علی است و نخلستان
امیرالمؤمنین(ع)، راز بزرگ خلقت، نیمه شب به طرف نخلستان می رود، آنجا هیچ کس نیست، مردم راحت آرمیده اند، هیچ دردی در دل شب آنها را بیدار نگاه نداشته است، و این مرد که روی زمین خودش را تنها می یابد، با این زمین و آسمان بیگانه است، و فقط رسالت و وظیفه اش، او را با جامعه و این شهر پیوند داده. شبانه به نخلستان می رود، و باز برای اینکه ناله ی او به گوش هیچ فکر پلید و نگاه آلوده ای نرسد، سر در حلقوم چاه فرو می کند و می گرید. این گریه از چیست؟؟ افسوس که گریه ی او یک معما برای همه است، زیرا حتی شیعیان او نمی دانند علی چرا می گرید؟ از اینکه خلافتش غصب شده؟ از اینکه فدک از دست رفته؟ از اینکه… از این دردناک تر اینکه علی(ع) در میان پیروان عاشقش نیز تنهاست!! درد علی از جنس درد نیست، دردی است که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستان های اطراف مدینه کشانده و به ناله درآورده است و ما این درد را نمی شناسیم!! درد شناس علی، خدا و رسول اوست: ای علی! تو را هیچ کس نشناخت جز خدا و من.