روزهاي جنگ را خوب به خاطر داريم. با كودكي مان درك مي كرديم . داغ مادراني را كه فرزند از دست داده بودند. حجله هاي قرمز سر هر كوچه اي خبر از اين مي داد كه اين كوچه عزيزي را از دست داده. آن روزها حتي دل كودكان هم غصه دار بود ولي در عين تمام اين غصه ها غرور سرتاسر وجودشان را فرا مي گرفت كه چه غيور مرداني هواي ما را دارند مردان زلالي كه بي شيله پيله بودند و از قيام عاشورا پيامي جز ايثار و مقاومت را نياموختند. آموختند زير بار ظلم نروند و از ولي فقيه زمانشان آموخته بودند نان و پنير خود را خوردن بهتر از رفتن زير يغماي آمريكاست به سادگي حاضر نبودند دست از دفاع بردارند و خانه و ديارشان را به دست بيگانه بسپارند. (اي شهيد اي آن كه بركرانه ازلي و ابدي وجود برنشسته اي دستي برآر و ما قبرستان نشينان عادت سخيف را نيز از ااين منجلاب بيرون كش . شهيد آويني )
بوي عطر ياس