات خویش، این چنین به امیرمؤمنان علی(ع) وصیت کرد:
《یَا ابَالحَسَن(ع)! جَزاکَ اللهُ عَنِّی خَیّرَ الْجَزاءِ! اَوصیِکَ اَوَّلاً اَن تَتَزَوَّجَ بَعّدِی! فَاِنَّ الرَّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ》
♦️ای ابالحسن(ع)! خداوند تو را پاداش نیکو دهد! اولین وصیت من به تو این است که از آنجایی که مردان از زنان بی نیاز نیستند، پس از من ازدواج کن.(۱)
سپس فرمود :
《یا عَلِیُّ(ع)!
اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأكونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ.
اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی!
حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و كَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً》
♦️ای علی(ع)!
من فاطمه(س) دختر محمّد(ص) هستم خدا مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم.
تو از دیگران بر من سزاوارتری! پس حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن! و به هیچ كس اطّلاع نده!!(۲)
امام محمد باقر(ع) از امام علی(ع) روایت می کند که ایشان فرمودند :
《أَوْصَتْ إِلَیَّ فَاطِمَهُ(س) أَنْ لَا یُغَسِّلَهَا غَیْرِی، وَ سَکَبَتْ عَلَیَّ الْمَاءَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ》
♦️فاطمه(س) به من سفارش کرد؛ غیر از من، کسی او را غسل ندهد و اسماء بنت عمیس، آب بریزد.(۳)
منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۲
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۴
۳)اسد الغابه ابن اثیر، ج۷، ص۲۲۶
اقدام حضرت زینب سلام الله علیها بر اساس تکلیف الهی در بیانات مقام معظم رهبری :
✅زینب کبری(س) یک زن بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملتهای اسلامی دارد، از چیست؟ نمیشود گفت بهخاطر این است که دختر علیبنابیطالب(ع) یا خواهر حسینبنعلی(ع) و حسنبنعلی(ع) است؛ نسبتها هرگز نمیتوانند چنین عظمتی را خلق کنند.
همه ائمه ما، دختران و مادران و خواهرانی داشتند؛ اما کو یک نفر مثل زینب کبری(س)؟!
♦️ارزش و عظمت زینب کبری(س)، بهخاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او اینطور عظمت بخشید.
هرکس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین(ع) هم نباشد، عظمت پیدا میکند.
بخش عمده این عظمت از اینجاست که اولاً موقعیت را شناخت -هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین(ع) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده بعد از شهادت امام حسین(ع) را- و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب(س) را ساخت.
♦️قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابنعباس و ابنجعفر و چهرههای نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چهکار باید بکنند؛ ولی زینب کبری(س) گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه اینکه نمیفهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس میکرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانوادهاش جدا میشود؛ و به همین دلیل هم بود که بچههای خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس میکرد که حادثه چگونه است.
♦️در آن ساعتهای بحرانی که قویترین انسانها نمیتوانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسینبنعلی(ع) هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب(س) به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت -یعنی پیامبران- میتوانند به آنجا برسند.
✅بین حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) اشتراکات و شباهت هایی زیادی وجود دارد که در روایات، به برخی از آنان اشاره شده است.
1⃣هر دو در طفولیّت مادر خویش را از دست دادند!
حضرت خدیجه(س) مادر حضرت فاطمه(س) در دهم بعثت، یعنی سه سال قبل از هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه، رحلت نمود.
دهم جمادی الآخر سال پنجم نیز، سال ولادت حضرت فاطمه(س) می باشد، که بدین ترتیب، حضرت فاطمه(س) در زمان رحلت مادر، پنج سال داشتند.(۱)
حضرت فاطمه(س) مادر حضرت زینب(س) نیز در یازدهم هجری، در حالی که حضرت زینب(س) پنج سال داشتند، به شهادت رسید.(۲)
2⃣لقب هر دو بانو《صدّيقة》بود!
در زیارتی به حضرت فاطمه(س) این گونه سلام داده شده است :
?《السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ》
♦️سلام بر تو ای صدّيقه شهيده!(۳)
در زیارتی به حضرت زینب(س) این گونه سلام داده شده است :
?《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الْمَرْضِيَّةُ》
♦️سلام بر تو ای صدّيقه مرضیه!(۴)
3⃣هر دو《عالمة》 بودند!
عمار می گوید :
روزی همراه امام علی(ع) بر حضرت فاطمه زهرا(س) وارد شدیم.
هنگامی که نگاه فاطمه(س) به علی(ع) افتاد، فرمود :
?《اُدْنُ لاُِحَدِّثَکَ بِما کانَ وَبِما هُوَ کائِنٌ وَبِما لَمْ یَکُنْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ حِیْنَ تَقُومُ السّاعَة》
♦️علی جان! نزدیک بیا تا تو را از آنچه که در گذشته بوده و اتفاق افتاده و آنچه در حال به وقوع پیوستن است و آنچه که به وقوع نپیوسته و در آینده رخ خواهد داد تا روز قیامت؛ زمانی که محشر برپا می شود، خبر دهم!
عمار می گوید :
?《فَرَأَیْتُ أَمِیرَالْمُوْمِنِینَ(ع) یَرْجِعُ الْقَهْقَرَی فَرَجَعْتُ بِرُجُوعِهِ》
♦️در این هنگام؛ دیدم آن حضرت(ع) عقب عقب برگشت و من نیز با بازگشت ایشان، برگشتم.(۵)
زینب کبری(س) دختر همچین مادری است که در زمان حضور امیرالمؤمنین(ع) در کوفه برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه میداد.(۶)
در روایتی امام سجاد(ع) خطاب به زینب کبری(س) فرمود :
?《يَا عَمَّةِ! أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ》
♦️اى عمّه! تو بحمدالله درس ناخوانده دانائى و نیاموخته ی خردمند.(۷)
4⃣هر دو عابدة روزگار خویش بودند!
امام حسن مجتبی(ع) در این باره می فرماید :
?《رَأَیْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ(س) قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَیْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاکِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ》
♦️مادرم فاطمه(س) را در شب جمعه ای دیدم که در محرابش ایستاده بود و پیوسته در حال رکوع و سجده بود تا اینکه روشنایی صبح نمایان شد و از او شنیدم که برای مردان و زنان مومن دعا می کرد.(۸)
در روایت دیگری آمده است که؛
?《مَا کَانَ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَةَ کَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا》
♦️در بین این مردم، کسی عابدتر از حضرت فاطمه زهرا(س) نیست، آنقدر در نماز میایستاد که قدمهایش ورم میکرد.(۹)
حضرت زینب کبری(س) نیز شبها به عبادت میپرداخت و در دوران زندگی، هیچگاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به (عابده آل علی) شد.
شب زندهداری او حتی در شب دهم و یازدهم محرم، ترک نشد.
فاطمه(س) دختر امام حسین(ع) میگوید :
?《اَمَّا عَمَّتِي زِينَب فَاِنَّها لَم تَزل قَائِمِة فِی تِلکَ الَّليلَة، (اَی العاَشِرَة مِنَ اَلمُحَرَّمِ) فِی مِحرَابِها》
♦️عمه ام زینب در تمام شب عاشورا در محل عبادتش ایستاده بود و به پروردگار خویش استغاثه می کرد.(۱۰)
ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آنگونه بود که امام حسین(ع) در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود:
?《يَا اُختَاه! لَا تَنسِينِی فِي نَافِلَة الَّليلِ》
♦️خواهرم! مرا در نماز شب، فراموش نکن.(۱۱)
? من_بلد_نیستم همان ترجمه #ما_نمی_توانیم است
?قریب به دویست سال، مملکت اسیر تفکر قاجاری و پهلوی بود که میگفتند ما نمیتوانیم بدون وابستگی به غرب، زندگی کنیم؛ ما نمیتوانیم پیشرفت کنیم الا اینکه از غرب پیروی کنیم!
?نسل اول “ما نمیتوانیم"، یعنی فتحعلی آخوندزاده، میرزاآقاخان کرمانی، طالبوف، تقی زاده و امثال محمدعلی فروغی و سپس رضاخان پهلوی که با کودتای انگلیسی بر مملکت چیره شد و بدستور انگلیس و روس از کشور به مقصد جزیرهای دورافتاده در آفریقای جنوبی تبعید شد و سپس محمدرضاشاه که با نظر انگلیسیها بجای پدر گماشته شد، همه دنبال این بودند که از طریق وابستگی و پیروی از غرب، مشکلات کشور را حل کنند اما نتوانستند و نتیجه کارشان جز عقبماندگی چیزی نبود!
?وجه تمایز انقلاب اسلامی ۵۷ با دویست سال قبل از آن، این بود که امام(ره) میفرمود: “ما میتوانیم"! امثال حاج حسن تهرانی مقدم (موشکی) و شهید دکتر شهریاری(قدرت هستهای) و #حاج_قاسم_سلیمانی (قدرت منطقهای) سه نماد اصلی “ما میتوانیم” هستند که با تکیه به داخل و ایمان و غیرت دینی اثبات کردند که میتوان بدون آمریکا و غرب و حتی با وجود دشمنی آنها، بنبستشکنی کرد و قله های پیشرفت را در نوردید!
?در مقابل اما تفکر “ما نمیتوانیم” و “من بلد نیستم بدون غرب مشکلات را حل کنم” نشان داده که عُرضه مدیریت و کار جهادی را نداشته بلکه میخواهد مولفههای قدرت را برای خوشایند غربیها از دست بدهد!
?نماد این تفکر کسی نیست جز حسن روحانی که ۷ سال مملکت را اسیر بازی برجام کرد و قدرت هستهای را به غربیها هدیه داد اما نتیجهای جز افزایش تحریمها و تنگتر شدن حلقه محاصره و تهدیدهای بیشتر و افزایش مشکلات کشور و تورم بیکاری و فساد اقتصادی و قاچاق کالا و نهایتاً شهادت حاج قاسم سلیمانی نداشته است؛ حالا که اوج دشمنی آمریکا با ایران را در ماجرای ترور فرمانده سپاه قدس دیده، باز پیشنهاد مذاکره و پالس ضعف و ترس میدهد!
?ملت ایران باید بدانند که تفکر “من بلد نیستم” ثمرهای جز افزایش بدبختی و فلاکت و تورم و بیکاری ندارد و تنها راه حل مشکلات کشور، تفکر و مدیریت جهادی با تشکیل یک دولت جوان و حزباللهی است.