ضرورت وجود امام از نگاه قرآن
امام هادی باطنی1
خداوند در سوره انبیا می فرماید:«و جعلناهم ائمهً یهدون بأمرنا آنها را امام قرار دادیم که به«امر» ما هدایت کنند». منظور از این نوع هدایت یعنی«هدایت به امر» چیست؟ آیا به معنای راهنمایی و ارشاد است؟ قطعاً این طور نیست! کلمه«امر» در جایی به کار می رود که فیض، همه جانبه و یکدفعه صادر می شود و در مقابل آن«خلق» برای امور تدریجی و زمانبر به کار می رود. خداوند هم امر دارد و هم خلق«ألا لَهُ اخلقُ و الامرُ» امر خدا جایی است که فیض همه جانبه خدا از طریق«کن»(باش) افاضه می شود، لذا قرآن می فرماید:«إِنَّمَا امرُهُ إِذَا أرَادَ شَیئاً أن یَقولَ لَه کُن فَیَکون(یس/82) امر خدا آن است که اگر خواست شیء را اراده کند می گوید: بشو و می شود.»
«هدایت به امر» به این معنا نیست که امام راه را نشان بدهد و مسیر را مشخص کند و رهرو خود مسیر را طی کند، بلکه در هدایت به امر امام در جان انسان های مستعد تصرف کرده، آنها را رشد می دهد. به این نوع هدایت«ایصال الی المطلوب» نیز می گویند. نمونه های زیادی در تاریخ بوده اند که توسط ولی خدا یک شبه ره صد ساله رفته اند، مثل زهیر بن قین و حضور در چادر امام حسین علیه السلام. حال که تا حدودی مفهوم هدایت به امر روشن گردید، می گوییم لطف خدا ایجاب می کند که در هر زمانی امامی که هدایت به امر می کند حضور داشته باشد تا انسان های مستعد را به مقصد برساند، در غیر این صورت لطف خداوند از مردم دریغ شده است که این محال است. پس، در عصر ما نیز باید امام«هادی به امر» باشد که هست و این قول خداوند در قرآن است که فرمود:«و لِکُلِّ قومٍ هادٍ برای هر قومی هدایت کننده ای است».
قرآن و شب قدر2
شب قدر شب نزول«همه حقایق» بر قلب مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ قرآن می فرماید:«تَنَزَّلُ المَلائِکهُ و الروحُ فیها بإذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أمرٍ… در آن شب ملائکه و روح به اذن پروردگار همه فرمان های الهی را نازل می کنند.» با توجه به اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان هر سال وجود دارد و از سوی دیگر، فعل مضارع«تَنَزَّلُ» دلالت بر استمرار نزول ملائکه در شبهای قدر می کند، این حقیقت روشن می گردد که هر ساله در شب قدر«حقایق الهی» نازل می شود. حال سؤال این است که بر چه کسی این امور نازل می شود؟ باید بر کسی نازل شود که ظرفیت کامل داشته باشد و از هر نقص و محدودیت مصون باشد. در تأیید این مطلب توجه شما را به روایتی از امام صادق علیه السلام جلب می نمایم:
امام صادق علیه السلام می فرمایند: عادت علی علیه السلام این بود که بسیار می فرمود: هیچ گاه تَیمِی و عَدَوِی(ابوبکر و عمر) خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نبودند و آن حضرت اِنا اَنزَلناهُ را با خشوع و گریه تلاوت می کرد جز اینکه می گفتند: چقدر دلت نسبت به این سوره نازک است! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: به خاطر آن چیزی است که به چشم خود دیده و به دل خود فهمیده ام و برای آن است که دل این مرد(علی علیه السلام) بعد از من خواهد دریافت. می گفتند: شما چه دیدید و او چه خواهد دید؟ حضرت علی علیه السلام فرمود: پیامبر روی خاک برای آنها نقش می کرد:«تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَ الرّوحُ فِیها بِإِذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أمرٍ»
آن حضرت فرمود: پیغمبر می فرمود آیا پس از فرموده خدای عز و جل:«هر امری» چیز دیگری به جا می ماند{که نازل نشود؟} می گفتند: نه، می فرمود: می دانید بر چه کسی هر امری را نازل می کنند؟ می گفتند: یا رسول الله! بر شما. می فرمود: آری درست است. سپس می فرمود: آیا شب قدر بعد از من هست؟ می گفتند: آری. فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: آیا این امر در آن شب نازل می شود؟ می گفتند: آری. می فرمود: بر چه کسی؟ می گفتند: ما نمی دانیم. سر مرا در آغوش می گرفت و می فرمود: اگر نمی دانید، بدانید، آن کس بعد از من این مرد است.
فرمود: به راستی آن دو نفر، بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از شدت هراسی که به دل آنها می افتاد این شب را می شناختند.
در این زمینه می توان آیات متعدد دیگری را از قرآن مطرح کرد که به همین دو مورد بسنده می کنیم.
موضوع: "جور واجور"
گوشه ای از نصایح لقمان
اگر در کودکی خود را ادب کنی، در بزرگی از آن بهره مند می شوی*
از کسالت و تنبلی بپرهیز، بخشی از عمرت را برای آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن*
با فقها مجادله مکن، با فاسق رفیق مشو، فاسق را به برادری مگیر و با افراد متّهم، همنشین مشو*
تنها از خدا بترس و به او امیدوار باش. بیم و امید نسبت به خدا در قلب تو یکسان باشد*
بر دنیا تکیه نکن و دل مبند و دنیا را به منزله پُلی در نظر بگیر*
بدان که در قیامت از تو درباره ی چهار چیز می پرسند: از جوانی که در چه راهی صرف کردی، از عمرت که در چه فنا کردی، از مال و دارایی ات که از چه راهی به دست آوردی و آن را در چه راهی مصرف کردی*
به آنچه در دست مردم است چشم مدوز و با همه ی مردم با حُسن خلق برخورد کن*
با همسفران زیاد مشورت کن و توشه ی سفر خود را بین آنها تقسیم کن*
اگر با تو مشورت کردند، دلسوزی خود را خالصانه به آنها اعلام کن. اگر از تو کمکی درخواست کردند، مساعدت کن و به سخن کسی که سنّ او بیشتر از توست، گوش فرا ده*
نمازت را در اوّل وقت بخوان، نماز را حتّی در سخت ترین شرایط به جماعت بخوان*
اگر در نماز بودی، قلب خود را حفظ کن*
اگر در حال غذا خوردن بودی، حلق خود را حفظ کن*
اگر در میان مردم هستی، زبان خود را حفظ کن*
هرگز خدا و مرگ را فراموش مکن، امّا احسانی که به مردم می کنی یا بدی که دیگران در حقّ تو می کنند فراموش کن*
دقایقی با قرآن/ محسن قرائتی
نامه ی شهید نواب صفوی به دکتر مصدق
شهید قبل از کودتای 28 مرداد 1332، در نامه ای به دکتر مصدق او را از سقوط دولت در آینده با خبر و به وی جهت اجرای احکام الهی هشدار می دهد.
هوالعزیز
آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر
پس از سلام،
شما و مملکت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفته اید. چنانچه احساس کرده و معتقد شده باشید که نجات بخش شما و مملکت، اجرای برنامه ی مقدس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می باشد و پس از تمام جریانات گذشته آماده ی اجرای احکام مقدس اسلام باشید، قول می دهم که شما و مملکت را به یاری خدای توانا و به برکت اجرای احکام و تعالیم عالیه ی اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده، به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم.
8 شوالی المکرم 1372ه.ق
30 خرداد ماه 1332 ه.ش
روزها و رویدادها/جلد سوم
شهید نواب صفوی از زبان همسرش
خانم نیرالسادات احتشام رضوی چنین می گوید:
… خدا رحمت کند، مادرش می فرمود: نواب یک استعداد خاصی داشت… اینقدر استعدادش فوق العاده بود که سالی دو کلاس می خواند.
بعد از این که دوران ابتدایی تمام می شود در دبیرستان صنعتی(ایران- آلمان» شروع به درس خواندن می کند… و در همان دوران تحصیل به نفع اسلام و علیه پهلوی مبارزه می کند. او یک حالت مبارزه و یک روح باشهامتی داشت که عجیب بود. در همان زمان، مجلس، قانونی را تصویب می کند که نواب مخالفت می کند و 1500 و 1600 نفر از دانش آموزان را جمع می کند و تظاهراتی را جلوی مجلس راه می اندازد که رژیم را وامی دارد تا درخواست فوق را بپذیرد. امّا نواب و همراهانش پذیرش زبانی را کافی ندانسته، درخواست پذیرش مکتوب موضوع را می کنند. لکن عوامل رژیم به جای پاسخ مثبت اقدام به تیراندازی می کنند که در نتیجه یک نفر به شهادت می رسد…
بعد از اینکه دیپلم می گیردبه آبادان می رود و وارد شرکت نفت می شود. آن جا که کار می کنند یکی از متخصصین انگلیسی به یکی از کارگرها سیلی می زند. آقای نواب بسیار برانگیخته می شود و می گوید: وای بر شما که یک کارگر ایرانی را یک انگلیسی بزند و همه سکوت کنند، در حالی که آنان در کشور ما هستند و از منافع ما استفاده می کنند، و یک عده کارگر را علیه آنان جمع می کند. آن متخصص انگلیسی می آید و عذرخواهی می کند، ولی شهید نواب می گوید، نه خیر باید قصاص بشود، که این امر منجر به شورش می گردد. آن گاه تصمیم می گیرند نواب را از بین ببرند که دوستان نواب او را مخفیانه از بصره به عراق می فرستند.
روزها و رویدادها/جلد سوم
امیدبخش ترین آیه ی قرآن
وَ أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِّنَ اللَّیلِ إِنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکرَی لِلذَّاکِرینَ.(هود، 114)
و نماز را در دو طرف روز و اوایل شب به پا دار،(زیرا) به درستی که کارهای نیکو(همچون نماز)، بدی ها را محو می کند، این(فرمان)، تذکّری است برای اهل ذکر.
حضرت علی علیه السلام بر جمعی وارد شده و از آنها سؤال فرمود: آیا می دانید امیدبخش ترین آیه قرآن کدام است؟! هر کس به فراخور حال خویش آیه ای را عنوان کرد:
بعضی گفتند: آیه ی(انِ الله لا یغفر اَن یشرک به و یغفر مادون ذلک)(نساء/48) یعنی خداوند جز شرک، گناهان دیگر را می بخشد.
بعضی دیگر بر آن بودند که این آیه است؛(و من یعمل سوء أو یظلم نفسه، ثم یستغفر الله، یجد الله غفوراً رحیما)(نساء/110) یعنی هر کس خلافکار و ظالم باشد ولی استغفار کند، خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت.
عدّه ای اظهار داشتند آیه(یا عبادی الّذین أسرفوا علی أنفسهم، لاتقنطوا من رحمه الله، انّ الله یغفر الذّنوب جمیعاً)(زمر/53) یعنی ای بندگان من که در حقّ خود اسراف کرده اید! از رحمت خدا مأیوس نشوید، زیرا او همه ی گناهان را می بخشد.
تعدادی هم نظر به این آیه داشتند؛(و الذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم، ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الّا الله)(آل عمران/134) کسانی که اگر کار زشتی انجام دادند و به خودشان ظلم کردند، یاد خدا می کنند و برای گناهان خویش استغفار می نمایند، و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد.
بعد از اینکه حضرت نظرات آنان را شنید، فرمودند: از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که امیدبخش ترین آیه در قرآن این آیه است: (اقم الصّلاه طرفی النّهار و زلفاً من اللّیل، انّ الحسنات یذهبن السیّئات) سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ادامه داد: یا علی! سوگند به خداوندی که مرا بشیر و نذیر مردم مبعوث کرد، وقتی که انسان برای نماز وضو بگیرد، گناهانش ریخته می شود و زمانی که رو به قبله کند، پاک می شود. یا علی! مثال اقامه کننده نمازهای روزانه، مثل کسی است که هر روز پنج مرتبه در نهر آبی که جلوی منزل اوست، خود را شستشو دهد.
دقایقی با قرآن/محسن قرائتی/ص97-98
قواعد اخلاقی تربیتی زندگی مشترک
بنیان ازدواج، محبت است. یعنی اگر به فرض، دو نفر در تمامی معیارهای عقلانی با هم یکی باشند، اما به هر دلیلی یکدیگر را دوست نداشته باشند، نمی توانند با هم زندگی خوبی را آغاز کنند.
محبت بین زن و شوهر و ابراز آن و توجه آن ها به یکدیگر عصاره بسیاری از اخلاقیاتی است که باید بین آن ها رعایت شود. وجود محبت در زندگی مشترک ریشه حضور وفق و مدارا، خوش خُلقی، نگاه مسرورانه، همراهی در غم و شادی، به دوش کشیدن مشترک سختی و رنج است و زمینه گذشت و بخشش از خطاها و دوری از عیب جویی و سرزنش و پذیرش عذرخواهی است.
آیه: وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنوا إِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهً وَ رَحمَهَ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُون.(روم/21)
و از نشانه های او این که از نوع خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری در این(نعمت) برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است.
روایت:
قال ابو عبدالله علیه السلام: من أخلاق الأنبیاء علیهم السلام حبّ النساء (کافی، ج5، ص320). از اخلاق انبیاء علیهم السلام دوست داشتن زنان است1
عن أبی عبدالله علیه السلام قال: ما أظنّ رجلاً یزداد فی الإیمان خیراً إلّا ازداد حبّاً للنساء(همان). من گمان نمی کنم که در ایمان مردی خیر افزون گردد مگر این که محبتش نسبت به همسرانش زیاد شود2
عن الصادق علیه السلام: العبد کلّما ازداد للنساء حبّا ازداد فی الإیمان فضلاً.(بحارالانوار، ج103، ص225) بنده زمانی که محبتش نسبت به همسرش زیاد شود ایمانش هم افزایش می یابد3
نکته: از این دو روایت فهمیده می شود که بین محبت همسر(زن) و ایمان رابطه دو طرفه است.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: إنّ الرجل إذا نظر إلی امرائته و نظرت إلیه نظر الله تعالی إلیهما نظر الرحمه.(نهج الفصاحه، ص663، ح3523) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم: هر گاه زن و شوهر(به نیکی) به یکدیگر نگاه کنند خداوند با نظر رحمت به هر دو می نگرد4
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: خیر النساء التی تسرّه إذا نظر و تطیعه إذا أمر و لاتخالفه فی نفس ها و مال ها بما یکره.(همان، ص600،ح3203) بهترین زنان کسی است که اگر مرد به او بنگرد شادمانش سازد اگر به او فرمان بدهد اطاعتش کند و با جان و مالش بر خلاف رضای شوهر رفتار نکند5
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: ثلاثه من السعاده… المرأه الصالحه تراها فتعجبک و…(همان، ص380، ح2010) سه چیز مایه خوش بختی است… از جمله آن ها زن پارسایی که دیدارش تو را شادمان سازد… 6
عن أبی عبدالله علیه السلام قال: إذا أجبت رجلاً فأخبره بذلک، فإنّه أثبت للمودّه بینکما.(کافی، ج2، ص646) امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی کسی را دوست داشتی او را از محبت خویش با خبر کن که موجب استحکام مودت میان شما می شود7
مرّ رجل فی المسجد و أبو جعفر(جالس و أبوعبدالله)، فقال له بعض جلسائه: والله! إنّی لأحبّ هذا الرجل، قال له أبو جعفر علیه السلام: ألا فأعلمه، فإنّه أبقی للمودّه و خیر فی الألفه.(المحاسن، ج1، ص266) مردی به مسجد آمد در حالی که امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام به همراه برخی در مسجد نشسته بودند. یکی از آنان گفت: من این مرد را دوست دارم. امام باقر علیه السلام فرمود: او راآگاه کن که این کار مودّت را حفظ کرده و برای الفت میان شما بهتر است8
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: إذا أحبّ أحدکم أخاه فلیعلمه فإنّه إصلاح لذات البین.(بحارالانوار، ج71، ص182) وقتی برادرت را دوست داشتی او را از محبت خویش باخبر کن که این موجب خواهد شد میان شما اصلاح برقرار شود9
کتاب سال تبلیغ1391
!رفاقت با پنج دسته ممنوع
رفاقت با پنج دسته ممنوع است:
الف) کذّاب
ب) گناهکار و لاابالی
ج) بخیل
ه) احمق
د) قاطع رحم
امام علی بن الحسین علیه السلام به امام باقر علیه السلام فرمود:«یا بُنیَّ! أنظُر خَمسَهً فَلا تُصاحِبهُم وَ لاتُحادِثهُم وَ لاتُرافِقهُم فِی طَریقٍ. فَقُلتُ: یا اَبَه مَن هُم؟ قال إیَّاکَ وَ مُصاحَبَهَ الکَذّابِ؛ فَإنَّهُ بِمَزِلَهِ السَّرابِ یُقَرِّبُ لَکَ البَعیدَ وَ یُباعِدُ لَکَ القَریبَ؛ وَ إیَّاکَ وَ مُصاحَبَهَ الفاسِقِ! فَإنَّهُ بائِعُکَ بِأکُلَه أو اَقَلَّ مِن ذلِکَ؛ وَ إیَّاکَ وَ مَصاحَبَهَ البَخیلِ! فَإنَّهُ یَخذُلُکَ فِی مالِهِ اَحوَجَ مَا تَکُونُ إلَیهِ؛ وَ إیَّاکَ وَ مُصاحَبَهَ الاَحمَقَ! فَإنَّهُ یُریدُ أن یَنفَعَکَ فَیَضُرُّکَ؛ وَ إیّاکَ وَ مُصاحَبَهَ القاطِعِ لِرَحِمِهِ! فَإنِّی وَجَدتُهُ مَلعوناً فِی کتابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ…»(اصول کافی، ج2، ص376؛ بحارالانوار، ج71، ص196،
فرزندم با پنج کس هم نشینی و رفاقت مکن:
اول: از هم نشینی با دروغگو پرهیز کن، زیرا او همه چیز را بر خلاف واقع نشان می دهد، دور را نزدیک و نزدیک را به تو دور می نمایاند.
دوم: از هم نشینی با گناهکار و لاابالی بپرهیز، زیرا او تو را به بهای یک لقمه یا کمتر از آن می فروشد.
سوم: از هم نشینی با بخیل بر حذر باش، که او را از کمک مالی به تو آن گاه که بسیار به آن نیازمندی، مضایقه می کند.
چهارم: از هم نشینی با احمق(کم عقل) اجتناب کن؛ زیرا او می خواهد به تو سودی رساند؛ ولی به زیان تو می انجامد.
پنجم: از هم نشینی با«قاطع رحم»(کسی که با خویشاوندان قطع رابطه نموده است) بپرهیز، که او در سه جای قرآن لعن و نفرین شده است. حتّی کسانی که دارای اراده قوی هم باشند به نصّ روایت ناخودآگاه از رفیق بَد تأثیر می پذیرند، چه رسد به کودکان و نوجوانان که به طریق اولی باید آنان را از مصاحبت با افراد منحرف و فاسد منع کرد.
حضرت علی علیه السلام فرمود:«لاتَصَحَّبِ الشَّریرَ فَإنَّ طَبعَکَ یَسرِقُ مِن طَبعِهِ شَرّاً وَ أنتَ لاتَدری»؛ از مصاحبت با مردم شریر و فاسد بپرهیز که طبیعت تو به طور ناخودآگاه، بدی و ناپاکی را از طبع منحرف او می دزدد و تو از آن بی خبری.(شرح نهج البلاغه، ج20، ص272؛ مجموعه ورام، ج2، ص15.)
!!چهار بار ناله ابلیس
قال الصادق علیه السلام:«اِنّ ابلیس رَنَّ أربَعَ رَنّات: أوَّلُهُنَّ یَومَ لُعِنَ وَ یَومَ أهبِطَ إلی الارضِ وَ حَیثُ بُعِثَ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم عَلی فَترَهِ مِنَ الرُّسُلِ وَ حِینَ أنزِلَت اُمُّ الکِتابِ…»(بحارالانوار، ج8، ص331، به نقل از تفسیر نورالثقلین)
امام صادق علیه السلام فرمود: ابلیس چهار بار ناله کرد:
الف) روزی که برای سجده نکردن بر حضرت آدم علیه السلام مورد لعنت خداوند قرار گرفت.
ب) روزی که به زمین هبوط(و سقوط) کرد.
ج) روزی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پس از مدّتی از رسالت پیامبر قبلی گذشته بود به پیامبری مبعوث گردید.
د) روزی که سوره فاتحه الکتاب(حمد) نازل شد.
کتاب سال تبلیغ1391
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در روز اول ذی قعده سال 173 ق در مدینه دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت، امام موسی کاظم علیه السلام و مادر گرامی اش، حضرت نجمه خاتون سلام الله علیها می باشد، که بعد از تولد حضرت رضا علیه السلام به«طاهره» ملقب گردید.
در نتیجه فاطمه معصومه سلام الله علیها با امام رضا علیه السلام خواهر و برادر ابوینی هستند. فاطمه معصومه سلام الله علیها در سال 201ق در پی انتقال اجباری امام هشتم علیه السلام به مرو، بعد از یک سال تحمّل دوری برادر بزرگوارش از مدینه منوّره، عازم خراسان گردید که در مسیر سفر در 23 ربیع الاول سال 201ق وارد شهر قم شده و مورد استقبال عده ی زیادی از مردم مشتاق و شیفته اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت، و بعد از هفده روز اقامت در منزل موسی بن خزرج، در سن 27 سالگی در سال 201ق {به اتفاق مورخان(حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ص213 و سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج8، ص290 و شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج5، ص32)} دیده از جهان فرو بست و در«باغ بابلان» محل فعلی مَزار آن حضرت، دفن گردید.
هفده دی خاطره ای تلخ در تاریخ معاصر ایران
5- در ماجرای طرح انجمن های ایالتی و ولایتی مسئله زنان و آزادی زنان را به گونه ای سیاسی بهانه کردند و در این نوبت هم روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) با روشن بینی نقشه رژیم شاه را به خوبی دریافته بودند و آن چیزی که عوامل حکومت به نام طرح مسئله تساوی و آزادی حقوق زنان ارائه داده بودند در واقع دامی در جهت ترویج ابتذال و اشاعه الگوهای فاسد غربی بود که در بیانات صریح امام خمینی(ره) افشا شد و صریحاً موضع اسلام را اعلام داشتند و فرمودند:«اسلام مراعات بانوان را در تمام جهات پیش از هر کس نموده و احترام به حیثیت اجتماعی و اخلاقی آنها موجب شده که از این نحو اختلاط مخالف با عفت و تقوای زن جلوگیری کند، نه آن که خدای نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرار داد… نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویب نامه های خلاف شرع و قانون اساسی می خواهد زن های عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند… این طوری که اینها زن را می خواهند بار بیاورند که یک ملعبه ای در دست مردها باشد… ما می خواهیم زن آدم باشد مثل سایر آدم ها…»
در دهه چهل رژیم شاه با راه اندازی مطبوعات گسترده به نام های مختلف سعی داشت که روز هفده دی را یک مناسبت مترقی جلوه دهد و چادر و حجاب را یک آداب و رسوم کهنه شده، قدیمی زمان جاهلیت معرفی کند و زنان محجبه را اُمُّل و نادان، عقب مانده، دهاتی، مرتجع و… تلقی می کردند و برای آن مانور تبلیغاتی تندی اجرا و همواره امام راحل را متهم به مخالفت با آزادی زنان می ردند.
6- از سال 1343 که امام راحل دستگیر و به ترکیه تبعید شدند و سپس دوران تبعید را در نجف اشرف می گذراندند در ایران ذکر نام«خمینی» ممنوع بود و هر کسی از او تقلید و یا هواداری می کرد و یا آثار و کتب او را در اختیار داشت متهم بود و مجازات سنگین و شکنجه و زندان را بر او تحمیل می کردند و استفاده از تمام آثار او در ایران ممنوع بود تا اینکه اول آبان سال 1356 خبر شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در ایران پخش شد. برخی از علاقمندان و شاگردان او احساس تکلیف کردند و برای او اقدام به برگزاری مراسم سوگواری کردند و هنگامی که ذکر نام«خمینی» بر زبان اهل منبر جاری می شد با سه صلوات سنگین همراه می شد و این، حکایت از محبوبیت ایشان در دل های مردم می کرد.
دستگاه خبری و تبلیغاتی رژیم شاه برخی از مواقع در رسانه های خود نام امام خمینی(ره) را همراه با عنوان«مخالف آزادی زنان» و «مخالف کشف حجاب» و عناوین دیگری مانند مرتجع و غیره تبلیغ می کردند. به خصوص در روز 17 دی ماه سال 56 به پاس گرامیداشت کشف حجاب در روز هفده دی ماه روزنامه اطلاعات با درج مقاله ای سفارش شده و لاک و مُهر کرده تحت عنوان«ارتجاع سرخ و سیاه در ایران» به نام مستعار احمد رشیدی مطلق به چاپ رساند و در این مقاله به امام راحل توهین کرده بودند و نوشته بودند:«روح الله خمینی معروف به هندی بود. به قولی او مدتی در هندوستان و در آنجا با مراکز استعماری انگلیس ارتباطاتی داشته است و به همین جهت به سید هندی معروف شده است…»
7- این مقاله موجب خشم و انفجار مردم انقلابی مسلمان شد و در شهر قم حالت غیر عادی به خود گرفت و روز 18 دی درس و بحث به تعطیلی کشیده شد و بازار تعطیل شد و در همین ایام زنان محجبه با اجتماع گسترده ای در مشهد علیه روز هفده دی تظاهرات بر پا کرده و با پلیس درگیر شدند و در شهرهای دیگری مانند شیراز، اصفهان، تهران و سایر شهرها نسبت به این اقدام عوامل رژیم شاه بسیار اعصبانی و خشمگین بودند و روز 19 دی ماه راه پیمایی آرام طلاب و مردم در شهر قم جریان گرفت و با حضور در منازل مدرسان و علما ابعاد گسترده تری یافت و جمعیت به منزل آیت الله العظمی گلپایگانی رفتند و معظم له ضمن همدردی با طلاب و مدرسان نسبت به اهانت به امام خمینی زبان به شکوِه گشود و اقدام تبلیغاتی دروغین و سراپا اهانت رژیم را محکوم و اعلام کردند که با او تا آخر ایستاده ایم و به جمعیت حاضر توصیه کردند که به همین اعتراضات خود ادامه بدهند و در عصر آن روز تظاهرکنندگان معترض گسترده تر شد و عوامل حکومت و نیروهای شهربانی به بهانه ای با آنها درگیر شدند. تعدادی از طلاب را مجروح و شهید کردند و موجب قیام و جنبش انقلاب طلاب حوزه های علمیه شد و بعد به مناسبت چهلمین روز شهدای 19 دی ماه در تبریز قیام دیگری شکل گرفت و انقلاب اسلامی به اوج رسید و شعله آن خاموش نشد و هفده دی ماه سال 57 دیگری نامی از آن روزهای ننگین به میان نیامد و شاه هم در 26 دی ماه فرار را بر قرار ترجیح داد.
8- بنابراین در تاریخ معاصر ایران سال 1342 رژیم شاه بر این امر ننگین اصرار ورزید و نظام طاغوت از آن به عنوان کشف حجاب مفتخر بود، اما از طرفی برای قشر متدین و مسلمان ناگوار بود. بدین جهت از هفده دی 56 به عنوان خاطره ای تلخ در تاریخ معاصر ایران یاد می شود که در روند رویدادها تحت الشعاع انقلاب اسلامی قرار گرفت و به یاری خداوند همه حوادث تلخ آن به شیرینی پیروزی انقلاب مبدل شد.
هفته نامه صبح صادق/شماره532