وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: مَنْ اَوْمَاَ اِلى مُتَفاوِت خَذَلَتْهُ الْحِيَلُ.
و آن حضرت فرمود: آن كه خود را به كارهاى مختلف دراندازد تدبيرها او را واگذارند.
|
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: مَنْ اَوْمَاَ اِلى مُتَفاوِت خَذَلَتْهُ الْحِيَلُ. و آن حضرت فرمود: آن كه خود را به كارهاى مختلف دراندازد تدبيرها او را واگذارند.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِبَعْضِ مُخاطِبيهِ وَ قَدْ تَكَلَّمَ بِكَلِمَة يُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ و آن حضرت به كسى كه در محضرش به سخن برخاست و سخنى گفت كه از مثل او زيبنده قَوْلِ مِثْلِها: [ لَقَدْ طِرْتَ شَكيراً، وَ هَدَرْتَ سَقْباً. نبود، فرمود: پيش از بال درآوردن پريدى، و به خردسالى بانگ زدى. [ وَالشَّكيرُ ههُنا اَوَّلُ ما يَنْبُتُ مِنْ ريشِ الطّائِرِ قَبْلَ اَنْ يَقْوى وَ يَسْتَحْصِفَ. «شكير» در اينجا اولين بالهايى است كه بر پرنده مى رويد پيش از آنكه قوى و محكم شود. وَالسَّقْبُ: الصَّغيرُ مِنَ الاِْبِلِ، وَ لايَهْدِرُ اِلاّ بَعْدَ اَنْ يَسْتَفْحِلَ.] و «سَقْب» بچه شتر است، كه تا بزرگ نشده فرياد نمى زند.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: مُقارَبَةُ النّاسِ فى اَخْلاقِهِمْ اَمْنٌ مِنْ غَوائِلِهِمْ. و آن حضرت فرمود: هماهنگى با اخلاق مردم سپر ايمنى است در برابر كينه هايشان. وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: الْعَيْنُ حَقٌّ، وَالرُّقى حَقٌّ، وَالسِّحْرُ حَقٌّ، و آن حضرت فرمود: چشم زخم، و افسونگرى، و جادوگرى، وَالْفَأْلُ حَقٌّ، وَالطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ، وَالْعَدْوى لَيْسَتْ و فال نيك واقعيّت دارد، اما فال بد زدن، و اثر گذارى از يكى به ديگرى در امور خرافى بِحَقٍّ. وَالطّيبُ نُشْرَةٌ، وَالْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَالرُّكُوبُ نُشْرَةٌ، درست نيست. بوى خوش، عسل، سواركارى، و نظر به سبزه وَالنَّظَـرُ اِلَـى الْخُضْـرَةِ نُشْـرَةٌ. غم و اندوه را مى زدايد و كسالت را بهبودى مى بخشد.
زهد و ساده زيستي سيرة عملي معصومين (ع) نيز گواهي بر ساده زيستي و زاهد پيشگي آنهاست ـ حضرت علي (ع) در نامه به حاكم بصره مرقوم مي فرمايد: بدانكه امام شما از دنياي خود به دو جامهي كهنه و از خوراكش به دو قرص نان اكتفاء كرده است … به خدا سوگند از دنياي شما نه طلا اندوخته و نه از غنيمتهاي آن مال زيادي ذخيره كرده و غير از اين جامهي كهنه جامهي ديگري آماده نكرده ام … من اگر بخواهم مي توانم از عسل مصّفي بنوشم و از مغز گندم براي خود نان تهيه كنم و لباسهاي نرم و لطيف بپوشم ولي هيهات چگونه ممكن است هواي نفس بر من غلبه كند و مرا به سوي بهترين خوراكها بكشاند در صورتي كه شايد در سراسر كشور حجاز يا در سرزمين يمامه افرادي يافت شوند كه اميد همين يك قرص نان را هم ندارند و دير زماني است كه شكمشان سير نشده است، آيا سزاوار است شب را با سيري صبح كنم در صورتي كه در اطرافم شكمهاي گرسنه و جگرهاي سوزان قرار دارد؟»[8] از همين روست كه علماي دين كه مقتداي خويش را پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) او مي دانند و در عمل به دستورات نجات بخش دين اسوة ديگران بودهاند، الگوي عملي زهد ، ساده زيستي و قناعت بوده و با تمام سختي ها و فشارها زندگي خود را در حّد ضعيف ترين مردم نگه مي داشته و فريادرس محرومان بودهاند.»
زهد و ساده زيستي در قرآن كريم نيز بردروي از دنيا و فريفته نشدن از آن تأكيد شده است. «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ»[1]زندگي دنيا جز كالايي فريب دهنده چيزي نيست. «و لا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا»[2]«زندگي دنيا شما را فريب ندهد». لكن اين بدان معني نيست كه مؤمنين از نعمتهاي دنيا بهره مند نشوند و رهبانيت در پيش گيرند؛ زيرا درجاي ديگر به سختي با اين باور غلط مبارزه كرده، مي فرمايد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»[3] بگو اي پيامبر، چه كسي زينت هاي خدا را كه براي بندگان آفريده حرام كرده و از صرف روزي حلال منع كرده است.» پس آنچه از نظر قرآن مذموم است دل بستن به دنيا و بهرمند نساختن ديگران از نعمتهاي الهي است.»[4] زهد و ساده زيستي زهد و ساده زيستي در معارف دين: زهد يكي از فضائل اخلاقي است كه موردتشويق و ترغيب آيات قرآن و روايات اهل بيت(ع) است. چنانچه ملا احمد نراقي در معراج السعادة ذكر مي كند: ضدّ محبت دنيا و مال را زهد گويند و آن عبارت است از دل برداشتن از دنيا و آستين فشاندن بر آن و اكتفاء كردن به قدر ضرورت از براي حفظ بدن»[1] كه تجلي عمليِ آن در زندگي ساده زيستي و قناعت خواهد بود. انسانهاي زاهد اگرچه خود مي توانند با استفادهي از نعمتهاي پروردگار زندگي بهتري را براي خويش فراهم سازند، اما از آنجاكه دلبستگي به زحارف دنيوي ندارند ديگران را بر خود مقدم نموده و خود به اندكي از مال دنيا اكتفاء مي كنند.«وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»[2]
|