آداب حضور در محضر اساتید
طلاب عزیز موظفند اساتید خود را در حکم پدر روحانی خویش بدانند و بیش از پدر جسمانی برای آنها ارزش و احترام قائل باشند زیرا که اساتید منشأ سعادت و نیک بختی ابدی هستند ولی پدران مجرای وجود زودگذر و ناپایدار ما می باشند.
مَن عَلَّمَ العِلمَ کانَ خَیرَ اَبٍ ذاکَ اَبُو الرُّوحِ لا اَبُو النُّطفِ
آن که علم و دانش را به دیگران می آموزد بهترین پدر انسان به شمار می آید چون او پدر روحانی و مجرای کمالِ جان انسان است. او پدر نطفه نیست که تنها ساختمان جسمانی را پایه گذاری کند.
بنابراین باید با دیده ی احترام به استاد نگریست و در محضرش مؤدب نشست و از عیوب او چشم پوشی کرد و بی جهت سرِ درس اشکال نکرد و مزاحمت او را فراهم نیاورد.
بزرگی می گفت به خاطر احترام به استاد، برگ های کتاب را با آهستگی و ظرافت خاصّی ورق می زدم تا صدای فروافتادن و خِش خِش آنها به گوش استاد نرسد و او را نیازارد.
امام سجاد زین العابدین علیه السلام در حدیث مربوط به حقوق فرمودند:
وَ حَقُّ سائسکَ بِالعِلمِ، التَّعظیمُ لَهُ، وَ التَّوقیرُ لِمَجلِسِهِ، وَ حُسنُ الإستِماعِ اِلَیهِ وَ الإقبالِ عَلَیهِ وَ اَن لا تَرفَعَ عَلَیهِ صَوتکَ وَ لا تجیبُ اَحَداً یَسألَهُ عَن شَیء، حَتّی یَکونَ هُوَ الَّذِی یُجِیبُ وَ لا تحدِثُ فِی مَجلِسِهِ اَحَداً وَ لا تَغتابَ عِندَهُ اَحَداً وَ اَن تَدفَعَ عَنهُ اِذا ذُکِرَ عِندَکَ بِسوءٍ وَ اَن تَستُرَ عُیوبَهُ وَ تَظهَرَ مَناقِبَهَ وَ لا تُجالِس لَهُ عَدُواً وَ لا تُعادی لَهُ وَلِیّاً فَاِذا فَعَلتَ ذلِکَ شَهِدَ لَکَ مَلائِکَهَ اللهِ بِاَنَّکَ قَصَدتَهُ وَ تَعَلَّمتَ عِلمَه لِلهِ جَلَّ اِسمُه لا لِلنّاسِ.
حق استاد بر تو آن است که از او تجلیلی نموده، و مجلس و محفل او را گرامی داری و به سخنان او کاملاً گوش فرا دهی، و با چهره ای گشاده بدو روی آوری، صدایت را هنگام گفتگو با دیگران در محضر وی و یا به هنگام گفتگوی با او بلند نسازی اگر کسی از او سؤال کرد در پاسخ دادن به آن پیشدستی نکنی، یعنی بگذار خود او پاسخ آن پرسش را شخصاً بدهد و با احدی در محضر او گفتگو مکن، و از هیچ کس نزد او غیبت ننما، یعنی اگر کسی نزد تو از او به بدی یاد کرد باید در مقام دفاع و حمایت از او برآیی و از او عیب پوشی کنی و محاسن و خوبی های او را به دیگران اظهار نمایی. با دشمنانش همنشین نگردی و با دوستانش دشمنی نکنی.
اگر به اداء این حقوق نسبت به استاد خویش موفق گردی فرشتگان آسمانی در جهت خیر و منافع تو گواهی خواهند داد که تو آهنگ چنین استادی و دانشمندی را داشته و علم و دانش را برای خدا و برای هدفی الهی از پیشگاه او فراگرفته ای نه برای مردم!
آری خضوع شاگرد در برابر استاد موجب رفعت و بلندی مقام شاگرد خواهد شد. شاگرد با تواضع و اظهار خاکساری به کسی که به او علم و تقوا می آموزد، به نوعی عزّت و سرفرازی نائل می گردد.
این سفارش رسول گرامی اسلام است که:
تَعَلَّمُوا العِلمَ وَ تَعَلَّمُوا لِلعِلمِ السَّکینَهَ وَ الوَقارَ وَ تَواضَعُوا لِمَن تَعَلَّمُونَ مِنهُ.
دانش را بیاموزید و به خاطر آن، آرامش و متانت و وقار را فرا گیرید و در برابر کسی که دانش را از او می آموزید فروتنی و خاکساری کنید.
مبادا طلبه ای در برابر استاد آمرانه سخن بگوید و حریم وی را بشکند و رأی و نظر خود را بر نظر استاد آن هم در برابر جمع با کبر و نخوت غلبه دهد.
شاگرد باید تندی های استاد را تحمّل نماید و حسن نیت خود را نسبت به وی از دست ندهد و اگر بخواهد به مختصر خشم و تندی استاد دلگیر و سرد شود و تلخی برخورد استاد را تحمل نکند تا آخر عمر در وادی جهل و تاریکی نادانی به سر خواهد برد.
سعی ناکرده در این ره به جایی نرسی مزد اگر می طلبی، طاعت استاد ببر
کتاب منش طلبگی/سیدکاظم ارفع
موضوع: "جور واجور"
تواضع و همدلی با شوهر ؛ درسی از حضرت زهرا سلام الله علیها برای یک بانوی مسلمان
از دیگر ویژگی های یک بانوی مسلمان، همراهی و همدلی با شوهر است. او برای گرم نگه داشتن کانون خانواده، و استحکام روابط بین اعضای خانواده، همواره کنار همسر و پشتیبان و حامی اوست. امام باقر علیه السلام فرمود: علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها برای همدلی بیشتر در نظام خانواده به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتند تا رهنمودی بگیرند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضرت فاطمه سلام الله علیها را به کارهای درون خانه گماشت و کارهای بیرون را به علی علیه السلام واگذار کرد. بعد از این رهنمود شایسته، حضرت زهرا سلام الله علیها با خوشحالی اظهار داشت:«فَلَا یَعلَمُ مَا دَاخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللهُ بِإِکفَائِی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجَالِ؛ جز خداوند متعال کسی نمی داند که از این تقسیم کار چقدر خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.» حضرت زهرا سلام الله علیها چنان به همسر گرامی خود علاقه مند بود و با آن حضرت همدلی داشت که بعد از وقایع تلخ ماجرای سقیفه و فدک که دل زهرا سلام الله علیها را شکستند و به خانه اش حمله کردند، آن گاه که حضرت علی علیه السلام وارد منزل شد و فرمود:«فاطمه جان! ابوبکر و عمر در پشت در اجازه ی ملاقات می خواهند؟ نظرت در این باره چیست؟ حضرت با آن همه خون دلی که از آنان داشت با کمال تواضع فرمود:«البَیتُ بَیتُکَ وَ الحُرَّهُ زَوجَتُکَ افعَل مَا تَشَاءُ؛ {علی جان!} خانه خانه ی توست و من همسر تو هستم؛ هر آنچه می خواهی انجام بده!»
آیت الله العظمی شیخ محمدتقی اصفهانی{آقا نجفی} ره
آگاه باش! بدترین افراد کسی است که خداوند او را به خود وانهد و او، از راه میانه منحرف شده و بی راهنما به حرکت خود ادامه دهد. چون او را به دنیا و متاع آن خوانند، آغوش گشاید و در انجام کارهای آخرت کسل و بی حال باشد.
چگونگی قیام 17 شهریور1357(جمعه خونین)
با نگاهی به گذشته ی نه چندان دور این مرز و بوم و چگونگی شکل گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، به نقاطی پررنگ و مهم در دفتر ایام انقلاب برخورد می کنیم که دارای هویتی منحصر به فرد و ممتاز در به ثمر رسیدن این انقلاب می باشند. یکی از آن روزها، که به فرموده ی حضرت امام(ره) از ایام الله است، 17 شهریور می باشد که یادآور فاجعه ای خون بار در محلی است که ما اینک آن را میدان شهدا می خوانیم. این حادثه به قدری در جریان انقلاب تأثیرگذار بود که پس از آن، شاه دیگر امیدی به ادامه ی کار و حکومت خود نداشت. با توجه نمودن به جریانات مرتبط با آن فاجعه و ارزیابی آن، می توان به نتایج زیادی در مورد باورها و ارزش های آن روز مردم و در مقابل، جریان حکومت و نگرش آنان به انقلاب مردم پی برد. این که چگونه می توان با خون بر شمشیر پیروز شد.
در پنجم شهریور سال 1357ش،«شریف امامی»، فردی که پیش از این نیز عهده دار مقام نخست وزیری بود، دوباره به این مقام انتخاب شد. شاه و افراد نزدیک وی، با این تصور که شریف امامی فردی وابسته به خانواده ای روحانی و نیز رئیس فراماسونری در ایران است، او را بهترین گزینه برای مهار و جلوگیری از گسترش دامنه ی اعتراض ها و امواج گسترش یافته ی انقلاب می دانستند. شریف امامی، که دولت خود را آشتی ملی نام نهاده بود، در آغاز، کوشید با برخی اقدامات فرمایشی و ظاهری، رضایت و آرامش مردم را فراهم کند که از آن جمله می توان به تغییر تقویم شاهنشاهی به هجری شمسی، افزایش حقوق کارمندان، بستن قمارخانه ها و آزادی نسبی مطبوعات اشاره کرد. اگر چه این اقدامات بخشی از خواسته های مردم را تشکیل می دادند، ولی مردم به این واقعیت پی برده بودند که ساختار رژیم و عملکرد چندین ساله ی آن در تعارض با خواسته های ملی و دینی می باشد و مردم در این ساختار، هیچ نقشی در تعیین سرنوشت و تصمیم های کلان و اساسی ندارند. اراده و خواست شاهانه بر اراده ی ملت برتری داشت و همه ی امور در یَد قدرت او بود. بنابراین، مردم زمانی اراده ی خود را محقق شده می دانستند که تمام ساختار دچار دگرگونی شود. از این رو، چیزی نگذشت که ماهیت واقعی و اقدامات مزوّرانه و تاکتیکی دولت شریف امامی آشکار شد. علل شکست سیاست فضای باز دولت شریف امامی را می توان در چند نکته بیان داشت:
1. نظارت های نظامی و سرکوب شدید، تمام سازمان ها و نهادهای مستقل را از بین برده بود و بدین ترتیب هیچ مجرای قانونی برای ابراز مخالفت وجود نداشت.
2. پانزده سال خفقان از سال 1342ش تا آن زمان، فاصله ی دولت و ملت را آن چنان گسترده کرده بود که مردم جز به سرنگونی رژیم، به چیز دیگری فکر نمی کردند.
3. شاه و نخست وزیر نیز در نشان دادن فضای باز سیاسی و اجتماعی چندان جدی نبودند و به آن پایبندی نشان نمی دادند؛ آنها به مخالفان اجازه ی اظهار نظر می دادند و هر گاه احساس می کردند لبه ی تیز انتقادات، اصل رژیم و شخص شاه را نشانه رفته است، مخالفان را با خشونت سرکوب می کردند.
4. ویژگی های شخصیتی محمدرضاشاه نیز یکی از عوامل شکست سیاست های شریف امامی بود، چرا که او همواره خود را بر حق می دانست و هیچ گاه حاضر به پذیرش انتقاد نبود. وی همچنین در فرایند اصلاحات، هرگز از موضع سلطنت مطلقه ی خود عقب نشینی نمی کرد و همواره خود را حاکم مطلق ایران می دانست. از دیدگاه وی، اصلاحات تنها باید شامل زیردستان می شد. این در حالی بود که مردم او را مسبب همه ی مشکلات می دانستند.
روز سیزدهم شهریور، مصادف با عید سعید فطر، نماز عید به امامت«شهید آیت الله دکتر مفتح» خوانده شد و اعلامیه ای از سوی امام خمینی(ره) در بین مردم نمازگزار، که پس از نماز به راهپیمایی آرام ولی گسترده دست زده بودند، پخش گردید. امام(ره) در پیام خود بر ادامه ی مبارزه تا سرنگونی رژیم تأکید کرده بودند.
پنج شنبه، شانزدهم شهریور، در خیابان های تهران تظاهرات دیگری به راه افتاد. این بار گستردگی تظاهرات برای همه ی موافقان و مخالفان باورنکردنی بود. دامنه ی تظاهرات به قدری گسترده شد که رژیم به شدت به وحشت افتاد و از آن جایی که قرار بود فردای آن روز نیز تظاهرات گسترده ای انجام شود، جلسه ی اضطراری هیأت دولت با حضور محمدرضا پهلوی در شب هفدهم شهریور برگزار گردید. در این جلسه، تصمیم گرفته شد، که با اعلام حکومت نظامی، از ادامه ی تظاهرات جلوگیری شود.«ارتشبد اویسی»، یکی از خشن ترین ژنرال های شاه نیز برای اجرای این امر، به فرمانداری نظامی تهران منصوب گشت و همزمان در تهران و چند شهر بزرگ دیگر، از جمله قم، کرج، یزد، اهواز، تبریز، حکومت نظامی اعلام شد. این تصمیم حکومتی ساعت 6 صبح روز جمعه از طریق رادیو اعلام گردید که بسیاری از مردم حتی متوجه آن نیز نشده بودند.
در هر حال، مردم از هر سو به سمت میادین اصلی شهر و به ویژه میدان ژاله(میدان شهدای کنونی) و خیابان های اطراف سرازیر گشتند. حرکت مردم، آرام ولی جدّی بود؛ تعداد تظاهرکنندگان به مراتب بیش از روز پیش تخمین زده می شد. دیدن صحنه ی عجیب ادوات جنگی مانند تانک، مسلسل و بالگردی که پیوسته بالای سر مردم می چرخید و نیز یک لشکر از نیروهای گارد به فرماندهی«سرلشکر امینی افشار»، خللی در صف تظاهرکنندگان ایجاد نکرد و مردم همچنان در حال دادن شعار علیه حکومت بودند. ناگهان و پس از شلیک چند گلوله ی هوایی، نظامیان خون ریز شاه، سینه ی مردم و زن و بچه را نشانه رفتند و با مسلسل هایشان هر جنبنده ای را هدف قرار دادند. بالگردی که در بالای میدان دیده می شد، برای گرفتن فیلم یا عکس آن جا نبود، بلکه با مسلسلی که مردم را نشانه گرفته بود، پیوسته تظاهرکنندگان را شکار می کرد و به سمت مردم شلیک می نمود. نیروهای گارد لحظه ای از شلیک خودداری نمی کردند و تلی از اجساد را در پایتخت ایران به وجود آورده بودند. جنایت به قدری هولناک و دردآور بود که حتی خود نیروهای شاه نیز بعدها آن را یکی از خشونت بارترین و سخت ترین حرکت های رژیم ارزیابی نمودند؛«ارتشبد فردوست»، از دوستان و محارم نزدیک شاه، در این باره می نویسد:«ارتشبد امینی افشار با بی رحمی و خشونت، مردمی را که به تظاهراتی آرام دست زده بودند، به رگبار بست».
خبر جنایت بی رحمانه ی شاه به زودی در همه ی دنیا پخش شد، ولی رسانه های غرب این بار نیز با سانسور یا حتی سکوت، از کنار این فاجعه گذشتند. رسانه های داخلی وابسته به شاه نیز، که می کوشیدند بر این جنایت هولناک سرپوش بگذارند، شمار کُشته های آن روز را 58 نفر و زخمی ها را 205 نفر اعلام کردند.(روزنامه کیهان1357/6/18) این آمار با بررسی های انجام شده و گزارش شاهدان عینی واقعه کاملاً مغایرت داشت؛ در این باره، تعدا کُشته ها در آن روز بیش از چهار هزار نفر تخمین زده شد.
«اسدالله بادامچیان»، یکی از مبارزان آن روزها، می گوید:«آن روز نزدیک به یکصد کودک زیر دو سال شهید شدند که در یکی از سالن های بهشت زهرا روی سینه ی هر کدام یک شاخه گُل میخک قرار داده بودند. متأسفم که آن روز کسی از آنها عکس برداری نکرد».(اسدالله بادامچیان، شناخت انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص71)
خبر تأسف برانگیز آن جریان، همان روز به امام راحل رسید. ایشان نیز در اطلاعیه ای مهم، ضمن ابراز همدردی عمیق با ملت، این واقعه را به واقعه ی کربلا تشبیه کردند. ایشان در این پیام فرمودند:«چهره ی ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم می خورد. آری! این چنین است راه امیرمؤمنان، علی علیه السلام و سرور شهیدان، امام حسین علیه السلام… . ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه ی دفاع برای خدای تعالی کُشته می شد… باید علما و روشنفکران ملت زیر چکمه های دژخیمان خُرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد. شما ای ملت محترم ایران، که تصمیم گرفته اید خود را از شرّ رژیم شاه خلاص گردانید، در رفراندومی که در سوم و چهارم شوال(شانزدهم و هفدهم شهریور)در برابر ظالمان سراسر جهان انجام دادید، به دنیا نشان دادید که رژیم شاه جایی برای خود در ایران ندارد… هفدهم شهریور مکرر عاشورا و میدان ژاله(شهدا)، مکرر کربلا و شهدای ما، مکرر شهدای کربلا و مخالفان ما، مکرر یزید و وابستگان او هستند».(صحیفه ی نود، ج3)
علما و مراجع دیگر تقلید نیز وارد عمل شدند و تأسف عمیق و انزجار شدید خود را از این واقعه ابراز داشتند. از آن جمله می توان به اعلامیه های حضرات عظام«مرعشی نجفی»،«گلپایگانی» و نیز «شیخ بهاءالدین محلاتی» و«صدوقی» اشاره کرد.(اسناد انقلاب اسلامی، ج5، ص511-507)
بنابراین و با این رویداد، صف آرایی اصلی در کشور شکل گرفت؛ در سویی، حکومت فاسد پهلوی و در سوی دیگر حرکت عظیم مردمی به رهبری پرچمداران و رهبران دینی و در رأس آن، حضرت امام خمینی(ره).
اصلاح نفس در کلام آیت الله بهجت ره
باید بدانیم که علاج ما، اصلاح نفس است در همه ی مراحل و از این مستغنی نخواهیم بود و بدون این، کار ما تمام نخواهد شد{جز} با اعتراف به این که عمل از خودمان است که به سرِ ما آمده و می آید. تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم، با نمایندگان خدا ارتباط نداشته باشیم، کارمان درست نمی شود. امروز تا فردا، تا پس فردا. این که کار نشد!
آثار زیانبار بی عفتی و بی بند وباری
در اسلام بی عفتی و کار خلاف عفت از گناهان گبیره شمرده شده است؛ چرا که زیانهای بسیار معنوی و اجتماعی به دنبال دارد. به این تحقیق توجه کنید:
«در سال 1720م. در سواحل آمریکا مردی در خانواده ی فاسد و بی بند و بار متولد{شد} و تمام عمر خود را به رذالت و می خوارگی سپری کرد و از راه دزدی زندگی خود را تأمین می نمود. از این مرد، پنج دختر باقی ماندند که همه همانند پدر به دور از تربیتی سالم و خانواده ای عاری از محبت بودند. در نسل پنجم، افراد این خانواده به 1200 نفر رسیدند که طبق آمار گرفته شده، افراد اُناث این خاندان همگی اهل فحشا بوده و 440 تن آنان به سفلیس مبتلا شدند و 130 نفر از مردها دزدهایی جنایت پیشه و ماهر گردیدند. از این خانواده، هفت نفر آدمکش حرفه ای و سیصد نفر دیگر که همگی دارای مشاغل ممنوعه بودند، به جامعه تحویل داده شدند و در طی مدت هفتاد سال، 1/700/000 دلار زیان مالی توسط این خانواده به دولت آمریکا وارد شده بود.»
رابطه فرهنگ و اقتصاد مقاومتی
اولین شرط حرکت به سمت تولید ملی و اقتصاد مقاومتی داشتن روحیه ی جهادی است و روحیه ی یک ملت، بیش از هر چیز دیگر به فرهنگ او برمی گردد. رهبر معظم انقلاب اسلامی می فرمایند:«اگر ما بخواهیم این حرکت عظیم اقتصادی در کشور انجام بگیرد، یک الزاماتی هم دارد… اولاً روحیه ی جهادی لازم است.» اما سؤال مهم این است که رابطه ی«فرهنگ» و «اقتصاد» در مکتب اقتصادی اسلام چگونه است؟
اقتصاد مقاومتی در رویارویی و تقابل با اقتصاد وابسته قرار می گیرد. اقتصاد مقاومتی نمی پذیرد که صرفاً مصرف کننده باشد، منفعل نیست و در مقابل اهداف اقتصاد سلطه ایستادگی می کند. این اقتصاد با رویکرد فعال و مقاومت در مقابل تعاریف، ساختارها و محصولات اقتصاد سلطه، سعی در تغییر ساختارهای اقتصادی موجود و بومی سازی آن بر اساس جهان بینی و اهداف خود دارد.
هر جامعه ای سه رکن اساسی دارد؛ فرهنگ، سیاست و اقتصاد. این سه رکن متقوم هم هستند و از بین آنها، فرهنگ نقش مهم تری دارد. بنابراین اقتصاد در تبعیت از فرهنگ عمل می کند. اساساً اقتصاد، ارزش ها و جهت خود را از فرهنگ متبوع خود می گیرد. بنابراین تا فرهنگ مقاومتی نباشد، اقتصاد هم مقاومتی نخواهد شد. پس این دو با هم یک رابطه ی طولی دارند.
فرهنگِ اقتصاد نیز همچون فرهنگ سیاست به مجموعه ی باورها، ارزش ها و رفتارها و نمادها در حوزه ی ثروت اطلاق می شود که با تغییر یا تحول آن، اقتصاد مقاومتی نیز دچار تغییر و تحول خواهد شد. پس هر گونه تحول مثبت یا منفی در فرهنگ سیاست(قدرت)، فرهنگ اقتصاد(ثروت) و فرهنگ اجتماع(هنجارها و رفتارها) مستقیماً بر اقتصاد مقاومتی تأثیر دارد.
پیش شرط های فرهنگی تحقق اقتصاد مقاومتی
مادامی که خاستگاه«فرهنگ اقتصاد» بر پایه ی مفاهیمی همچون«سودمحوری»، «سرمایه سالاری» و «تکاثرگرایی» باشد و کارشناسان و مدیران اقتصاد به این دسته از معادلات وفادار باشند، اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی مورد نظر نظام اسلامی تحقق پیدا نخواهد کرد.
به عبارت دیگر، هر گاه مفاهیم، تعاریف، سیاست ها، قوانین، ساختارها، ضوابط و مدیریت اقتصادی حول محور«اقتصاد سرمایه داری» تعریف شود، نمی توان از تولید ثروت بر پایه ی جهاد و مقاومت و اخلاص و ایثار سخن گفت. پس می توان نتیجه گرفت که کیفیت و نوع فرهنگ حاکم بر اقتصاد می تواند پذیرای مفهوم ارزشی جهاد و مقاومت باشد یا نباشد. در واقع تحقق اقتصاد مقاومتی از رهگذر پیش نیازهای فرهنگی را در چارچوبه های ذیل می توان تدبیر و تبیین نمود:
1. بازتعریف استراتژی اقتصادی حول محور استراتژی«جنگ فرهنگی»
2. هماهنگ ساختن عرصه ی اقتصادی با عرصه ی فرهنگی
3. تحقق پیش نیازهای فرهنگی در سه سطح بنیادی، تخصصی و عمومی
4. استخراج فقه نظام اقتصادی و نظام سازی مبتنی بر آن توسط فقها و کارشناسان فقه در سطح بنیادین
5. بازنگری در مفاهیم، تعاریف، سیاست ها، قوانین و ضوابط اقتصادی موجود کشور سطح تخصصی
6. نظریه پردازی و الگوپردازی بر اساس مفاهیم و تعاریف جدید و هماهنگ با نگاه ارزش محور
7. آموزش و ظرفیت سازی و فرهنگ سازی در سطح کارشناسان و کارگزاران نظام اسلامی و مردم سطح عمومی
تندیس زن مسلمان
«خداوند از خشم فاطمه خشمگین و به سبب خشنودی او خشنود می شود؛ فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده؛ آن کس که با او دوستی ورزد با من دوستی ورزیده است؛ فاطمه قلب و روح من است؛ فاطمه بانوی زنان دو جهان است.»
این شهادت و نظایر آن در کتاب های حدیث و سیره به تواتر از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است. پیامبری که از روی هوا سخن نمی گوید و تحت تأثیر روابط نسبی و سببی قرار نمی گیرد و از سرزنش نکوهش گران در راه خدا باکی ندارد. این گفتارها نشانگر تواضع پیامبر اسلام است که با دعوت خود عجین شده و برای مردم به مثابه الگو و نمونه ای درآمده است. تپش های قلب او و نگاه هایش و دست سودن و گام های تلاش گرانه و پرتوهای اندیشه اش، قول و فعل و تقریر او تماماً تعالیم دینی و احکام خدا را می نمایاند. چونان چراغ های هدایت و راه های نجات است. آن چه که از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر سینه حضرت زهرا علیهاالسلام نقش بسته با مرور زمان و تکامل جوامع و نیز با نگاه به مبدأ اساسی در اسلام، در این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه علیهاالسلام، که فرمود:«ای فاطمه برای آخرت خود بکوش که من نمی توانم در پیشگاه خداوند برای تو کاری بکنم.» درخشندگی بیشتری به خود می گیرد. فاطمه زهرا علیهاالسلام در واقع نمونه زنی است که خدا می خواهد و پاره ای است از اسلام مجسم در وجود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم.
زندگی ایشان برای مسلمان و انسان مؤمن در هر زمان و مکانی به منزله ی الگویی چهره می نماید. به راستی شناخت حضرت فاطمه علیهاالسلام شناخت بخشی از کتاب رسالت الهی است، و پژوهش و تحقیق در حیات حضرتش، به مثابه تلاشی گسترده برای فهم اسلام و ذخیره ای ارزشمند برای انسان معاصر به حساب می آید.
امام موسی صدر
مقصود امام خمینی ره از وحدت
صحیح است که مسأله ی وحدت مورد تأکید معمار بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی ره بود؛ اما مقصود آن حضرت این نبود که شیعه از مبانی اعتقادی متقن و محکم خویش دست بردارد و شاهد کذب و دروغ حتی نسبت به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام باشد؛ بلکه به وضوح مقصود ایشان این بود که مسلمین عموماً در برابر دشمنان اسلام و ابرقدرت جهانی متحد شوند تا دشمن نتواند در حقیقت اسلام رخنه ایجاد نماید.
از وظایف مان کوتاهی نکنیم
باید در شرایط کنونی آگاهی بیشتر نسبت به افکار و اندیشه ها و دستورالعمل های آن بانوی گرامی و فرزندان معصوم ایشان داشته باشیم و مبادا در انجام وظایف خود کوتاهی نماییم. لازم است علمای بلاد و خطبای محترم علاوه بر آن که مجالس عزاداری را هر چه باشکوه تر انجام می دهند، ابعاد معنوی و علمی آن حضرت را مورد توجه خاص قرار دهند و بحمدالله مکتب تشیع، مشحون از استدلال و منطق است.
وظایف بانوان
شخصیتی که این چنین مورد احترام خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و انبیای الهی علیهم السلام است و کلام و وجود و حرکات او در ملک و ملکوت و در دنیا و آخرت تأثیرگذار است، آیا بر ما نیست که هر چه بیشتر خود را به این حقیقت نورانی نزدیک نماییم؟ و آیا بر جامعه ی ما- بخصوص خواهران محترمه ما- سزاوار است که از این خیر کثیر و کوثر الهی که برای همه عالم و آدم است، دور باشند؟!
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی ره
استمداد از حضرت زهرا سلام الله علیها
آیت الله العظمی میرزا محمد علی شاه آبادی ره: «در نوافل شب، به مقام شامخ حضرت زهرا سلام الله علیها توجه کنید و بدانید که استمداد گرفتن از آن حضرت، موجب ترقی و قرب معنوی می شود و خداشناسی انسان را زیاد می کند. همچنین قبل از اذان صبح، صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها را بفرستید.
سالک الی الله در صورتی می تواند به جایی برسد که در ضمن سیر، اول مرتبه اتکاء به خانم حضرت صدیقه سلام الله علیها داشته باشد و این محبت خانم حضرت صدیقه سلام الله علیها است که انسان را به راهی که باید برود هدایت می کند و اگر نباشد اصلاً سیری وجود نخواهد داشت. محال است سالک سیر و سلوک کند و به جایی برسد مگر از طریق خانم حضرت زهرا سلام الله علیها و البته منظور از اینکه به جایی برسد، نه این امور که مثلاً افکار را بخواند یا هر چیز می خواهد برای او مهیّا باشد، نه! آن ها اصلاً ارزش ندارد.
آن چیزی که ارزش دارد مقام قرب پروردگار است و این مقام محقق نمی شود مگر از طریق خانم حضرت زهرا سلام الله علیها.»