چادرم رو برندارید
چادرم رو برندارید
صاحب خانه اش می گفت طیبه که به خانه ما آمد بی حجاب بودیم. این قدر پند و نصیحت کرد و قرآن و دعا گفت که ما دیگر یک تار مویمان را نگذاشتیم پیدا شود.
ساواک که اومد بردش و دستبند زده بودن دستش، گفت:"مرا بکشید ولی چادرم رو برندارید".
شهیده طیبه واعظی
اذان صبح:
طلوع آفتاب:
اذان ظهر:
غروب آفتاب:
اذان مغرب:
نیمه شب شرعی: 