وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَاللّهِ مِنْ حَسَنَة
و آن حضرت فرمود: كار زشتى كه تو را برنجاند، نزد خداوند از عملى كه
تو را دچار
تُعْـجِبُـكَ .
خودبينى نمايد بهتر است.
|
موضوعات: "کتاب" یا "نهج البلاغه" یا "خطبه ها" یا "نامه ها" یا "حکمت ها" یا "زیبایی های اخلاق حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد"
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَاللّهِ مِنْ حَسَنَة و آن حضرت فرمود: كار زشتى كه تو را برنجاند، نزد خداوند از عملى كه تو را دچار تُعْـجِبُـكَ . خودبينى نمايد بهتر است.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفى و آن حضرت فرمود: اگر با اين شمشير بر بُن بينى مؤمن زنم كه با هذا عَلى اَنْ يُبْغِضَنى ما اَبْغَضَنى. وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيا من دشمنى ورزد دشمنى نخواهد كرد. و اگر تمام جهان را در بِجَمّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ عَلى اَنْ يُحِبَّنى ما اَحَبَّنى. وَ ذلِكَ كام منافق ريزم كه مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت. زيرا اَنَّهُ قُضِىَ فَانْقَضى عَلى لِسانِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ قضا جارى شده و بر زبان پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله وَ آلِهِ اَنَّهُ قالَ: «يا عَلِىُّ، لايُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ، وَ لايُحِبُّكَ مُنافِقٌ.» گذشته كه فرمود: يا على، مؤمن تو را دشمنى نكند، و منافق تو را دوست ندارد.»
وَ قالَ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ: طُوبى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسابِ، و آن حضرت فرمود: خوشا به حال كسى كه به ياد معاد بود، و براى حساب كار كرد، وَقَنِعَ بِالْكَفافِ، وَ رَضِىَ عَنِ اللّهِ. و به آنچه او را كفايت مى نمود قناعت ورزيد، و با خشنودى از خدا زيست.
وَ قالَ عَلَيْهِ السّلاَمُ فى ذِكْرِ خَبّابِ بْنِ الاَْرَتِّ: يَرْحَمُ اللّهُ و آن حضرت درباره خبّاب بن اَرَت فرمود: خداوند خبّاب بن ارت را خَبّابَ بْنَ الاَْرَتِّ، فَلَقَدْ اَسْلَمَ راغِباً، وَ هاجَرَ طائِعاً، وَ قَنِعَ رحمت كند، از روى رغبت اسلام آورد، و به خاطر اطاعت از حق هجرت نمود، و به آنچه بِالْكَفافِ، وَ رَضِىَ عَنِ اللّهِ، وَ عاشَ مُجاهِداً. او را كافى بود قناعت ورزيد، و از خداوند خشنود بود، و جهادگر در راه حق زيست.
وَ قـالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِبَعْضِ اَصْحابِهِ فى عِلَّة اعْتَلَّها : و آن حضرت به يكى از يارانش به وقتى كه بيمار شده بود، فرمود: جَعَلَ اللّهُ ما كانَ مِنْ شَكْواكَ حَطّاً لِسَيِّئاتِكَ، فَاِنَّ خداوند آنچه را از بيمارى به تو رسيده سبب سقوط گناهانت قرار داد، زيرا در الْمَرَضَ لا اَجْرَ فيهِ وَلكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئاتِ، وَ يَحُتُّها حَتَّ بيمارى اجرى نيست ولى گناهان را همچون ريختن برگها از درخت از صفحه پرونده الاَْوْراقِ. وَ اِنَّمَا الاَْجْرُ فِى الْقَوْلِ بِاللِّسانِ، وَ الْعَمَلِ مى ريزد. پاداش در گفتارِ به زبان، و عملِ به دست و بِالاَْيْدى وَ الاَْقْدامِ. وَ اِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يُدْخِلُ بِصِدقِ النِّيَّةِ پاست. خداوند سبحان محض صدق نيّت و شايستگى باطن، وَ السَّريرَةِ الصّالِحَةِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ الْجَنَّةَ. هر كدام از بندگانش را بخواهد وارد بهشت مى كند. [ وَ اَقُولُ: صَدَقَ عَلَيْهِ السَّلامُ «اِنَّ الْمَرَضَ لا اَجْرَ فيهِ» لاَِنَّهُ مؤلف گويد: اينكه امام فرموده «بيمارى را از جانب خدا پاداش نيست» صحيح است، چه اينكه مِنْ قَبيلِ ما يُسْتَحَقُّ عَلَيْهِ الْعِوَضُ، لاَِنَّ الْعِوَضَ يُسْتَحَقُّ عَلى ما كانَ بيمارى از جمله امورى است كه آن را عوض است نه مزد، زيرا استحقاق عوض در برابر فى مُقابَلَةِ فِعْلِ اللّهِ تَعالى بِالْعَبْدِ مِنْ الاْلامِ وَ الاَْمْراضِ وَ ما يَجْرى مَجْرى دردها و بيماريها و امثال اينهاست كه از جانب خدا به عبد مى رسد، ذلِكَ، وَ الاَْجْرُ وَالثَّوابُ يُسْتَحَقّانِ عَلى ما كانَ فى مُقَابَلَةِ فِعْلِ الْعَبْدِ، و اجر پاداش در برابر كارى است كه عبد انجام مى دهد و مستحق آنها مى گردد، روى اين حساب فَبَيْنَهُما فَرْقٌ قَدْبَيَّنَهُ عَلَيْهِ السّلامُ كَما يَقْتَضيهِ عِلْمُهُ الثّاقِبُ وَ رَأْيُهُ الصّائِبُ]. بين عوض و پاداش فرق است كه امام آن فرق را با علم نافذ و رأى صائب و درست خود بيان نموده.
وَ قَدْ رُوِىَ عَنْهُ عَلَيْهِ السَّلامُ هذَا الْمَعْنى بِلَفْظ آخَرَ وَ هُوَ قَوْلُهُ: قَلْبُ اين معنا به لفظى ديگر از حضرت روايت شده و آن سخن آن حضرت است: دل الاَْحْمَقِ فى فيهِ، وَ لِسانُ العاقِلِ فى قَلْبِهِ. وَ مَعْناهُما واحِدٌ. احمق در دهان او، و زبان خردمند در قلب اوست. و معناى هر دو جمله يكى است.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: لِسانُ الْعاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الاَْحْمَقِ و آن حضرت فرمود: زبان عاقل در پسِ قلب او، و دل نادان وَراءَ لِسانِهِ. پشت زبان اوست. وَ هذا مِنَ الْمَعانِى الْعَجيبَةِ الشَّريفَةِ. وَ الْمُرادُ بِهِ اَنَّ الْعاقِلَ لايُطْلِقُ لِسانَهُ اين قطعه از معانى شگفت و شريف است. منظور اين است كه عاقل در هر سخنى اِلاّ بَعْدَ مُشاورَةِ الرَّوِيَّةِ وَ مُؤامَرَةِ الْفِكْرَةِ، وَالاَْحْمَقُ تَسْبِقُ حَذَفاتُ لِسانِهِ جز با مشورت دل و صلاحديد فكر وارد نمى شود، ولى احمق سخن گفتن و ريخت و پاش زبانش وَ فَلَتاتُ كَلامِهِ مُراجَعَةَ فِكْرِهِ وَ مُماخَضَةَ رَأْيِهِ. فَكَاَنَّ لِسانَ الْعاقِلِ تابِعٌ پيش از رجوع به انديشه و تأمّل و تدبّر است. بنابراين چنان است كه زبان عاقل پيرو لِقَلْبِهِ، وَ كَاَنَّ قَلْبَ الاَْحْمَقِ تابِعٌ لِلِسانِهِ. قلـب او ، و قلـب احمـق تابـع زبـان اوسـت .
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: لا قُرْبَةَ بِالنَّوافِل اِذا اَضَرَّتْ بِالْفَرائِضِ. و آن حضرت فرمود: با انجام مستحبات در حالى كه به واجبات زيان رساند تقرّبى به حق نيست.
وَ قالَ عَلَيْهِ السّلامُ لاِبْنِهِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلامُ: يا بُنَىَّ، احْفَظْ عَنّى به فرزندش حضرت حسن عليه السلام فرمود: پسرم! دو چهار برنامه اَرْبَعاً وَ اَرْبَعاً، لايَضُرُّكَ ما عَمِلْتَ مَعَهُنَّ: اِنَّ اَغْنَى الْغِنَى را از من حفظ كن كه آنچه با آنها به جاى آورى دچار زيانت نمى كند: برترين بى نيازى الْعَقْلُ، وَ اَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَ اَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، خرد است، بزرگترين نادارى بى خردى است، بالاترين وحشت خودبينى، وَ اَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ. و گرامى ترين حسب حسن خلق است. يا بُنَىَّ، اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الاَْحْمَقِ، فَاِنَّهُ يُريدُ اَنْ يَنْفَعَكَ پسرم، از دوستى با احمق برحذر باش، كه مى خواهد تو را سود دهد ولى زيان فَيَضُرَّكَ. وَ اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْبَخيلِ، فَاِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ اَحْوَجَ مى رساند. از رفاقت با بخيل بپرهيز، چه اينكه آنجا كه به شدت به او نيازمندى از تو دريغ ما تَكُونُ اِلَيْهِ. وَ اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْفاجِرِ، فَاِنَّهُ يَبيعُكَ خواهد كرد. و از دوستى با بدكار كناره بگير، زيرا تو را به اندك چيزى بِالتّافِهِ. وَ اِيّاكَ وَ مَصَادَقَةَ الْكَذّابِ، فَاِنَّهُ كَالسَّرابِ، يُقَرِّبُ مى فروشد. و از رفاقت با دروغگو حذر كن، چرا كه مانند سراب است، دور را در نظرت عَلَيْكَ الْبَعيدَ، وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَريبَ. نزديك ، و نزديك را دور مى كند .
وَ قالَ عَلَيْهِ السّلامُ، وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسيرِهِ اِلَى الشّامِ دَهاقينُ الاَْنْبارِ و آن حضرت در وقت رفتن به شام كه كشاورزان شهر انبار با ديدن حضرت به نشانه احترام فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ: ما هذَا الَّذى صَنَعْتُمُوهُ؟! از اسبها پياده شده و پيشاپيش آن بزرگوار دويدند، فرمود: اين چه عملى بود از شما سر زد؟! فَقالُوا: خُلُقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بِهِ اُمَراءَنا. فَقالَ: گفتند: برنامه اى است كه با آن سران خود را بزرگ مى شماريم. فرمود: وَ اللّهِ ما يَنْتَفِعُ بِهذا اُمَراؤُكُمْ، وَ اِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلى به خدا قسم زمامداران شما از اين كار سود نمى برند، و شما با اين عمل اَنْفُسِكُمْ فى دُنْياكُمْ، وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فى آخِرَتِكُمْ. وَ ما اَخْسَرَ در دنيا به مشقت مى افتيد، و در آخرت دچار بدبختى مى شويد. و چه خسارتبار است الْمَشَقَّةَ وَراءَها الْعِقابُ، وَ اَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَها الاَْمانُ مشقتى كه به دنبال آن كيفر الهى است، و چه سودمند است آسايشى كه به همراه آن ايمنى مِـنَ النّـارِ ! از آتش جهنم است!
|