سمیه کردستان
چیز زیادی از او نخواسته بودند، گفته بودند به خمینی توهین کن تا آزادت کنیم؛ همین! اما همین چیز کوچک برای او خیلی بزرگ بود. آنقدر بزرگ که حاضر شد بخاطرش ماه ها اسارت بکشد، با سر تراشیده در روستاهای اطراف چرخانده شود. ناخن هایش را بکشند و بعد از کلی شکنجه زنده به گورش کنند.
برای دختر هفده ساله ای به نام«ناهید فاتحی» که بعدها سمیه کردستان معروف شد، تحمل همه اینها آسانتر بود از آن که به امام و رهبرش توهین کند.
اذان صبح:
طلوع آفتاب:
اذان ظهر:
غروب آفتاب:
اذان مغرب:
نیمه شب شرعی: 

یادش گرامی و راهش پررهرو!