دنياي اسلام نيازمند معارف امام صادق عليه السلام
امام خامنه اي مدظله العالي:
اشتباه است اگر كسي خيال كند همه ي آن هزاران نفري كه از امام صادق عليه السلام درس آموختند، شيعيان و معتقدان به امامت آن بزرگوار بودند؛ نه، بسياري بودند كه به امامت امام صادق عليه السلام آن چناني كه شيعه معتقد است- معتقد نبودند؛اما از دانش امام صادق و از معارف اسلامي كه در اختيار آن بزرگوار بود استفاده مي كردند. در روايات ما بسيار است رواياتي كه راويان آنها از اهل سنّت اند- از غير شيعه هستند- از حضرت ابي عبدالله الصّادق عليه السلام نقل مي كنند و روايت مي كنند. معناي اين حرف اين است كه امروز هم دنياي اسلام و امت اسلامي نيازمند معارف امام صادق عليه السلام و اهل بيت است.
بيانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوي1387/01/01
موضوعات: "سایر" یا "احساس انتظار" یا "قرآن مجید" یا "تفسیر المیزان" یا "امام (ره) و مقام معظم رهبری" یا "احادیث" یا "مناسبتها" یا "فرزانگان" یا "پلاک" یا "جور واجور" یا "30 یا 30" یا "مشاوره" یا "تکنیکهای موفقیت" یا "ازدواج" یا "همسران و تفاهم خانواده" یا "جوانان و نوجوانان" یا "دعا" یا "ادعیه و زیارات" یا "گالری تصاویر" یا "کتاب" یا "نهج البلاغه" یا "خطبه ها" یا "نامه ها" یا "حکمت ها" یا "زیبایی های اخلاق حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد" یا "گردشگری" یا "كمپين" یا "طوفان جاهلیت" یا "نجم ثاقب" یا "شاگردان مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام)" یا "رهروان بانوي كرامت" یا "خانواده آسمانی" یا "موضوع انقلاب اسلامی" یا "خاطرات" یا "دانلود" یا "دانلودصوتی" یا "دانلود متن"
قال الإمام الصّادق علیه السلام:
مَن أقامَ فَرائِضَ اللهِ وَ اجتَنَبَ مَحارِمَ اللهِ وَ أحسَنَ الوَلایَهَ لِأهلِ بَیتِ نَبِیَّ الللهِ وَ تَبَرَّأَ مِن أعداءِ اللهِ، فَلیَدخُل مِن أیِّ أبوابِ الجَنَّهِ الثَّمانِیَهِ شاءَ.
هر کس واجبات خدا را به پا دارد و از محرمات الهی دوری کند و دوستی با اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را نیکو بدارد و از دشمنان خدا بیزاری جوید؛ پس از هر یک از درهای هشت گانه ی بهشت که می خواهد داخل شود.
البحار88/27
قال الإمام الصّادق علیه السلام:
ثَلاثُ خِصالٍ مَن رُزِقَها کانَ کاملاً: العقلُ و الجَمالُ و الفَصاحهُ.
سه خصلت است که به هر کس روزی شود، او کامل است: خردمندی، زیبایی و شیوایی.
تحف العقول320
قال الإمام الصّادق علیه السلام:
أربَعَهٌ یَذهَبنَ ضَیاعاً: مَوَدَّهٌ تمنَحُها مَن لا وَفاءَ لَهُ، وَ مَعروفٌ عِندَ مَن لا شُکرَ لَهُ، و عِلمٌ عِندَ مَن لا استِماعَ لَهُ، و سِرٌّ تُودِعُهُ عِندَ مَن لا حَصافَهَ لَهُ.
چهار چیز است که تباه می شود: دوستی کردن با کسی که وفا ندارد، و نیکی به کسی که سپاسگزار نیست، و علم آموزی به شخصی که شنوایی و پذیرش ندارد، و راز سپردن به کسی که استوار اندیش نیست.
البحار194/74
قال الإمام الصّادق علیه السلام:
ثَلاثَهٌ فِیهِنَّ البَلاغَهُ: التَّقَرُّبُ مِن مَعنَی البُغِیَهِ، وَ التَّبَعُّدُ مِن حَشوِ الکَلامِ وَ الدَّلالَهُ بِالقَلیلِ عَلَی الکَثِیرِ.
بلاغت در سه چیز است: نزدیک شدن به معنای مطلوب، دوری کردن از گفتار حشو، و رساندن معنای زیاد با عبارت کوتاه.
البحار78/230
قال الإمام الصّادق علیه السلام:
جاءَ أعرابیٌّ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم یُقالُ لَهُ قُلَیبٌ، فَقالَ: یا رَسولَ اللهِ، إنّی تَهَیَّأتُ لِلحَجِّ کذا و کذا مَرَّهً فَما قُدِّرَ لی، فَقالَ یا قُلَیبُ، عَلَیکَ بّالجُمُعَهِ فَإنَّها حَجُّ المَساکِینِِ.
عربی بادیه نشین به نام قلیب خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! من چندین بار آماده برای حج شده ام ولی برایم مقدَّر نشده، پیامبر فرمود: ای قلیب، بر تو باد نماز جمعه که آن، حجّ فقر است.
وسائل الشیعه5/5
نشانه شناسی ظهور
به جرأت می توان گفت مسأله ی ظهور موعود(ع) مهم ترین مسأله در مباحث امام شناسی در معتقدات شیعه است چه اینکه با ظهور ایشان، حکومت جهانی عدل، محقق می گردد و شیعه، بلکه جهان به استقبال چنین روزی می رود اما هر دینی در انگاره های خود، ترسیم و تصویری دگرگونه از منجی دارد.
شیخ مفید فرموده است:«به عنوان نظریه پرداز بزرگ شیعه درباره ی نشانه های ظهور ایشان علامت های قیام امام مهدی: خروج سفیانی و قتل حسنی و اختلاف بنی عباس در حومت و خورشیگرفتگی در نیمه ی شعبان و ماه گرفتگی در آخر شعبان است که بر خلاف عادت است. همچنین فرورفتگی زمین بین مکه و مدینه در مغرب و مشرق و مایل شدن خورشید هنگام زوال به سوی اوقات عصر و طلوع خورشید از مغرب و کشته شدن نفس زکیّه پشت کوفه با هفتاد نفر از صالحان و پاکان و سر بریده شدن مرد هاشمی بین رکن و مقام، خراب شدن دیوار مسجد کوفه، روی آوردن پرچم های سیاه از سوی خراسان، خروج یمانی و ظهور مغربی در مصر و حکومتش در شامات و آمدن ترک در جزیره و آمدن روم در رَمله و طلوع ستاره ای در مشرق که مانند ماه نورافشانی می مند و سپس متمایل می گردد به طوری که نزدیک است دو سوی آن به هم برسد و سرخ شدن آسمان به طوری که افق ها اشتباه گرفته شود و ظاهر شدن آتشی در مشرق در طول آسمان که سه یا هفت روز ادامه پیدا می کند و عرب زمام امور را به دست می گیرد و شهرها را مالک می شود و بر سلطان عجم شورش می کند و اهل مصر، امیر خود را می کشند و شام خراب می شود و سه پرچم در آن ظاهر می گردد و ظهور پرچم های قیس و عرب در مصر و ظهور بیرق کِنده در خراسان و وارد شدن سپاه از مغرب به طوری که در آستانه ی حیره توقف کنند و آمده پرچم های سیاه از مشرق به مغرب و بالا آمدن آب فرات به طوری که وارد کوچه های کوفه شود و خروج شصت دروغ گو که همه ادعای پیامبری دارند و خروج دوازده نفر از آل ابی طالب که همه ادعای امامت دارند و سوزاندن مردی عظیم الشأن از شیعیان بنی عباس بین«جلولاء» و «خانقین» و گذاشتن پلی بر روی رودخانه ی بغداد و وزش باد سیاه در اول روز و پدیدار شدن زلزله ای که همه جا قابل درک است و پدید آمدن ترس که شامل اهل عراق می شود و مرگ فراوان و تلف شدن مال و نفس و محصولات در عراق و حمله ی به موقع و بی موقع ملخ ها به مزارع و غلات و کمی محصول مزارع و اختلاف دو صنف از مردم عجم به طوری که خون های زیادی ریخته می شود و شورش بردگان بر صاحبان خویش و کُشتن آنها و مسخ شدن قوم بدعت گزار به میمون و خوک و غلبه ی بردگان بر سروران خویش و ندای آسمانی که همه ی اهل زمین با هر لغت و زبانی آن را بشنوند و پدید آمدن صورت و سینه در خورشید که همه ی مردم آن را ببینند و زنده شدن عده ای از مردم و از قبر برخاستن آنها و آشنا شدن و رفت و آمدن آنها با همدیگر و باران بیست و چهار روزه که زمین را بعد از مرگش زنده کند و زمین برکاتش را آشکار سازد و زایل شدن درد و عیب از معتقدان حق و شیعیان مهدی(ع) و آگاه شدن از اینکه او در مکه ظهور کرده است که برای یاری اش آنجا می روند.
همه ی اینها از نشانه های ظهور است و بعضی از این نشانه ها حتمی است و بعضی مشروط و خداوند به آن چه اتفاق می افتد آگاه است».
امام باقر(ع) فرمود:«قائم ما(عج) به واسطه ی ترس یاری داده می شود و با پیروزی تأیید می گردد و زمین برای او پیچیده می شود و گنج ها برای او آشکار می گردند و حکومتش به شرق و غرب عالم می رسد و خداوند دینش را بر همه ی ادیان آشکار می سازد هر چند مشرکان کراهت داشته باشند و هیچ خرابی در دنیا باقی نمی ماند مگر این که آن را آباد می سازد و روح الله عیسی بن مریم(ع) نازل می شود و پشت سرِ او نماز می خواند».
راوی می گوید:«گفتم ای فرزند رسول خدا! قائم شما کِی ظهور می کند؟» فرمود:«زمانی که مردان به زنان شبیه شوند و زنان به مردان شبیه. و مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان. و زنان بر مرکب های زین دار شوند و شهادت دادن های دروغ پذیرفته شود و شهادت های عدل رَد گردد و مردم به خون یکدیگر بی اهمیت گردند و زنا و رباخواری انجام گیرد و از اشرار به خاطر زبان هایشان ترسیده شود و سفیانی از شام خارج گردد و یمانی از یمن. و بین مکه و مدینه زمین فرو رود و جوانی از خاندان محمد(ص) بین رکن و مقام کُشته شود که اسم او محمد بن حسن، نفس زکیه است و فریادی از آسمان بلند شود که حق با او و شیعیانش است. در این هنگام قائم ما خروج می کند. وقتی او ظهور کند به کعبه تکیه می کند و سیصد و سیزده مرد به او می پیوندند و اولین چیزی که می گوید این است که این آیه ی قرآن را می خواند:
بَقِیَّتُ اللهِ خَیرٌ لَکُم إن کُنتُم مُؤمِنینَ وَ ماأَنَا عَلَیکُم بِحَفِیظٌٍ؛ اگر مؤمن باشید باقیمانده ی خدا برای شما بهتر است.
سپس می فرماید: من باقیمانده ی خدا بر روی زمین هستم. وقتی که ده هزار نفر نزد او جمع شوند هیچ بت و معبودی غیر از خدا باقی نخواهد ماند مگر این که آتش بگیرد. این حوادث بعد از غیبت کبرا است تا خداوند بداند چه کسی در غیب از او اطاعت می کند و به او ایمان دارد».
از امام صادق(ع) روایت شده است:«قائم(عج) خارج نمی گردد مگر در سالهای فرد، یکم یا سوم یا پنجم یا هفتم».
از امام صادق(ع) روایت شده است:«در شب بیست و سوم نام قائم(عج) ندا زده می شود و او در روز عاشورا که همان روزی است که حسین(ع) در آن روز کُشته شد قیام می کند. گویا او را می بینم که در روز شنبه دهم محرم بین رکن و مقام ایستاده است و جبرائیل در جانب راست او برای بیعت خدا ندا می دهد. پس شیعیانش از اطراف زمین به سوی او می آیند و آنان طی الارض می کنند و با او بیعت می نمایند و خداوند به واسطه ی او، زمین را پر از عدل می کند همان گونه که پر از جور و ظلم شده است».
از امام باقر(ع) روایت شده است:«گویا قائمم(عج) را می بینم که به همراه پنج هزار فرشته از مکه به پشت کوفه آمده است. جبرائیل در جانب راست او و میکائیل در جانب چپ او و مؤمنان در مقابل او قرار دارند و او سپاهیان را در شهرها تقسیم می کند».
پیامدهای حجاب در حوزه ی اجتماعی
هدف از تشریع وجود حکم حجاب اسلامی در آیات الهی به خوبی تبیین شده است، با این هدف که حجاب عاملی برای دستیابی به تزکیه نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی جهت استحکام و گسترش امنیت اجتماعی است.
عمق این مسئله را می توان از آیه 53 سوره ی احزاب به دست آورد:«وَ اِذَا سَأَلتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَسئَلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٍ ذَلِکُم اَطهَرُ لِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِنَّ» نگاه نامحرم توسط مردان، باعث تحریک و تهییج جنسی آنان و در نتیجه منجر به فساد و ریشه کن نمودن امنیت اجتماعی می شود، خداوند در کنار امر حجاب و پوشش بدن به بانوان، مردان را نیز به حجاب و پوشش چشم و نگاه به نامحرم فرمان داده و آن را حرام کرده است.
امام رضا(ع) در این باره می فرماید:«حرم النظر الی شعر النساء المحجوبات بالازواج و غیرهن من النساء لما فیه من تهییج الرجال و ما یدعو التهییج الی الفساد و الدخول فیما لا یحل و لا یجمل؛ نگاه به موی زنان باحجاب ازدواج کرده و بانوان دیگر، از آن جهت حرام شده است که نگاه، مردان را برمی انگیزد و آنان را به فساد فرا می خواند در آنچه که ورود در آن نه حلال است و نه شایسته».و بیانگر این است که هدف از وجود حجاب اسلامی ایجاد صلاح و پیشگیری از فساد، جهت تأمین و گسترش امنیت اجتماعی است توأم با آثار و فواید ذیل می باشد:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجان ها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادی های جنسی خود تلقی می کنند و افراد متأهل هر روز در مقایسه ای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار می گیرند. این مقایسه ها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی را می سوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته می شود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالا رفتن ارزش واقعی زن و جبران ضعف جسمانی او؛ حیا؛ عفاف و حجاب زن می تواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسایل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است. در اسلام حجاب محدودیّت نیست بلکه مصونیت است چرا که اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه ی حضور زن را در اجتماع داده امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت مردان هرزه می باشد که در صدد کامجویی های آزاد و بی حد و حصر هستند و لذا مصونیت زنان از دست این گروه از مردان مد نظر است.
در عظمت و شخصیت و جامعیت امام صادق علیه السلام نزد شیعیان و علمای شیعه جای هیچ سخن و گفتگویی نیست؛ چرا که او آن قدر عظمت دارد که مذهب تشیع به نام او شهرت یافته و به اسم او مزین شده، و مکتب جعفری یاد می شود.
ولی:
خوشتر آن باشد که وصف دلبران گفته آید بر زبان دیگران
جالب این است که مخالفان و پیروان مذاهب دیگر نیز به عظمت او اقرار و اعتراف داشته اند. اینکه به نمونه هایی در این زمینه اشاره می شود:
1. منصور دوانیقی: او که دشمن جان حضرت صادق علیه السلام بود، با این حال تحت تأثیر عظمت و جایگاه او قرار گرفته می گوید:«إنَّ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدِّ کانَ مِمَّن قالَ الله فیهِ*(ثُمَّ أَورَثنَا الکِتابَ الَّذِینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا)* وَ کانَ مِمَّن اصطَفَی اللهُ وَ کانَ مِنَ السّابِقینَ بِالخَیراتِ؛ به راستی جعفر بن محمد از کسانی بود که خدا درباره آنها می فرماید:«سپس این کتاب]آسمانی[ را به گروهی از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم.» و او از کسانی بود که خدا او را برگزیده بود، و او از پیشتازان انجام خیرات بود.»
امروز سالروز یکی از دردآورترین روزهای سال برای ملت ستمدیده ایران اسلامی می باشد. کودتای آمریکایی و ننگین برای بازگرداندن شاه خائن به ایران؛ این کشور در طول حیات خود شاهد روی کار آمدن حاکمان و پادشاهان زورگو و مستبدد و بی لیاقت و بی اراده متعددی بوده که با ظلم فراوان به ملت و به یغما بردن ثروت این مملکت و بستن قراردادهای ننگین، نامشان تا ابد در اذهان این ملت به عنوان خائن و مزدور و سرسپردگان بیگانه ثبت است. اوج این دیکتاتوری ها و وابستگی ها را در سلسله منفور پهلوی شاهد هستیم. همان شاهان به ظاهر قدرتمندی که انواع زورگویی ها را بر ملت مسلمان ایران روا داشتند بدون خواست و اطلاع انگلیس و آمریکا جرآت انجام کوچکترین کار و اقدامی را نداشتند. سختی های زیادی را این ملت آزاده و سرافراز متحمل شد و خداوند نیز پاداش آن همه مصائب و خون های بی گناه را به بهترین وجه داد و به برکت رهبری های حکیمانه بزرگ معمار انقلاب و مردمی آگاه و هوشیار و از همه مهم تر به برکت اسلام که سه رکن اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی می باشد؛ عزت ملی به این ملت بازگردانده شد؛ و دست مزدوران و عوامل بیگانه از این کشور قطع گردید.
در تاریخ88/2/22 مقام معظم رهبری مدظله العالی در اجتماع عظیم مردم کردستان، سخنان مهمی را ایراد داشتند که فرازهایی از آن که در باب حفظ عزّت ملی است و بی مناسبت با امروز هم نیست می آوریم و این متن را متبرک می کنیم به بیانات رهبر حکیم و فرزانه مان و هم جهت استفاده عزیزان از بیانات ایشان:
حفظ عزّت ملی
برادران و خواهران عزیز! اسلام برای ساخت یک جامعه ی سرافراز و پویا خصوصیاتی را ترسیم کرده و راه رسیدن به آنها را برای ملت مسلمان و امت اسلامی در طول تاریخ تبیین کرده است. یکی از این نشانه ها و خصوصیات، عزت ملی است؛ عزت. همچنانی که یک فرد مایل است ذلیل نباشد و عزیز باشد، از آرزوهای بزرگ یک ملت هم این است که عزیز باشد و ذلیل نباشد.
عزت ملی چیست؟ عزت ملی عبارت است از اینکه یک کلت در خود و از خود احساس حقارت نکند. نقطه ی مقابل احساس عزت، احساس حقارت است؛ یک ملت وقتی به درون خود- به سرمایه های خود، به تاریخ خود، به مواریث تاریخی خود، به موجودی انسانی و فکری خود- نگاه می کند، احساس عزت و غرور کند، احساس حقارت و ذلت نکند. این یکی از چیزهایی است که برای یک ملت لازم است. قرآن در موارد متعددی به این معنا اشاره کرده: «یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ و لله العزّه و لرسوله و للمؤمنین و لکنّ المنافقین لا یعلمون». منافقان با خودشان گفتگو می کردند که ما عزیزیم و مسلمان ها را- که ذلیلند- از مدینه خارج خواهیم کرد! خداوند به پیغمبر وحی فرستاد که اینها اینجور می گویند؛ لیکن نمی فهمند و نمی دانند. آنکه عزیز است مؤمنانند. عزت از آنِ خداست و از آنِ پیامبر خدا و از آنِ مؤمنان بالله.
این یک تابلو درخشانی است که همیشه جلوی چشم امت اسلامی باید قرار داشته باشد؛ «عزت ملی». اگر یک ملتی احساس عزت نکند؛ یعنی به داشته های خود- به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفبای خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود- به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزی ندارد، این ملت به راحتی در چنبره ی سلطه ی بیگانگان قرار می گیرد.
استعمارگران از قرن های شانزده و هفده که وارد سرزمین های شرق- از جمله سرزمین های اسلامی- شدند، برای اینکه بتوانند کاملاً کمند اسارت را به دست و پای این ملتها ببندند و آنها را اسیر خود بکنند، شروع کردند آنها را نسبت به گذشته ی خود، نسبت به داشته های خود، نسبت به مذهب خود، نسبت به آداب خود و نسبت به لباس خود بدبین کردن. اینها عبرت آموز است. کار به جایی رسید که در زمان اوائل مشروطیت در این کشور، یک روشنفکر گفت: ایرانی باید از سر تا به پا فرنگی بشود! یعنی دینش را، اخلاقش را، لباسش را، خطش را، گذشته اش را و مفاخرش را کنار بگذارد و فراموش بکند؛ اما فرهنگ غربی، آداب غربی، رسوم غربی، تفکر غربی و روش و منش غربی را بپذیرد! این جور اعلان کردند. این فریاد مذلت بار را در کشور ما آن کسانی که به دین پشت کرده بودند، سر دادند. معلوم است؛ وقتی یک کشوری همه چیز خود را از دست داد و از درون تهی شد، استعمار انگلیس به راحتی می تواند بر همه چیز او- نفت او، ارتش او، دارایی او، دستگاه سیاسی او- تسلط پیدا کند.
کار در دوران پهلوی به جایی رسیده بود که شاه خائن برای اینکه فلان کس را به عنوان نخست وزیر معین بکند، مجبور بود با سفیر انگلیس- و بعدها با سفیر آمریکا- در میان بگذارد و در واقع از او استجازه کند و اجازه بگیرد. این تاریخ دردبار گذشته ی ماست. این ضد عزت ملی است. حکومت های دیکتاتوری وابسته و فاسد، ملت ایران را از اریکه ی عزت فرود آوردند؛ نه علم او را توسعه دادند، نه دنیای او را درست کردند، بلکه آخرتش را هم از او گرفتند و لباس اسارت بر او پوشاندند. در مقابل یک چنین مصیبت بزرگی انقلاب اسلامی و امام بزرگوار ایستاد و ملت ایران، خون خود را در این راه نثار کرد و به پیروزی رسید.
وقتی یک چنین روحیه ای(ذلت پذیری) در میان مردم حاکم شد، دستگاه سیاسی آن کشور و آن ملت هم به طور طبیعی نوکرمآب می شود؛ در مقابل مردم خود مثل سگ درنده و گرگ خونخوار؛ اما در مقابل دشمنان مثل برّه رام؛ «اَسَدٌ عَلَیَّ وَ فِی الحَرُوبِ نُعامَهٌ». همان رضاخانی که به خصوص در نیمه ی دوم سلطنتش آن جور با مردم خود با خشونت رفتار کرده بود- که مردم جرأت نفس کشیدن نداشتند؛ توی خانه های خودشان پدر به فرزند و فرزند به پدر اعتماد نمی کرد- در مقابل یک پیغام ساده ی انگلیسی ها که گفتند«باید از سلطنت کناره بگیری»، مثل موش مُرده از سلطنت کناره گرفت و از کشور خارج شد! همین طور محمدرضای پهلوی؛ محمدرضای پهلوی در سالهای دهه ی چهل و دهه ی پنجاه شدیدترین فشارها را بر این ملت و بر مبارزان و بر آزادیخواهان- خشن؛ بدون اندک ملاحظه ای از مردم- وارد کرد؛ اما همین آدم در مقابل سفیر آمریکا و سفیر انگلیس، خشوع و خضوع می کرد و از آنها حرف می شنفت! ناراحت هم بود؛ اما مجبور بود. این حکومت یک ملتی است که از عزت ملی محروم است.
یکی از اساسی ترین قلمهایی که انقلاب اسلامی به ما ملت ایران عطا کرد، احساس عزت بود. امام بزرگوار ما مظهر عزت بود. آن روزی که امام علناً فرمود:«آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»، اوج اقتدار سیاسی و نظامی آمریکا در دنیا بود. امام احساس عزت را به این مردم برگرداند و انقلاب، احساس عزت را به ملت ایران برگرداند. امروز ایرانی به ایرانی بودن خود و به مسلمان بودن خود افتخار می کند. امروز قدرتمندان عالم هم اعتراف می کنند که در مقابل ملت ایران، تهدید آنها، قدرت نظامی آنها و تبلیغات سیاسی آنها هیچ تأثیری ندارد؛ ملت ایران راهی را و هدفی را که انتخاب کرد، با قدرت تمام خواهد رفت و به آن هدف خواهد رسید. …