اصل عدم حاکمیت انسان
همانطورکه گذشت ، انسانها مخلوق الهی هستند ، در نتیجه ، مملوک او می باشند و
چون همه انسانها در مخلوق بودن و مملوک بودن، مساوی هستند، لذا هیچ یک ازآنان،
حق حاکمیت و امر و نهی بر دیگران را ندارند. بر این اساس ،فقها فرمو ده اند: اصل،
«عدم ولایت» یا «عدم سلطه» است و هیچ کس بر دیگری ولایت ندارد، مگر با اذن خدا
و این امر ، نتیجه اعتقاد به توحید است ؛ چون معنای توحید در ربوبیت تشریعی ، همین
است که برای کسی جز ذات اقدس الهی ، حق حاکمیت استقلالی قائل نباشیم و لذا حاکمیت
بر انسانها ، تنها برای کسانی مجازاست که از طرف خداوند اجازه امر و نهی ر انسبت به
انسانهای دیگر داشته باشند ؛ چنان که خداوند در محدوده خاصی به پدر اجازه امر و نهی
نسبت به فرزند را داده است. لذا اگر خداوند در همین محدوده خاص چنین اجازه ای را
به پدر نداده بود ، پدر حق امر و نهی نسبت به فرزند را نداشت. پس به طریق اولی ،
حاکمیت بر گروه کثیری از انسانها ، بدون اذن و اجازه خداوند ، مجاز نخواهد بود.
حاکمیت معصومین علیه السلام
جامعه بشری نیاز به فرمانروایی از جنس انسانها دارد. لذا خداوند حق حاکمیت بر
انسانها را که در اختیار اوست ، به برخی از انسانهای والا مرحمت فرموده است تا
بر اساس احکام و فرامین الهی ، به اداره جامعه بپردازند. خداوند ، در درجه اول
این اجازه را به برخی از پیامبران پیشین ، پیامبر اسلام و سپس به امامان معصوم
علیه السلام داده است. این مرحمت و اعطای خداوند ، هم در کتاب و هم در سنت بیان
شده است. برای نمونه ، به برخی از آیات و روایاتی که در این زمینه وارد شده اند
اشاره می کنیم:
الف ـ قرآن و حاکمیت معصومان علیه السلام
خداوند در مقام بیان حاکمیت پیامبرصلی الله علیه وآله می فرماید:
«النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» احزاب 6 پیامبر به مؤمنان از
خودشان سزاوارتر[و نسبت به تصرف در جان و مال آنها از خود آنان
مقدم تر ] است.
و می فرماید:
«قل أطیعوا الله و الرسول فان تولوا فان الله لا یحب الکافرین» آل عمران 32
بگو خدا و پیامبر[او] را اطاعت کنید، پس اگر رویگردان شدند، قطعا خداوند
کا فران را دوست ندارد.
این دو آیه ، بیانگر اعطای حاکمیت و ولایت تشریعی الهی نسبت به پیامبر
صلی الله علیه و آله هستند ، ا ما در آیه دیگر، دایره اعطای الهی گسترده تر شده
و امامان معصوم علیه السلام را نیز در بر می گیرد:
«یا ایها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الامر منکم» نساء 59
ای کسانی که ایمان آورده اید ، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر
خود را [نیز] اطاعت کنید.
ب ـ روایات و حاکمیت معصومان علیه السلام
در روایات نیز مطالب فراوانی در این زمینه آمده است. برای نمونه ، راوی
می گوید شنیدم که امام صادق علیه السلام به یکی از یاران قیس ماصرمی فرمود:به
راستی خدای ـ عزوجل ـ پیامبر خود را تربیت کرد و تربیتش را نیکو نمود
و چون تربیت او را به کمال رساند، فرمود: ـ و به راستی توبر خلقی عظیم
استواری ، سپس امر دین و امت را به او واگذار نمود تا بندگانش را رهبری
و تدبیر نمایدو فرمود: آنچه را فرستاد [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه
شما را باز داشت، باز ایستید.الکافی ج 1 حدیث 4
درروایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: به راستی که خدای ـ
عزوجل ـ پیامبرش را بر دوستی خویش تربیت نمود . پس فرمود : و به
راستی تو بر خلقی عظیم استواری ـ سپس امر را بدو واگذار نمود و فرمود:
آنچه را فرستاده [او] به شما داد ، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت ،
باز ایستید و[باز] فرمود: هر که پیامبر صلی الله علیه و آله را اطاعت کند ، خدا را
اطاعت کرده است . سپس امام فرمود: پیامبر صلی الله علیه وآله [همین منصب را ]
به امام علی علیه السلام واگذار نمود و او را امین دانست، شما [شیعیان] پذیرفتید ،
در حالی که مردم [دیگر] منکر شدند.الکافی ج 1 حدیث 1
در این روایت ، علاوه بر واگذاری امر به پیامبر صلی الله علیه و آله ، واگذاری امر
به حضرت امیر ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ نیز ذکر شده است.
در روایات دیگر ، این واگذاری و مرحمت الهی نسبت به همه اوصیای معصوم علیه السلام
بیان شده است : امام صادق علیه السلام فرمود: نه به خدا قسم خداوند [این حق را]به احدی
از انسانها واگذار نکرد ، مگر به پیامبر صلی الله علیه وآله و امامان : خداوند ـ عزوجل ـ
فرمود : ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم به [موجب ] آنچه خدا
به تو آموخته ، داوری کنی و این حکم در اوصیای [و جانشینان آن حضرت نیز]
جاری است.الکافی ج 1 حدیث 8
حاکمیت فقیه
روشن شد که حاکمیت ، حق خدا به پیامبر و ائمه معصومین علیه السلام مرحمت و
واگذار کرده است. اما از یک سو ، چون پیشوایان معصوم همیشه در بین مردم
حضور ندارند یا در همه عصر ها و همه مکان ها نیازمند حکومت و حاکم می با شند،
لذا بعد از امامان معصوم علیه السلام نیز حاکمیت به کسانی اعطا و مرحمت شده است که
حداقل در سه جهت نزدیک ترین افراد به پیشوایان معصوم باشند:
1ـ از جهت علم به قانون خدا که همان قانون اسلام است.
2 ـ از جهت صلاحیت اخلاقی و بر خورداری از ملکه عدالت.
3 ـ از جهت مدیریت و توان تدبیر و اداره امور جامعه.
چنین کسانی در زمان غیبت ، همان فقهای جامع شرایط هستند که بر اساس روایات
صادر شده از معصومین علیه السلام ، نمایندگان و حجت آنان بر بندگان خدا می باشند.
اما غیر از پیامبران و امامان معصوم و فقها ، هیچ فرد دیگری حق حاکمیت و فرمانروایی
بر انسان ها را ندارد و در صورتی که متصدی امر حکومت شود ، طاغوت است و
اطاعت از او جز در شرایط خاص جایز نیست.