در اوج شکوفایی انقلاب سال پنجاه و هفت، تظاهرات و راهپیمایی جلوه ی خاصی به محله ها داده بود. در محله ی جماران، بالای خیابان شهید اشرفی اصفهانی- کهن دژ سابق- تظاهرات توسط عمال رژیم به خاک و خون کشیده شد و برادر باباشاهی به شهادت رسید.
مراسم بزرگداشت در حالی در مسجد محمدیه برگزار می شد که مأمورین ساواک مراقب اوضاع بودند. در جوّ آن زمان، کمتر کسی می توانست علیه رژیم بی پرده صحبت کند و گرفتار نشود.
پس از تجمع مردم در مسجد، طلبه ای جوان با چهره ای نورانی وارد مسجد شد. او بر منبر قرار گرفت و با تسلط کافی و شجاعت کم نظیر، عملکرد زشت رژیم را بیان کرده و با سخنرانی مهیج و جالب به روشنگری پرداخت. تا آن زمان خطیبی به این بی باکی و شجاعت در مورد رژیم صحبت نکرده بود. همه از بی باکی او صحبت کردند و سؤال می کردند او کیست؟ حاج اصغر جوانی که در آن لباس ناشناخته مانده بود، پس از اتمام سخنرانی با زرنگی لباس هایش را تعویض کرد و به میان جمعیت برگشت و مأمورین امنیتی را از تعقیب روحانی ناامید کرد.