|
نماز ملا عباس تربتی در مسجدی مخروبه انسان باید تمام اعمالش را فقط برای خداوند متعال انجام دهد و در انجام تکالیف الهی خلوص نیت داشته باشد، زیرا نا خالصی و ریا از آفاتی هست که انسان را در حال نزدیکی به خداوند از او دور می کند. خداوند متعال در قرآن می فرماید: إنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ انعام/162 مسلماً نماز و عبادتم و زندگى كردن و مرگم براى خدا پروردگار جهانيان است حکایت؛ مرحوم راشد که از سخنرانان معروف بود نقل کرده : در سال 1300 شمسی، ماه رمضان، مردم مشهد پدرم را به اصرار در شهر نگه داشتند، آن ماه در مسجد گوهرشاد، نماز ظهر و عصر را میخواند ، سپس به منبر میرفت، مردم بسیاری برای نماز به مسجد می آمدند و به وی اقتدا میکردند و اغلب از سرشناسان متدین در مشهد بودند. 18 سال بعد که پدرم به دلیلی به روستای کاریزک برگشته بودند، در بهار آن سال باران زیادی آمده بود و بسیاری ساختمان ها که خشتی بودند از جمله مسجد ده خراب شده بود و سقف آن ریخته و فقط بخش مختصری از آن سالم بود. پدرم در همان مسجد که نیمی از آن فرو ریخته بود، حصیر را تمیز کرده بود و سه نوبت نمازش را همانجا میخواند. روزی بهلول از مسجد «ابوحنیفه» میگذشت، دید خطیب مردم را موعظه میکند. ایستاد و به سخنانش گوش داد. او میگفت: جعفربن محمد عقیده دارد که کارها با اختیار از بندگان، در صورتی که آنچه از بندگان انجام میدهند خواست خداست و انسان از خود اختیاری ندارد. دیگر این که در روز قیامت شیطان در آتش میسوزد و حال آن که شیطان از آتش آفریده شده است و آتش هم جنس خود را عذاب نمیکند. دیگر این که خداوند موجود است؛ ولی نمیشود او را دید، در صورتی که این دروغ است و هر موجودی دیدنی است. آنگاه بهلول کلوخی از زمین برداشت و سر خطیب را هدف گرفت و آن را شکست و خون جاری شد، سپس فرار کرد. خطیب نزد خلیفه آمد و از بهلول شکایت کرد. خلیفه دستور داد بهلول را بیاورند و چون بهلول حاضر شد به او گفت: چرا چنین کردی؟ بهلول گفت: علت را از خود وی سوال کنید. او میگوید: بندگان اختیاری ندارند و همه کارها به دست خداست. اگر اعتقاد او چنین است پس سر او را خداوند شکسته و من تقصیری ندارم. او میگوید: جنس از هم جنس خود متاثر نمیشود و عذاب نمیبیند وقتی انسان از خاک است چرا باید از همجنس خود متاثر و ناراحت شود؟ او معتقد است که هر موجودی باید دیده شود. خلیفه از وی سوال کند که آیا این درد که او از این زخم احساس میکند دیده میشود؟! این را گفت و از نزد خلیفه رفت. وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ از خطبه هاى آن حضرت است يَذْكُرُ فيها آلَ مُحَمَّد صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در رابطه با فضائل آل محمّد عليهم السّلام هُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ، وَ مَوْتُ الْجَهْلِ. يُخْبِرُكُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ، اينان حيات دانش ، و مرگ جهلند. بردبارى آنان از دانششان، وَ ظاهِرُهُمْ عَنْ باطِنِهِمْ، وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِكَمِ مَنْطِقِهِمْ. لا يُخالِفُونَ و آشكارشان از نهانشان، و سكوتشان از حكمت گفتارشان شما را خبر مى دهد. با حق مخالفت وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ از خطبه هاى آن حضرت است فى شَأْنِ الْحَكَمَيْنِ وَ ذَمِّ اَهْلِ الشّامِ در باره حَكَمَين و سرزنش اهل شام جُفاةٌ طَغامٌ، وَ عَبيدٌ اَقْزامٌ. جُمِّعُوا مِنْ كُلِّ اَوْب، وَ تُلُقِّطُوا مِنْ شاميان سنگدل و اوباش اند، وبردگانى فرومايه، كه از هرطرف جمع شده، و ازدسته هاى گوناگون كُلِّ شَوْب، مِمَّنْ يَنْبَغى اَنْ يُفَقَّهَ وَ يُؤَدَّبَ، وَ يُعَلَّمَ وَ يُدَرَّبَ، اختيار شده اند، از آنانى هستند كه شايسته است دين و ادب را آموزششان دهند، و يادشان داده و تربيتشان كنند، وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ از خطبه هاى آن حضرت است در تشويق به عمل فَاعْمَلُوا وَ اَنْتُمْ فى نَفَسِ الْبَقاءِ، وَالصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ، وَالتَّوْبَةُ اكنون كه در عرصه گاه حيات هستيد عمل كنيد، تا پرونده ها گشوده، و راه مَبْسُوطَةٌ، وَالْمُدْبِرُ يُدْعى، وَالْمُسىءُ يُرْجى. قَبْلَ اَنْ يَخْمُدَ توبه باز، و رويگردان از حق به حق دعوت مى شود، و عاصى را اميد مى دهند، پيش از آنكه چراغ وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ از سخنان آن حضرت است اقْتَصَّ فيهِ ذِكْرَ ما كانَ مِنْهُ بَعْدَ هِجْرَةِ النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ لَحاقِهِ بِهِ در اين سخن وضع خود را پس از هجرت پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و ملحق شدن به آن حضرت بيان مى كند فَجَعَلْتُ اَتْبَعُ مَأْخَذَ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَاَطَاُ ذِكْرَهُ خود را در مسيرى قرار دادم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله رفته بود، همه جا گام به ياد او مى نهادم وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ از سخنان آن حضرت است [ قالَهُ لِعَبْدِاللّهِ بْنِ عَبّاس وَ قَدْ جاءَهُ بِرِسالَة مِنْ عُثْمانَ وَ هُوَ مَحْصُورٌ يَسْأَلُهُ عبداللّه بن عباس در زمانى كه عثمان در محاصره بود نامه اى از جانب او به محضر امام آورد كه امام فيهَا الْخُرُوجَ اِلى مالِهِ بِيَنْبُعَ، لِيَقِلَّ هَتْفُ النّاسِ بِاسْمِهِ لِلْخِلافَةِ، از مدينه خارج شود و به زمين خود در يَنْبُع برود تا هياهوى مردم براى پيشنهاد خلافت به حضرت آرام گردد، وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ از خطبه هاى آن حضرت است وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُسَمّى هذِهِ الْخُطْبَةَ بِالْقاصِعَةِ كه گروهى از مردم آن را «قاصعه» (كوبنده متكبران) مى نامند [ وَ هِىَ تَتَضَمَّنُ ذَمَّ اِبْليسَ لَعْنَهُ اللّهُ عَلَى اسْتِكْبارِهِ وَ تَرْكِهِ السُّجُودَ لاِدَمَ اين خطبه حاوى مذمّت ابليس ملعون به خاطر استكبار و ترك سجودش نسبت به آدم عَلَيْهِ السّلامُ، وَ اَنَّهُ اَوَّلُ مَنْ اَظْهَرَ الْعَصَبِيَّةَ وَ تَبِعَ الْحَمِيَّةَ، عليه السّلام است، و اينكه او اولين كسى است كه بر عدم پذيرش حق اصرار ورزيد، و پيرو خودخواهى شد، وَ تَحْذيرَ النّاسِ مِنْ سُلُوكِ طَريقَتِهِ] . و اين خطبه مردم را از پيروى راه او برحذر مى دارد. وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ از خطبه هاى آن حضرت است باز هم در ستايش الهى و سفارش به تقوا الْحَمْدُ لِلّهِ الْفاشى فِى الْخَلْقِ حَمْدُهُ، وَالْغالِبِ جُنْدُهُ، حمد خداى را كه حمدش در ميان آفريدگان آشكار است، و لشگرش غالب، وَالْمُتَعالى جَدُّهُ، اَحْمَدُهُ عَلى نِعَمِهِ التُّؤامِ، وَ آلائِهِ الْعِظامِ. و بزرگيش والاست. او را بر نعمتهاى پيوسته و بخششهاى بزرگش سپاس مى گزارم. |