خاطراتی از دفاع مقدس *ماسک خود را به بچه ها داد!*
شهید شیرعلی راشکی
در حالی که«حاج عبدالرضا مزاری» در حال اذان گفتن بود، شیرعلی سریع خود را به من رساند و گفت:«هواپیمای دشمن، بمب های شیمیائی زده اند.»
رزمنده های جوانی که برای اولین بار در میدان جبهه حضور یافته بودند، هنوز از گازهای شیمیائی و راه های مقابله آگاهی کافی نداشتند. بوی بد گازهای شیمیائی، لحظه به لحظه تندتر و بیش تر به مشام می رسید. شیرعلی گفت:«اگر به یک باره به بچّه ها بگوییم، ممکن است روحیه شان ضعیف شود.»
سپس ماسک مخصوص شیمیائی خود را برداشت و به من گفت:«تو نیز ماسک خود را برده تا به بچّه ها بدهیم. هر چه باشد، ما تجربه ی بیش تری در این کار داریم و هم عادت بیش تر.»
بر اثر پخش بیش از حدّ گاز، مؤذن نیز اذان خود را سریع به اتمام رسانید. الحمدالله با راهنمائی شهید راشکی از مسمومیّت های بیش تر بچّه ها جلوگیری به عمل آمد.
سیره ی شهدای دفاع مقدس8
خاطراتی از دفاع مقدس *ماسک خود را به بچّه ها داد!*