اخلاق در میدان نبرد
اگر با کافر حربی هم در جنگ هستید، اگر میتوانید، او را با اخلاق زمین بزنید. روایت شده است
که امیرالمؤمنین(ع) در میدان جنگ با مردي از مشرکین در حال نبرد بود. در حین نبرد چشم آن
مشرك به شمشیر آن حضرت افتاد. گفت: عجب شمشیري! اي پسر ابوطالب، شمشیرت را به
من بده. امیرالمؤمنین(ع) در وسط میدان جنگ، در حال کارزار، شمشیرش براي آن مشرك پرتاب
کرد. آن مشرك که بسیار شگفت زده شده بود، گفت: خیلی عجیب است! اي پسر ابی طالب،
در چنین وقت و موقعیتی شمشیرت را به من میبخشی؟!
حضرت فرمودند: اي مرد، تو دست سؤال و درخواست به سوي من دراز کردي و از بزرگواري به
دور است که سائل و درخواست کننده را رد کنیم. آن مرد کافر هم خودش را روي زمین انداخت
و گفت: این سیره و روش اهل دین است! قدمهاي امیرالمؤمنین(ع) را بوسید و مسلمان شد.
اگر در میدان جنگ هم بتوانیم خلقی نشان دهیم و طرف را با اخلاق و رفتارمان ضربه فنی کنیم،
بسیار بالاتر است.
شنیده اید که حضرت با قاتل خودش ابن ملجم چه کرد؟! شیري را که براي آن حضرت آورده بودند،
براي قاتل خودش فرستاد.
شنیده اید که براي عثمان که در محاصره بود، آب فرستاد. شنیدهاید که با معاویه در جنگ صفین
چه کرد! معاویه در جنگ صفین آب را به روي لشکریان امیرالمؤمنین(ع) بسته بود، پس از آن،
سپاهیان امیرالمؤمنین(ع) محل را فتح نمودند و آب را به روي لشکریان معاویه گشودند.
ندیدید امام حسین(ع) با لشکر حر چه کرده؟! همۀ آنها، حتی اسبهایشان را آب داد. ندیدید با عمر
سعد چقدر گفت و گو کرد؟! به او وعدة پول داد، وعدة ملک داد. چقدر با لشکریان عمر سعد گفت و
گو کرد! چقدر با نرمی و ملایمت با آنها اتمام حجت کرد! امام و یارانش فقط در روز عاشورا پانزده بار
خطبه خواندند و از سر خیرخواهی لشکر دشمن را نصیحت کردند. بلکه برخی از آنها نجات پیدا کنند.