جابر بن عبدالله می گوید: مردی اعرابی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد. آن حضرت، اسلام را بر او عرضه کرد و او پذیرفت. ناگهان شتری که بر آن سوار بود لغزید و او به زمین افتاد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«او را دریابید.» عمار و حذیفه شتابان به سوی او رفتند؛ امّا آن اعرابی از دنیا رفته بود. رسول خدا فرمود:«او از جمله کسانی است که بدون آن که رنج و سختی کمی را تحمل کند، به نعمت طولانی دست یافت. او از جمله کسانی است که بر ایمان خود لباس ظلم نپوشانید، او را غسل دهید.» سپس فرمود:«من همسر او را در بهشت دیدم که به او از میوه های بهشتی می دهد.»
امام خامنه ای(مدظله العالی):
روحانیت در دویست سال اخیر در مرکز اصلی همه تحرکات ضداستعماری و ضد سلطه بیگانه قرار داشته و امروز نیز مهم ترین وظیفه روحانییت و حوزه های علمیه شناخت نیازهای زمانه، مجهز شدن به سلاح عملی روز و استدلال و برهان قوی، حفظ استقلال خود، تقویت ارتباط رو در رو با آحاد مردم، فهم سیاسی صحیح، شناخت به موقع خطرات و ایستادگی در مقابل انحراف ها، بدعت ها و خرافه ها است.
گفته بود هزینه های دفترش باید حداقل باشه، فقط تعمیرات. ساختمان قدیمی آموزش و پرورش در خیابان اکباتان.
حراست گفته بود: شیشه ها باید ضدگلوله بشه.
مسئول تعمیرات هم کف اتاق ایشون رو موکت کرده بود.
وقتی صورت هزینه ها رو دید ناراحت شد.
گفت:«من چه نخست وزیری هستم که باید روی موکت راه بروم و مردمی محروم در دورترین نقاط کشور چیزی نداشته باشند روی آن بخوابند؟!… برای من باید رنج مردم محسوس باشد.
خاطره ای از شهید رجایی
امام خامنه ای(مدظله العالی):
اگر مهدویت نباشد، معنایش این است که همه ی تلاش انبیاء، همه ی این دعوت ها، این بعثت ها، این زحمات طاقت فرسا، اینها همه اش بی فایده باشد، بی اثر بماند. بنابراین، مسئله ی مهدویت یک مسئله ی اصلی است؛ جزو اصلی ترین معارف الهی است.
امام خامنه ای(مدظله العالی):
ملتها باید روی پای خودشان بایستند. ملتها باید از نعمت خداداد اندیشه و خِرَد و تفکر انسانی استفاده کنند. ملتها باید به خودشان اعتماد پیدا کنند؛ به نیروی خودشان، به خدای خودشان اعتماد پیدا کنند؛ حُسن ظن به خدا نشان بدهند. خدای متعال وعده کرده است:«لَینصرنَّ الله من ینصرن انّ اللهَ لقویّ عزیز»؛ این تأکید الهی است. وقتی ملتها بایستند، مقاومت کنند، ایستادگی کنند، قطعاً پیروزند.
سفارش خانم ام البنین سلام الله علیها
هنگامی که امام حسین علیه السلام با اهل و عیال، برادران، خواهران و عموزادگان، مدینه را به سوی کربلا ترک می کردند، خانم ام البنین سلام اللع علیها آمد و به کسانی که عازم سفر بودند، به خصوص به فرزندانش چنین سفارش کرد:«کُونُوا فِداءً لِسَیِّدِکُم وَ لا تُقَصِّرُوا فِی الذَّبِ عَنهُ وَ بَیِّضُوا وَجهی عِندَ اُمَّهِ وَ اَبیهِ وَجَدِّهِ وَ اَخیهِ وَ عِندَهُ».
ای فرزندانم! فدای سید و مولایتان امام حسین علیه السلام باشید، در دفاع از او کوتاهی نکنید، روی مرا در نزد مادر، پدر، جد، برادر و خودش سفید نمائید.
از حسینم چه خبر؟
بشیر می گوید: هنگامی که خبر شهادت امام حسین علیه السلام را به مدینه آوردم و با صدای بلند و گریه ی شدید اشعاری را در این رابطه خواندم، در همین وقت تمام زنان باحجاب و پرده نشین مدینه از خانه های خود بیرون آمدند و فریاد ماتم سر می دادند و ناله و گریه می کردند، من گریه کننده ای یا بیشتر از آن روز و برای مسلمانان روزی ناگوارتر از آن روز ندیده بودم. بشیر می گوید:«رَأَیتُ امَرأَهً کَبیرهً تَحمِلُ عَلی عاتِقِها طِفلاً وَهِیَ تَشِقُّ الصُّفوفَ نَحوی، فَلَمّا وَصَلَت، یا هذا! اَخبِرنی عَن سَیِّدیَ الحُسَینِ علیه السلام».
زن بلند قد و باشهامتی را دیدم که پسربچه را بر دوش گرفته، از میان صف ها به سوی من می آید، وقتی که رسید گفت: ای فلان! از مولایم حسین علیه السلام به من خبر ده.
من فهمیدم که او داغدیده است و توان تشخیص را از دست داده، چرا که من صدا می کردم،«قُتِلَ الحُسَینُ» حسین کشته شده است، و او حسین را می پرسید.
پرسیدم: این زن کیست؟ به من گفتند:«هذِهِ اُمُّ البَنین» این ام البنین است. به او رحم کردم و ترسیدم از این که خبر مرگ فرزندانش را یک باره بگویم.
سپس به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الاَجرَ بِوَلَدِکِ عَبدِاللهِ» خداوند در شهادت پسرت عبدالله به تو پاداش دهد. گفت:«ما سَأَلتُکَ عَن عَبدِاللهِ، اَخبِرنی عَنِ الحُسَینِ علیه السلام». عبدالله را از تو نپرسیدم، از حسین علیه السلام به من خبر ده. به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأَجرَ بِوَلَدِکِ عُثمانَ» خداوند، به تو درباره ی شهادت فرزندت عثمان پاداش زیاد دهد. گفت:«ما سَأَلتُکَ عَن عُثمانَ، اَخبرنی عَنِ الحُسَینِ علیه السلام» از تو عثمان را نپرسیدم، از حسین علیه السلام خبرم ده.
به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأَجرَ بِوَلَدِکِ جَعفَرٍ، خداوند در شهادت فرزندت جعفر اجر بزرگی دهد، گفت:«ما سَأَلتُکَ عَن جَعفَرٍ» فَإنَّ وُلدی وَ ما اَظَلَّتهُ السَّماءُ فِداءٌ لِلحُسَین علیه السلام اَخبِرنی عَنِ الحُسَین علیه السلام».
از تو جعفر را نپرسیدم، فرزندانم و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد! از حسین عایه السلام خبرم ده.
به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأَجرَ بِوَلَدِکِ اَبِی الفَضلِ العَبّاسِ» شهادت فرزندت ابوالفضل را به تو تسلیت می گویم، خداوند اجر تو را زیاد کند.
بشیر می گوید:«لَقَد رَأَیتُها وَ قَد وَضَعَت یَدَیها عَلی خاصِرَتِها وَ سَقَطَ الطِّفلُ مِن عاتِقِها وَ قالَت: لَقَد وَاللهِ قَطَعتَ نِیاطَ قَلبی، اَخبِرنی عَنِ الحُسَین»
دیدم دست هایش را بر پهلویش گذاشت و پسربچه از دوشش افتاد و گفت: به خدا قسم! بند دلم را پاره کردی و مرا کُشتی، از حسینم خبر ده، اگر حسین علیه السلام زنده باشد، کُشته شدن چهار فرزندم اهمیت ندارد.
به او گفتم:«عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأَجرَ بِمُصابِ مَلانا اَبی عَبدِاللهِ الحُسَین علیه السلام». خداوند در مصیبت مولایمان حسین علیه السلام پاداش تو را زیاد کند.
خانم ام البنین سلام الله علیها شروع به گریه کردن نمود و می گفت:
«لَیتَ اَولادی جَمیعاً قُتِلُوا وَ عادَ اَبُو عَبد اللهِ الحُسَین علیه السلام سالِماً». ای کاش تمام فرزندانم کُشته می شدند، حسینم سالم برمی گشت.
مرحوم مامقانی(ره) در تنقیح المقال فرموده است:«اِنَّ شِدَّهَ حُبِّها لِلحُسَینِ علیه السلام یَکشِفُ عَن عُلُوِّ مَرتَبَتِها فِی الایمانِ وَ قُوَّهِ مَعرِفَتِها بِمَقامِ الاِمامَه…» این شدّت علاقه و محبت ام البنین بر حسین علیه السلام کاشف از درجه اعلای ایمان و قدرت شناخت او به مقام امامت است که شهادت چهار جوان خود را که نظیر ندارند، در راه دفاع از امام زمان خویش آسان می شمارد.
آمال الواعظین/ج سوم/ سیدابراهیم حسینی لیلایی/ص513-512
امام خامنه ای(مدظله العالی):
من تأکید می کنم، از همه ی ملت ایران درخواست می کنم، بروید به سمت مصرف تولیدات داخلی؛ این کار کوچکی نیست، این کار کم اهمیتی نیست؛ این یک کار بزرگ است. البته دستگاه های حکومتی و دولتی- دولتی به معنای عام- در این جهت وظیفه ی مضاعف دارند. فلان وزارتخانه، فلان سازمان، فلان اداره وقتی می خواهد جنس داخلی خودش را تأمین کند، مطلقاً باید از جنس خارجی استفاده نکند؛ بروند سراغ تولیدات داخلی. البته از این طرف هم از تولید کننده ی داخلی- چه آن مدیر، چه آن کارگر، چه آن سرمایه گذار- خواسته می شود و اصرار می شود که کار را تمیز، درست و کامل ارائه دهند. هر دوی اینها اشاره ی اسلام و دستور دین مقدس ما است. استحکام کار را خدا از ما خواسته است، احترام به کارگر را هم خدا از ما خواسته است؛ امنیت زندگی و شغلی کارگر را خدا از ما خواسته است، امنیت سرمایه را هم خدا از ما خواسته است.
امام خامنه ای(مدظله العالی):
این انقلاب، تاریخ کشور را تغییر داد. سلاطین جور و طغیان گران تاریخ، قرنهای متمادی حرکت گمراهانه ای را بر این ملت تحمیل کرده بودند و در این چند ده سال قبل از انقلاب، علاوه ی بر استبداد و خودرأیی و انحصارطلبی در همه چیز، عزت این مملکت را هم در مقابل دشمنان به باد داده بودند. این انقلاب آمد، این کشور را، این ملت را از افتادن در این تندباد ویرانگر و نابودکننده نجات داد؛ ما در صراط مستقیم قرار گرفتیم. البته صراط مستقیم، ما را به هدف خواهد رساند؛ اما کی؟ در چه مدت؟ با چه تلاش و مجاهدتی؟ این بستگی دارد به این که من و شما چقدر تلاش کنیم، چقدر جدی بگیریم، چقدر درست حرکت کنیم؛ این به همت ما بسته است؛ ولی انقلاب این راه را پیش پای این ملت تاریخی بزرگ و ستم کشیده گذاشت. شما می خواهید از این انقلاب حفاظت کنید، پاسداری کنید.
21 فروردین ماه
سالروز شهادت فرمانده مخلص نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
صیاد اعتقاد داشت که جبهه جنگ انسان ساز است
سردار«نعمت اللهی» از جمله همکاران شهید صیاد شیرازی است که سالها در کنار وی در ستاد کل نیروهای مسلح بوده است.
وی می گوید: پنج سالی را که در کنار شهید صیاد بودم، سرشار از خاطره است. شهید صیاد خیلی منظم بود. من با سرویس می آمدم، اما شهید صیاد پنج دقیقه زودتر می رسید. آن روزی که شهید شد، من زودتر رسیدم و به خودم گفتم: حتماً در پارکینگ است و دست کم امروز من در را برایش باز می کنم.
سردار نعمت اللهی در رابطه با مسایل معنوی شهید صیاد می گوید: ایشان چارچوب و قالب خاصی برای خود درست کرده بود و و قتی انسان بررسی می کرد، می دید مدتها در همه ابعاد کار کرده است. ایشان در ماههای رمضان، رجب و شعبان انسان دیگری می شد و روزه می گرفت. در ماه رمضان این حالاتش اوج می گرفت. تمام ساعات روزانه ایشان حساب و کتاب داشت. تک تک کارهایش وقت دقیق داشت و می شد از روی آنها زمان دقیق را فهمید. یک وقتی که مشغول کار بودم، از صدای قدمهای ایشان می فهمیدم که الان وقت نماز است.
او در رابطه با نظر شهید صیاد شیرازی درباره راهیان نور نیز می افزاید: شهید صیاد پروژه«هیئت معارف جنگ» را با تأیید مقام معظم رهبری راه اندازی کرد تا معارف جنگ به شکل منظم و از طریق توضیحات کسانی که در جنگ حضور داشتند، بیان و حفظ شود. در عین حال ایشان اعتقاد داشت که جبهه های جنگ انسان ساز بوده اند و لذا طی برنامه راهیان نور، بچه های مدرسه ای و دانشجویان را به مناطق جنگی می برد و آنان را از نزدیک با حقایق دوران دفاع مقدس آشنا می کرد. هم و غم ایشان این بود که آثار دفاع مقدس حفظ و سینه به سینه منتقل شود. ایشان به این نتیجه رسیده بود که بهترین مسیر برای جوانها این است. خودش راهنمای راهیان نور بود و مثلاً در ایام نوروز راهنما و راوی می شد. ایشان همه تدارکات، از جمله تهیه بلیت قطار و خوراک مسافران را به عهده می گرفت و بار سنگین این کار را یک تنه به دوش می کشید. هماهنگی های لازم را با سپاه و ارتش می کرد و بیشتر هم دانش آموزان مستعد را می برد. می گفت وقت کم و امکانات محدود است و باید فعلاً روی کسانی سرمایه گذاری کنیم که زمینه دارند تا نهایت استفاده را ببریم. معتقد بود که اگر این خاطرات به شکل درست و زیبا و توسط فردی که در متن قضایا بوده بیان شود، این بچه ها باهوش هستند و خوب می گیرند. نوروز قبل از شهادتش هم به اردوی راهیان نور رفته بود.
هفته نامه صبح صادق/شماره 543
برکنار کردن به سبب بلند کردن صدا
محدث نوری رحمه الله در«مستدرک الوسائل» به نقل از کتاب«عوالی اللآلی» آورده است: روایت شده است که امیر مؤمنان علیه السلام ابوالاسود دؤلی را به منصب قضا گماشت و بعد برکنارش نمود، ابوالاسود به حضرت گفت: چرا مرا عزل کردی در حالی که نه خیانت کرده ام و نه جنایت.
فرمود:«دیدم صدایت را از صدای خصمت بالاتر می بری».
طرفین دعوا هر دو انسانند و در منطق اسلام محترم می باشند، و قاضی حق ندارد کوچکترین اهانتی به آنها روا دارد. و بلند کردن صدا روی آنها، خود نوعی اهانت است و از آداب قضایی اسلام به دور می باشد.
بنابراین، قاضی ای که این کار را می کند باید معزول شود، حتی اگر در علم و فضیلت و اخلاق و نزدیکی به امیرمؤمنان علیه السلام شخصی همچون ابوالاسود دؤلی باشد؛ چرا که در منطق علی بن ابی طالب علیه السلام حقّ، جای سازش ندارد.
محدّث قمی رحمه الله درباره ابوالاسود دؤلی می نویسد:«ابوالاسود دؤلی مردی فاضل و فصیح از طبقه نخست شعرای اسلام است. او شیعه امیر مؤمنان علیه السلام و از بزرگان و سرشناسان تابعین بود. اهل بصره بود و از شهسواران و خردمندان به شمار می آید».
ابوالاسود همان همان کسی است که به دستور امیر مؤمنان علیه السلام و راهنمایی آن حضرت علم«نحو» را پایه ریزی کرد.