آیت الله العظمی بهاءالدینی ره
مرحله ی اول اخلاق اسلامی، تهذیب نفس خود است. انسان به واسطه ی آن، آتش را از خود دور می کند. آن گاه نوبت به تدبیر منزل می رسد و سوم تطهیر جامعه است. انسان کامل کسی است که این سه مرحله را بپیماید. انسانی که خود و خانواده اش را ساخت، می تواند چون خورشید اطرافش را روشن کند و فرد مستعدی را از این نور بهره مند سازد. تمام تبلیغات اسلام برای این است که بشر ساخته شود. اگر ما درون افراد را اصلاح کنیم، تمام تعارض ها و تزاحم ها از بین می رود.
سیری در آفاق/ص197
موضوع: "جور واجور"
مهدویت از نگاه آیت الله العظمی بهجت ره
1. وضعیت امام غائب
آیت الله بهجت ره چونان سایر عالمان شیعی، امام را بزرگترین آیت حق، «آینه ای که تمام عالم را نشان می دهد»، «ولیّ نعمت ها و مجرای رساندن فیض به ما» دانسته، درباره ی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرمایند:«اهل بیت همه نور واحدند؛ لذا انسان به هر کدام متوسل شود از دیگری جواب می گیرد. البته مصالحی در کار است هم چنان که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ حاجات درخواست شده از ایشان، به حضرت امیر علیه السلام و آن حضرت به امام حسن علیه السلام تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حواله داده اند. زیرا مجری امور در این زمان آن حضرت است؛ نه فقط به لحاظ ظاهری بلکه به لحاظ ولایت باطنی نیز نزدیک ترین ائمه به ما حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد».
آیت الله بهجت ره به رغم اینکه آن حضرت را مالک کُره زمین و واسطه ی همه ارزاق و خیرات به ما دانسته، اما درباره ی وضعیت ایشان چنین می گوید:
«چه مصائبی بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف- که مالک همه ی کُره ی زمین است و تمام امور به دست او انجام می گیرد- وارد می شود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد و ما چقدر از این مطلب غافلیم و توجّهی نداریم.»
هم چنین در جایی دیگر از دست بسته بودن امام سخن می گوید و مثال او را مثال«ناقه ی صالح» می خوانند:«ما از غم خوار، هادی، حامی و ناصر خود قدردانی و شکرگزاری نمی کنیم و واسطه ی خیر را پی می کنیم که: فَعَقَرُوهَا.
… پس به عکس آن چه برخی عوام تصور دارند، امام غائب، فارغ از ما، در نعمت و سرور و در باغی خوش آب و هوا منزل ندارد بلکه در صبری جانکاه روزگار می گذراند. حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف عجب صبری دارد با این که از تمام آنچه که ما می دانیم و نمی دانیم اطلاع دارد و از همه ی امور و مشکلات و گرفتاری های ما باخبر است… خدا عجب صبری به ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف داده که هزار سال است می بیند بر سرِ مسلمانان چه بلاهایی می آید و چه بلاهایی خود مسلمانان بر سرِ هم می آورند، و همه را تحمل می کند».
2. وضعیت مأمومان در غیبت
از نظر آیت الله بهجت ره، همه ی شیعیان، فرزندان فاطمه سلام الله علیها هستند. اما این مأمومین امام غائب عجل الله تعالی فرجه الشریف دارای دو وضعیت اند: وضعیت بالقوه آنها که همان دارایی ها و امکانات آنهاست. در کلمات ایشان دو چیز گنج و کنز عالی است:
الف) میراث علمی ائمه ی اطهار علیهم السلام: ایشان در معرفی این گنجینه ی مهم می فرماید: «این همه ودایع، کتب، مخازن علم، روایات، و ادعیه در اختیار ما گذاشته اند به گونه ای که اگر کسی بخواهد امامی را حاضر بیابد، یا صدایش را از نوار گوش دهد، یا در خدمتش باشد تا مطالب آنان را استماع کند- نه این که خود در محضر آنان صحبت کند- بهتر از اینها را پیدا نمی کند. همه چیز در دسترس ماست ولی حالمان مانند حال کسانی است که هیچ ندارند».
ب) استمرار فیض امام عجل الله تعالی فرجه الشریف: گنج دیگر شیعیان، داشتن امام حیّ و استمرار فیض او است که به لحاظ عملی هم اکنون هم شیعیان می توانند از او بهره مند ببرند. آیت الله بهجت ره در پاسخ به سؤالی که از ایشان شده بود: «چرا ما باید از عترت محروم باشیم؟» پاسخ دادند:«چه کسی گفته از فیوضات آنان محرومیم؟ ما به اختیار محرومیم! همچنین نور الامام فی قلوب المؤمنین انور من الشمس المضیئه بالنهار. منتها دنبال کردن و طلب می خواهد. در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده است باب لقاء و حضور کاملاً مسدود نیست، بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد».
در نظر ایشان اساساً امام عجل الله تعالی فرجه الشریف از نظر ظالمان محجوب است نه عارفان.می فرمایند:«حضرت از اعین الظالمین محجوب است؛ المحجوب عن اعین الظالمین. اما کسانی که نه ظالمند، نه رفیق ظالم و نه با ظالمان معاشر، آن حضرت از دید آنان محجوب نیستند».
اما این وضعیت بالقوه ی شیعه و امکانات اوست. وضعیت بالفعل و موجود مأمومین در نظر ایشان پست و ناچیز است:«مسلمانان زعیمی ندارند که در زیر لواء و پرچم او قرار گیرند زیرا سنّیان که اصلاً قائل به زعیم و امام نیستند و شیعه هر چند اعتقاد به امام دارد ولی در عمل و وضعیت مانند سنّیان هستند و با آن فرقی ندارند!».
در واقع یک تشیع اسمی است. از این رو انذار می دهند:«اگر امام زمان هم بیاید با او همان معامله را می کنیم که با آبای طاهرینش کردیم! آیا می شود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چهارصد میلیون{تعداد شیعیان} یاور داشته باشد و ظهور نکند؟
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بندگانی هستند که علم و صوابشان مُطّرد است یعنی با داشتن مقام عصمت، نه خطا می کنند و نه خطیئَه و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف«عین الله الناظره و اذنه السامعه و لسانه الناطق و یده الباسطه؛ چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشاده ی خداوند است» و از اقوال، افعال، افکار و نیّات ما اطلاع دارد، مع ذلک گویا ما ائمه و به خصوص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را حاضر و ناظر نمی دانیم بلکه گویا مانند عامّه اصلاً زنده نمی دانیم و به کلّی از آن حضرت غافل هستیم.
یعنی با وجود در اختیار داشتن میراث علمی آنها مثل کسانی هستیم که هیچ ندارند و نسبت به فیوضات معنوی آنها نیز مثل کسانی هستیم که اصلاً امام را متولد شده نمی دانند!»
3. اسباب غیبت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف
نکته ی در خور توجّه در کلمات ایشان این است که ایشان چنین غیبتی را بی سابقه می دانند:«امیدوارم خداوند برای یک مشت شیعه ی مظلوم، صاحبشان را برساند. زیرا در عالم چنین سابقه ای نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مُریدان و لشکرش این قدر غیبت طولانی داشته باشد! چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کِی! در تمام امّت های گذشته غیبت مقدّر شده است ولی در هیچ امّتی چنین غیبتی با وقت نامعلوم غیر مقدّر اتفاق نیفتاده است».
آیت الله بهجت ره، اصلی ترین مسبّب غیبت را خود مردم می بینند؛ گذشتگان به نوعی و موجودین به نوعی دیگر:«سبب غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خود ما هستیم زیرا دستمان به او نمی رسد و گرنه در میان ما بیاید و حاضر شود چه کسی او را می کشد؟ آیا جنّیان آن حضرت را می کشند یا قاتل او انسان است؟ ما از پیش در طول تاریخ ائمه علیهم السلام امتحان خود را پس داده ایم که آیا از امام تحفّظ و اطاعت می کنیم و یا این که او را به قتل می رسانیم؟!»
ایشان از عدم قدردانی و شکرگزاری مردم نسبت به غم خوار، هادی، حامی و ناصر خویش، و حتی بدتر از آن این که برخی آلت دست دشمنان امام هم می شوند، گله می کنند:«با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عین الله الناظره است آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؟ و هر کاری را که خواستیم انجام اهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟! همه ی ادوات و ابزار را از خود او می گیریم و به نفع دشمنان به کار می گیریم و آلت دست کفار و اجانب می شویم و به آنان کمک می کنیم!»
4.اسباب ظهور امام عجل الله تعالی فرجه الشریف
آسیب اصلی در نظرگاه آیت الله بهجت ره، آسیب رابطه ی امام و مأموم است. از این رو راه حل محوری ایشان اصلاح این رابطه و تعمیق آن است. تصریح می کنند:«تا رابطه ما با ولیّ امر- امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف- قوی نشود کار ما درست نخواهد شد».
اما قوی شدن این رابطه چگونه است؟ ایشان در این باره رویکرد اخلاقی خویش را بیشتر آشکار کرده، ادامه می دهند:«قوت رابطه ی ما با ولیّ امر عجل الله تعالی فرجه الشریف هم در اصلاح نفس است. آیا واقعاً تا خودمان را اصلاح نکنیم کار درست می شود؟»
لذا اصلاح نفس، تحکیم ایمان و تطبیق عقیده و عمل بر عقیده و عمل امام عجل الله تعالی فرجه الشریف در بیانات ایشان از درخشش و تأکید خاصی برخوردار است.
«ما می خواهیم هر کاری دلمان می خواهد بکنیم؛ به نزدیکان مان به دوستان مان هر کاری می خواهیم بکنیم اما دیگران، دشمنان حق ندارند به ما اسائه ای بکنند. ما اگر به راه بودیم و در راه می رفتیم چه کسی امیرالمؤمنین علیه السلام را می کشت؟ چه کسی امام حسین علیه السلام را می کشت؟ چه کسی همین امام حیّ حاضر را که هزار سال است از دیده ها غائب است مغلول الیدین(دست بسته) می کرد؟برای مؤمنان، تثبیت در دین و ایمان، ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهم تر است».
این راه حلّ محوری از سوی ایشان مبتنی بر تحلیلی است که از وضعیت موجود شیعیان و دشمنان دارد. «ما که قدرت دفاع در برابر قدرت های بزرگ دنیا را-که برای ما با هم هم دست شده اند- نداریم و نمی توانیم به صورت ظاهر با آنان بجنگیم. چرا دست از وظیفه ی خود برمی داریم؟ وظیفه ی فعلی ما با این همه ابتلائات و آتش هایی که برای نابودی شیعه در ایران، عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان و… افروخته شده دعا و توسل به حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف و توصیه ی دیگران به دعاست».
توسل و دعا که شاخصی برای به سازی رابطه ی مأمومین و امام خویش است، در بیان آیت الله بهجت ره جایگاهی خاص و ویژه دارد. اما نباید گمان کرد که تنها وظیفه در قبال ظهور را فقط دعا و استغاثه می دانند. ایشان برای تحقق راه حل محوری ای که اشاره شد هم راه کارهای اجتماعی ارائه می کنند و هم راه کارهای فردی.
راه کارهای فردی و اجتماعی تقویت رابطه با امام
آیت الله بهجت ره از یک سو، بندگی و اطاعت را موجب تصحیح رابطه با امام و مسبّب همه ی کمالات دانسته، از سوی دیگر مانع جدی در این امر را اجانب و کفّار می دانند:«چه می شد به واسطه ی بندگی خدا، روابط ما با آن آقا عجل الله تعالی فرجه الشریف محفوظ می ماند؟ دیگران نگذاشتند هر چند ما هم مقصریم و نخواستیم اتصال میان ما و آن حضرت محفوظ باشد».
در دیدگاه ایشان اصلی ترین نقشه ی کفار، ضربه زدن به آن رابطه ی اصیل و دور کردن مسلمین از ثقلین است:«ائمه ی ما دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببینند. انبیا آمده اند که ما را از دنیا و توجه به آن دور سازند ولی کفّار به ما می گویند: دین را کنار بگذارید تا ما به شما دنیا دهیم و وسایل راحتی ظاهری-نه راحتی درونی- شما را فراهم کنیم! البته این سخن هم دروغ است، زیرا اگر آنان برای ما راحتی دنیا را می خواهند پس چرا این همه بر سر تسلّط بر ما، با هم نزاع دارند. نقشه ی کفار این بوده و هست که قرآن را از دست مسلمانان بگیرند و روحانیت را از منابع دینی و معنویات و سرچشمه های معارف- یعنی قرآن و سنت- جدا سازند، تا این دو سلاح مهم از دست مسلمانان خارج گردد و راه تسلط آنان بر بلاد و ثروت های مسلمانان باز شود. ولو به اینکه کسانی را در رأس قرار دهند که طبق مرام آنان کتاب و سنت را توجیه کنند و دیگران نابود، منزوی یا کشته شوند: ای کاش می دیدیم که گرگ ها به ما هجوم آورده اند و ما را می خورند!»
در پی این درک خاص است که راه کار اصلی اجتماعی ایشان برای تأمین آن مقصود، توصیه به عدم اختلاط با کفار است؛ هم اختلاط سیاسی- اقتصادی و هم اختلاط فرهنگی- فکری.
در ادامه ی سخن پیشین ایشان بیان می نماید:
«با این وضع چه باید کرد؟ هر چه به ما فرمودند: لاتتخذوا الکافرین اولیاء؛ کافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگیرید، گوش نکردیم! حالا با این اوضاع و گرفتاری و بلاها که بر سرِ ما مسلمانان می آید چه باید بکنیم؟ اگر تکلیف خود را بدانیم که چه باید بکنیم و به آن چه فهمیدیم عمل بکنیم از جهت علم به وظیفه ی فردای قیامت راحتیم.
اختلاط ما با کفار آخرش به همین جا می کشد؛ یعنی ابتدا از مسلمانان پذیرایی می کنند، به آنان احترام می گذارند، آنان را به بلاد خود دعوت می کنند و در تجارت و معاملات بازرگانی خود داخل می کنند، وقتی رؤسا و سیاست مداران مسلمان مست پول و غیر پول شدند مسلمانان حاضر می شوند امتیازاتی بدهند تا آنان بر بلاد اسلامی حکومت کنند. بدین ترتیب اختلاط با کفار، تسلط و حکومت آن ها را بر مسلمانان آسان تر می سازد. آیا اگر مثلاً کفّار بر نفت ایران حکومت کردند، می شود که نتوانند بر ایران و ملت ایران حکومت کنند؟ و مالک الرّقاب ممالک اسلامی و مسلمانان نشوند؟»
منبع: خانه خوبان/32
ویژگی های فرزند صالح از دیدگاه امام سجاد علیه السلام
صلاحیت و شایستگی فرزند در مکتب اهل بیت علیهم السلام، فقط در شایستگی های معنوی خلاصه نمی شود؛ گرچه این شایستگی ها از اهمیت والاتری برخوردارند.
در کافی به عنوان سیره همیشگی امام سجاد علیه السلام آمده است: تولد فرزندی را هر گاه به آن حضرت مژده می دادند نمی پرسید دختر است یا پسر؛ بلکه نخست می پرسید آیا سالم و کامل است و اگر این گونه بود، می فرمود:«سپاس خدایی را که از من چیز ناقص و ناسالمی نیافرید».
امام سجاد علیه السلام در دعای بیست و پنجم ویژگی های متعددی را برای فرزندان مطالبه می نماید که می توان همه ی آن ها را ویژگی های مطلوب یک فرزند صالح قلمداد نمود. برخی از مهم ترین این خصلت ها برای داشتن یک فرزند صالح و شایسته عبارتند از: تندرستی جسمی، قوت بدنی، سلامت اخلاقی، نیکوکاری، تقوا و خداترسی، محبت اولیای خدا، عناد با دشمنان الهی، اطاعت از والدین و محبت و احسان به ایشان و رفع نیاز والدین.
نامه جامعه/107
راه های غلبه بر شیطان!
و برای غلبه بر شیطان رجیم باید این نکات را به کار بریم:
اول: ذکر خدا را فراموش نکنیم، خدای متعال می فرماید: و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین.(سوره زخرف/آیه36)؛ و هر کسی از یاد خدا روی برگرداند شیطان را برانگیزد تا یار و همنشین وی گردد.
باز خداوند می فرماید: استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکر الله.(سوره مجادله/آیه19)؛ شیطان سخت بر آنان احاطه کرد پس از ذکر خدا به کلی غافل شدند.
ذکری که باید خوانده شود: لا اله إله الله و لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم و صلوات و تسبیح است.
دوم: به خدا پناه بردن است، خدای متعال در قرآن مجید می فرماید: و قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذ بک رب ان یحضرون.(سوره مؤمنون/آیه82 و 83)؛ ای رسول خدا بگو پروردگارا به تو پناه می برم از فریب و وسوسه های شیاطین و به تو پناه می برم پروردگارا از این که شیاطین(انس و جن) به مجلسم حاضر شوند. قل اعوذ به رب الفلق.(سوره فلق/آیه1)؛ ای رسول خدا بگو پناه می برم به پروردگار شکافنده سپیده روشن؛ و در جای دیگر می فرماید: قل اعوذ به رب الناس.(سوره ناس/آیه1)؛ ای رسول خدا بگو پناه می برم به پروردگار مردم.
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: لاتسبو الشیطان و تعوذوا بالله من شره؛ به شیطان فحش و ناسزا نگویید بلکه از شر او به خدا پناه ببرید.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: هر گاه یکی از شما را شیطان وسوسه کرد، پس باید به خدا پناه ببرد و بگوید: امنت بالله و برسوله مخلصا له الدین؛ به خدا و رسولش ایمان آوردم و دین را برای خدا خالص نمودم.
سوم: صدقه دادن است که در روایت است که شیطان را اره کرده و می برد.
چهارم: مبارزه با نفس اماره است، خداوند متعال می فرماید: و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماری؛ و هر کس از مقام ربوبی بترسد و نفس خود را از هوا و هوس بازدارد جایگاه او بهشت است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: من خالف نفسه فقد غلب الشیطان؛ کسی که با نفس خود مبارزه کند بر شیطان غلبه کرده است.
و نیز آن حضرت می فرماید: من اتهم نفسه امن خدع الشیطان؛ کسی که نفس خود را متهم و مقصر دانست از مکر شیطان آسوده گشت.
پنجم: دنبال علم و عالم رفتن است، زیرا نیروی علم مدافع عالم است از شر شیطان.
ششم: خلوت نکردن با زنان نامحرم است، و به عکس. خلوت کردن با زنان نامحرم یکی از بهترین راه های غلبه شیطان است بر انسان؛ چنان که شیطان به حضرت نوح و حضرت موسی گفت.
هفتم: نگه داشتن زبان از غیبت، تهمت، دروغ، فحاشی، ناسزاگویی و…
هشتم: توبه و استغفار.
نهم: تداوم محافظت بر استغفار.
دهم:شناخت کار و گفتار شیطان.
یازدهم: دشمن ابلیس لعین و شیطان رجیم بودن.
دوازدهم: دوری از کارهای شیطان و از شیطان پرستان، مجالسی که شیطان در آن راه دارد نرفتن، دوری از ویدئوکلوپ های دارای مفاسد اجتماعی و دوری از مجالس رقص و عرق و ورق و غیره.
سیزدهم: حرص و حسد و کبر را در خود راه ندادن.
چهاردهم: دوری از هر گونه گناه
کتاب سال تبلیغ1391
عوامل مؤثر در تربیت دینی کودکان
مهم ترین عوامل مؤثر در تربیت دینی کودکان عبارتند از اراده، فطرت، دانسته های ارثی دانش آموز(عوامل درونی)، خانواده، مدرسه، گروه دوستان، رسانه های جمعی و مؤسسات فرهنگی و دینی(عوامل بیرونی) که در میان این عوامل نقش کلیدی و اصلی از آنِ اراده دانش آموز و دانسته های فطری و ارثی اوست. در میان عوامل بیرونی در سال های اولیه مدرسه، به ترتیب خانواده، مدرسه و تلویزیون نقش اصلی را در شکل گیری شخصیت دینی دانش آموز ایفا می کنند. اما به تدریج نقش مدرسه و گروه دوستان پُررنگ تر می شود. رسانه های جمعی دیگر مانند روزنامه ها، کتاب ها، مجلات و جزء این ها نقش خود را بیشتر از طریق سایر عوامل تربیتی و نه به صورت مستقیم ایفا می کنند.
روش های تربیت دینی کودکان
کودک، امانت الهی و ودیعه ای آسمانی است که به پدر و مادر داده شده است. اسلام پدران و مادران را در امر تربیت دینی و اخلاقی فرزندان خویش مسئول می داند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این باره می فرماید:«ادّبوا اولادکم فانکم مسئولون». علی علیه السلام نیز فرموده اند:«اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم». قلب پاک کودک گوهری گرانمایه و نفیس و آیینه ای روشن است که از هر نقش و نگاری خالی است و در عین حال قابلیت پذیرش هر نقشی را دارد. هدایت کودکان جز از طریق پرورش صحیح مذهبی آنان میسر نمی شود. بهتر است آموزش مسائل دینی به صورت«آموزش غیر مستقیم» باشد و هر کودک به تناسب میزان تمایل و توان خویش کشف کند و یاد بگیرد.
تربیت دینی کودک از طریق بازی
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:«مَن کانَ عِندَهُ صبی فلیتصاب له». هر کس در نزدش کودکی است باید رفتارهای متناسب با کودک انجام دهد و خود را به صورت همبازی او درآورد».
هر قدر بتوانیم شیوه های تربیتی کودکان را با بازی و سرگرمی همراه کنیم و جنبه اجبار و تحکّم را کاهش دهیم، موفق تر خواهیم بود. در سیره حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بزرگداشت کودکان و اهمیت دادن به بازی آنان بسیار چشمگیر است. چنان که بزرگ معلّم عالم بشری، سجده ی خویش را در نماز چندان طولانی می کند که نوادگان عزیزشان بازی اسب سواری خویش را به پایان برسانند.
معلم می تواند نحوه ی وضو گرفتن را به صورت نمایش و بازی به کودکان آموزش دهد و از کودکان بخواهد که آنان نیز این کار را تکرار کنند. همچنین معلّمان می توانند از بازی هایی که جنبه اتحاد و پیروزی، تعاون و همکاری و گذشت و فداکاری دارند استفاده کنند.
تربیت دینی کودکان از طریق ارائه الگو
کودکان همواره کنجکاوانه به محیط اطراف می نگرند و با توجه و دقت خاص، رفتارهای کلامی و غیرکلامی بزرگترها به خصوص پدر و مادر خود را در شرایط و موقعیت های مختلف مشاهده می کنند و از آن سرمشق می گیرند. در فرایند شکل گیری شخصیت کودکان، بیشترین نقش بر عهده ی الگوهای رفتاری است؛ چرا که یادگیری، احساس رفتار آدمی را تشکیل می دهد. یادگیری های غیرمستقیم، ضمنی یا مشاهده ای، پایدارترین و مؤثرترین یادگیری ها محسوب می شود. هر قدر الگوهای رفتاری در نظر کودکان از شخصیت محبوب تری برخوردار باشند، رفتارهای کلامی و غیرکلامی آنان بیشتر مورد توجه کودکان قرار می گیرند.
اهمیت نقش الگویی معلم نیز در تحقیقات جدید مورد تأیید قرار گرفته است. یک بررسی علمی در این رابطه نشان داد که قریب 35درصد کودکان در هفت سال دوم زندگی دوست دارند، همچون معلم خود باشند. معلم در کلاس برای دانش آموزان خود نقش امامت دارد. بر اساس فرمایش حضرت علی علیه السلام یکی از وظایف عمده او این است که قبل از آن که به تعلیم دیگران بپردازد و قبل از آن که با زبانش ادب کند با سیره ی عملی اش آنها را تأدیب کند؛ چون کسی که معلم و ادب کننده ی خویش است به احترام سزاوارتر است از کسی که معلم و مربی مردم است.
ادامه دارد…
ضرورت و اهمیت تبلیغ از نظراسلام
اگر رسالت یک مکتب، محدود به زمان و مکان خاصی باشد، شعاع پیام رسانی و تبیلغ آن محدود خواهد بود، اما از آن جا که رسالت مکتب اسلام، جهانی و جاوید می باشد، گستره پیام رسانی آن نیز نامحدود است. از این رو، در اسلام امر تبلیغ جایگاه بسیار والایی دارد به گونه ای که اساسی ترین وظیفه انبیاء در قرآن، تبلیغ دانسته شده است.
طبرسی در ذیل آیه«وَ مَن أحسَنُ قَولاً مِمَّن دَعا إلی اللهِ وَ عَمِلَ صالِحاً…» می فرماید:« و فی هذه الآیه دلالهَ علی اَن الدَعا الی الدین من اعظم الطاعات و الواجبات؛ این آیه دلالت دارد بر این که دعوت به سوی دین از بزرگترین عبادات و واجبات می باشد». بنابراین، هدایت و آگاهی دادن به مردم، وظیفه مبلغان است و این عهد و پیمانی است که خداوند متعال از آنان گرفته است. قرآن مجید به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:«وَ ما أرسَلناکَ إلّا کافَّهً للنّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً…؛ ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا(آنها را به پاداش های الهی) بشارت دهی و(از عذاب او) بترسانی».
امام علی علیه السلام می فرماید:«ان الله لم یأخذ علی الجهال عهداً بطلب العلم حتی اخذ علی العلماء عهدا ببذل العلم للجهال؛ خداوند متعال قبل از این که از نادانان عهد و پیمان بگیرد، از دانایان پیمان گرفته است که به جاهلان بیاموزند». با توجه به این حدیث بر ماست که با اهمیت دادن به تبلیغ دینی، فطرت سعادت خواه بشر را بیدار کنیم و ارزش های دینی را به سراسر عالم گسترش دهیم.
فصلنامه فرهنگی و اجتماعی هدی/11
احکام و آداب خواندن قرآن
احترام گذاشتن به قرآن و برگه های آن لازم و واجب است1
بدون وضو و یا طهارت نباید دست یا عضوی دیگر از بدن خود را به نوشته های قرآن برسانیم2
اگر قرآن به زبان فارسی یا زبانی دیگر ترجمه شده باشد، تماس دست یا عضوی دیگر از بدن با آن- بدون وضو یا طهارت- اشکال ندارد و جایز است. البته در ترجمه3 قرآن نام خدا یا پیغمبران یا امامان یا حضرت فاطمه سلام الله علیها وجود داشته باشد، نیز نباید دست یا عضوی دیگر از بدن را- بدون وضو یا طهارت- به آن نام ها برسانیم
در هر یک از چهار سوره سجده(آیه15) و سوره فُصِّلت(آیه37) و سوره نجم(آیه62) و سوره عَلَق(آیه19)، یک آیه سجده وجود دارد. در قرآن، کنار این آیه ها عبارت«سجده واجبه» نوشته شده است. هر گاه انسان این آیه ها را بخواند یا به آن ها گوش دهد، باید فوراً سجده کند. اگر کسی این کار را فراموش کند، باید هر لحظه که آن را به یاد بیاورد، سجده کند4
برای خواندن قرآن، لباش پاکیزه بپوشیم، وضو بگیریم، مسواک بزنیم، عطر بمالیم، و رو به قبله بنشینیم5
هنگام خواندن قرآن، پاهای خود را دراز نکنیم و پُشت مان را به جایی تکیه ندهیم6
در حال خواندن قرآن، تنها به قرآن و معانی آن توجّه کنیم و«حضور قلب» داشته باشیم7
در آیات قرآن تفکّر و تدبّر کنیم و به گونه ای قرآن بخوانیم که گویی با خدا سخن می گوییم و خدا نیز با ما سخن می گوید8
پیش از خواندن قرآن، صلوات بفرستیم و دعا بخوانیم، به ویژه دعاهایی که پیشوایان معصوم علیهم السلام به ما آموخته اند9
پیش از خواندن سوره های آخر این کتاب- به جز سوره حمد- الله اکبر بگوییم10
پیش از خواندن قرآن، اوّل بگوییم:«أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم» سپس بگوییم:«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم»11
هنگام خواندن قرآن به کلمات و آیات آن نگاه کنیم، حتّی اگر آن ها را حفظ کرده باشیم12
کلمات قرآن را نه به تندی و نه با فاصله زیاد بخوانیم، بلکه آن ها را شمرده شمرده قرائت کنیم13
بکوشیم تا قرآن را درست یاد بگیریم و درست بخوانیم14
اگر می توانیم، قرآن را با صدای زیبا و نیکو بخوانیم15
بکوشیم تا گذشته از خواندن قرآن، معانی آیات را نیز فراگیریم16
هر مقدار که می توانیم، آیات و سوره های قرآن را به صورت صحیح حفظ کنیم17
.بسیار قرآن بخوانیم و به دستورات آن عمل کنیم. مخصوصاً باید بکوشیم که در هر روز چند آیه از قرآن را بخوانیم18
هنگامی که صدای قرآن به گوشمان می رسد، ساکت باشیم و به آن گوش فرادهیم19
در خانه، یک قرآن داشته باشیم و همیشه همان را بخوانیم20
هنگام خواندن قرآن، آن را در جایی بلندتر از زمین- مانند رَحل- بگذاریم یا با دستهایمان آن را بگیریم21
قرآن را با کمال ادب و تواضع بخوانیم. از آغاز تا پایان قرائت، نخندیم و با کسی حرف نزنیم22
قرآن را در جاهای مناسب- مانند خانه، مسجد و حَرَم- بخوانیم، نه در جاهای نامناسب- مانند محل رفت و آمد مردم-23
هنگام خواندن قرآن، اگر به نام مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدیم، صلوات بفرستیم24
قرآن را با صدای رسا بخوانیم، البته به طوری که دیگران آزرده نشوند25
اگر می توانیم، قرآن را با لحن و لهجه عربی بخوانیم26
قرآن را پاکیزه و تمیز نگاه داریم و آن را در جلد و جای مناسب قرار دهیم27
هر گاه به آیات مربوط به بهشت رسیدیم، خوشحال شویم و رفتن به بهشت را از خدا بخواهیم؛ و هر گاه به آیات جهنّم رسیدیم، ناراحت شویم و به خدا پناه ببریم28
در پایان قرائت قر،ن، بگوییم:«صَدَقَ اللهُ العَلیِّ العَظیمُ»{خدای بلند پایه بزرگ راست گفته است.}29
پس از قرائت قرآن دعا بخوانیم، به ویژه دعاهایی که پیشوایان معصوم علیهم السلام به ما آموخته اند30
کتاب سال تبلیغ1391
علت ضرورت حیا برای بانوان؟!!
فلسفه اصلی حیا، شرم کردن از کارهای زشت و کنترل غریزه ی جنسی است. غریزه جنسی، توفنده ترین غریزه در انسان است که در درجه اول، به پاسخ گویی صحیح و در درجه دوم، نیاز قطعی به کنترل دارد.
حیای زن؛ حریم و دورباشی است که زن، خود به خود در روابطش به مردان برای خویش در نظر می گیرد. مونتسکیو می نویسد:«تمام ملل جهان بر این عقیده مشترک هستند که زنان باید حُجب و حیا داشته باشند.» پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:«اَلحَیاءُ عَشَرَهُ أَجزاءٍ فَتِسعَهٌ فِی النِّساءِ وَ واحِدٌ فِی الرِّجالِ؛ حیا دَه بخش است، نُه بخش آن در زنان و یک بخش آن در مردان است.»
زن اگر به راحتی در اختیار مردان قرار گیرد، ارزش خود را از دست می دهد. پس روحیه حیا در او بیش از مرد وجود دارد. منتسکیو با نگاه حقوقی خاص خود می نویسد:
قوانین طبیعت این طور حکم کرده و لازم دانسته که زن ها محبوب باشند و بر شهوات خود غلبه نمایند. طبیعت مرد را طوری آفریده که تهوّرش زیادتر می باشد، ولی زن طوری آفریده شده که خودداری و تحمّلش زیادتر است. بنابراین، هرگز نباید تصور کرد افسارگسیختگی زن ها طبق قوانین طبیعی است، بلکه افسارگسیختگی بر خلاف قوانین طبیعت می باشد و بالعکس، حجب و حیا و خودداری، مطابق قوانین طبیعت است.
اگر زن برای مردان دست یافتنی باشد، نه تنها در قلب آنان، محترم و باارزش نیست، بلکه ارزش واقعی اش نیز تحت الشعاع قرار می گیرد و رنگ می بازد. ویل دورانت می نویسد:
شرم و عفت برای دختر همچون وسیله ی دفاعی است که به او اجازه می دهد از میان خواستگاران خود، شایسته ترین آنان را برگزیند یا خواستگار خود را ناچار سازد که پیش از دست یافتن بر وی، به تهذیب(و اصلاح) خود بپردازد.
هم چنین برتراندراسل می نویسد:
تصور من این است که اگر مردی به سهولت به زنی دست بیازد، احساس آن مرد نسبت به آن زن یک نوع احساس عاشقانه عمیق نیست.
یکی از دلایل اصلی وجود حیا در انسان، حفظ عفت و کنترل شهوت است. در روایات ما نیز بر این امر تأکید شده است. امام علی علیه السلام می فرماید:«علت پاک دامنی، حیاست.» یا می فرماید:«پاک دامنی به اندازه ی شرم و حیا بستگی دارد».
نکته مهم در حفظ حیای مردان این است که هر چند دست تدبیر آفرینش از یک طرف، غریزه خودنمایی را در نهاد زن درونی ساخته است تا نهاد خانواده استحکام یابد، ولی از طرف دیگر،«حیا» را در وجود زن قرار داده است تا به طور غریزی و فطری به حجاب روی آورد و تباهی خود و اجتماع را دامن نزند.
گوهر عفاف(پژوهشی درباره حجاب)/سیدحسین اسحاقی
چرا امام حسن علیه السلام صلح امّا امام حسین علیه السلام قیام کرد؟!
اینک جای پاسخ به این سؤال است که چرا امام حسن علیه السلام صلح کرد ولی امام حسین علیه السلام قیام نمود؟ اگر صلح، کار درستی بود، چرا امام حسین علیه السلام با یزید صلح نکرد؟ و اگر قرار بر جنگ بود؟ چرا امام حسن علیه السلام نجنگید؟
پاسخ این سؤال را باید در اوضاع و شرایط متفاوت زمان این دو امام بزرگ، و نحوه ی رفتار و شخصیت معاویه و یزید جستجو کرد:
معاویه در دوران زمامداری خود، با نقشه ها و سیاست های عوام فریبانه ی خود، همواره سعی می کرد به حکومت خود رنگ شرعی و اسلامی بدهد. او از این که افکار عمومی، انحراف وی را از خط سیرِ صحیح سیاست اسلامی بفهمد، جلوگیری می کرد.گرچه معاویه عملاً اسلام را تحریف نموده و حکومت اشرافی اموی را جایگزین خلافت ساده و بی پیرایه ی اسلامی ساخته، و جامعه ی اسلامی را به یک جامعه ی غیر اسلامی تبدیل کرده بود، ولی با وجود اینها تظاهر به دینداری می کرد و در دربارش پاره ای از مقررات اسلامی مراعات می شد و نمی گذاشت رنگ اسلامی ظاهری جامعه عوض شود. او به خوبی درک می کرد که چون به نام دین و خلافت اسلامی، بر مردم حکومت می کند، نباید علناً مرتکب کارهایی بشود که مردم، آن را مبارزه با دین- همان دینی که وی به نام آن بر آنان فرمانروایی می کرد- تلقی نمایند، بلکه همیشه به اعمال خود رنگ دینی می داد تا با مقامی که داشت سازگار باشد و آن دسته از کارها را که توجیه و تفسیر آن طبق موازین دینی مقدور نبود، در خفا انجام می داد. او بدین ترتیب افکار عمومی را فریب می داد و فقط نخبگان جامعه و شخصیت های بزرگ اسلامی، متوجه سیاست ضد اسلامی او بودند.
به علاوه معاویه، در حل و فصل امور و مقابله با مشکلات، سیاست فوق العاده ماهرانه ای داشت و مشکلات را به شیوه های مخصوصی حل می کرد که فرزندش یزید فاقد مهارت در به کارگیری آنها بود، و همین دو موضوع، پیروزی قیام و تأثیر مثبت شهادت در زمان حکومت معاویه را مورد تردید قرار می داد، زیرا در این شرایط افکار عمومی درباره ی قیام و انقلاب ضد اموی داوری صحیح نمی کرد و موج نفرت مردم نسبت به حکومت بنی امیه برانگیخته نمی شد، چون هنوز افکار عمومی با میزان انحراف معاویه از اسلام، آشنا نبود و به همین جهت، عناصر ناآگاه، جنگ حضرت مجتبی علیه السلام را با معاویه بیشتر یک اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر قدرت و حکومت به شمار می آوردند، تا قیام حق در برابر باطل!
شهادت در چنین شرایطی به پیشبرد مقاصد نهضت کمک نمی کرد، بلکه افکار عمومی درباره ی آن دستخوش اشتباه می گردید و حقیقت لوث می شد.
تازه این در صورتی بود که امام کُشته می شد، ولی قرائن تاریخی نشان می دهد که امام، در صورت شکست، به عنوان شهیدی قهرمان کُشته نمی شد، بلکه او را اسیر کرده تحویل معاویه می دادند و آن گاه به گونه ای نامعلوم او را از میان برمی داشتند!
سیمای پیشوایان در آینه تاریخ/مهدی پیشوایی/ص38/37
!!عاقبت بدگمانی و بدرفتاری
از حکیمی پرسیدند: آن که وضع حالی و مالی اش از همه خراب تر است، کیست؟ گفت: کسی که از بدگمانی به احدی اطمینان ندارد و از بدرفتاری، کسی به او مطمئن نیست!