پرهیز از نزاع
انسانهاي صالح معمولًا رفتارشان طوري است که سر و کارشان به دادگاه و محاکم نمیکشد. و این را نیز
میتوان از آماري که از دادگاهها و دادگستريهاي برخی از شهرستانها داده میشود فهمید و میزان اهل صلاح
بودن آن شهرستان را به دست آورد.
در برخی از شهرستانها پروندههاي خلاف و اختلاف به روي هم انباشته شده است و در برخی دیگر از
شهرستانها مثل یزد که در دعوا و اختلاف احتیاط کار هستند، دادگاهایشان خلوتترین دادگاههاست. و این
نشانۀ صلاح و خوبی آنان است.
انسان یا از اول نباید وارد دعوا و نزاع و اختلاف شود، یا با گذشت و مسامحه در حق خودش نزاع و اختلاف
را رفع کند. اگر در دنیا هم نمیتواند به حق خودش برسد، قیامت و آخرتی وجود دارد تا حق او را به او برگردانند.
میگویند: یک نفر یزدي براي بنّائی به تبریز رفته بود. استادش در آنجا به او خیلی بدگویی میکرد و دشنام میداد.
او هم احتیاط میکرد و جوابش را نمیداد. میترسید دعوا شود.
در ایام تعطیلی به یزد بازگشت. به مادرش گفت: استاد بنّاي من به من خیلی فحش داده است. میخواهم بروم
به پشت بام و از همین جا جواب او را بدهم. رفت روي پشت بام و رو به تبریز کرد و گفت: اي فلان فلان شده،
فلان روز به من گفتی پدر سوخته.
پدر سوخته خودت هستی… و شروع کرد به جواب دادن. یک مرتبه مادرش از این پایین صدا زد: از بالا بیا پایین.
با این فحشهایی که میدهی میترسم جوي خون راه بیفتد.