#كمپين شاگردان مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام)
دوستان واقعى اهل بيت (عليهم السلام)
در مسیر تکامل انسانی ، داشتن مربی و راهنمای آگاه ، صادق و دل سوز ، شرطی لازم و
اساسی است .
آن کس که می خواهد دیگران را هدایت کند خود باید ره یافته باشد . علاوه بر آن ، باید با صداقت
و دل سوزی ، تنها با در نظر گرفتن مصالح واقعی رهرو ، او را در نیل به کمال حقیقی هدایت و
دستگیری کند.
در این جا ما با عبدالله بن جندب خوشه چین شجره طیبه و از رهروان امام صادق علیه السلام
همراه می شویم .
حضرت در این روایت مطالبی بسیار مفید و ارزنده را بیان فرموده ، که قطعا برای کسانی که در
مسیر خود سازی و سیر وسلوک و تقرب الی الله گام بر می دارد . بسیار راه گشا می باشد.
وشما عزیزان نیز می توانید با بهرمندی از این روایت سبک زندگی متعالی برآمده از منش حاکم
بر مکتب امام صادق علیه السلام را فرا گرفته و بکار بندید
يا عبدَاللّه لَقَدْ نَصَبَ اِبليسُ حَبائِلَهُ فى دارِالغُرورِ فَما يَقْصُدُ فيها الاّ أولياءَنا و لَقَدْ جَلَّتِ الاْخِرَةُ فى
اَعْيُنِهِمْ حتّى ما يُريدونَ بها بَدَلا. ثمّ قال آه آه على قُلُوب حُشِيَتْ نوراً و اِنَّما كانَتِ الدُّنيا عِنْدَهُم
بِمَنْزَلَةِ الشُّجاعِ الاَْرْقَم و العَدُوِّ الاعْجَم اَنِسوا باللّهِ و اسْتَوحَشوا ممّا بِهِ اسْتَأْنَسَ المُتْرَفونَ اولئك
اوليائى حقّاً و بِهِمْ تُكْشَفُ كُلّ فتنة وَ تُرْفَعُ كُلُّ بليّة.(1)
بزرگترين خطر تهديد كننده سالك
راحتطلبى و تنبلى هميشه در انسان وجود دارد. همين موجب مىشود انسان وقتى به جايى
مىرسد تصور كند ديگر مشكلى ندارد و كار تمام است، در حالى كه اگر خوب بينديشد، مىبينيد
كه تازه اول مشكل است. هر قدر انسان در نردبان تكامل بالاتر مىرود، سقوطش خطرناكتر مىشود.
كوه بزرگى را تصور كنيد كه عدهاى قصد دارند به قلّه آن صعود كنند. كسانى كه در دامن كوه سير
مىكنند، خطر چندانى تهديدشان نمىكند. آنها كه كمى بالاترند، اگر بلغزند، ممكن است فقط
يكى دو متر سقوط كنند، ولى بالاخره جان سالم به در مىبرند. اما آنها كه تا نزديكى قلّه بالا
رفتهاند، اگر سقوط كنند، به هيچ وجه نجات نخواهند يافت.
وضعيت ما در مسير تكامل نيز به همين ترتيب است. درست است كه بسيارى از مراحل كمال را
طى كردهايم و راه درازى را پيمودهايم، و اگر ادامه دهيم به مقصد مىرسيم، ولى درچنين
مرحلهاى اگر در بين راه سقوط كنيم،
خطر هلاكتمان قطعى است.
شيطان دشمن بزرگ انسان است. او سوگند خورده كه فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ؛(2) سوگند
به عزّت و جلالت، همه انسانها را گمراه خواهم ساخت. سعى و تلاش او بر اين است كه
انسانها را از مسير حق منحرف كند. هر قدر انسان در راه صحيح پيشتر برود، شيطان بيشتر
تلاش مىكند تا او را منحرف سازد. شيطان با كسانى كه از ابتدا قدم در اين راه نگذاشتهاند،
كارى ندارد. آنها خودشان منحرف هستند؛ لازم نيست شيطان آنها را منحرف كند.
به محض آن كه كسى يك قدم در راه صحيح برمىدارد، شيطان متوجه او مىشود و سعى
مىكند تا از همان ابتدا او را منحرف نمايد. اگر دو قدم به پيش رفت، تلاش شيطان مضاعف
مىشود. هر قدر در اين راه جلوتر برود، شيطان سعى بيشترى براى گمراهى او مىنمايد.
بنابراين ما كه راه حق را شناختهايم و در بين اديان و مذاهب، صحيحترين آنها را انتخاب كردهايم،
شيطان دشمنى بيشترى با ما دارد و نيروهايش را صرف مىكند تا منحرفمان سازد. پس بايد
توجه داشته باشيم كه دچار لغزش نشويم و در مبارزه با شيطان كاملا حواسمان را جمع كنيم.
به هدايت فعلى خودمان هم نبايد مغرور باشيم؛ زيرا از عاقبت كار خود خبر نداريم. بايد نسبت
به آينده بيمناك باشيم؛ چون شيطان تمام نيروهايش را براى گمراه ساختن ما صرف خواهد كرد.
اين اولين نكتهاى است كه در اين حديث بر آن تكيه شده است. البته چون مخاطب امام صادق
(عليه السلام) يكى از ياران خاص آن حضرت بوده، نيازى نبوده به تفصيل اين مطالب را ذكر كنند؛
فرمودهاند:
يا عبداللّهِ لَقَدْ نَصَبَ ابليسُ حبائِلَهُ في دارِ الغرورِ؛ اى عبداللّه، شيطان در اين عالم فريبكارى،
دامهاى خود را گسترده است.
فما يَقْصُدُ فيها اِلاّ اولياءَنا؛ از اين كار هم هيچ مقصودى ندارد، جز آنكه دوستان ما را به دام
بيندازد. به عبارت ديگر، هدف اصلى شيطان به دام انداختن دوستان ما است.
ويژگىهاى دوستان اهل بيت (عليهم السلام)
الف) عظمت آخرت در آنان
سپس آن حضرت درباره دوستان خودشان توضيحاتى مىدهند تا معلوم شود آنها كه مقصود
شيطان هستند، چه كسانىاند. صفاتى را براى آنان برمىشمارند. اولين صفت آنها اين است
كه: و لَقَدْ جَلّتِ الاْخرةُ فى أَعْيُنِهِمْ حتّى مايُريدونَ بها بدلا؛ آخرت در نظرشان با عظمت
است تا آنجا كه حاضر نيستند آن را با چيزى معاوضه كنند. اگر در جايى امر داير شود بين
چيزى دنيايى و اخروى، آنچنان آخرت در نظرشان بزرگ است كه حاضر نيستند آن را با هيچ
چيز دنيا عوض كنند.
ب) پرنور بودن دل آنها
آه، آه على قلوب حُشِيَتْ نوراً؛ چقدر دلهاى آنان پر نور است! اينكه ما چقدر با اين تعبيرات
آشنا هستيم، بستگى دارد به اينكه چقدر با معارف اهل بيت(عليهم السلام) انس داشته
باشيم. باطن انسان، قلب و روح او، مانند ظرفى است، صندوقچه يا مخزنى است كه چيزهاى
مختلفى در آن انباشته مىشود. اين مخزن پر از نيروهاى متراكم است. همانطور كه در
محسوسات، مىتوان نيروهاى متراكمى را در جايى ذخيره كرد، در معنويات هم مىتوان چنين
كارى كرد. در قلب انسان، نيروهاى معنوى ذخيره مىشود. همانگونه كه در عالم محسوسات،
نور بزرگترين و شناخته شدهترين مظهر نيرو است، در عالم معنويات هم نورانيتى معنوى وجود
دارد كه در دل انسان جا مىگيرد و انباشته مىگردد. اين نور، موهبتى خدايى است. هر انسانى
مىتواند با كسب لياقتهايى، قلب خود را آماده كند تا دلش پر از نور گردد. نشانه دل پر نور هم
اين است كه توجهى به دنيا و زرق و برق آن ندارد، به لذتهاى مادى دل نمىبندد، فقط توجهش
به مسايل معنوى و اخروى است. اما به عكس، كسانى كه به زرق و برق دنيا چشم مىدوزند و
دنبال هوسهاى مادىاند، باطنشان ظلمانى است، چشمشان حقايق را نمىبيند و ارزش
مسايل معنوى را درك نمىكنند. در نتيجه، گول ظاهر فريبنده آن را مىخورند.
ج) اجتناب از دنياگرايى
و إِنَّما كانَتِ الدُّنيا عِنْدَهُمْ بِمَنزَلَةِ الشَّجاعِ الاَْرْقِم؛ دنيا نزد آنان (دوستان اهل بيت(عليهم
السلام)) همچون مارى بسيار خطرناك است كه منتظر فريفتن آنها است. برخى از مارها ـ كه
بسيار خطرناك هم هستند ـ گاهى در صحراها روى دم خود مىايستند تا ساير جانداران را فريب
دهند. هركه از دور آنها را ببيند تصور مىكند شاخه خشك درختى است، اما وقتى به آنها نزديك
مىشود، او را مىبلعند. امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد:
دوستان ما دنيا را به صورت مارى فريبنده مىبينند كه در راهشان ايستاده و منتظر است تا آنها
را فريب دهد. هميشه اينگونه به دنيا نگاه مىكنند و مواظبند تا فريب آن را نخورند. و
العدوِّ الاَْعْجَم؛ دنيا در نظر آنان همانند دشمنى بىمنطق است كه حرف حساب نمىفهمد؛
هرگاه بر انسان تسلط پيدا كند، به او رحم نمىكند.
د) انس با خدا
اَنِسُوا باللّهِ؛ انس اينان با خدا است؛ به خلاف دنياپرستان كه اصلا نمىتوانند با خدا انس بگيرند
و انسشان تنها با هوسهاى مادى است. دنياپرستان اگر بخواهند مدتى در اتاقى تنها بمانند و
دو ركعت نماز با حضور قلب بخوانند، گويى در زندان تاريك كشندهاى گرفتار آمدهاند و مىخواهند
جانشان را بگيرند. اما اولياى خدا چنين نيستند؛ با اين چيزها انس نمىگيرند. آنان منتظرند تا از
بيگانهها كناره بگيرند و با محبوب اصلى خود ارتباط برقرار كنند. منتظر رسيدن وقت نمازند. منتظرند
وقت نماز شب برسد تا در خلوت به عبادت بپردازند.
آنان از چنين چيزهايى لذت مىبرند. حضور در خلوت، و راز و نياز با او بزرگترين لذت آنها است.
إِسْتَوْحَشُوا مِمّا بِهِ اسْتَأْنَسَ الْمُترَفونَ؛ از چيزهايى كه مترفان و خوشگذرانها با آن انس دارند،
وحشت مىكنند.
اولئك اوليائى حقّا؛ اينان همان دوستان واقعى من هستند؛ همانها كه شيطان به دنبالشان
است و همّش را صرف فريب دادن آنها مىكند. و
بِهِمْ تُكْشَفُ كُلُّ فتنَة و تُرفَعُ كُلُّ بَلِيَّة؛ اينها همان كسانىاند كه خداوند به واسطه ايشان هر
فتنهاى را رفع مىكند و هر بلايى را از جامعه برمىدارد.
منظور از «فتنه» در لسان قرآن و اهل بيت: بيشتر فتنههاى معنوى، اعتقادى و فكرى است.
انحرافات فكرى و عقيدتى كه در ميان جامعه پيدا مىشود، به وسيله چنين كسانى رفع
مىشود.
حاصل استفاده از اين بخش از فرمايش امام صادق(عليه السلام) اين است كه راه صحيح معرفت
خدا و قرب به او در پرتو ولايت اهل بيت(عليهم السلام) پيدا مىشود. اولين نشانه كسانى كه
داراى ولايت اهل بيت (عليهم السلام) هستند، بىاعتنايى به دنيا است. البته اين با عمل نكردن
به وظايف دنيوى تفاوت دارد. فرق است بين دل بستن به دنيا با عمل كردن به وظايف دنيوى. دنيا
محل انجام وظايف است. انسان بايد ببيند هر لحظه چه وظيفهاى دارد و با تمام قوّت آن را انجام
دهد، اما در عين حال به دنيا فريفته نگردد. كسانى كه داراى ولايت واقعى اهل بيت(عليهم السلام)
باشند، از دوستان آنها به حساب مىآيند؛ دنيا در نظرشان كوچك و آخرت در نظرشان بزرگ است و
انسشان در عبادت خدا است، به خلاف دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) كه انس
آنها با امور دنيوى و شيطانى است.
ادامه دارد…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحار الانوار (من منشورات المكتبة الاسلامية، چ دوم، 1405 هـ. ق.)، ج 78، كتاب الروضة، باب 24،
روايت 1، ص 279 ـ 286.
2. ص (38)، 82.
برگرفته از سخنان آیت الله مصباح یزدی