!!چهار بار ناله ابلیس
قال الصادق علیه السلام:«اِنّ ابلیس رَنَّ أربَعَ رَنّات: أوَّلُهُنَّ یَومَ لُعِنَ وَ یَومَ أهبِطَ إلی الارضِ وَ حَیثُ بُعِثَ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم عَلی فَترَهِ مِنَ الرُّسُلِ وَ حِینَ أنزِلَت اُمُّ الکِتابِ…»(بحارالانوار، ج8، ص331، به نقل از تفسیر نورالثقلین)
امام صادق علیه السلام فرمود: ابلیس چهار بار ناله کرد:
الف) روزی که برای سجده نکردن بر حضرت آدم علیه السلام مورد لعنت خداوند قرار گرفت.
ب) روزی که به زمین هبوط(و سقوط) کرد.
ج) روزی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پس از مدّتی از رسالت پیامبر قبلی گذشته بود به پیامبری مبعوث گردید.
د) روزی که سوره فاتحه الکتاب(حمد) نازل شد.
کتاب سال تبلیغ1391
موضوعات: "سایر" یا "احساس انتظار" یا "قرآن مجید" یا "تفسیر المیزان" یا "امام (ره) و مقام معظم رهبری" یا "احادیث" یا "مناسبتها" یا "فرزانگان" یا "پلاک" یا "جور واجور" یا "30 یا 30" یا "مشاوره" یا "تکنیکهای موفقیت" یا "ازدواج" یا "همسران و تفاهم خانواده" یا "جوانان و نوجوانان" یا "دعا" یا "ادعیه و زیارات" یا "گالری تصاویر" یا "کتاب" یا "نهج البلاغه" یا "خطبه ها" یا "نامه ها" یا "حکمت ها" یا "زیبایی های اخلاق حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد" یا "گردشگری" یا "كمپين" یا "طوفان جاهلیت" یا "نجم ثاقب" یا "شاگردان مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام)" یا "رهروان بانوي كرامت" یا "خانواده آسمانی" یا "موضوع انقلاب اسلامی" یا "خاطرات" یا "دانلود" یا "دانلودصوتی" یا "دانلود متن"
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در کلام امام رضا علیه السلام
هر چند عصمت در مرحله عالی، اختصاص به معصومین دارد، ولی شواهدی در دست است که نشان می دهد، فاطمه معصومه سلام الله علیها در مرحله ای از عصمت قرار دارد. امام هشتم علیه السلام آن بانو را با لقب«معصومه» یاد کرده است، و فرموده است:«مَن زارَ المَعصُومَهَ بِه قم کَمَن زارَنِی» که نشان از پاکی و طهارت نسبی آن حضرت دارد و در زیارت نامه آن حضرت می خوانیم:«السَّلامُ عَلَیکِ أیَّتُهَا الطاهِرَهُ الحَمیدَهُ البَرَّهُ الرَّشیدَهُ، التَّقیَّهُ النَّقیّهُ الرضیَّهُ المَرضیَّه؛ سلام بر تو ای پاکیزه ستوده، {ای} نیکوکار رشیده، پاک و پاکیزه، {ای بانوی} شایسته و پسندیده.»
صفات فوق، به خوبی نشانگر طهارت و پاکیزگی آن بانوی مطهره است.
پاداش زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها
از آن جا که آن بانو در سه ضلع ولایت یعنی: فرزند و خواهر و عمه امام، قرار گرفته، چنان که در زیارت نامه آن حضرت نیز به آن تصریح شده است، از همان سه ضلع امامت نیز روایات فراوانی درباره پاداش زیارت آن حضرت نقل شده است که به یکی از آن ها اشاره می شود:
امام صادق علیه السلام فرمود:«فَمَن زارَها وَجَبَت لَهُ الجَنَّهُ؛ پس هر کس او(فاطمه) را زیارت کند، بهشت بر او واجب می گردد.» به همین مضمون روایات متعددی از آن حضرت نقل شده است.
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در روز اول ذی قعده سال 173 ق در مدینه دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت، امام موسی کاظم علیه السلام و مادر گرامی اش، حضرت نجمه خاتون سلام الله علیها می باشد، که بعد از تولد حضرت رضا علیه السلام به«طاهره» ملقب گردید.
در نتیجه فاطمه معصومه سلام الله علیها با امام رضا علیه السلام خواهر و برادر ابوینی هستند. فاطمه معصومه سلام الله علیها در سال 201ق در پی انتقال اجباری امام هشتم علیه السلام به مرو، بعد از یک سال تحمّل دوری برادر بزرگوارش از مدینه منوّره، عازم خراسان گردید که در مسیر سفر در 23 ربیع الاول سال 201ق وارد شهر قم شده و مورد استقبال عده ی زیادی از مردم مشتاق و شیفته اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت، و بعد از هفده روز اقامت در منزل موسی بن خزرج، در سن 27 سالگی در سال 201ق {به اتفاق مورخان(حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ص213 و سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج8، ص290 و شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج5، ص32)} دیده از جهان فرو بست و در«باغ بابلان» محل فعلی مَزار آن حضرت، دفن گردید.
هفده دی خاطره ای تلخ در تاریخ معاصر ایران
5- در ماجرای طرح انجمن های ایالتی و ولایتی مسئله زنان و آزادی زنان را به گونه ای سیاسی بهانه کردند و در این نوبت هم روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) با روشن بینی نقشه رژیم شاه را به خوبی دریافته بودند و آن چیزی که عوامل حکومت به نام طرح مسئله تساوی و آزادی حقوق زنان ارائه داده بودند در واقع دامی در جهت ترویج ابتذال و اشاعه الگوهای فاسد غربی بود که در بیانات صریح امام خمینی(ره) افشا شد و صریحاً موضع اسلام را اعلام داشتند و فرمودند:«اسلام مراعات بانوان را در تمام جهات پیش از هر کس نموده و احترام به حیثیت اجتماعی و اخلاقی آنها موجب شده که از این نحو اختلاط مخالف با عفت و تقوای زن جلوگیری کند، نه آن که خدای نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرار داد… نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویب نامه های خلاف شرع و قانون اساسی می خواهد زن های عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند… این طوری که اینها زن را می خواهند بار بیاورند که یک ملعبه ای در دست مردها باشد… ما می خواهیم زن آدم باشد مثل سایر آدم ها…»
در دهه چهل رژیم شاه با راه اندازی مطبوعات گسترده به نام های مختلف سعی داشت که روز هفده دی را یک مناسبت مترقی جلوه دهد و چادر و حجاب را یک آداب و رسوم کهنه شده، قدیمی زمان جاهلیت معرفی کند و زنان محجبه را اُمُّل و نادان، عقب مانده، دهاتی، مرتجع و… تلقی می کردند و برای آن مانور تبلیغاتی تندی اجرا و همواره امام راحل را متهم به مخالفت با آزادی زنان می ردند.
6- از سال 1343 که امام راحل دستگیر و به ترکیه تبعید شدند و سپس دوران تبعید را در نجف اشرف می گذراندند در ایران ذکر نام«خمینی» ممنوع بود و هر کسی از او تقلید و یا هواداری می کرد و یا آثار و کتب او را در اختیار داشت متهم بود و مجازات سنگین و شکنجه و زندان را بر او تحمیل می کردند و استفاده از تمام آثار او در ایران ممنوع بود تا اینکه اول آبان سال 1356 خبر شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در ایران پخش شد. برخی از علاقمندان و شاگردان او احساس تکلیف کردند و برای او اقدام به برگزاری مراسم سوگواری کردند و هنگامی که ذکر نام«خمینی» بر زبان اهل منبر جاری می شد با سه صلوات سنگین همراه می شد و این، حکایت از محبوبیت ایشان در دل های مردم می کرد.
دستگاه خبری و تبلیغاتی رژیم شاه برخی از مواقع در رسانه های خود نام امام خمینی(ره) را همراه با عنوان«مخالف آزادی زنان» و «مخالف کشف حجاب» و عناوین دیگری مانند مرتجع و غیره تبلیغ می کردند. به خصوص در روز 17 دی ماه سال 56 به پاس گرامیداشت کشف حجاب در روز هفده دی ماه روزنامه اطلاعات با درج مقاله ای سفارش شده و لاک و مُهر کرده تحت عنوان«ارتجاع سرخ و سیاه در ایران» به نام مستعار احمد رشیدی مطلق به چاپ رساند و در این مقاله به امام راحل توهین کرده بودند و نوشته بودند:«روح الله خمینی معروف به هندی بود. به قولی او مدتی در هندوستان و در آنجا با مراکز استعماری انگلیس ارتباطاتی داشته است و به همین جهت به سید هندی معروف شده است…»
7- این مقاله موجب خشم و انفجار مردم انقلابی مسلمان شد و در شهر قم حالت غیر عادی به خود گرفت و روز 18 دی درس و بحث به تعطیلی کشیده شد و بازار تعطیل شد و در همین ایام زنان محجبه با اجتماع گسترده ای در مشهد علیه روز هفده دی تظاهرات بر پا کرده و با پلیس درگیر شدند و در شهرهای دیگری مانند شیراز، اصفهان، تهران و سایر شهرها نسبت به این اقدام عوامل رژیم شاه بسیار اعصبانی و خشمگین بودند و روز 19 دی ماه راه پیمایی آرام طلاب و مردم در شهر قم جریان گرفت و با حضور در منازل مدرسان و علما ابعاد گسترده تری یافت و جمعیت به منزل آیت الله العظمی گلپایگانی رفتند و معظم له ضمن همدردی با طلاب و مدرسان نسبت به اهانت به امام خمینی زبان به شکوِه گشود و اقدام تبلیغاتی دروغین و سراپا اهانت رژیم را محکوم و اعلام کردند که با او تا آخر ایستاده ایم و به جمعیت حاضر توصیه کردند که به همین اعتراضات خود ادامه بدهند و در عصر آن روز تظاهرکنندگان معترض گسترده تر شد و عوامل حکومت و نیروهای شهربانی به بهانه ای با آنها درگیر شدند. تعدادی از طلاب را مجروح و شهید کردند و موجب قیام و جنبش انقلاب طلاب حوزه های علمیه شد و بعد به مناسبت چهلمین روز شهدای 19 دی ماه در تبریز قیام دیگری شکل گرفت و انقلاب اسلامی به اوج رسید و شعله آن خاموش نشد و هفده دی ماه سال 57 دیگری نامی از آن روزهای ننگین به میان نیامد و شاه هم در 26 دی ماه فرار را بر قرار ترجیح داد.
8- بنابراین در تاریخ معاصر ایران سال 1342 رژیم شاه بر این امر ننگین اصرار ورزید و نظام طاغوت از آن به عنوان کشف حجاب مفتخر بود، اما از طرفی برای قشر متدین و مسلمان ناگوار بود. بدین جهت از هفده دی 56 به عنوان خاطره ای تلخ در تاریخ معاصر ایران یاد می شود که در روند رویدادها تحت الشعاع انقلاب اسلامی قرار گرفت و به یاری خداوند همه حوادث تلخ آن به شیرینی پیروزی انقلاب مبدل شد.
هفته نامه صبح صادق/شماره532
خصلت های باارزش مؤمنان در قرآن
قرآن، امر به معروف و نهی از منکر را از کارهای مؤمنان برشمرده:
(… یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ…)
… همواره به کارهای نیک و شایسته فرمان می دهند و از کارهای زشت و ناپسند باز می دارند…
که این دو برنامه یعنی وادار کردن دیگران به کارهای پسندیده و باداشتن همگان از زشتی ها در حقیقت مهرورزی مؤمن به دیگران و تابش نور محبتش به همگان است.
مؤمن، هنگامی که دیگران را در فاصله و جدایی با کارهای پسندیده اعم از عبادت حق و خدمت به خلق ببیند، نمی تواند بی تفاوت بماند و از این که شخصی یا اشخاصی با جدایی از معروف و عمل شایسته و عبادت و خدمت، خود را از لطف و رحمت حق محروم می نماید، قلبش به درد می آید و غصه می خورد و عاشقانه برای پیوند مرردم با معروف قدم برمی دارد.
هم چنین هنگامی که دیگران را در فساد و گناه و عصیان و طغیان می نگرد، به شدت رنجیده خاطر می شود و از این که می بیند همنوعش راهی به سوی خزی دنیا و عذاب آخرت به روی خود باز کرده، نگران می گردد و با همه ی وجود و رعایت شرایط لازم برای نجات آنان دست به اقدام می زند و از زشتی و منکرات باز می دارد.
خدا در آیه هفتاد و یکم سوره توبه مسأله ی امر به معروف و نهی از منکر را بر سایر امور مقدم انداخته و به عنوان دو فریضه از سوی خود یاد کرده زیرا می داند که وقتی همه ی مؤمنان و مؤمنات به اجرای این دو فریضه برخیزند و آن دو را بر پا دارند، همه واجبات چه آسان و چه دشوار، از برکت امر به معروف و نهی از منکر- که در حقیقت عشق ورزی مردان و زنان اهل ایمان به همنوعان است- استقامت و دوام می یابند، چون امر به معروف و نهی از منکر دعوت به سوی اسلام؛ این آیین سعادت بخش است، اسلامی که نابودی و طرد ستمگری و مخالفت شدید با ستمکار و تقسیم ثروت و غنیمت بر اساس انصاف و عدالت و مواسات و گرفتن زکات و مالیات و صدقات در جای خودش و قرار دادن همه ی آن ها در جایی که سزاوار و شایسته است، در ذات و عمق آن است.
مؤمن از خصلت هایی که به وسیله ی ایمان کسب کرده و از ارزش هایی که به توفیق خدا به دست آورده، در هیچ موقعیتی دست بر نمی دارد و از پخش ارزش هایش در خانواده و جامعه عقب نشینی نمی کند و اگر برای تعطیل کردن عبادت حق و خدمت به خلق که یک رشته اش امر به معروف و نهی از منکر است، ثروت هنگفت در اختیارش بگذارند یا پیشنهاد ریاست و مقامی به او دهند، هرگز عبادت حق و خدمت به خلق را ترک نمی کند و تسلیم دعوت باطل نمی شود.
مؤمن امین و صادق و درستکار و کریم و بزرگوار و مهربان است و همگان از اوصاف حمیده و صفات پسندیده اش بهره مندند.
همانگونه که کریم با کرم وحدت پیدا کرده، اگر بگویند دست از کرم و بزرگواری ات بردار، برای او دست کشیدن از کرم و بزرگواری امکان ندارد، مؤمن واقعی هم توان جدایی از خصلت های انسانی و الهی را ندارد زیرا مؤمن جلوه ای از صفات خداست و صفات خدا از خدا قابل جدایی نیست.
ملا اسماعیل سبزواری در کتاب«انسان» خود روایت می کند:
«موسی بن عمران پس از چندین سال دعوت از فرعون برای پذیرش حق و توبه و انابه و قرار گرفتن در راه خدا، از خدا درخواست کرد که فرعون را به خاطر این که از او ناامید بود، نابود کند و به چاه هلاکت دراندازد، خدا به موسی وحی کرد: راه نابودی و هلاکش را خود انتخاب کن، موسی گفت: رزق و روزی ات را از او دریغ دار وی را با درد گرسنگی و تشنگی به هلاکت برسان، خطاب شد: او دست از عبادت و بندگی من برداشت ولی من دست از رزاقیّت و رزق رسانی ام نسبت به او برنمی دارم!»
خصلت های ارزشی و ایمانی با وجود مؤمن حقیقی یکی است و مؤمن با آن ها اتحاد و وحدت دارد و دست برداشتن از آن ها برای او میسر نیست، چنان که خدا در قرآن با اشاره به داستانی برای پیامبران جدایی از امانت داری و امین بودن را غیر ممکن می داند.
در غنائم جنگ بدر قطیفه ای سرخ رنگ بود که ظاهراً قیمت مناسبی داشت، آن قطیفه گم شد و مردی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفت:
به چه سبب ما که در جهاد سهیم هستیم و سزاوار غنیمت می باشیم آن قطیفه را نمی یابیم؟ گمان می برم که پیامبر خدا به دور از چشم ما و پیش از تقسیم غنیمت آن را برای خود برداشته!
خدای مهربان در رابطه ی با پیامبر امین این آیه را نازل کرد:
(وَ مَا کانَ لِنَبِیّ أَن یَغُلَّ وَ مَن یَغلُل یَأتِ بِما غَلَّ یَومَ القِیامَهِ…)
هیچ پیامبری را نَسِزد که{در اموال،غنائم، سایر امور به امت خود} خیانت ورزد و هر که خیانت کند، روز قیامت با آن چه در آن خیانت کرده بیاید…
پس از نزول آیه، مردی به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت:
فلان شخص نسبت به قطیفه خیانت ورزیده و آن را در چاله ای از زمین پنهان کرده است، حضرت به کندن آن محل فرمان دادند و پس از خاکبرداری، قطیفه را از آن چاله درآوردند.
آری؛ خصلت های پاک و ارزش های اخلاقی با جان و دل مؤمن یکی است و جدایی او از آن ها غیرممکن است.
… خصلت ها و حالات و اموری که ریشه از ایمان نمی گیرد گرچه عشق و محبتی شدید باشد علاوه بر این که کاربرد مثبتی ندارد در معرض زوال و فناست.
محبّت و عشقی که ریشه ی الهی ندارد، محبّت به نفس و محبّت به شهوت و محبّت به شکم است، انسان در فضای چنین محبّتی اگر دل به کسی ببندد، این دل بستن یقیناً برای حفظ خودیّت و منیّت خویش است.
هستند مردمی که در ظاهر اهل محبّت یا برخی از خصلت های ارزشی اند ولی محبّت و خصلت هایشان در حقیقت، بندی است که دیگران را به وسیله ی آن به اسارت درآورند و از وجود آنان به نفه شکم و شهوت و خواسته های نامشروع خود استفاده کنند.
این گونه محبت ها و خصلت ها نه این که انسان را تلطیف نمی کند بلکه برعکس از وجود انسان ستمکاری خشن و موجودی ظالم و شخصی متجاوز که فقط به منافع خود فکر می کند می سازد و در چنین فضایی دچار انکار حقایق و تکذیب واقعیات می کند.
فرهنگ مهرورزی از دیدگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام/ استاد حسین انصاریان/ص183-188
ده شاخصه ی یک مسلمان کامل از منظر امام رضا علیه السلام
امام هشتم ده شاخصه را نشان«اوج خردمندی» انسان مسلمان می داند و می فرماید:
«لَا یَتِمُّ عَقلُ امرِئٍ مُسلِمٍ حَتَّی تَکُونَ فِیهِ عَشرُ خِصَالٍ الخَیرُ مِنهُ مَأمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنهُ مَأمُونٌ یَستَکثِرُ قَلیلَ الخَیرِ مِن غَیرِهِ وَ یَستَقِلُّ کَثیرَ الخَیرِ مِن نَفسِهِ لَا یَسأَمُ مِن طَلَبِ الحَوائِجِ إِلَیهِ وَ لَا یَمَلُّ مِن طَلَبِ العِلمِ طولَ دَهرِهِ الفَقرُ فِی اللهِ أَحَبُّ إِلَیهِ مِنَ الغِنَی وَ الذُّلُّ فِی اللهِ أَحَبُّ إِلَیهِ مِنَ العِزِّ فِی عَدُوِّهِ وَ الخُمُولُ أَشهَی إِلَیهِ مِنَ الشُّهرَهِ ثُمَّ قالَ علیه السلام العَاشِرَهُ وَ ما العَاشِرَهُ قیلَ لَهُ ما هِیَ قالَ علیه السلام لَا یَرَی أَحَداً إِلَّا قالَ هَوَ خَیرٌ مِنِّی وَ أَتقَی إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلانِ رَجُلٌ خَیرٌ مِنهُ وَ أَتقَی وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنهُ وَ أَدنَی فإِذَا لَقِیَ الَّذی شَرٌّ مِنهُ وَ أَدنَی قالَ لَعَلَّ خَیرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَیرٌ لَهُ وَ خَیرِی ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ وَ إِذَا رَأَی الَّذِی هُوَ خَیرٌ مِنهُ وَ أَتقَی تَوَاضَعَ لَهُحَقَ بِهِ فَإذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَقَد عَلَا مَجدُهُ وَ طَابَ خَیرُهُ وَ حُسنَ ذِکرُهُ وَ سَادَ أَهلَ زَمَانِهِ؛
عقل هیچ مرد مسلمانی کامل نشود تا در وی ده خصلت باشد؛
امید به خیر او وجود داشته باشد1
از شر او مردم در امان باشند2
کار نیک اندک دیگری را زیاد شمارد3
کار نیک فراوان خویش را کم محسوب دارد4
از درخواست مردم خسته نشود5
در طول زندگی از اندوختن دانش دلسرد نگردد6
فقر در راه خدا، از ثروت(بدون ایمان) برایش محبوب تر باشد7
ذلّت در مسیر الهی از عزّت در مسیر دشمنان خداوند برای او خوشایندتر باشد8
گمنامی را از شهرت بیشتر دوست داشته باشد9
«دهم» و چه می دانی که«دهم» چیست؟ کسی گفت ویژگی دهم چیست؟ فرمود هر که را ببیند وی را از خود بهتر و پارساتر داند؛ زیرا مردم دو گروه اند:
گروهی که از وی برتر و باتقواترند. گروهی که از وی بدتر و پست تر هستند. وقتی فردی از گروه پست تر و بدتر را مشاهده کند؛ با خود گوید: شاید این شخص نیکی هایش نهفته باشد که برای وی بهتر است و خوبی های من آشکار است که برایم شر محسوب می شود. و قتی آدم بهتر و پاک تر از خویش را ببیند، در برابرش فروتنی کند تا به مقام وی برسد.
وقتی که چنین باشد، شکوهش عالی تر می شود و نیک هایش دلپذیرتر گردد و حُسن شهرت پیدا کند و از بزرگان روزگار خویش گردد.»
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج75، ص336
خصوصیت چهارم: فریبکاری
یکی از خصوصیات استکبار که باز یکی{دیگر} از شاخص ها است، فریبگری و رفتار منافقانه است؛ این را توجّه کنید. همین جنایاتی که گفته شد، همه ی اینها را در تبلیغات خودشان سعی می کنند توجیه کنند و جنایت را در لباس خدمت نشان بدهند! این نظام استکبار که قصد سلطه ی بر ملّتها را دارد، از این شیوه به طور متعارف و معمول در همه ی زندگی اش استفاده می کند؛ شیوه ی توجیه جنایت و پوشاندن لباس خدمت به جنایت.{در} همین حمله ی به ژاپن، یعنی دو بمبی که در هیروشیما و ناکازاکی منفجر شد،{وقتی} آمریکایی ها عذرخواهی می کنند؛ به این صورت می گویند که اگر چه با این دو بمبی که ما به این دو شهر پرتاب کردیم، ده ها هزار در وهله ی اوّل،{یا} شاید صدها هزار کشته شدند،{امّ این کار} هزینه تمام کردن جنگ جهانی دوّم بود؛ اگر ما آمریکایی ها این بمبها را نمی انداختیم، جنگ ادامه پیدا می کرد؛ حالا اگر دویست هزار{انسان} کشته شدند، آن وقت دو میلیون کشته می شدند؛ بنابراین ما خدمت کردیم که این بمبها را انداختیم! ببینید این حرفی است که آمریکایی ها در تبلیغات رسمی{می گویند}. الآن شاید از آن روز 65 سال می گذرد؛ دائماً همین حرف را تکرار کرده اند و گفته اند. این یکی از آن حرفهای فریبگرانه و منافقانه و از دروغ های عجیب و غریبی است که جز از دستگاه های استکباری برنمی آید. این بمبها در تابستان 1945 میلادی بر روی این دو شهر افتاد و منفجر شد و این جنایت اتفاق دافتاد؛ در حالی که چهار قبل از آن- یعنی در اوّل بهار1945- هیتلر که رُکن اصلی جنگ بود خودکشی کرده بود، دو روز قبل از او هم موسولینی- رئیس جمهور ایتالیا- که او هم رُکن دوّم جنگ بود دستگیر شده بود و جنگ عملاً خاتمه پیدا کرده بود؛ ژاپن هم که پای سوم جنگ بود، از دو ماه قبل اعلام کرده بود که آماده ی تسلیم است؛ جنگی وجود نداشت امّا این بمبها منفجر شد. چرا؟ چون این بمبها ساخته شده بود، باید یک جایی آزمایش می شد؛ سلاحی ساخته بودند، باید آن را آزمایش می کردند. کجا آزمایش کنند؟ بهترین فرصت، این بود که به بهانه جنگ این بمبها را ببرند روی سرِ مردم بی گناه هیروشیما و ناکازاکی بیندازند تا معلوم بشود که آیا درست عمل می کند یا نه! چهره ی فریبگرانه.
ادّعا می کنند طرفدار بشرند؛ هواپیمای مسافری ایران را روی آسمان می زنند، قریب سیصد نفر مسافر بی خبر را از بین می برند، نابود می کنند، عذرخواهی هم نمی کنند، به آن کسی که این جنایت را انجام داده، مدال هم می دهند! در همین هفته های اخیر شنیدید که آمریکایی ها- از رئیس جمهور گرفته تا دیگران- درباره ی استعمال سلاح شیمیایی در سورّه جنجال به پا کردند، دولت سوریه را متّهم کردند که شیمیایی به کار برده. من کاری ندارم که قضاوت کنم چه کسی به کار برده؛ البته قرائن نشان می داد که گروه های تروریستی این را به کار بردند، امّا به هر حال آنها گفتند که دولت این را به کار برده؛ جنجال و های و هوی{کردند} که استعمال سلاح شیمیایی خطّ قرمز ما است! این را ده بار یا بیشتر مسئولین آمریکایی گفتند؛ درست،{امّا} همین دولت آمریکا و رژیم ایالات متحده، در حملات جنایتکارانه ای که صدام به ایران می کرد و سلاح شیمیایی به کار می برد، نه فقط کوچکترین مخالفتی با آن نکردند، بلکه پانصد تُن مادّه ی شیمیایی مرگ آور و خطرناک قابل تبدیل به گاز خردل را-که هنوز بسیاری از جوانهای عزیز آن روزِ ما مبتلا{به عوارض آن} هستند و سالها است دارند بیماری می کشند- صدام از آمریکا وارد کرد؛ کمک کردند؛ البته از جاهای دیگر هم خریده بود، امّا پانصد تُن مادّه ی شیمیایی مرگ آور قابل تبدیل به گاز خردل را صدام از آمریکا تهیّه کرد و به کار برد؛ بعد هم که می خواستند علیه او در شورای امنیت قطعنامه صادر کنند، آمریکا مانع شد. رفتار منافقانه یعنی این؛ این جا سلاح شیمیایی می شود خطّ قرمز، آنجا سلاح شیمیایی-چون در مقابل نظام مستقل اسلامی است، چون در مقابل ملتی است که حاضر نیست زیرِ بار آمریکا برود-می شود یک امر مجاز که باید به آن کمک هم کرد! این بخشی از خصوصیّات و شاخص ها است؛ البته شاخص های استکبار بیش از اینها است: جنگ افروزی می کنند، اختلاف افکنی می کنند، با حکومت های مستقل در می افتند، با ملت خودشان حتّی آن وقتی که منافع گروه های خاص اقتضا می کند در می افتند، در جنگ صدام با ایران همه گونه کمکی که برایشان ممکن بود کردند؛ مثال شیمیایی را گفتم،اطّلاعات{هم} می دادند؛ رئیس استخبارات آن روز صدام، بعدها مصاحبه کرد و گفت هفته ای سه مرتبه من می رفتم به سفارت آمریکا در بغداد و آنها یک پاکتِ دربسته ای به من می دادند که همه ی اطلاعات ماهواره ای مربوط به نقل و انتقالات نیروهای مسلّح ایران در آن بود و ما می دانستیم کجا هستند. یک چنین کمکهایی می کردند.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
ثلاث من لم تکن فیه فلیس منّی و لا من اللهِ عزّ و جلّ… حلم یردّ به جهل الجاهل و حُسن خلق یعیش به فی النّاس و ورع یحجزه عن معاصی الله عزّ و جلّ؛
سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خدای عزّ و جلّ: بردباری که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند؛ اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگی کند؛ و پارسایی که او را از نافرمانی خدا باز دارد.
خصال/145/ح172
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مظهر رحمت به مؤمنان
قرآن کریم از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان منبعی از رأفت و رحمت یاد کرده است آنجا که می فرماید:
(… بِالمُؤمِنینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ)
… و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.
گفته شده«رؤوف» به معنای اوج مهربانی و شدت مهرورزی و «رحیم» به معنای دلسوز و مهربان دائمی و همیشگی است.
او به اهل ایمان به شدت مهر می ورزید و عشقی آتشین و محبتی فراوان داشت و نسبت به اهل گناه در جهت هدایتشان دل سوز و مهربان بود.
خویشان و نزدیکانش بهره مند از رأفت او بودند و اصحابش از چشمه ی پرجوش مهر او سیراب می شدند.
نسبت به اهل بیتش به شدت رؤوف بود و به امتش، چه آنان که در زمان او می زیستند و چه آنان که از نظر زمانی از او غایب بودند، مهر می ورزید و هر که را ملاقات می کرد به او اظهار محبّت صادقانه داشت.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از نهایت محبّت و رأفت و مهرورزی و دل سوزی نسبت به امت و به همه ی جهانیان، آرزو داشت تک تک مردم اسلام را که مایه ی سعادت دنیا و آخرت و آیینی بر پایه ی توحید و فطرت و دینی بر اساس عقل و علم و دلیل و برهان است، از روی صدق و درستی بپذیرند و احکامش را به اجرا بگذارند.
او به راستی در این زمینه از جان مایه می گذاشت و لحظه ای آسوده و راحت نبود و هر بلا و رنج و مصیبت و دردی را برای هدایت مردم تحمل می کرد و به فرمان خدا به مردم می گفت:
(… مَا أَسأَلُکُم عَلَیهِ مِن أَجرٍ…)
… هیچ پاداشی از شما نمی خواهم…
او طبیب عاشقی بود که به راستی به بیماران عشق می ورزید و تنها توقع و آرزویش این بود که بیماران، نسخه شفابخش او را بپذیرند و به کار بندند و از عوارض بیماری های خطرناکی چون کفر و شرک و حسد و حرص و غِلّ و ریا و کینه ورزی و ظلم و تجاوز و… نجات یابند.
او به شدت علاقه داشت که مردم ملتزم به رنگ خدا که همان اسلام است شوند و فضای زندگی را در سایه ی به کار گرفتن دستورات حق و احکام نورانی و معنوی آیین الهی از صدق و صداقت و درستی و امانت و صفا و صمیمیت و شرافت و کرامت و همت و فضیلت پر کنند چنان که قرآن می فرماید:
(صِبغَهَ اللهِ وَ مَن أَحسَنُ مِنَ اللهِ صِبغَهً وَ نَحنُ لَهُ عَابِدُونَ)
{به یهود و نصاری بگویید:} رنگ خدا را{که اسلام است، انتخاب کنید} و چه کسی رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم.
هر کس به هر مقام و مرتبه ای از معنویت و ارزش رسید، بی تردید از برکت این رنگ رسید و هر کس وجود خود را از این رنگ بی نصیب نمود به ننگ نشست.
بر همه ی ما لازم است از اخلاق و روش و منش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ویژه مهرورزی و دل سوزی اش نسبت به همه درس بگیریم چنان که قرآن مجید فرموده، او در همه ی امور برای شما سرمشق نیکویی است.
(لَقَد کانَ لَکُم فِی رَسُولِ اللهِ أُسوُهٌ حَسَنَهٌ)
یقیناً برای شما در{روش و رفتار} پیامبر خدا الگوی نیکویی است.
فرهنگ مهرورزی از دیدگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام/استاد حسین انصاریان