وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است
فى ذَمِّ اَصْحابِهِ
در نكوهش اصحابش
اَحْمَدُ اللّهَ عَلى ما قَضى مِنْ اَمْر، وَ قَدَّرَ مِنْ فِعْل، وَ عَلَى ابْتِلائى
خداى را حمد مى كنم بر امرى كه گذشت، و از كارى كه مقدّر نمود، و بر مبتلا شدنم
بِكُمْ اَيَّتُهَا الْفِرْقَةُ الَّتى اِذا اَمَرْتُ لَمْ تُطِعْ، وَ اِذا دَعَوْتُ لَمْ تُجِبْ،
به شما اى مردمى كه چون فرمان دهم اطاعت نكنيد، و هرگاه دعوت نمايم به اجابتم برنخيزيد،
اِنْ اُمْهِلْتُمْ خُضْتُمْ، وَ اِنْ حُورِبْتُمْ خُرْتُمْ، وَ اِنِ اجْتَمَعَ النّاسُ
اگر مهلتتان دهند در سخن باطل فرو مى رويد، و اگر با شما بجنگند ناتوانى نشان مى دهيد، اگر مردم
عَلى اِمام طَعَنْتُمْ، وَ اِنْ اُجِئْتُمْ اِلى مُشاقَّة نَكَصْتُمْ.
دور امام برحقّى را بگيرند به آنان طعنه مى زنيد، و اگر ناچار به كار دشوارى شويد عقبگرد مى كنيد.
لا اَبا لِغَيْرِكُمْ، ما تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ وَالْجِهادِ عَلى حَقِّكُمْ؟
دشمنتان بى پدر باد، براى پيروزى خود و جهاد بر حقّتان انتظار چه چيزى را مى بريد؟
الْمَوْتَ اَوِ الذُّلَّ لَكُمْ؟! فَوَاللّهِ لَئِنْ جاءَ يَوْمى ـ وَلَيَأْتِيَنّى ـ لَيُفَرِّقَنَّ
مرگ يا ذلّت؟! به خدا قسم اگر مرگم برسد ـ كه مى رسد ـ بين من و شما
بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ وَ اَنَا لِصُحْبَتِكُمْ قال، وَ بِكُمْ غَيْرُ كَثير.
جدايى مى اندازد در حالى كه از همنشينى با شما نفرت دارم، و با شما بودن به صورتى است كه گويى تنهايم.
لِلّهِ اَنْتُمْ، اَما دينٌ يَجْمَعُكُمْ؟ وَ لا حَمِيَّةٌ تَشْحَذُكُمْ؟
شگفتا از شما! آيا دينى نيست كه بر محور خود شما را جمع كند؟ و حميّتى نيست كه شما را آماده كار نمايد؟
اَوَ لَيْسَ عَجَباً اَنَّ مُعاوِيَةَ يَدْعُو الْجُفاةَ الطَّغامَ فَيَتَّبِعُونَهُ عَلى غَيْرِ
آيا عجيب نيست كه معاويه ستمگران فرومايه را دعوت مى كند و آنان بدون دريافت كمك و حقوق
مَعُونَة وَ لا عَطاء، وَ اَنَا اَدْعُوكُمْ ـ وَ اَنْتُمْ تَريكَةُ الاِْسْلامِ وَ بَقِيَّةُ
از او اطاعت مى نمايند، و من شما را ـ كه بازمانده اسلام و باقيمانده مسلمانان
النّاسِ ـ اِلَى الْمَعُونَةِ وَ طائِفَة مِنَ الْعَطاءِ فَتَفَرَّقُونَ عَنّى
هستيد ـ به گرفتن كمك و قسمتى از حقوق بيت المال دعوت مى نمايم ولى از دورم پراكنده مى شويد
وَ تَخْتَلِفُونَ عَلَىَّ؟! اِنَّهُ لايَخْرُجُ اِلَيْكُمْ مِنْ اَمْرى رِضًى فَتَرْضَوْنَهُ،
و با من مخالفت مىورزيد. دستورى موردپسند از من به شما نمى رسد كه همگى بپسنديد،
وَ لا سُخْطٌ فَتَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ. وَ اِنَّ اَحَبَّ ما اَنَا
و دستورى ناپسند نمى رسد كه همگى بر ناپسندى آن اجتماع كنيد. قطعاً محبوبترين چيزى كه دوست دارم
لاق اِلَىَّ الْمَوْتُ. قَدْ دارَسْتُكُمُ الْكِتابَ، وَ فاتَحْتُكُمُ الْحِجاجَ،
با آن روبرو شوم مرگ است. كتاب خدا را به شما آموختم، راه دليل و برهان را به رويتان گشودم،
وَ عَرَّفْتُكُمْ ما اَنْكَرْتُمْ، وَ سَوَّغْتُكُمْ ما مَجَجْتُمْ، لَوْ كانَ
آنچه را نمى شناختيد به شما شناساندم، آنچه را از دهان بيرون مى انداختيد به مذاقتان گوارا كردم، اى كاش
الاَْعْمى يَلْحَظُ، اَوِ النّائِمُ يَسْتَيْقِظُ. وَ اَقْرِبْ بِقَوْم مِنَ الْجَهْلِ بِاللّهِ
كور مى ديد، و خفته بيدار مى شد! چه نزديكند به بى معرفتى نسبت به حضرت حق ملّتى كه
قائِدُهُمْ مُعاوِيَةُ، وَ مُؤَدِّبُهُمُ ابْنُ النّابِغَةِ!
رهبرشان معاويه، و آموزگارشان پسر زن زانيه (عمروعاص) است!