وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
[ قالَهُ لِعَبْدِاللّهِ بْنِ عَبّاس وَ قَدْ جاءَهُ بِرِسالَة مِنْ عُثْمانَ وَ هُوَ مَحْصُورٌ يَسْأَلُهُ
عبداللّه بن عباس در زمانى كه عثمان در محاصره بود نامه اى از جانب او به محضر امام آورد كه امام
فيهَا الْخُرُوجَ اِلى مالِهِ بِيَنْبُعَ، لِيَقِلَّ هَتْفُ النّاسِ بِاسْمِهِ لِلْخِلافَةِ،
از مدينه خارج شود و به زمين خود در يَنْبُع برود تا هياهوى مردم براى پيشنهاد خلافت به حضرت آرام گردد،
بَعْدَ اَنْ كانَ سَأَلَهُ مِثْلَ ذلِكَ مِنْ قَبْلُ، فَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:]
اين دومين بار بود كه از آن جناب چنين درخواستى داشت، امام در جواب وى فرمود:
يَا ابْنَ عَبّاس، ما يُريدُ عُثْمانُ اِلاّ اَنْ يَجْعَلَنى جَمَلاً ناضِحاً
عثمان خواسته اى جز اين ندارد كه مرا به مانند شتر آبكش
بِالْغَرْبِ، اُقْبِلُ وَ اُدْبِرُ! بَعَثَ اِلَىَّ اَنْ اَخْرُجَ، ثُمَّ بَعَثَ اِلَىَّ اَنْ اَقْدَمَ،
با دلْو قرار دهد، بيايم و بروم، پيش از اين فرستاد كه از مدينه بيرون روم، دوباره فرستاد كه بازگردم،
ثُمَّ هُوَ الاْنَ يَبْعَثُ اِلَىَّ اَنْ اَخْرُجَ! وَ اللّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتّى
الان هم فرستاده كه خارج شوم! به خدا قسم به اندازه اى از او دفاع كردم كه
خَشيتُ اَنْ اَكُونَ آثِماً.
ترسيدم آلوده به گناه شده باشم.