پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
اعمَل لِدُنیاکَ کانّکَ تَعیشُ أبدا، واعمَل لآخرتِکَ کانّکَ تَموتُ غَدا.
برای دنیای خود چنان کار کن که گویی تا ابد زنده ای، و برای آخرتت چنان کار کن که گویی همین فردا خواهی مُرد.
تنبیه الخواطر، جلد2، ص234
|
موضوعات: "سایر" یا "احساس انتظار" یا "قرآن مجید" یا "تفسیر المیزان" یا "امام (ره) و مقام معظم رهبری" یا "احادیث" یا "مناسبتها" یا "فرزانگان" یا "پلاک" یا "جور واجور" یا "30 یا 30" یا "مشاوره" یا "تکنیکهای موفقیت" یا "ازدواج" یا "همسران و تفاهم خانواده" یا "جوانان و نوجوانان" یا "دعا" یا "ادعیه و زیارات" یا "گالری تصاویر" یا "کتاب" یا "نهج البلاغه" یا "خطبه ها" یا "نامه ها" یا "حکمت ها" یا "زیبایی های اخلاق حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد" یا "گردشگری" یا "كمپين" یا "طوفان جاهلیت" یا "نجم ثاقب" یا "شاگردان مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام)" یا "رهروان بانوي كرامت" یا "خانواده آسمانی" یا "موضوع انقلاب اسلامی" یا "خاطرات" یا "دانلود" یا "دانلودصوتی" یا "دانلود متن"پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم: اعمَل لِدُنیاکَ کانّکَ تَعیشُ أبدا، واعمَل لآخرتِکَ کانّکَ تَموتُ غَدا. برای دنیای خود چنان کار کن که گویی تا ابد زنده ای، و برای آخرتت چنان کار کن که گویی همین فردا خواهی مُرد.
تنبیه الخواطر، جلد2، ص234 دیگر نمی خواهم زنده بمانم من محتاج نیست شدنم. من محتاج توأم خدایا! بگو ببارد باران که کویر شوره زار قلبم سال هاست که سترون(بی حاصل) مانده است. من دیگر طاقت دوری از باران را ندارم. خدایا! دیگر طاقت ماندن ندارم بگذار این خشکزار وجودم این قلب مُرده من دیگر نباشد! خدایا دوست دارم تنهای تنها بیایم. دور از هر کثرتی دوست دارم گمنام گمنام بیایم دور از هر هویتی. خدایا اگر بگویی لیاقت نداری خواهم گفت:«لیاقت کدامیک از الطاف تو را داشته ام؟!» خدایا دوست دارم سوختن را، فنا شدن از همه جا، جاری شدن به سوی کمال انقطاع، روان شدن…
شهید احمدرضا احدی امام خمینی(ره): بی جهت نیست که بوق های تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده های بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعه ها و دروغ های تفرقه افکن نموده اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می کنند. بی انگیزه نیست سفرهای دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و مع الاسف در بین آنان از سردمداران و حکومتهای بعض کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر نمی کنند و چشم و گوش بسته تسلیم آمریکا هستند دیده می شود؛ و بعض از روحانی نماها نیز به آنان ملحقند. امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکن خانه برانداز است. توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند. وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی(ره)
بیانات مهم و مبسوط مقام معظم رهبری در دومین کنگره جهانی امام رضاعلیهالسلام ـ مرداد 1365 ـ درباره عنصر جهاد و مبارزه سیاسی در زندگی ائمه علیهمالسلام و طرح عنوان کلیدیِ “انسان 250 ساله” که تصویرگر حرکت یکپارچه و پیوسته ائمه بهسوی مقصدی واحد است، ما را بر آن داشت تا با جمعآوری بیانات ایشان درباره زندگی ائمه معصومین که حول این محور متعالی ایراد شدهاند، کاری ارائه دهیم. محصول جمعآوری بیانات معظمله، کتابِ پیش روست. عنوان کتاب عیناً برگرفته از کلام منوّر مقام معظم رهبری است و بیانگر نوع نگاه ایشان به زندگی سیاسیـ مبارزاتی ائمه علیهمالسلام است. علت این نامگذاری بر روی زندگی ائمه، در مقدمه کتاب به تفصیل از بیانات ایشان آورده شده است؛ که توصیه میشود با مطالعه این مقدمه پیش از مطالعه فصلهای اصلی کتاب، درک کاملتری نسبت به معنا و مفهوم مترقّیِ انسان 250 ساله بهدست آورده و از محتوای کتاب بیشتر بهرهمند شوید؛ اِنشاءالله. این کتاب شامل هفده فصل است که نحوه چینش عناوین فصلها، بهصورت ترتیبِ تاریخی زندگی ائمه از دوران پیامبر اعظم تا دوره امام جواد، امام هادی و امام عسکری میباشد؛ که بیانات مقام معظم رهبری درباره این سه امام بزرگوار در یک فصل ارائه شده است. در اولین فصل مروری گذرا بر زندگی سیاسی پیامبر اسلام شده؛ که توجه به وقایع این دوران بهعنوانِ آینهای تمامنما از کل زندگی ائمه و میزان و ملاکی برای شناخت حرکت جریان اصیل اسلام طی 250 سال، در ابتدا ضروری مینماید. سه فصل از این کتاب، تبیینکننده شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی بهویژه پس از حادثه عاشورا تا دوره امامت امام صادق است. اطلاع از این شرایط، به درک بهتر حرکت انسان 250 ساله در این برهه زمانی حساس کمک فراوانی میکند. بهطور کلی مطالب این کتاب برگرفته از سخنرانیها و متون دستنویس مقام معظم رهبری است، لذا متن کتاب در بخشهایی که بهطور مستقیم از قلم معظمله استفاده شده، نسبت به سایر بخشها که بیانات شفاهی ایشان است، مستلزم تأمل بیشتری از سوی خواننده محترم است. همچنین به دلیل آنکه مطالب دستنویس مستقیماً برآمده از قلم مبارک معظمله است، حفظ اصول نگارشی و ویرایشی آنها مورد توجه مرکز صهـبا بوده و خواننده محترم در مطالعه این بخش از مطالب کتاب، دستورِ ویرایشی متفاوتی را نسبت به سایر متون مشاهده میکند. از آن جمله میتوان به پاراگرافبندیهای متفاوت، علائم اختصاری احترام به ائمه همچون (ع)، (ص) و (س) و مطالب داخل پرانتز اشاره کرد. بهعلاوه، پاورقیهای متون دستنویس که مستقیماً به اصل سند مربوط بوده است، در انتها با ذکر عبارت (نویسنده) مشخص شدهاند. این نکته در زمینه مطالبی که از کتاب پیشوای صادق و مجله پاسدار اسلام آورده شدهاند، قابل مشاهده است. به منظور حفظ ارتباط محتواییِ مطالب کتاب، در مواردی بسیار محدود، مطالبی که مربوط به وقایع خاصی از دوران معاصر بودند و یا ارتباط مستقیم با زمینهای که در آن آورده شدهاند نداشتند، یا حذف گردیدند و یا در صورت مرتبط بودن با بخشی دیگر، به قسمت مربوطه انتقال یافتهاند. این موارد با علامت (..) مشخص شده است. در خلال متن، آیات و روایات متعددی مشاهده میشود که عبارات عربی آنها توسط مقام معظم رهبری آورده شده است؛ به نظر میرسد در پس تأکیدی که تعمّداً از سوی معظمله در بیان عبارات عربی ـ با توجه به زمان محدود یک جلسه سخنرانی ـ مشاهده میشود، مقصودی ارزشمند نهفته است و آن اهتمام بیشترِ مخاطبان بر اُنس با زبان فصیح و بلیغ عربی است. آشنایی هر چه بیشتر با این زبان، منجر به بهرهمندی کاملتری از هدایت قرآن کریم و روایات معصومین خواهد شد. محتوای کتاب “انسان 250 ساله” به دنبال انتقال مفهومی متعالی از مسیر و مقصد زندگی مجاهدانه ائمه است و از این رو بیش از آنکه یک کتاب تاریخیِ صِرف باشد، یک فراتحلیلِ تاریخی است؛ که بهجای شرح و تفصیل وقایع زندگی ائمه، نگاهی کلگرا به زندگی هریک از معصومین با توجه به بستر تاریخی دوره مربوطه و در راستای مقصود واحدی که همه این بزرگواران دنبال میکردند ارائه میدهد. لذا آشنایی هرچه بیشتر خوانندگان محترم با تاریخ زندگی ائمه، تنفس در فضای انسان 250 ساله را دلنشینتر میکند. در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که حجم مطالب بیان شده توسط مقام معظم رهبری درباره ابعاد مختلف زندگی ائمه، بهویژه درباره زندگی پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین و امام حسین، همچنین در زمینه سیره فردیِ هر یک از معصومین، بسیار بیش از این مقداری است که در قالب کتاب “انسان 250 ساله” به چاپ رسیده است. از این رو، این کتاب میتواند دیباچهای مفید برای ورود به معارف ناب زندگی ائمه معصومین در بیانات مقام معظم رهبری باشد. پس از مطالعه کتاب “انسان 250 ساله” شاید از خود بپرسید: آخر چگونه ممکن است کسی که تا این حد در زندگیاش مشغول فعالیتهای سیاسی بوده ـ از جمله مبارزات گسترده پیش از انقلاب و عهدهداری مهمترین مسؤولیتهای کشور، پس از انقلاب ـ بتواند با این ظرافت و دقت، در تاریخ زندگی ائمه تحقیق و تفحص کرده باشد؟ شاید تحقق نسبی این امر برای یک انسان معمولی طی سالیان طولانی مطالعه و تحقیق در منابع گوناگون و فراغت از بسیاری فعالیتهای بزرگ و کوچک ممکن باشد. اما پاسخ به این سؤال بدون در نظر گرفتن ظرایف امر پروردگار در استمرار ولایت خود، ممکن نیست. آنچه در سایه انتصاب الهی، نصیب نایب امام عصرعجّل الله فرجه شده و ایشان را میراثبر انبیاء و اولیاء در عصر غیبت کرده است، نه صرفاً کوششی علمی بر منابع کثیر و متعدد بوده، بلکه مجاهدت خستگیناپذیر در پیرویِ عملی از سیره نیاکان خود در همه شئون زندگی بوده است. و ثمره تداوم این شجره طیّبه ـ ولایت الهی ـ نه استادی توانا و دانشمند در رشته تاریخ، بلکه ایشان را چشمه جوشان حکمتی قرار داده، که یک تراوش آن، “انسان 250 ساله” است. خوشا به حال رهروانی که جام خود را از صهـبای ولایت الهی پُر کنند.
و من الله التوفیق ای خورشید مدینه ایمان! ای صادق آل پیامبر، با بیانی بلیغ و کلامی فصیح، زبان رسای اسلام بودی، با سخنانی حکیمانه، منطقی استوار و علمی سرشار، برگزیده روزگار بودی و … بنده شایسته پروردگار. تجسم صبر و اخلاص بودی و چشمه جود و سخاوت، کوه حلم و بردباری، نام آور فراست و شجاعت و جلوه هیبت و جلالت. چهره فروزان اهل بیت بودی، و وارث علوم رسالت. از سلاله پیامبران بودی و عطر و بوی پیامبر را می دادی و مهابت و شکوه او را داشتی! ای خورشید مدینه دانش! سال هایی سیاه، ابرهای سلطه امویان، آسمان جهان اسلام را تاریک کرده بود و سال هایی تیره تر، حکومت عباسیان، مسلمانان را به تیرگی نشانده بود. در میان این دو فصل سیاه و سرد و ابرآلود، چند صباحی که خورشید وجود تو تابید، اسلام و قرآن را جان بخشید. نهال حق پا گرفت و افق اندیشه ها تابان شد. دین، زنده به نام تو گشت. درخت علم، در بوستان کلام تو رویید. گلشن فضل، از چشمه دانش تو سیراب شد. کتاب فقه با «الفبای صادقی» نگاشته گشت. وقتی تو سخن می گفتی، طبیعی بود که حسودان و عنودان، زبان طمع بگشایند و تیغ دشمنی برکشند. کدام دانشوری را می توان نام برد که از گنج دانشت بهره نبرده باشد؟ کدام معلمی را می توان نام برد که به اندازه تو تربیت شده مکتب عترت داشته باشد؟ کدام حوزه است که شاگردی تو، بر سر در آن نقش نبسته است؟ کدام فقیه است که خوشه چین خرمن «حدیث» تو نیست؟ وقتی چهار هزار قلم، «حکمت» و «حدیث» و «فقه» را از عرش بلند «علم لدّنیِ» تو، بر فرش کتب و دفاتر فرود می آورد؛ وقتی چهار هزار شاگرد، همچون نسیمی خوشبوی، از کوی معارف تو گذشته و در پهنه قلمرو اسلام پخش می شدند و «قال الصادق»گویان، کام تشنگان معرفت را عطرآگین می ساختند؛ وقتی منطق اهل بیت و برهان عترت، قوی تر و برّان تر بود؛ وقتی مردم، گاهی از لابه لای گرد وخاک های برانگیخته بدعت گذاران و تحریف گران، چهره «اسلام ناب محمدی» را می دیدند و فریفته جذبه های آن می شدند؛ وقتی سلسله نورانی راویان احادیث، حلقه ای از «تعبد» و «اطاعت» بر گرد «آل اللّه » می زدند، وقتی «ابان بن تغلب»ها، «هشام بن حکم»ها، «مؤمن طاق»ها حامل و ناقل علوم تو بودند؛ وقتی «جمیل بن دراج»ها «ابوبصیر»ها، «زُراره»ها، «سماعه»ها فقه و حدیث و حکمت را در افق اندیشه ها و مزرع دل ها می افشاندند. وقتی «حمران بن اعین»ها، «علی بن حمزه»ها، «عمار ساباطی»ها، «جابر بن حیان»ها، «مفضل»ها، «صفوان»ها، سیراب شدگانی از کوثر زلال دانش تو بودند و جامی از این زمزم همیشه جوشان، به جان های تشنه می نوشاندند وکام دل ها را با حلاوت «مکتب عترت» آشنا می ساختند و نه تنها علم، که عمل هم می آموختند و نه فقط دانش، که دین را هم از زبان تو می گرفتند؛ وقتی با تابش مهر درخشان فضایل تو، مجالی برای خودنمایی شب پره ها نمی ماند …. ؛ آری در آن شرایط، روشن بود که خفاشان کورسو، نگذارند فروغ فروزانت جلوه گری کند. اینگونه بود که تو، در عین شهرت و اعتبار و نفوذ و محبوبیت، همچنان «مظلوم» بودی، و ناشناخته و مظلومی. وقتی در شهادتت، چشم شیعه گریان شد، اندوه یتیمی بر چهره پیروانت غبار غم افشاند. «مدینه» برای چندمین بار در سوگ تو گریست و فوج فوج مردم، غمگین و سوگوار، سالروز رحلت رسول خدا(ع) را به یاد آوردند. رحلت تو، داغی سنگین بود و به خاک سپردنت، داغی دیگر، سنگین تر. سیل اشک از دیدگان جاری بود. تشییع کنندگان، ناباورانه در پی جنازه مطهرت، به سوی «بقیع» رهسپار شدند و مدینه تعطیل شد و هر خانه ای ماتمکده ای حزن آلود! آری … ای امام صادق(ع)! معصومی بودی که در «بقیع» به خاک آرمیدی. آیا تشییع کنندگانت می دانستند که چه کوه عظیمی را بر دوش می کشند؟ و تو را به کجا می برند؟ خوشا خاک بقیع، که پیکر تو را در بر کشید. اینک، تربت مطهر بقیع خاموش، همچنان یادگار مظلومیت توست و اشک های شیعیان در کنار مزار بی چراغ تو، شاهدی بر غربت «آل اللّه » است. سالرزو وفات غم آفرینت، یادآور فاجعه ای است، که پس ماندگان قبیله طاغوت ها، در خانه تو پدید آوردند و با حمله به «فیضیه» شاگردان مکتب تو را به خاک و خون کشیدند. در این روز، مظلومیت «عترت» و «روحانیت» پیوند خورد و عزاداران اشک ریز در سوگ شهادتت، خود مرثیه ساز ذاکران دیگری شدند و چشمان دیگری بر مظلومیت کتک خوردگان فیضیه گریست. عاقبت ،آن گریه ها خشم شد و خشم ها شعله کشید و هستی طاغوت را سوزاند. اینک، در کشور امام صادق(ع) فرهنگ اهل بیت، ساری و جاری است. هر جا که شیعه ای است، «جعفری» است. و تو امام صادقان و صادق امامانی. امام صادق علیه السلام: لايَزالُ المُؤمِنُ يُورِثُ أَهلَ بَيتِهِ العِلمَ وَ الدَبَ الصّالِحَ حَتّى يُدخِلَهُمُ الجَنَّةَ جَميعا؛ مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و تربيت شايسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت كند. (مستدرك الوسايل، ج12، ص201، ح13881) به نقل از سایت شهید آوینی(ره) چیز زیادی از او نخواسته بودند، گفته بودند به خمینی توهین کن تا آزادت کنیم؛ همین! اما همین چیز کوچک برای او خیلی بزرگ بود. آنقدر بزرگ که حاضر شد بخاطرش ماه ها اسارت بکشد، با سر تراشیده در روستاهای اطراف چرخانده شود. ناخن هایش را بکشند و بعد از کلی شکنجه زنده به گورش کنند.
برای دختر هفده ساله ای به نام«ناهید فاتحی» که بعدها سمیه کردستان معروف شد، تحمل همه اینها آسانتر بود از آن که به امام و رهبرش توهین کند. برادران! شما امروز مسئولیتی بس بزرگ بر دوش دارید، و آن پاسداری از اسلام است. چشم تمام مسلمانان و مستضعفین به شما دوخته شده. و این را بدانید هر عملی را که انجام می دهید، فقط برای رضای خدا باشد و خدا از اعمالتان راضی باشد. شما همیشه پیروز خواهید بود. برای این بنده ی گناهکار دعا کنید. از همه ی شما برادران التماس دعا دارم. از وصیت نامه شهید رجب جان احمدی گل
آخرین برگ دفترچه یادداشت یکی از شهدای گردان حنظله ی لشکر 27 که در کانال سوم فکه(عملیات والفجر مقدماتی) و در حین تفحص به دست آمد: امروز روز پنجم است که در کانال سوم فکه در محاصره هستیم. آب و نان را جیره بندی کرده ایم، عطش همه را هلاک کرده است؛ همه را جز شهدا که در کانال کنار ما خوابیده اند. دیگر شهدا تشنه نیستند.
فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه. روایت شده: مردی نزد افلاطون حکیم آمد و گفت: در فلان مجلس فلان شخص را دیدم بسیار از تو تمجید و تعریف می کرد.{با توجه به اینکه آن شخص، نادان و مجرم بود.} افلاطون بسیار ناراحت شد، به طوری که نشانه های غم و اندوه از چهره اش دیده می شد، آن مرد به افلاطون عرض کرد:«ای حکیم: به چه می اندیشی؟ چرا غمگین شدی؟ من که چیزی که باعث ناراحتی تو شود نگفتم.» افلاطون گفت:«ناراحتی من به خاطر تو نیست، بلکه به خاطر عمل خودم هست، در این فکرم که از ناحیه ی من چه کار جاهلانه یا چه گناهی سر زده، که به طبع آن شخص نادان خوش آمده و آن را پسندیده، از این رو مرا تعریف و تمجید می کند؟! چرا که تا کار، جاهلانه نباشد، نادان و جاهل آن را نمی پسندد و تا گناهی نباشد، به طبعِ گنهکار، خوش نمی آید.» حدیث یار(یکصد داستان کوتاه تبلیغی)/منصور سهروردی/ص64
|