رابطه فرهنگ و اقتصاد مقاومتی
اولین شرط حرکت به سمت تولید ملی و اقتصاد مقاومتی داشتن روحیه ی جهادی است و روحیه ی یک ملت، بیش از هر چیز دیگر به فرهنگ او برمی گردد. رهبر معظم انقلاب اسلامی می فرمایند:«اگر ما بخواهیم این حرکت عظیم اقتصادی در کشور انجام بگیرد، یک الزاماتی هم دارد… اولاً روحیه ی جهادی لازم است.» اما سؤال مهم این است که رابطه ی«فرهنگ» و «اقتصاد» در مکتب اقتصادی اسلام چگونه است؟
اقتصاد مقاومتی در رویارویی و تقابل با اقتصاد وابسته قرار می گیرد. اقتصاد مقاومتی نمی پذیرد که صرفاً مصرف کننده باشد، منفعل نیست و در مقابل اهداف اقتصاد سلطه ایستادگی می کند. این اقتصاد با رویکرد فعال و مقاومت در مقابل تعاریف، ساختارها و محصولات اقتصاد سلطه، سعی در تغییر ساختارهای اقتصادی موجود و بومی سازی آن بر اساس جهان بینی و اهداف خود دارد.
هر جامعه ای سه رکن اساسی دارد؛ فرهنگ، سیاست و اقتصاد. این سه رکن متقوم هم هستند و از بین آنها، فرهنگ نقش مهم تری دارد. بنابراین اقتصاد در تبعیت از فرهنگ عمل می کند. اساساً اقتصاد، ارزش ها و جهت خود را از فرهنگ متبوع خود می گیرد. بنابراین تا فرهنگ مقاومتی نباشد، اقتصاد هم مقاومتی نخواهد شد. پس این دو با هم یک رابطه ی طولی دارند.
فرهنگِ اقتصاد نیز همچون فرهنگ سیاست به مجموعه ی باورها، ارزش ها و رفتارها و نمادها در حوزه ی ثروت اطلاق می شود که با تغییر یا تحول آن، اقتصاد مقاومتی نیز دچار تغییر و تحول خواهد شد. پس هر گونه تحول مثبت یا منفی در فرهنگ سیاست(قدرت)، فرهنگ اقتصاد(ثروت) و فرهنگ اجتماع(هنجارها و رفتارها) مستقیماً بر اقتصاد مقاومتی تأثیر دارد.
پیش شرط های فرهنگی تحقق اقتصاد مقاومتی
مادامی که خاستگاه«فرهنگ اقتصاد» بر پایه ی مفاهیمی همچون«سودمحوری»، «سرمایه سالاری» و «تکاثرگرایی» باشد و کارشناسان و مدیران اقتصاد به این دسته از معادلات وفادار باشند، اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی مورد نظر نظام اسلامی تحقق پیدا نخواهد کرد.
به عبارت دیگر، هر گاه مفاهیم، تعاریف، سیاست ها، قوانین، ساختارها، ضوابط و مدیریت اقتصادی حول محور«اقتصاد سرمایه داری» تعریف شود، نمی توان از تولید ثروت بر پایه ی جهاد و مقاومت و اخلاص و ایثار سخن گفت. پس می توان نتیجه گرفت که کیفیت و نوع فرهنگ حاکم بر اقتصاد می تواند پذیرای مفهوم ارزشی جهاد و مقاومت باشد یا نباشد. در واقع تحقق اقتصاد مقاومتی از رهگذر پیش نیازهای فرهنگی را در چارچوبه های ذیل می توان تدبیر و تبیین نمود:
1. بازتعریف استراتژی اقتصادی حول محور استراتژی«جنگ فرهنگی»
2. هماهنگ ساختن عرصه ی اقتصادی با عرصه ی فرهنگی
3. تحقق پیش نیازهای فرهنگی در سه سطح بنیادی، تخصصی و عمومی
4. استخراج فقه نظام اقتصادی و نظام سازی مبتنی بر آن توسط فقها و کارشناسان فقه در سطح بنیادین
5. بازنگری در مفاهیم، تعاریف، سیاست ها، قوانین و ضوابط اقتصادی موجود کشور سطح تخصصی
6. نظریه پردازی و الگوپردازی بر اساس مفاهیم و تعاریف جدید و هماهنگ با نگاه ارزش محور
7. آموزش و ظرفیت سازی و فرهنگ سازی در سطح کارشناسان و کارگزاران نظام اسلامی و مردم سطح عمومی
رابطه فرهنگ و اقتصاد مقاومتی