اردوی زیارتی تخت فولاد با حضور خانم ترکی کارشناس ارشد تاریخ ایران
در این اردو خانم ترکی گفتند:
تخت فولاد نام قبرستان قدیمی شهر اصفهان است که به نامهای لسانالارض و بابا رکنالدین نامیده میشده است. قدمت این گورستان از قرن چهارم هجری تا کنون است.
زمان پیدایش این قبرستان چندان روشن نیست، لیکن وجود آثاری چند قدمت آن را به دوران قبل از اسلام میرساند. از جمله قبر یوشع نبی در تکیه «لسان الارض» (اکنون در گلستان شهدا) از پیامبران بنیاسرائیل در این قبرستان واقع است.
همچنین سنگ قبری از عارف قرن پنجم به نام «بابا فولاد حلوایی» در این قبرستان قرار دارد.
از عناصر معماری وابسته به تخت فولاد مانند مسجدها، کاروانسراها، آبانبارها جز اندک شمار، چیزی باقی نمانده است. دو مصلا در بخش جنوب غربی تخت فولاد وجود داشته است که از آثار دورهٔ صفوی بودند؛ که یکی از آنها در سال ۱۳۰۰ قمری به دستور حاج محمدتقی نقشینه مرمت شده بود؛ لیکن هر دو مصلا در سالهای اخیر تخریب، و به جای آنها مصلای بزرگ جدید شهر اصفهان احداث شده است.
جز مسجد رکنالملک مساجد دیگری هم در این گورستان وجود داشتهاند از جمله مسجد تکیه خوانساری از دورهٔ صفوی و مسجد تکیهٔ آقا مجلس از آثار دورهٔ قاجار. همچنین آبانبارهای تکیهٔ کازرونی، آقامجلس، بابا رکنالدین، چهارسوقی، و شهشهانی ازجمله آبانبارهای ویران شدهٔ این مجموعه به حساب میآیند.
وجه نامگذاری تخت فولاد به مزار بابا رکن الدین، وجود مدفن این عارف و صوفی سده هشتم در غرب این گورستان است.
در سدههای هفتم و هشتم شماری از عرفای بزرگ ــ که در آن عصر معمولاً به «بابا» یا «عمو» شهرت داشتند ــ در تخت فولاد ساکن شدند که مشهورترین آنان بابا رکن الدین بود.
در مجاورت قبر بابا رکن الدین اتاقهایی متصل به هم وجود داشته است که در یکی از آنها، معروف به چله خانه، سابقاً چله نشینی میکردهاند.
تخت فولاد گنجینهای است از آثار مختلف هنری، از جمله معماری، گچ بری، کاشی کاری، خوش نویسی، حجاری، شعر و مادّه تاریخ، نگارگری، طراحی و نقاشی از دوره های مختلف در اصفهان
همچنین اضافه کردند: بابا رکن الدین نامش «مسعود بن عبدالله» و لقبش «ركن الدين» و از اهالي بيضاء «در شيراز »است.
«بابا» در قديم به دو گروه اطلاق مي شد و يكي از آن دو گروه عارفان و زاهدان و قطبها بودند؛ اين عده اغلب در قرنهاي هشتم و نهم مي زيستند و قبرهاي زيادي از اينها در اصفهان است و از آن رو كه ركن الدين مسعود هم از اين گروه بود وي نيز بابا لقب گرفت. تاريخ تولد وي روشن نيست اما وفاتش در(يكشنبه۲۶/ربيع الاول۷۶۹ق)رخ داده است.
مرقد باباركن الدين- كه در زمان حيات خود نيز با عزت و احترام مي زيست- پس از رحلت وي تاكنون محل توجه و زيارت و توسل مردم و بزرگان و عرفا بوده و سالها پس از رحلتش كرامتي هم از او رخ داد:
روزي مرحوم بهاءالدين محمدعاملي- مشهور به شيخ بهائي- با عده اي از بزرگان به زيارت اهل قبور مي روند. به قبرستان تخت فولاد كه مي رسند هنوز نفس تازه نكرده بودند كه شيخ بهائي به اطرافيان خود فرمود: «من چيزي شنيدم آيا شما هم شنيديد؟»
حاضران گفتند: «ما چيزي نشنيدم و اصلاً كسي سخني نگفت !» مرحوم شيخ بهائي جمله اي را كه شنيده بود به آنان نگفت و به خانه بازگشت و در خانه را به روي خود بست و شروع به گريه و تضرع وتوجه به آخرت نمود و تقريبا شش ماه بعد، دارفاني راوداع كرد و جسدش را از اصفهان به مشهد برده و دفن كردند.
مرحوم محمد تقي مجلسي مي نويسد: من از نزديكان شيخ بهائي بودم و او به من فرمود: «من به آماده شدن براي مرگ خبرداده (وامر) شدم» و آن جمله اي كه۲۶۲ سال پس از رحلت باباركن الدين از قبر وي , خطاب به شيخ بهائي گفته شد اين بود: «شيخنا! درفكرخودباش !»
بقعه باباركن الدين يكي از اماكن عبادت و رياضت مرحوم شيخ حسن علي نخودكي اصفهاني بود. مرحوم حاجي كرباسي نيز به بابا ركن الدين اعتقاد تام داشت و به زيارتش مي رفت.
بزرگ ديگري كه به زيارت وي مي رفت فقيه عارف حضرت آيت الله سيدعبدالكريم رضوي كشميري بود. مرحوم كشميري از قبور علماء به قبر استادش مرحوم آيت الله سيد علي قاضي در وادي السلام نجف و باباركن الدين در قبرستان تخت فولاد اصفهان زياد اهميت مي داد و اين دو را ممتاز مي شمرد و مي فرمود: «باباركن الدين روح و ريحان است» . «من هر وقت در زندگي، مشكلي برايم رخ مي دهد، يك سوره ياسين براي بابا ركن الدين مدفون در قبرستان تخت فولاد اصفهان مي خوانم، مشكلم حل مي شود.» نيز مي فرمود: « بر مرقد ركن الدين خواستم بفهمم ذكر او چه بوده الهامم شد كه ذكرش(لااله الاالله) بوده است».
باباركن الدين شرحي مبسوط به زبان فارسي بر كتاب فصوص الحكم از محيي الدين ابن عربي نگاشته و خود در حل مشكلات و رموز آن از نعمان خوارزمي استفاده كرده و به تشويق همين استادش آن را به پايان رسانده است.
وی اظهار کرد: یکی از افرادی که در تخت فولاد مدفون است بانو امین می باشد.
بانو حاجيه نصرت السادات امين معروف به «بانو امين» و ملقّب به «بانوى ايرانى» فرزند محمّدعلى امينالتجّار (بانى تكيه) و متوفّى ۱۴۰۳ هجرى قمرى و افتخار زنان ايران و اسلام. وى از شاگردان آية اللّه مير سيّد على نجف آبادى بود و صاحب كتاب هاى ارزشمند مىباشد. برخى از مهمترين كتاب هاى ايشان عبارت است از:
الف- اربعين هاشميه: اوّلين تأليف ايشان به زبان عربى است كه با مطالعه اين كتاب مىتوان به جامعيت اين بانو آگاه شد. تمام اربعين را با اِسنادهاى متّصل به شيخ صدوق يا شيخ كلينى نقل كرده است.
ب- يك دوره كامل تفسير قرآن: تحت عنوان «مخزن العرفان» در پانزده جلد كه مباحث عرفانى و فلسفى را به زبان ساده در اين كتاب به نگارش درآورده است. اصلىترين اثر ارزشمند ايشان همين تفسير مىباشد.
ج- روش خوشبختى: كه در آن به بانوان ايرانى توصيه به اخلاق اسلامى را سفارش مىكند بانو امين در اين كتاب راههاى رسيدن به سعادت دنيوى و اخروى خواهران مسلمان را با بيان ساده و روان نشان مىدهد.
د- سير و سلوك در روش اولياء و… :اين كتاب، بيان طريق سلوك الىاللّه، مراحل آن و چگونگى طىّ كردن اين راه است. بانو امين صاحب آثار علمى و خدمات ارزشمند ديگرى نيز مىباشد.
ايشان در آموختن علوم و كسب معارف اسلامى جدّيت كم نظير داشت. يكى از اساتيد بانو امين - مرحوم آيت اللّه حاج مير سيّد على نجفآبادى - نقل كرده است: روزى شنيدم فرزند ايشان فوت شده است. فكر كردم خانم ديگر درس را تعطيل خواهد كرد، ولى باز به جلسه ى درس آمد. گفتم امروز را تعطيل كنيد، مصيبت زده هستيد. گفت: «نه، منعى نيست، او رفت به رحمت خدا، ما چرا تعطيل كنيم؟».
به اين حديث شريف رسول خداصلى الله عليه وآله اهميت بسيار مىدادند: «علم و دانايى بايد نورى باشد در قلب شما نه آنكه آنچه را مىدانيد تصور كنيد مهم است. علم آن عبارتى نيست كه در كتب جستجو مىكنيد، بلكه نور است».
ايشان در زمينه حجاب از امر به معروف و نهى از منكر كوتاهى نمىكرد. حتى به طور عملى به اين فريضه اقدام مىكرد. نقل شده در جشن ازدواج يكى از بستگان خود شركت نكردند و اين عدم حضور، به علتِ وجود برخى بانوان بدحجاب و بىحجاب در اين محفل بود. در زمينه ترويج علوم دينى با تأسيس اولين حوزه علميه خواهران در اصفهان و ايران يك حركت مدون علمى را انجام داد كه جامعه زنان اصفهان را به شدت تكان داد. تأسيس مدرسه اسلاميه دختران نيز، در دوره پهلوى، يك حركت بزرگ فرهنگى - اسلامى بود.
قسمتى از وصيت نامه اين بانوى گرامى چنين است: «…. اعمالتان را براى خدا خالص كنيد و در آن فكر اجر و پاداش نباشيد و آن را وسيله ى رسيدن به لقاءاللّه قرار دهيد….»
بعد از زیارت از مشاهیر مدفون در تخت فولاد و قرائت فاتحه به گلزار شهدا رفته و با آنها تجدید پیمان کردیم که تا جان در بدن داریم راه آنها را ادامه دهیم .
این اردو حدودا تا ساعت 13 به طول انجامید. و یک مسابقه از صحبتهای کارشناس طرح شد که طلاب به آنها پاسخ دادند.