وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: عِظَمُ الْخالِقِ عِنْدَكَ يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ
و آن حضرت فرمود: عظمت خالق هستى نزد تو، آفريده شده را
فى عَـيْـنَـيْـكَ.
در نظرت كوچك مى كند.
|
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: عِظَمُ الْخالِقِ عِنْدَكَ يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ و آن حضرت فرمود: عظمت خالق هستى نزد تو، آفريده شده را
فى عَـيْـنَـيْـكَ. در نظرت كوچك مى كند.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: تَوَّقُوا الْبَرْدَ فى اَوَّلِهِ، وَ تَلَقَّوْهُ فى آخِرِهِ، و آن حضرت فرمود: سرما را در ابتدايش بپرهيزيد، و از آن در پايانش استقبال كنيد، فَاِنَّهُ يَفْعَلُ فِى الاَْبْدانِ كَفِعْلِهِ فِى الاَْشْجارِ، اَوَّلُهُ يُحْرِقُ، كه سرما با بدنها آن گونه مى كند كه با درختان، ابتدايش مى سوزاند، وَ آخِرُهُ يُورِقُ. و آخرش برگ مى روياند. وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: عَجِبْتُ لِلْبَخيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ و آن حضرت فرمود: از بخيل در عجبم كه به فقرى مى شتابد الَّذى مِنْهُ هَرَبَ، وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذى اِيّاهُ طَلَبَ، فَيَعيشُ كه از آن مى گريخته، و ثروتى را از دست مى دهد كه آن را مى جسته، فِى الدُّنْيا عَيْشَ الْفُقَراءِ، وَ يُحاسَبُ فِى الاْخِرَةِ حِسابَ در دنيا همچون تهيدستان زندگى مى كند، و در آخرت همچون ثروتمندان الاَْغْنِياءِ. وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذى كانَ بِالاَْمْسِ نُطْفَةً، به حسابش مى رسند. و از متكبّر شگفت زده ام كه ديروز نطفه، وَ يَكُونُ غَداً جيفَةً. وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِى اللّهِ وَ هُوَ يَرى و فردا مردار است. و از آن كه در خدا شك دارد در عجبم در حالى كه آفريده هاى خدا را خَلْقَ اللّهِ. وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِىَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى مَنْ يَمُوتُ. مى بيند. و عجب دارم از كسى كه مرگ را فراموش نموده و حال اينكه مردگان را با چشم مى بيند. وَ عَجِبْتُ لِمَنْ اَنْكَرَ النَّشْاَةَ الاُْخْرى وَ هُوَ يَرَى النَّشْاَةَ و ازآن كه زنده شدن در آن جهان را قبول ندارد درشگفتم و حال اين كه ساخته شدنش را الاُْولى. وَ عَجِبْتُ لِعامِر دارَ الْفَناءِ، وَ تارِك دارَ الْبَقاءِ. در اين جهان مى بيند. و در تعجبم از كسى كه سراى فانى را آباد مى كند، و خانه باقى را وامى گذارد. وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: مَنْ قَصَّرَ فِى الْعَمَلِ ابْتُلِىَ بِالْهَمِّ. و آن حضرت فرمود: كسى كه در عمل كوتاهى ورزد دچار اندوه مى شود.
وَ لا حاجَةَ لِلّهِ فيمَنْ لَيْسَ لِلّهِ فى مالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصيبٌ. آن را كه در مال و جانش سهمى براى خدا نيست برايش راهى به سوى رحمت خدا نمى باشد. وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: لاََنْسُبَنَّ الاِْسْلامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْها اَحَدٌ و آن حضرت فرمود: اسلام را آنچنان معنى كنم كه احدى پيش از من به اين صورت معنا قَبْلى: الاِْسْلامُ هُوَ التَّسْليمُ، وَالتَّسْليمُ هُوَ الْيَقينُ، وَ الْيَقينُ نكرده باشد: اسلام همان تسليم بودن، و تسليم همان باور، و باور هُوَ التَّصْديقُ، وَالتَّصْديقُ هُوَ الاِْقْرارُ، وَ الاِْقْرارُ هُوَ الاَْداءُ، همان قبول كردن، و قبول كردن همان اقرار، و اقرار همان ادا نمودن، وَ الاَْداءُ هُوَ الْعَمَلُ. و ادا نمودن همان عمل كردن است. وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: غيرَةُ الْمَرْاَةِ كُفْرٌ، وَ غيرَةُ الرَّجُلِ ايمانٌ.
و آن حضرت فرمود: غيرت زن بر شوهرش كفر، و غيرت مرد بر همسرش ايمان است.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: طُوبى لِمَنْ ذَلَّ فى نَفْسِهِ، وَ طابَ كَسْبُهُ، و آن حضرت فرمود: خوشا به حال كسى كه نزد خود خوار، و كسبش پاك، وَ صَلَحَتْ سَريرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَليقَتُهُ، وَ اَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ و باطنش شايسته، و اخلاقش نيكوست، اضافه مالش را مالِهِ، وَ اَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسانِهِ، وَ عَزَلَ عَنِ النّاسِ شَرَّهُ، انفاق مى كند، و زبان را از پرگويى حفظ مى نمايد، و شرّش را از مردم دور مى دارد، وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَ لَمْ يُنْسَبْ اِلَى الْبِدْعَةِ. و اجراى سنّت پيامبر بر او سخت نيايد، و به بدعت گرايى متّهم نشده است. [ اَقُولُ: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَنْسُبُ هذَا الْكَلامَ اِلى رَسُولِ اللّهِ مؤلف: گروهى از مردم اين كلام و قطعه قبل از اين را به پيامبر صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَذلِكَ الَّذى قَبْلَهُ.] صلّـى اللّـه عليـه و آلـه نسبـت داده انـد. وَ قَدْ تَبِعَ جَنازَةً فَسَمِعَ رَجُلاً يَضْحَكُ، فَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: كَاَنَّ امام دنبال جنازه اى مى رفت شنيد مردى مى خندد، فرمود: گويا الْمَوتَ فيها عَلى غَيْرِنا كُتِبَ، وَ كَاَنَّ الْحَقَّ فيها عَلى غَيْرِنا مردن در اين جهان را براى غير ما ثبت كرده اند، و انگار حق بر غير ما وَجَبَ، وَ كَاَنَّ الَّذى نَرى مِنَ الاَْمْواتِ سَفْرٌ عَمّا قَليل اِلَيْنا واجب شده، و خيال مى كنى مردگانى كه مى بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به جانب ما راجِعُونَ، نُبَوِّئُهُمْ اَجْداثَهُمْ، وَ نَأْكُلُ تُراثَهُمْ، كَاَنّا بازمى گردند، آنان را در قبرهايشان مى نهيم و ارثشان را مى خوريم، گويى مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ، ثُمَّ قَدْ نَسينا كُلَّ واعِظ وَ واعِظَة، وَ رُمينا ما پس از آنها جاودان خواهيم بود، كه پند پنددهندگان را از ياد برديم، و نشانه بِكُلِّ فادِح وَ جائِحَة. هر بلاى سخت و سنگين شديم. وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: شَتّانَ ما بَيْنَ عَمَلَيْنِ: عَمَل تَذْهَبُ لَذَّتُهُ و آن حضرت فرمود: چه اندازه بين دو عمل فاصله است: عملى كه لذّتش از بين برود
وَ تَبْقى تَبِعَتُهُ، وَ عَمَل تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَ يَبْقى اَجْرُهُ. و زيانش بماند. و عملى كه رنجش پايان پذيرد و اجرش باقى ماند. وَ سُئِلَ عَلَيْهِ السّلامُ: عَنْ قُرَيْش فَقالَ: اَمّا بَنُومَخْزُوم فَرَيْحانَةُ در رابطه با قريش از حضرت سؤال شد فرمود: اما بنى مخزوم گل خوشبوى قَرَيْش، نُحِبُّ حَديثَ رِجالِهِمْ، وَ النِّكاحَ فى نِسائِهِمْ. قريشند، گفتار مردانشان، و ازدواج با زنانشان را دوست داريم. وَ اَمّا بَنُوعَبْدِشَمْس: فَاَبْعَدُها رَأْياً، وَ اَمْنَعُها لِما وَراءَ ظُهُورِها. اما فرزندان عبد شمس دورانديش تر، و موقع حوادث نيرومندترند. وَ اَمّا نَحْنُ فَاَبْذَلُ لِما فى اَيْدينا، وَ اَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ و اما ما بنى هاشم از آنچه در دست داريم بخشنده تر، و به وقت بذل جان بِنُفُوسِنا، وَ هُمْ اَكْثَرُ وَ اَمْكَرُ وَ اَنْكَرُ، وَ نَحْنُ اَفْصَحُ سخاوتمندتريم. فرزندان عبد شمس در عدد بيشتر و مكارتر و بدكردارترند، و ما فصيح تر وَ اَنْصَحُ وَ اَصْبَحُ. و خيرخواه تر و خوشروتريم. |