راز جهش، مبدأ تحوّل و نقطه ی عطف در زندگی شیخ رجبعلی خیّاط، ماجرایی بسیار تکان دهنده، عبرت انگیز و آموزنده است که ریشه در عفاف دارد. برای او در آغازین روزهای جوانی، داستانی شبیه داستان حضرت یوسف علیه السلام اتّفاق می افتد. این واقعه و آنچه پس از آن برای شیخ پیش آمد، نمونه ای از توحید تجربی است… آیت ااه سیّد محمّد هادی میلانی(ره) می گوید: به شیخ عنایت ویژه ای شده و آن به خاطر کفّ نفسی بوده که در ایّام جوانی به عمل آورده است. فرزند آیت الله میلانی، این واقعه را از زبان شیخ، چنین نقل می کند: در ایّام جوانی، دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته ی من شد و سرانجام در خانه ای خلوت، مرا به دام انداخت. با خود گفتم:«رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند. بیا یک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطرِ خدا صرفِ نظر کن». سپس به خداوند عرضه داشتم:«خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن».
او دلیرانه، همچون یوسف علیه السلام در برابر گناه مقاومت می کند و از آلوده شدنِ دامن به گناه اجتناب می ورزد و به سرعت از دام خطر می گریزد. این کفّ نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی معنوی او می گردد.