یاران فاطمه
خواهرم؛ حجاب تو مثل جهاد رزمندگان است، همیشه در داشتن حجاب کامل اسلامی رعایت زیاد بکنید تا در روز قیامت از یاران فاطمه زهرا سلام الله علیها باشید.
از وصیتنامه شهید23ساله سیدمرتضی حسینی
|
موضوع: "پلاک"یاران فاطمه خواهرم؛ حجاب تو مثل جهاد رزمندگان است، همیشه در داشتن حجاب کامل اسلامی رعایت زیاد بکنید تا در روز قیامت از یاران فاطمه زهرا سلام الله علیها باشید.
از وصیتنامه شهید23ساله سیدمرتضی حسینی آر پی جی زنی با یک قلم و کاغذ! چند روز بعد از عملیات، یک بسیجی رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود دستش هر جا می رفت همراه خودش می برد… از یکی پرسیدم: چشه این بنده خدا؟
گفت: آر پی جی زن بوده… توی عملیات قبلی آن قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه، باید براش بنویسی تا بفهمه! منطق ما، عشق و معنویت گزیده ای از وصیت نامه ی یک شهید: چه جاذبه ای است که ما را از بسترهای گرم و آسوده بیرون کشید و عاشقانه به میدان نبرد آورد تا سختی ها و مشقّت ها را به جان و دل بخریم و از شوق وصال معشوق تا پای جان ایستادگی کنیم؟ راستی این همه زیبایی، به بهت و حیرت آمده است، از این شکوه ها و عظمت هایی که پاسداران ما در صحنه های مبارزه می آفرینند… حال آنکه، منطق ما، منطق معنویت و عشق است و چون شمع، آب شدن و روشنی بخشیدن.
امروز ما از درون سنگرهای دفاع اعلام می کنیم که بانگ«هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان(امام خمینی(ره) را شنیدیم و لبیک گویان عاشقانه به میدان شهادت شتافتیم تا بلکه خدا توفیق پیوستن به اولیایش را نصیب ما کند. امام حسین علیه السلام می فرمایند: همانا سخاوتمندترین مردم آن کسی است که کمک نماید به کسی که امیدی به وی نداشته است و بخشنده ترین افراد، آن شخصی است که در عین قدرت، گذشت نماید و صله رحم کننده ترین مردم، آن کسی است که صله رحم نماید با کسی که با او قطع رابطه کرده است. إِنَّ أجوَدَ النّاسِ مَن أعطی مَن لا یَرجُوهُ، وَ إنَّ أعفَی النّاسِ مَن عَفی عَن قُدرَهٍ، وَ إِنَّ أَوصَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ.
نهج الشهاده/ص39 شهید سید مرتضی آوینی
جعبه ی شیرینی رو گرفتم جلوش یکی برداشت و گفت:"می تونم یکی دیگه بردارم؟ “گفتم: البته سید جان، این چه حرفیه؟ برداشت، ولی هیچ کدوم رو نخورد کار همیشگی اش بود هر جا شیرینی و شکلات و… تعارف می کردن، برمی داشت اما نمی خورد می گفت:"می برم با خانوم و بچه هام می خورم، شما هم این کار رو انجام بدید اینکه آدم شیرینی های زندگیش رو با زن و بچه اش تقسیم کنه، خیلی تو زندگیش تأثیر میذاره… محسن هرگز در چشمان من نگاه نمی کرد، همیشه و هر وقت حتی زمانی که صدایش می کردم نگاهش به زیر بود ولی شب عملیات خیبر وقتی قرار شد از همدیگر جدا شویم احساس کردم می خواهد چیزی بگوید، حرفی بزند ولی هر چه معطل ماندم چیزی نگفت. صدایش کردند که باید سوار هلی کوپتر شوی خواست راه بیفتد دیدم باز دست دست می کند. باز منتظر ماندم. در یک لحظه به سمت من آمد دست داد و با من روبوسی کرد، لحظه ای شک کردم ولی نگاهم را ازش برنداشتم تا سوار هلی کوپتر شد. سوار که شد حین بلند شدن هلی کوپتر از زمین، برایم دست تکان داد. همین جور که نگاه می کردم احساس کردم از محسن نوری جدا شد. همان جا به همرزم بغل دستی ام گفتم فلانی محسن رو دیگه نمی بینم، شهید می شه! گفت چرا این جوری فکر می کنی؟ گفتم: گفتنی نیست ولی شک ندارم.
پدر شهید محسن امانی توی جوّ آن روز کردستان خنده رو بودن واقعاً نوبر بود. مسئول باشی و با آن سر و ریش بور و آشفته هزار تا کار بر عهده ات باشد و هزار جای کارَت لنگ بزند و هزار جور حرفت بهت بگویند و هر روز خبر شهادت یکی از بچه هایت را برایت بیاورند و چند بار در روز بخواهی نفراتت را از کمین ضد انقلاب در بیاوری و نخوابی و نقشه بکشی و سازماندهی بکنی و دست آخر هنوز بخندی واقعاً که هنر می خواهد. بعضی از بچه ها توی اوقات استراحت جدول درست می کردند توی یکی از این جدول ها نوشته بود مردی که همیشه می خندد… جوابش یازده حرف بود یکی با مِداد توش نوشته بود محمد بروجردی.
منبع: مؤسسه روایت فتح، خاطرات شهید محمد بروجردی 21 فروردین ماه سالروز شهادت فرمانده مخلص نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران صیاد اعتقاد داشت که جبهه جنگ انسان ساز است سردار«نعمت اللهی» از جمله همکاران شهید صیاد شیرازی است که سالها در کنار وی در ستاد کل نیروهای مسلح بوده است. وی می گوید: پنج سالی را که در کنار شهید صیاد بودم، سرشار از خاطره است. شهید صیاد خیلی منظم بود. من با سرویس می آمدم، اما شهید صیاد پنج دقیقه زودتر می رسید. آن روزی که شهید شد، من زودتر رسیدم و به خودم گفتم: حتماً در پارکینگ است و دست کم امروز من در را برایش باز می کنم. سردار نعمت اللهی در رابطه با مسایل معنوی شهید صیاد می گوید: ایشان چارچوب و قالب خاصی برای خود درست کرده بود و و قتی انسان بررسی می کرد، می دید مدتها در همه ابعاد کار کرده است. ایشان در ماههای رمضان، رجب و شعبان انسان دیگری می شد و روزه می گرفت. در ماه رمضان این حالاتش اوج می گرفت. تمام ساعات روزانه ایشان حساب و کتاب داشت. تک تک کارهایش وقت دقیق داشت و می شد از روی آنها زمان دقیق را فهمید. یک وقتی که مشغول کار بودم، از صدای قدمهای ایشان می فهمیدم که الان وقت نماز است. او در رابطه با نظر شهید صیاد شیرازی درباره راهیان نور نیز می افزاید: شهید صیاد پروژه«هیئت معارف جنگ» را با تأیید مقام معظم رهبری راه اندازی کرد تا معارف جنگ به شکل منظم و از طریق توضیحات کسانی که در جنگ حضور داشتند، بیان و حفظ شود. در عین حال ایشان اعتقاد داشت که جبهه های جنگ انسان ساز بوده اند و لذا طی برنامه راهیان نور، بچه های مدرسه ای و دانشجویان را به مناطق جنگی می برد و آنان را از نزدیک با حقایق دوران دفاع مقدس آشنا می کرد. هم و غم ایشان این بود که آثار دفاع مقدس حفظ و سینه به سینه منتقل شود. ایشان به این نتیجه رسیده بود که بهترین مسیر برای جوانها این است. خودش راهنمای راهیان نور بود و مثلاً در ایام نوروز راهنما و راوی می شد. ایشان همه تدارکات، از جمله تهیه بلیت قطار و خوراک مسافران را به عهده می گرفت و بار سنگین این کار را یک تنه به دوش می کشید. هماهنگی های لازم را با سپاه و ارتش می کرد و بیشتر هم دانش آموزان مستعد را می برد. می گفت وقت کم و امکانات محدود است و باید فعلاً روی کسانی سرمایه گذاری کنیم که زمینه دارند تا نهایت استفاده را ببریم. معتقد بود که اگر این خاطرات به شکل درست و زیبا و توسط فردی که در متن قضایا بوده بیان شود، این بچه ها باهوش هستند و خوب می گیرند. نوروز قبل از شهادتش هم به اردوی راهیان نور رفته بود.
هفته نامه صبح صادق/شماره 543 شهید علی رضا الماسی مقدم یکی از شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی، طلبه شهید علی رضا الماسی مقدم است که سال 1347ش در شهر آران دیده به جهان گشود. شش ساله بود که به مدرسه رفت و تحصیلاتش را تا اتمام دوره راهنمایی ادامه داد. او در این برهه از زندگی هم چون برادر دیگرش نسبت به تحصی علوم دینی ابراز علاقه نمود. و پدر بزرگوارش با تشویق و ترغیب، او را برای فراگیری دروس حوزوی وارد مدرسه آیت الله یثربی کاشان نمود. در آغاز سال 1365 بنا به تشخیص خود بین مسئله ادامه تحصیل و حضور در جبهه جنگ، دومی را ترجیح داد. پس از این تصمیم، اقدام به شرکت در یک دوره آموزش غواصی نمود که متأسفانه پس از پایان آن، بیمار شد و جهت مداوا به زادگاهش مراجعت کرد. شهید الماسی پس از بهبودی، روانه منطقه جنگی گردید و به دفاع از دین و میهن اسلامی پرداخت. این رزمنده دلاور در ادامه عملیات کربلای5 در سال65 به خیل شهیدان والامقام پیوست. پیکرش پس از انتقال به زادگاهش، طی مراسمی باشکوه تشییع و در جوار بقعه محمد هلال علیه الرحمه به خاک سپرده شد. در مورد خصوصیات اخلاقی این طلبه شهید نوشته اند: بسیار محجوب و ساکت بود و در برابر مشکلات تأملی ستودنی داشت. در برگزاری و اداره جلسات مذهبی محلی و فامیلی فعال بود. در معاشرت و برخوردها حقوق دیگران را رعایت می کرد و چنان چه از کسی صحبتی به میان می آمد که به غیبت می انجامید، جلسه را ترک می کرد. اهل تهجد و دعا بود. فرازی از وصیت نامه شهید: این را بدانید که هر کس طعم مرگ را خواهد چشید. پس هر چه بهتر که این مرگ، مرگ با عزّت و در راه خدا باشد.
نمی گویم گریه نکنید. اگر خواستید گریه کنید، به یاد مصائب امام حسین علیه السلام گریه کنید. سردار شهید محمد قنبرلو فرمانده محور عملیاتی لشکر مکانیزه 31 عاشورا متولد قریس از توابع شهرستان خوی برای تشکیل یک زندگی ساده اما با چارچوب های اخلاقی متقن و محکم آن گونه که حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها زیستند، شرایطی را برای انتخاب همسر خویش به صورت مکتوب به نگارش درآورده که به عنوان میراثی از این شهید عزیز، امروز سرمشقی است برای جوانان دوران ما که در زیر فرازی از آن را می خوانیم: بسم الله الرحمن الرحیم شما باید بدانید با کسی ازدواج می کنید که به خاطر اسلام و انقلاب و امام آماده است از همه چیزش بگذرد منتهای آرزویش پیروزی بر دشمنان اسلام و در نهایت شهادت در راه خداست. باید توجه کنید که بعد از ازدواج با من مسئولیت شرعی شما چندین برابر می شود زیرا همسر یک پاسدار می شوید و برای سایر خواهران مسلمان باید الگو باشید. شرایط برای زندگی مشترک ما: 1- زندگی ما باید تا حد امکان علی و فاطمه گونه باشد(در هر زمینه) و هر کس در حد مسئولیت شرعی خود وظایفش را به نحو احسن انجام دهد. 2- پدر و مادرم غیر از من کسی را ندارند و تنها من هستم که در ایام پیری دستشان را باید بگیرم. 3- شغلم پاسداری است، نه تنها مسئولیت پاسداری از انقلاب بلکه مسئولیت نجات مستضعفین جهان از سلطه ابرقدرت ها نیز به عهده ماست؛ بنابراین من همیشه در سپاه خواهم ماند. 4- من پاسدار هستم و زمان، زمان جنگ است؛ ممکن است گروگان و یا زخمی و یا اگر توفیق باشد شهید شوم و شما باید از هر جهت آماده باشید؛ زیرا با یک فرد عادی و راحت طلب ازدواج نمی کنید. 5- به هیچ حزب و گروهی وابسته نبوده به غیر از خط امام و شما نیز باید چنین باشید. 6- از نظر فعالیت مذهبی کاملاً آزاد هستید. 7- بزرگترین مسئولیتی که در مقابل همسر و خدا دارید، حفظ و رعایت حجاب اسلامی است. 8- می توانید به تحصیلات خود ادامه دهید اما نه برای کسب مدرک بلکه برای خدمت به اسلام 9- نحوه برگزاری مراسم ازدواج، همان خواهد بود که امامان و الگوهای ما برگزار کرده اند. 10- در بعضی از مسائل شرعی اگر چنانچه پدر و مادرمان از روی ناآگاهی پافشاری کردند در درجه اول موظف به آگاه کردن آنان بوده و در نهایت خودمان مستقلاً تصمیم می گیریم.
|